از آن اداره تا این دفتر
اول: ثبت ردیف موسیقی کلاسیک ایران در یونسکو به عنوان میراث شفاهی و غیرملموس از جمله رخدادهایی بود که از زوایای گوناگون میتواند مورد بررسی قرار گیرد.{روايت سرير از ثبت رديف موسيقي ايراني در يونسكو}
شاید اگر مدیریت موسیقی در ایران با ذهنیتی همهجانبهنگر به موسیقی و شقوق مختلف آن نگاه میکرد این ردیف باید بسیار پیش از این به ثبت میرسید و حتی به جایی نمیرسیدیم که برخی از مواریث شفاهی ما در حوزه موسیقی توسط کشورهای دیگری چون آذربایجان و تاجیکستان و البته برخی مواریث تمدنی و بزرگان علم و فرهنگ و هنر ما (همانند مولوی و...) توسط کشورهای دیگری چون ترکیه مال خود شود و تازه بشنویم برخی از کشورهای بیپیشینه حاشیه خلیج فارس بر مواریث ما چنگ اندازند و بخواهند از بیتوجهی و نداشتن سیاست درست دستاندرکاران ما سوءاستفاده کنند و آن را به نام خود به ثبت برسانند.
پیشینه حضور ایران درکمیته بینالمللی یونسکو خود گواهی است بر این نکته که در میان تمامی کشورهای خاورمیانه و حتی کشورهای همجوار با ایران، این کشور ما بود که بیشترین کرسیها را در این نهاد داشتهاست. امری که متأسفانه در بعد از انقلاب به دلیل اهمال نهادهای سیاستگذاری در این حوزه- به خصوص موسیقی- به بوته فراموشی سپرده شد. نزدیک به 53 سال قبل (مهر 1335) زندهیاد دکتر مهدی برکشلی، موسیقیدان نامدار، هم به دلیل ظرفیتهای شخصیتی و آکادمیکی که در محافل موسیقایی بینالمللی داشت و هم به خاطر نگاه تخصصی و کارشناسانه اداره هنرهای زیبای وقت، در جلسه دهم تا 14 مهر 1335 شورای بینالمللی موسیقی، وابسته به یونسکو، که در پاریس برگزار شد، با اکثریت قابل توجهی از آرا به عضویت این شورا برگزیده شد (مجله موسیقی شماره 4 آبان 1335 - ص 95).
در همان زمانها کمیسیون منطقهای موسیقی خاورمیانه در ایران تشکیل میشد و ایران به عنوان میزبان، سهمی جدی در این زمینه داشت. طبیعی است در مناسبات بینالمللی، کشوری که میزبان است فرای مسائل قانونی و آییننامهای، میتواند تأثیرات قابلاعتنایی در نظر شوراها و هیأتها داشته باشد، به خصوص که آن کشور ایران باشد که پیشینه تمدنی بالایی دارد.
دوم: اکنون اما به نظر میرسد ماجرا به عکس شده است، به این معنا که نهادی مدنی همانند خانه موسیقی به دلیل دغدغهای که دستاندرکاران آن نسبت به حفظ مواریث موسیقایی دارند، پاپیش نهاده است و از اوایل سال 83 هیأتمدیره وقت با پیشنهاد داده شده از سوی یکی از چهرههای آکادمیک موسیقی و رئیس پیشین کانون نویسندگان و پژوهشگران خانه موسیقی، آقای هومان اسعدی، در این زمینه موافقت کرده آن را مورد پیگیری قرار دهد. مسئله ابتدا با دفتر امور موسیقی وزارت ارشاد در میان گذاشته شد، اما آنها به رغم وعدههایی که دادند در عمل جز معطل کردن پروژه کاری دیگر انجام ندادند تا اواسط تابستان 1387 که دستاندرکاران میراث فرهنگی (سازمان زیر نظر آقای مشاعی) از این جریان مطلع میشوند و هزینههایآن را تقبل میکنند و اینگونه میشود که در نهایت در نشست امارات این ردیف به نام ایران به ثبت میرسد.
سوم: طبیعی است در این میانه باید تلاش و همت اهالی خانه موسیقی و میراث فرهنگی و البته کمیسیون ملی یونسکو در ایران و رئیس آن، جناب دکتر سعیدآبادی را ستود، اما نکته پرسشبرانگیز در این میانه غایب بودن دفتر امور موسیقی وزارت ارشاد است؛ نهادی که خود را متولی موسیقی کشور میداند و تازه مدعی است از موسیقی فاخر حمایت میکند، در مهمترین عرصه برای ثبت موسیقی فاخر در یک نهاد معتبر بینالمللی غیبت سؤالبرانگیز دارد. به نظر شما این رفتار وزارت ارشاد را چگونه باید تحلیل کرد؟
برای پاسخ به این پرسش باید به همان نکتهای بازگشت که نگارنده در چند نوشته به آن اشاره کرده است و آن نبودن نظریه فرهنگی در زمینه موسیقی است. به تعبیر دقیقتر اگر وزارت ارشاد بر این اعتقاد باشد که باید از موسیقی فاخر حمایت کرد، به نظر میرسد، جایی بهتر از اینجا نیست. متأسفانه طی این مدت دفتر امور موسیقی کنونی، یا مرکز موسیقی قبلی و مرکز سرود و آهنگهای انقلاب سالهای دهه شصت و هفتاد، حتی نتوانستند بودجهای برای ثبت یک ردیف از یک استاد نامدار اختصاص دهند.
هماکنون ردیفهایی که در این مدت به ثبت و ضبط رسیده محصول تلاش ناشران خصوصی بوده است. حتی یکی از مهمترین ردیفهای آوازی که امسال به بازار موسیقی عرضه شده است (ردیف آوازی زندهیاد رضوی سروستانی با تار داریوش طلایی در 13 سی دی) محصول تلاش ناشری خوشفکر بوده است. وگرنه بسیاری از استادان موسیقی نواحی و کلاسیک ایران روی در نقاب خاک کشیدهاند، بدون آنکه ردیف روایت شده از سوی آنها ثبت و ضبط شود.
شاید اگر مدیریت موسیقی در ایران با ذهنیتی همهجانبهنگر به موسیقی و شقوق مختلف آن نگاه میکرد این ردیف باید بسیار پیش از این به ثبت میرسید و حتی به جایی نمیرسیدیم که برخی از مواریث شفاهی ما در حوزه موسیقی توسط کشورهای دیگری چون آذربایجان و تاجیکستان و البته برخی مواریث تمدنی و بزرگان علم و فرهنگ و هنر ما (همانند مولوی و...) توسط کشورهای دیگری چون ترکیه مال خود شود و تازه بشنویم برخی از کشورهای بیپیشینه حاشیه خلیج فارس بر مواریث ما چنگ اندازند و بخواهند از بیتوجهی و نداشتن سیاست درست دستاندرکاران ما سوءاستفاده کنند و آن را به نام خود به ثبت برسانند.
پیشینه حضور ایران درکمیته بینالمللی یونسکو خود گواهی است بر این نکته که در میان تمامی کشورهای خاورمیانه و حتی کشورهای همجوار با ایران، این کشور ما بود که بیشترین کرسیها را در این نهاد داشتهاست. امری که متأسفانه در بعد از انقلاب به دلیل اهمال نهادهای سیاستگذاری در این حوزه- به خصوص موسیقی- به بوته فراموشی سپرده شد. نزدیک به 53 سال قبل (مهر 1335) زندهیاد دکتر مهدی برکشلی، موسیقیدان نامدار، هم به دلیل ظرفیتهای شخصیتی و آکادمیکی که در محافل موسیقایی بینالمللی داشت و هم به خاطر نگاه تخصصی و کارشناسانه اداره هنرهای زیبای وقت، در جلسه دهم تا 14 مهر 1335 شورای بینالمللی موسیقی، وابسته به یونسکو، که در پاریس برگزار شد، با اکثریت قابل توجهی از آرا به عضویت این شورا برگزیده شد (مجله موسیقی شماره 4 آبان 1335 - ص 95).
در همان زمانها کمیسیون منطقهای موسیقی خاورمیانه در ایران تشکیل میشد و ایران به عنوان میزبان، سهمی جدی در این زمینه داشت. طبیعی است در مناسبات بینالمللی، کشوری که میزبان است فرای مسائل قانونی و آییننامهای، میتواند تأثیرات قابلاعتنایی در نظر شوراها و هیأتها داشته باشد، به خصوص که آن کشور ایران باشد که پیشینه تمدنی بالایی دارد.
دوم: اکنون اما به نظر میرسد ماجرا به عکس شده است، به این معنا که نهادی مدنی همانند خانه موسیقی به دلیل دغدغهای که دستاندرکاران آن نسبت به حفظ مواریث موسیقایی دارند، پاپیش نهاده است و از اوایل سال 83 هیأتمدیره وقت با پیشنهاد داده شده از سوی یکی از چهرههای آکادمیک موسیقی و رئیس پیشین کانون نویسندگان و پژوهشگران خانه موسیقی، آقای هومان اسعدی، در این زمینه موافقت کرده آن را مورد پیگیری قرار دهد. مسئله ابتدا با دفتر امور موسیقی وزارت ارشاد در میان گذاشته شد، اما آنها به رغم وعدههایی که دادند در عمل جز معطل کردن پروژه کاری دیگر انجام ندادند تا اواسط تابستان 1387 که دستاندرکاران میراث فرهنگی (سازمان زیر نظر آقای مشاعی) از این جریان مطلع میشوند و هزینههایآن را تقبل میکنند و اینگونه میشود که در نهایت در نشست امارات این ردیف به نام ایران به ثبت میرسد.
سوم: طبیعی است در این میانه باید تلاش و همت اهالی خانه موسیقی و میراث فرهنگی و البته کمیسیون ملی یونسکو در ایران و رئیس آن، جناب دکتر سعیدآبادی را ستود، اما نکته پرسشبرانگیز در این میانه غایب بودن دفتر امور موسیقی وزارت ارشاد است؛ نهادی که خود را متولی موسیقی کشور میداند و تازه مدعی است از موسیقی فاخر حمایت میکند، در مهمترین عرصه برای ثبت موسیقی فاخر در یک نهاد معتبر بینالمللی غیبت سؤالبرانگیز دارد. به نظر شما این رفتار وزارت ارشاد را چگونه باید تحلیل کرد؟
برای پاسخ به این پرسش باید به همان نکتهای بازگشت که نگارنده در چند نوشته به آن اشاره کرده است و آن نبودن نظریه فرهنگی در زمینه موسیقی است. به تعبیر دقیقتر اگر وزارت ارشاد بر این اعتقاد باشد که باید از موسیقی فاخر حمایت کرد، به نظر میرسد، جایی بهتر از اینجا نیست. متأسفانه طی این مدت دفتر امور موسیقی کنونی، یا مرکز موسیقی قبلی و مرکز سرود و آهنگهای انقلاب سالهای دهه شصت و هفتاد، حتی نتوانستند بودجهای برای ثبت یک ردیف از یک استاد نامدار اختصاص دهند.
هماکنون ردیفهایی که در این مدت به ثبت و ضبط رسیده محصول تلاش ناشران خصوصی بوده است. حتی یکی از مهمترین ردیفهای آوازی که امسال به بازار موسیقی عرضه شده است (ردیف آوازی زندهیاد رضوی سروستانی با تار داریوش طلایی در 13 سی دی) محصول تلاش ناشری خوشفکر بوده است. وگرنه بسیاری از استادان موسیقی نواحی و کلاسیک ایران روی در نقاب خاک کشیدهاند، بدون آنکه ردیف روایت شده از سوی آنها ثبت و ضبط شود.
تاریخ انتشار : دوشنبه 20 مهر 1388 - 00:00
دیدگاهها
واقعا به كجا رسيديم مهدي بركشلي كجا و .....؟
افزودن یک دیدگاه جدید