گفتگو با «رسول نجفیان» که خواننده یکی از بهترین آلبومهای عاشورایی یعنی «ذوالجناح میآید، بیسوار...» است:
ارشاد باید فکری برای ابتذال در مداحی امروزی کند
موسیقی ما - بهمن بابازاده: رسول نجفیان را بیشتر از اینکه با حرفه اصلیاش، یعنی بازیگری و کارگردانی بشناسیم، با ترانه معروف او، یعنی «عجب رسمیه...» به یاد میآوریم و اینکه با این یک اثر تا چه حد در بین مردم، طرفدار پیدا کرد و توانست نظر مثبت مخاطبان را به خود جلب کند. در روزهایی که بازار موسیقی کشور به خاطر ایام سوگواری تعطیلی مطلقی را پشت سر میگذاشت، سراغش رفتیم و درباره یکی از بهترین آلبومهای عاشورایی که او خوانندهاش است گپ و گفتی را با او ترتیب بدهیم: «ذوالجناح میآید، بیسوار...».
روز ی رسید که بالاخره آن اتفاق که منتظراش بودم، افتاد. در شبکه پنج پخش یک سری برنامههای زنده شروع شده بود که البته اعتراف میکنم که خیلی سخت بود و بسیاری از مجریان برای حضور در این برنامهها، استرس بدی داشتند. حتی مهمانان هم برای حضور در این برنامه چندان راغب نبودند. در یکی از همین برنامهها بود که متاسفانه مهمان ما نیامدند و مدیر شبکه هم نگران بود و میگفت حالا که مهمان نیست میخواهی چطور برنامه را پر کنی؟ من ولی انرژی خوبی داشتم و گفتم یک سری نواها و آواهای قدیمی دارم که میتوانم آنها را اجرا کنم. مطمئن هستم که مورد توجه قرار میگیرد. با چند مخاطب برنامه هم که مستقیم روی خط ما میآیند صحبت میکنیم و برنامه بالاخره پر میشود. از آنجایی که خداوند باید بخواهد تا یک اتفاقی بیفتد، من «رسم زمونه» را اولین بار در آن برنامه بود که خواندم. یعنی اگر مهمان من در آن روز میآمد شاید اصلا همه این اتفاقات هرگز برای من نمیافتادند. من خواندم و اصلا هم انتظار نداشتیم که مورد توجه قرار بگیرد. آن روز گذشت و فردای آن برنامه با من تماس گرفتند و با یک لحن ترسناکی گفتند که تو در آن برنامه چه کار کردهای مگر؟! من برق از چشمانم پرید و ترسیدم. گفتم نکند که حرف نامربوط یا صحبتی کرده باشم که صلاح نبوده. ولی پرس و جو که کردم متوجه شدم مردم به تلفنهای سازمان هجوم آوردهاند و کلی درخواست برای پخش این برنامه شده است. در همان روزها هم عزیزی از دنیا رفت که بهانهای شد تا این کار دوباره به مناسبت مرگ ایشان پخش شود و خلاصه این داستان همه گیر شدن آن ترانه با صدای من بود. بعدها برادران «معظمی» سراغم آمدند و به لطف هنر آقای حمید رضا صدری آلبوم «بیبیجان» با صدای من منتشر شد.
همین باعث شد که زودتر نوحهها و نواها را با همکاری و همیاری بسیار خالصانه جناب مهدی مظاهری، دوست و شاعر و سرمایه گذار این آلبوم در قالب آلبوم «ذوالجناح میآید بیسوار...» روانه بازار کنیم.
در دوران نوجوانی من، یک سری مداح پر سن و سال بودند که واقعا کارهایشان بینظیر و فوق العاده بود. اما در حال حاضر بعضی جوانها که نه هیچ اطلاعی از تاریخ دارند و نه هیچ اطلاعی از عاشورا و موسیقی و شعر دارند، میآیند و برای یک چنین کارهای مقدسی ترانه میسازند. این تفکر را دارند که برای عاشورا کار ساختن هم مثل ترانه ساختن برای جوانان و موسیقی پاپ است که همه با آن به هوا بپرند و خوش بگذرانند. ارشاد باید فکری برای ابتذال در مداحی امروزی کند.
- اتفاق ویژهای به نام «عجب رسمیه...»
روز ی رسید که بالاخره آن اتفاق که منتظراش بودم، افتاد. در شبکه پنج پخش یک سری برنامههای زنده شروع شده بود که البته اعتراف میکنم که خیلی سخت بود و بسیاری از مجریان برای حضور در این برنامهها، استرس بدی داشتند. حتی مهمانان هم برای حضور در این برنامه چندان راغب نبودند. در یکی از همین برنامهها بود که متاسفانه مهمان ما نیامدند و مدیر شبکه هم نگران بود و میگفت حالا که مهمان نیست میخواهی چطور برنامه را پر کنی؟ من ولی انرژی خوبی داشتم و گفتم یک سری نواها و آواهای قدیمی دارم که میتوانم آنها را اجرا کنم. مطمئن هستم که مورد توجه قرار میگیرد. با چند مخاطب برنامه هم که مستقیم روی خط ما میآیند صحبت میکنیم و برنامه بالاخره پر میشود. از آنجایی که خداوند باید بخواهد تا یک اتفاقی بیفتد، من «رسم زمونه» را اولین بار در آن برنامه بود که خواندم. یعنی اگر مهمان من در آن روز میآمد شاید اصلا همه این اتفاقات هرگز برای من نمیافتادند. من خواندم و اصلا هم انتظار نداشتیم که مورد توجه قرار بگیرد. آن روز گذشت و فردای آن برنامه با من تماس گرفتند و با یک لحن ترسناکی گفتند که تو در آن برنامه چه کار کردهای مگر؟! من برق از چشمانم پرید و ترسیدم. گفتم نکند که حرف نامربوط یا صحبتی کرده باشم که صلاح نبوده. ولی پرس و جو که کردم متوجه شدم مردم به تلفنهای سازمان هجوم آوردهاند و کلی درخواست برای پخش این برنامه شده است. در همان روزها هم عزیزی از دنیا رفت که بهانهای شد تا این کار دوباره به مناسبت مرگ ایشان پخش شود و خلاصه این داستان همه گیر شدن آن ترانه با صدای من بود. بعدها برادران «معظمی» سراغم آمدند و به لطف هنر آقای حمید رضا صدری آلبوم «بیبیجان» با صدای من منتشر شد.
- ذوالجناح میآید، بیسوار...
همین باعث شد که زودتر نوحهها و نواها را با همکاری و همیاری بسیار خالصانه جناب مهدی مظاهری، دوست و شاعر و سرمایه گذار این آلبوم در قالب آلبوم «ذوالجناح میآید بیسوار...» روانه بازار کنیم.
- تداوم انتشار آلبومهای مناسبتی در طول سال
- ترکیب ساز بندی و استفاده از موسیقی نواحی
- حضور ستارههای پاپ در آلبومهای مناسبتی
- آلبوم هشت و سلام آقا
- ابتذال در مداحی
در دوران نوجوانی من، یک سری مداح پر سن و سال بودند که واقعا کارهایشان بینظیر و فوق العاده بود. اما در حال حاضر بعضی جوانها که نه هیچ اطلاعی از تاریخ دارند و نه هیچ اطلاعی از عاشورا و موسیقی و شعر دارند، میآیند و برای یک چنین کارهای مقدسی ترانه میسازند. این تفکر را دارند که برای عاشورا کار ساختن هم مثل ترانه ساختن برای جوانان و موسیقی پاپ است که همه با آن به هوا بپرند و خوش بگذرانند. ارشاد باید فکری برای ابتذال در مداحی امروزی کند.
منبع:
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 آبان 1391 - 00:00
دیدگاهها
شما به نظر من خیلی توانا هستین تو همه زمینه ها که هستین ولی من یک نقد رو شما دارم:
من یادمه تو طنز مرد هزار چهره وقتی شمل رو تو طنز دیدم شاخ در آوردم چون ما به یک چشم جدی نگاه میکردیم و به نظرم ظنز بازی نکیند.
در آخر شما گفتین 10 مداح من نظرم 3 مداحه 1- مرحوم کوثری 2- تمام خاندان موذن زاده اردبیلی 3- محمد علی کریمخانی و در سبک مداحی یا البوم پاپ و غیره هم شما خوبین با امیر حسین مدرس و بس
افزودن یک دیدگاه جدید