
لوریس چکناواریان از رهبری ارکستر و ظرایف آن میگوید؛
رقص با مخاطب
موسیقی ما- دیدار با لوریس چکناواریان برای هر کسی خاطرهای همیشگی است؛ تسلط او بر مبحث هنر و موسیقی و توانی که در بیان مطالب خود دارد، هیچ پرسشی را بیپاسخ نمیگذارد. او در بروجرد به دنیا آمده و خود را ایرانی و از نسل کوروش میداند اما از جامعه و مسؤولان دلگیر است که چرا ارمنیها را «اقلیت» مینامند. چکناواریان تحصیلات موسیقایی خود را اوایل دهه چهل در آمریکا انجام داده و سالها رهبری ارکستر سمفونیک ارمنستان را بر عهده داشته و چندین بار هم رهبر میهمان ارکستر سمفونیک تهران بوده است. آهنگساز اپرای «رستم و سهراب» معتقد است: «رهبر ارکستر میتواند از پشت سر نیز با مخاطبان ارتباط برقرار کند». او همچنین میگوید: «بزرگترین آهنگسازان، روستاییان بیسوادی هستند که نغمهسرایی میکنند». چکناواریان که تا کنون بیش از ۷۵ اثر را آهنگسازی کرده، هنر را الهامی از سوی خدا به هنرمند میداند.
بزرگترین آهنگسازان دنیا روستاییانی هستند که بدون دانش موسیقایی برای بیان احساسات، جشنها و غمهای خود آهنگ میسازند که این آهنگها آثاری لخت و عریان هستند که در واقع هیچ پوششی ندارند. پس از آن، آهنگسازان بزرگ این آهنگها را ارکسترال میکنند و به اصطلاح بر تن این آهنگهای لخت لباس میپوشانند، حال همانهایی که در ابتدا این آهنگها را بهوجود آوردهاند، ارکسترال آن آهنگ را نمیپسندند و ترجیح میدهند آن هنر برهنه را بشنوند، چون هر آهنگسازی لباس دلخواه خود را بر تن آهنگ میکند و همین اعمال سلیقه برقراری ارتباط را دشوار میکند. برخی از موزیسینها آهنگ را با تار یا با ویولن مینوازند و به همین دلیل روستاییای که آن آهنگ را در ابتدا و با سادگی کامل ساخته، در برقراری ارتباط احساس غریبگی میکند، در مقابل برخی نیز دوست دارند همان آهنگ را دو صدایی یا ارکسترال بشنوند؛ سلیقهها از همین جا شکل میگیرد. فرهنگ مانند تحصیلات است، برخی ابتدایی هستند و برخی در سطوح بالاتر و برخی نیز مطالعه فراوان دارند و دنیادیدهاند. از دیدگاه دیگر، فرهنگ شنیداری مانند زبان است. اگر کسی در یک روستا زندگی کند با ۵۰۰ کلمه میتواند تمام ارتباطهای خود را برقرار کند و نیاز بیشتری ندارد. چرچیل ۲۰ هزار کلمه میدانست. در حالت معمولی پنج تا ۱۰ هزار کلمه را باید فهمید. در دیگر هنرها نیز همینطور است. مثلاً در نقاشی برخی فقط دوست دارند چهره آدمی را ببینند و گاهی این نگرش به نقاشی چنان پیشرفت میکند که بیننده دوست دارد نقاشیهای پیکاسو را ببیند که تنها چند خط ساده و سرشار از مفهوم است. همین گذار و برقراری ارتباط با نقاشی پیکاسو که پر از مفهوم است، روند پیچیدهای دارد. همین مسائل است که سلیقهها را متفاوت میکند. برخی سعدی را دوست دارند و برخی نظامی را، برخی با نقاشی پیکاسو ارتباط برقرار میکنند و برخی با شعر فردوسی. ارمنیها مثلی دارند که میگوید: «سلیقه رفیق ندارد».
- برای یک کنسرت موفق ارتباط بین رهبر ارکستر و مخاطب چگونه باید باشد؟
- رهبر ارکستر روی صحنه رو به ارکستر و پشت به تماشاگران حاضر در سالن میایستد، در حالی که بهترین نوع برقراری ارتباط از طریق ارتباط چهره به چهره به وجود میآید. زمانی که او پشت به مخاطب، ارکستر را رهبری میکند، چگونه میتواند با مخاطبانی که آنها را نمیبیند ارتباط برقرار کند؟
- شما هنگام رهبری ارکستر و اجرای یک قطعه موسیقی چگونه با آن موسیقی ارتباط برقرار میکنید؟
- حرکت بدن برخی از نوازندگان هنگام نوازندگی که در ظاهر برگرفته از احساسات درونی آنهاست، آیا برای برقراری ارتباط با مخاطب مفید است. شما در مقام رهبر ارکستر به حرکت نوازندگانتان اهمیت میدهید؟
- موسیقی انواع و سبکهای گوناگونی دارد و هر مخاطب نیز نوع خاصی از موسیقی را انتخاب میکند. این انتخابها به چه عواملی بستگی دارد؟
بزرگترین آهنگسازان دنیا روستاییانی هستند که بدون دانش موسیقایی برای بیان احساسات، جشنها و غمهای خود آهنگ میسازند که این آهنگها آثاری لخت و عریان هستند که در واقع هیچ پوششی ندارند. پس از آن، آهنگسازان بزرگ این آهنگها را ارکسترال میکنند و به اصطلاح بر تن این آهنگهای لخت لباس میپوشانند، حال همانهایی که در ابتدا این آهنگها را بهوجود آوردهاند، ارکسترال آن آهنگ را نمیپسندند و ترجیح میدهند آن هنر برهنه را بشنوند، چون هر آهنگسازی لباس دلخواه خود را بر تن آهنگ میکند و همین اعمال سلیقه برقراری ارتباط را دشوار میکند. برخی از موزیسینها آهنگ را با تار یا با ویولن مینوازند و به همین دلیل روستاییای که آن آهنگ را در ابتدا و با سادگی کامل ساخته، در برقراری ارتباط احساس غریبگی میکند، در مقابل برخی نیز دوست دارند همان آهنگ را دو صدایی یا ارکسترال بشنوند؛ سلیقهها از همین جا شکل میگیرد. فرهنگ مانند تحصیلات است، برخی ابتدایی هستند و برخی در سطوح بالاتر و برخی نیز مطالعه فراوان دارند و دنیادیدهاند. از دیدگاه دیگر، فرهنگ شنیداری مانند زبان است. اگر کسی در یک روستا زندگی کند با ۵۰۰ کلمه میتواند تمام ارتباطهای خود را برقرار کند و نیاز بیشتری ندارد. چرچیل ۲۰ هزار کلمه میدانست. در حالت معمولی پنج تا ۱۰ هزار کلمه را باید فهمید. در دیگر هنرها نیز همینطور است. مثلاً در نقاشی برخی فقط دوست دارند چهره آدمی را ببینند و گاهی این نگرش به نقاشی چنان پیشرفت میکند که بیننده دوست دارد نقاشیهای پیکاسو را ببیند که تنها چند خط ساده و سرشار از مفهوم است. همین گذار و برقراری ارتباط با نقاشی پیکاسو که پر از مفهوم است، روند پیچیدهای دارد. همین مسائل است که سلیقهها را متفاوت میکند. برخی سعدی را دوست دارند و برخی نظامی را، برخی با نقاشی پیکاسو ارتباط برقرار میکنند و برخی با شعر فردوسی. ارمنیها مثلی دارند که میگوید: «سلیقه رفیق ندارد».
- شما گفتید مردم عادی از آهنگهای محلی، زمانی که در قالب ارکستر اجرا میشوند استقبال خوبی ندارند، در حالی که برخی از آثار شما که با خانم دادور اجرا کردهاید، توانسته در میان مردم از محبوبیت خاصی برخوردار شود. این موضوع را چگونه میبینید. این آثار که به نوبه خود نوآوری محسوب میشوند، چگونه توانستند اینگونه با مردم ارتباط مناسبی برقرار کنند؟
- قائل به این هستید که موسیقی یک رسانه است؟
- رسانههای گرم مانند رادیو تنها یکی از حواس را به خود اختصاص میدهند و همزمان با گوش دادن میتوان کار دیگری هم انجام داد اما برای ارتباط با رسانههای سرد مانند تلویزیون، مخاطب مجبور است بیش از یک حواس خود را درگیر کند، یعنی همزمان ببیند و بشنود. به نظر شما برای برقراری ارتباط با موسیقی تنها استفاده از حس شنیداری کافی است؟
- با توجه به اینکه شما در زمینه آثار ادبی ایرانی آثار موسیقایی بزرگی را نوشتهاید، ارتباط میان کلام و موسیقی را در موسیقی ایرانی نسبت به موسیقی غرب چگونه میبینید؟
منبع:
ماهنامه مدیریت ارتباطات
تاریخ انتشار : دوشنبه 22 اسفند 1390 - 00:00
دیدگاهها
احسان خواجه امیری بهترین خواننده پاپ سال 90 شد...
اسکار بهترین خواننده پاپ 90 در نظر سنجیه مجله زنگی ایده ال در دستان احسان خواجه امیری
صفحه ی اسکن شده مجله:
http://ehsankhajehamiri2007.persiangig.com/other/Ehsan%20Khajehamiri.jpg
واقعا احسان حقش بود اینو همه میونن...همه ی خواننده های ایران ی طرف احسان خواجه امیری ی طرف اینو تو این چن سال ثابت کرده....
افزودن یک دیدگاه جدید