اعضای گروه موسیقی «ایرا» ادعا دارند که سبک خاصشان باعث شده مهر و امضای کارهیشان حفظ شود
موسیقی تاوان دارد
موسیقی ما- بهمن بابازاده: سه نفر بودند و اسم گروه «ایرا». با یک طرح پوستر عجیب که خیلیها را راغب کرد که بروند و ببینند در سالن رودکی چه خبر است که تا این حد از این برنامه استقبال به عمل آید. آن هم بدون حتی یک تبلیغ خشک و خالی و کوچک.
در کنسرتهای ایرانی خیلی بعید است که یک کنسرت بیکلام گروهی تازه کار، مورد استقبال قرار بگیرد و تازه بعد از اجرای برنامه نامشان همه جا بپیچد. ولی این اتفاق بعد از اجرای ۵ آبان گروه «ایرا» برایشان افتاد و این گروه سه نفره توانستند خیلی زود آثارشان را مطرح کنند. آثاری که خیلیها نمیتوانند هیچ اسمی روی آن بگذارند و همین باعث شده که اعضای گروه ادعا کنند این سبک فقط مال آنهاست و تا به حال تجربه نشده. یک موسیقی تلفیقی با سه ساز کمانچه و عود و ویلن سل.
سراغشان رفتیم تا درباره این اجرا و علائقشان با آنها گپ بزنیم. یاشار اطاعتی، حمید خوانساری و ارسلان علیزاد. آنها راحت حرف زدند و جلو رفتیم.
*یاشار: موسیقیای که در کارهای ما ملموس است، بیان یک موسیقی چند فرهنگی ست. وقتی مخاطب کارهای ما را میشنود، قطعا نمیتواند بگوید که این آثار صرفا موسیقی ایرانی است. چون ما از تمام المانهای موسیقی شرقی استفاده میکنیم و ادعایمان هم این است که با استفاده ازتمام قابلیتهای موسیقی شرق، بیانی جدید و بکر را میتوانیم به مخاطبانمان ارائه دهیم. مثلا در کنسرتمان المانهای مورد استفاده از سوی گروه، المانهای ارزشمندی بود. دلیلاش هم این میتواند باشد که ما همگی از هنرستان موسیقی شروع کردهایم و دیپلم و بعد هم لیسانس موسیقی گرفتهایم. ما ده سال موسیقی را آکادمیک خواندهایم. پس قطعا انتخابهای ما انتخابهای قوی و تاثیر گذاری بوده. ما مکاتب مختلفی را زدیم و سراغشان رفتیم. میرزا عبدالله و فلان و... ولی مثل ردیفدانها به این مسئله دقیق نشدیم و فقط به عنوان یک واحد دانشگاهی از آنها گذشتیم. خود من را ردیف نوازی به آن صورت نتوانست ارضا کند. نه اینکه کم باشد. اتفاقا دستاوردهای شگفت انگیزی را هم برای من داشت ولی من نشستم و فکر کردم که انسانی که در قرن ۲۱ زندگی میکند به چیزهای دیگری فکر میکند و دغدغه این قبیل اصوات را ندارد. برای اینکه موسیقیای که مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند شرایط امروزی خاص خودش را دارد. در کل خواندن تاریخ موسیقی خیلی به من کمک کرد. چون احساس میکنم که موسیقی ما، یک موسیقی تصویر گراست. یعنی اگر در کنسرت ما بود، با نام هر قطعه میتوانستی یک دنیایی را برای خودت متصور شوی و با پایان آن قطعه، از آن دنیا خارج و وارد دنیای قطعه بعدی شوی. مثلا ما قطعهای داشتیم به نام «باغهای معلق» و من از خیلی از کسانی که در کنسرت بودند وقتی در مورداش پرسیدم به این نتیجه رسیدم که برای بسیاری از آنها این «باغهای معلق» تداعی شده. همین باعث میشود که من ادعا کنم که مارکی که موسیقی ما آنار در مارکت داخلی ارائه میدهد، قطعا منحصر به فرد است و مهر وامضای ما را دارد.
* اردلان: من کارم کلاسیک نوازی است و سازم هم ساز ایرانی نیست و همین باعث شده که همه انتخابهایم هم انتخابهای موسیقی کلاسیک باشد. ولی به مرور و از آغاز دورهای خاص در هنرستان موسیقی به این نتیجه رسیدیم که بروم دنبال حسی که بتواند در این دوره با آدمها ارتباط برقرار کند. از همان دوران هنرستان هم تاثیر پذیری زیادی از «یویوما» داشتم و همین الان هم هنوز زیر چتر آثار این بزرگ موسیقی جهان هستم. این هنرمند صرفا یک موسیقیدان کلاسیک نیست و موسیقی شرقی هم کار کرده و همین باعث شده من خیلی ایدهها از او بگیرم. در موسیقی مراحلی هست که شامل یاد گیری، تقلید و بعد از آن هم خلق یک اثر است. حالا به نظرم ما به مرحله خلق اثر رسیدهایم و چون همه مراحل را هم به صورت آکادمیک بالا آمدهای»، میتوانیم ادعا کنیم که مارک خودمان را داریم و این لذت بخش است.
* حمید: من برخلاف یاشار به هیچ وجه از طرف خانواده هیچ تاثیری را در این راه نگرفتم و اصلا ساز را برای اولین بار در هنرستان در دست گرفتم. اتفاقی سازز را در دست گرفتم و اصلا اعتراف میکنم که در هنرستان اصلا نوازنده خوبی نبودم.
یاشار: من در سال سوم راهنمایی یک بار از هنرستان اخراج شدم اصلا! دلیلی که آن زمان برای من اوردند، پائین بودن توانایی شخصی من بود. ولی من در دوره دانشگاه با نمره صد قبول شدم. این را میخواهم بگویم که همه ما یک پیگیریای در کارمان بود که باعث شد به اینجا برسیم. این پیگیری خیلی مهم بود. چون قطعا خودت هم خوب میدانی که در دنیای امروز موسیقی کار کردن تاوان دارد. موسیقی جدی منظورم است. ما در روز کنسرتمان سالن پر شد ولی با توجه به اینکه سعی کردیم همه استانداردها را به بهترین شکل ارائه دهیم، با یک میلیون تومان ضرر برنامه را بستیم. یعنی یک میلیون هم از جیب خرج کردیم تا برنامهمان اجرا شود. تا موسیقی خوب به گوش همه برسد و همه راضی سالن را ترک کنند.
اردلان: من نوع آشناییام با این قهرمانان طوری بود که خودم رفتم سراغشان تا بیشتر از آنها یاد بگیرم. ولی د رهنرستان موسیقی در کمال ناباوری به من گفتند که تو نمیتوانی ویلن سل بزنی، چون چپ دستی. ولی من نشان دادم که چپ دستها هم میتوانند ویلن سل بزنند! به قدری پیگیری کردم که بالاخره توانستم سازی که دوست داشتم را بزنم. جالب است بدانید که آن اوایل که همه ناراحتی من را میدیدند میگفتند خوب برو مثلا سنتور بزن!
یاشار: مخاطبان حاضر در سالن اجرای ما آدمهایی بودند که موسیقی گوش میدادند اما نه موسیقی جدی. موسیقی ما هم اینگونه نیست که اول مخاطب مهم باشد و بعد ذات موسیقی. برای ما اول از همه ذات موسیقی است که اهمیت دارد. امکان دارد پدر من بیاید و از موسیقی ما لذت نبرد. شاید تامل کند ولی لذت نمیبرد. موسیقی ما مهمتر از هر چیز دیگری خودش است و در واقع مخاطب نیست. اگر ما دنبال مخاطب بودیم میتوانستیم ژانرهای دیگری را امتحان بکنیم. در مورد ترس از برچسب شباهت هم من به تو با جسارت میگویم که هیچ واهمهای در کار نبوده و نیست. چون ما به قدری شبیه خودمان بوده و هستیم که هیچ ترسی از انگ شباهت به فلانی نداریم. ادعای ما این است اصلا.
حمید: در نگاه جهانی هم موسیقی کلاسیک و پاپ فاصلههای زیادی با هم دارند. موسیقی کلاسیک در همه جای جهان فقیر است. در اروپا هم در حال هزینه کردن هستند تا موسیقی کلاسیکشان زنده بماند. ولی چیزی که هست هر چقدر تبلیغات و سر و صداها در رسانهها باشد مردم هم همان را میخواهند. حتما در همه جای دنیا رسانهها سراغ موسیقی پاپ میروند. رسانه خیلی تاثیر دارد. پاپ همیشه قویتر بوده. چون مدیا در اختیارش بوده.
حمید: خیلیها اصلا نفهمیده بودند که این چه ژانری است و از من میپرسیدند که این سبک را باید دقیقا چه نامید؟ خیلیها دنبال اسم گذاشتن روی سبک کاری ما بودند. ولی من اصرارم این است که چرا باید به یک موسیقی اسم گذاشت؟ چه دلیلی دارد؟ تو آمدهای که یک کار را گوش کنی و از آن لذت ببری. من به سالن آمدهام که از موسیقی لذت ببرم و دنبال هیچ اسمی هم نیستم.
عدهای کاردان هم ایرادات کاملا به جایی از ما گرفتند. ما خودمان را که نمیتوانیم گول بزنیم. این کنسرت ما خیلی اشکال داشت. ولی به یک دلیل به این شکل توانست مورد توجه قرار بگیرد: «نو بودن». آن هم در ایران. شاید ما اگر این اجرا را در فرانسه میرفتیم همه با لنگه کفش ما را میزدند. چون در ایران این قبیل برنامهها تا به حال اجرا نشده بود و همین باعث شد سر و صدا کند.
گروه «ایرا» با اعضای جوان و با استعدادش، پس از اولین اجرا در تالار رودکی مورد توجه بسیاری از اهالی موسیقی قرار گرفته
بسیاری از گروههای ناشناس موسیقی با استفاده از این واژه میتوانند برچسب متفاوت بودن را به خود بچسبانند و با داعیه یک موسیقی چند ملیتی در آگهیهای کنسرتشان، قاپ خیلیها را بدزدند. تعداد خیلی کمی از این گروهها را میشود یافت که مفهوم واقعی «موسیقی تلفیقی» را توانستهاند به خوبی درک کنند و از آن به نحو احسن روی سن بهره ببرند. «ایرا» با نوازندههایی که تحصیلات آکادمیک موسیقی دارند و سالهای سال تاریخ موسیقی ایران و جهان را پیگیری کردهاند را باید جزو بهترین گروههایی دانست که با درک درستی از تلفیق، موسیقی جاندار و قدرتمندی را به خورد مخاطباش میدهد. تلفیقی که به قول خودشان، تصویر سازیهای ذهنی هر شنوندهای را باعث میشود و میتواند سوای صدا دهی متفاوت، مخاطباش را به تعمل وادارد. تعملی که در موسیقی این روزها کمتر کسی به مفهوم واقعی آن آشناست و معمولا شاخه گم شده موسیقی این روزهای گروههای نوپا و تازه تاسیس به حساب میآید.
حضور اثار این گروه در سینما و تلویزیون (به عنوان قطعات تیتراژ ابتدا و انتها) باعث شده مخاطبان بیشتری با رنگ و لحن آثار آنها آشنا شوند و گفته میشود همین اتفاق باعث شده این گروه برای اخذ مجوز فعالیتهای رسمی مشکلات کمتری را پیش روی خود ببیند.
بابک ریاحیپور، مسعود همایونی، پویا نیکپور، یاشار خسروی و... همین اسامی کافی ست تا بفهمیم با چه موسیقی و سلیقهای طرفایم و چه اتفای قرار است برای این سبک بیفتد. کنسرتهای گروه دیوار در یک سال اخیر روی صحنه رفته و همین طور در حال گسترش در اقصی نقاط ایران است.
در کنسرتهای ایرانی خیلی بعید است که یک کنسرت بیکلام گروهی تازه کار، مورد استقبال قرار بگیرد و تازه بعد از اجرای برنامه نامشان همه جا بپیچد. ولی این اتفاق بعد از اجرای ۵ آبان گروه «ایرا» برایشان افتاد و این گروه سه نفره توانستند خیلی زود آثارشان را مطرح کنند. آثاری که خیلیها نمیتوانند هیچ اسمی روی آن بگذارند و همین باعث شده که اعضای گروه ادعا کنند این سبک فقط مال آنهاست و تا به حال تجربه نشده. یک موسیقی تلفیقی با سه ساز کمانچه و عود و ویلن سل.
سراغشان رفتیم تا درباره این اجرا و علائقشان با آنها گپ بزنیم. یاشار اطاعتی، حمید خوانساری و ارسلان علیزاد. آنها راحت حرف زدند و جلو رفتیم.
- قهرمانهای موسیقی
*یاشار: موسیقیای که در کارهای ما ملموس است، بیان یک موسیقی چند فرهنگی ست. وقتی مخاطب کارهای ما را میشنود، قطعا نمیتواند بگوید که این آثار صرفا موسیقی ایرانی است. چون ما از تمام المانهای موسیقی شرقی استفاده میکنیم و ادعایمان هم این است که با استفاده ازتمام قابلیتهای موسیقی شرق، بیانی جدید و بکر را میتوانیم به مخاطبانمان ارائه دهیم. مثلا در کنسرتمان المانهای مورد استفاده از سوی گروه، المانهای ارزشمندی بود. دلیلاش هم این میتواند باشد که ما همگی از هنرستان موسیقی شروع کردهایم و دیپلم و بعد هم لیسانس موسیقی گرفتهایم. ما ده سال موسیقی را آکادمیک خواندهایم. پس قطعا انتخابهای ما انتخابهای قوی و تاثیر گذاری بوده. ما مکاتب مختلفی را زدیم و سراغشان رفتیم. میرزا عبدالله و فلان و... ولی مثل ردیفدانها به این مسئله دقیق نشدیم و فقط به عنوان یک واحد دانشگاهی از آنها گذشتیم. خود من را ردیف نوازی به آن صورت نتوانست ارضا کند. نه اینکه کم باشد. اتفاقا دستاوردهای شگفت انگیزی را هم برای من داشت ولی من نشستم و فکر کردم که انسانی که در قرن ۲۱ زندگی میکند به چیزهای دیگری فکر میکند و دغدغه این قبیل اصوات را ندارد. برای اینکه موسیقیای که مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند شرایط امروزی خاص خودش را دارد. در کل خواندن تاریخ موسیقی خیلی به من کمک کرد. چون احساس میکنم که موسیقی ما، یک موسیقی تصویر گراست. یعنی اگر در کنسرت ما بود، با نام هر قطعه میتوانستی یک دنیایی را برای خودت متصور شوی و با پایان آن قطعه، از آن دنیا خارج و وارد دنیای قطعه بعدی شوی. مثلا ما قطعهای داشتیم به نام «باغهای معلق» و من از خیلی از کسانی که در کنسرت بودند وقتی در مورداش پرسیدم به این نتیجه رسیدم که برای بسیاری از آنها این «باغهای معلق» تداعی شده. همین باعث میشود که من ادعا کنم که مارکی که موسیقی ما آنار در مارکت داخلی ارائه میدهد، قطعا منحصر به فرد است و مهر وامضای ما را دارد.
* اردلان: من کارم کلاسیک نوازی است و سازم هم ساز ایرانی نیست و همین باعث شده که همه انتخابهایم هم انتخابهای موسیقی کلاسیک باشد. ولی به مرور و از آغاز دورهای خاص در هنرستان موسیقی به این نتیجه رسیدیم که بروم دنبال حسی که بتواند در این دوره با آدمها ارتباط برقرار کند. از همان دوران هنرستان هم تاثیر پذیری زیادی از «یویوما» داشتم و همین الان هم هنوز زیر چتر آثار این بزرگ موسیقی جهان هستم. این هنرمند صرفا یک موسیقیدان کلاسیک نیست و موسیقی شرقی هم کار کرده و همین باعث شده من خیلی ایدهها از او بگیرم. در موسیقی مراحلی هست که شامل یاد گیری، تقلید و بعد از آن هم خلق یک اثر است. حالا به نظرم ما به مرحله خلق اثر رسیدهایم و چون همه مراحل را هم به صورت آکادمیک بالا آمدهای»، میتوانیم ادعا کنیم که مارک خودمان را داریم و این لذت بخش است.
- چطور با این قهرمانها آشنا شدید؟
* حمید: من برخلاف یاشار به هیچ وجه از طرف خانواده هیچ تاثیری را در این راه نگرفتم و اصلا ساز را برای اولین بار در هنرستان در دست گرفتم. اتفاقی سازز را در دست گرفتم و اصلا اعتراف میکنم که در هنرستان اصلا نوازنده خوبی نبودم.
یاشار: من در سال سوم راهنمایی یک بار از هنرستان اخراج شدم اصلا! دلیلی که آن زمان برای من اوردند، پائین بودن توانایی شخصی من بود. ولی من در دوره دانشگاه با نمره صد قبول شدم. این را میخواهم بگویم که همه ما یک پیگیریای در کارمان بود که باعث شد به اینجا برسیم. این پیگیری خیلی مهم بود. چون قطعا خودت هم خوب میدانی که در دنیای امروز موسیقی کار کردن تاوان دارد. موسیقی جدی منظورم است. ما در روز کنسرتمان سالن پر شد ولی با توجه به اینکه سعی کردیم همه استانداردها را به بهترین شکل ارائه دهیم، با یک میلیون تومان ضرر برنامه را بستیم. یعنی یک میلیون هم از جیب خرج کردیم تا برنامهمان اجرا شود. تا موسیقی خوب به گوش همه برسد و همه راضی سالن را ترک کنند.
اردلان: من نوع آشناییام با این قهرمانان طوری بود که خودم رفتم سراغشان تا بیشتر از آنها یاد بگیرم. ولی د رهنرستان موسیقی در کمال ناباوری به من گفتند که تو نمیتوانی ویلن سل بزنی، چون چپ دستی. ولی من نشان دادم که چپ دستها هم میتوانند ویلن سل بزنند! به قدری پیگیری کردم که بالاخره توانستم سازی که دوست داشتم را بزنم. جالب است بدانید که آن اوایل که همه ناراحتی من را میدیدند میگفتند خوب برو مثلا سنتور بزن!
- ترس از برچسب شباهت
یاشار: مخاطبان حاضر در سالن اجرای ما آدمهایی بودند که موسیقی گوش میدادند اما نه موسیقی جدی. موسیقی ما هم اینگونه نیست که اول مخاطب مهم باشد و بعد ذات موسیقی. برای ما اول از همه ذات موسیقی است که اهمیت دارد. امکان دارد پدر من بیاید و از موسیقی ما لذت نبرد. شاید تامل کند ولی لذت نمیبرد. موسیقی ما مهمتر از هر چیز دیگری خودش است و در واقع مخاطب نیست. اگر ما دنبال مخاطب بودیم میتوانستیم ژانرهای دیگری را امتحان بکنیم. در مورد ترس از برچسب شباهت هم من به تو با جسارت میگویم که هیچ واهمهای در کار نبوده و نیست. چون ما به قدری شبیه خودمان بوده و هستیم که هیچ ترسی از انگ شباهت به فلانی نداریم. ادعای ما این است اصلا.
- فاصلههای موسیقی پاپ با سمفونیک در ایران
حمید: در نگاه جهانی هم موسیقی کلاسیک و پاپ فاصلههای زیادی با هم دارند. موسیقی کلاسیک در همه جای جهان فقیر است. در اروپا هم در حال هزینه کردن هستند تا موسیقی کلاسیکشان زنده بماند. ولی چیزی که هست هر چقدر تبلیغات و سر و صداها در رسانهها باشد مردم هم همان را میخواهند. حتما در همه جای دنیا رسانهها سراغ موسیقی پاپ میروند. رسانه خیلی تاثیر دارد. پاپ همیشه قویتر بوده. چون مدیا در اختیارش بوده.
- قضاوتها
حمید: خیلیها اصلا نفهمیده بودند که این چه ژانری است و از من میپرسیدند که این سبک را باید دقیقا چه نامید؟ خیلیها دنبال اسم گذاشتن روی سبک کاری ما بودند. ولی من اصرارم این است که چرا باید به یک موسیقی اسم گذاشت؟ چه دلیلی دارد؟ تو آمدهای که یک کار را گوش کنی و از آن لذت ببری. من به سالن آمدهام که از موسیقی لذت ببرم و دنبال هیچ اسمی هم نیستم.
عدهای کاردان هم ایرادات کاملا به جایی از ما گرفتند. ما خودمان را که نمیتوانیم گول بزنیم. این کنسرت ما خیلی اشکال داشت. ولی به یک دلیل به این شکل توانست مورد توجه قرار بگیرد: «نو بودن». آن هم در ایران. شاید ما اگر این اجرا را در فرانسه میرفتیم همه با لنگه کفش ما را میزدند. چون در ایران این قبیل برنامهها تا به حال اجرا نشده بود و همین باعث شد سر و صدا کند.
***
گروه «ایرا» با اعضای جوان و با استعدادش، پس از اولین اجرا در تالار رودکی مورد توجه بسیاری از اهالی موسیقی قرار گرفته
- ماجراهای یک «تلفیق»...
- تلفیق واقعی
بسیاری از گروههای ناشناس موسیقی با استفاده از این واژه میتوانند برچسب متفاوت بودن را به خود بچسبانند و با داعیه یک موسیقی چند ملیتی در آگهیهای کنسرتشان، قاپ خیلیها را بدزدند. تعداد خیلی کمی از این گروهها را میشود یافت که مفهوم واقعی «موسیقی تلفیقی» را توانستهاند به خوبی درک کنند و از آن به نحو احسن روی سن بهره ببرند. «ایرا» با نوازندههایی که تحصیلات آکادمیک موسیقی دارند و سالهای سال تاریخ موسیقی ایران و جهان را پیگیری کردهاند را باید جزو بهترین گروههایی دانست که با درک درستی از تلفیق، موسیقی جاندار و قدرتمندی را به خورد مخاطباش میدهد. تلفیقی که به قول خودشان، تصویر سازیهای ذهنی هر شنوندهای را باعث میشود و میتواند سوای صدا دهی متفاوت، مخاطباش را به تعمل وادارد. تعملی که در موسیقی این روزها کمتر کسی به مفهوم واقعی آن آشناست و معمولا شاخه گم شده موسیقی این روزهای گروههای نوپا و تازه تاسیس به حساب میآید.
- بازندهها؟
- تاریخ چه میگوید؟
- دیگر گروههایی که پرچم «موسیقی تلفیقی» این روزها را بالا نگه داشتهاند:
- ما هم هستیم
- گروه «دنگ شو»
حضور اثار این گروه در سینما و تلویزیون (به عنوان قطعات تیتراژ ابتدا و انتها) باعث شده مخاطبان بیشتری با رنگ و لحن آثار آنها آشنا شوند و گفته میشود همین اتفاق باعث شده این گروه برای اخذ مجوز فعالیتهای رسمی مشکلات کمتری را پیش روی خود ببیند.
- گروه افشارستان
- گروه دیوار
بابک ریاحیپور، مسعود همایونی، پویا نیکپور، یاشار خسروی و... همین اسامی کافی ست تا بفهمیم با چه موسیقی و سلیقهای طرفایم و چه اتفای قرار است برای این سبک بیفتد. کنسرتهای گروه دیوار در یک سال اخیر روی صحنه رفته و همین طور در حال گسترش در اقصی نقاط ایران است.
منبع:
تاریخ انتشار : چهارشنبه 15 آذر 1391 - 00:00
دیدگاهها
امیدوارم شما به جای گزارش گذاشتن های مکرر از چند خواننده مطرح که به نظر من احتیاجی به تبلیغ هم ندارند به معرفی گروه های جوان و آینده دار موسیقی ایرانی و تلفیقی بپردازید
افزودن یک دیدگاه جدید