![من و سازم همه جای دنیا فریاد میزنیم؛ ایران](https://musicema.com/sites/default/files/styles/300/public/news/f6/0.7526580por.jpg?itok=ZZPB3o8K)
موسیقیما – راضیه غنجی: چندین هفته متوالی با تلفن همراهش تماس میگیرم و میپرسم استاد هنوز نیامدید تهران؟ میگوید نه همچنان تربت جامم اما بزودی میآیم، زمان دقیقش هنوز مشخص نیست. میگویم هفته آینده تماس میگیرم و این تلفنها چندین هفته ادامه پیدا میکند تا اینکه یک روز در تماسام میگوید: تهرانم و تا دو روز دیگر بر میگردم تربت جام، خوشحال میشوم و میگویم استاد فردا خدمتتان میرسم، با گرمی آدرس را میدهد میگوید فردا ساعت ۵ منتظرم. به محل قرارمان میروم با کت و شلوار میبینمش برایم تازگی دارد چرا که او را همیشه در لباس محلی و دستاری برسر دیدهام. انگار ماهها منتظر بوده تا برای کسی درد دل کند، هر سؤالی که میپرسم صبورانه پاسخم را میدهد. از کم حوصلگی جوانان میگوید اما اصلاً دوست ندارد انگشت اتهام را به سوی آنان ببریم میگوید: اگر برنامهریزی میکردیم جوانمان سراغ موسیقیهای بیهویت نمیرفت که امروز کم حوصله به نظر برسد. آنقدر این بحث او را ناراحت میکند که با چهرهای جدی برایم رپ و ترانههای بازاری با لحنی عامیانه میخواند! میخندم اما چهرهاش همچنان ناراحت است و میگوید: آخر اینها چیست که به گوش جوانان رفته که دیگر حوصله منظومهخوانی ندارند. این نوازنده دوتار خراسان آنقدر جدی در این خصوص حرف میزند که خنده ظاهری نشسته بر صورتم تبدیل به تأملی عمیق میشود. پورعطایی حرفهای گفتنی و دغدغههای بسیاری برای فرهنگ ایرانی دارد که برای مطلع شدن از آنها شما را به خواندن این گفتوگو دعوت میکنم:
آقای پورعطایی از شروع فعالیتتان در حوزه موسیقی بگویید؟
در خانواده ما بخصوص در خانواده مادریام علاقه به نواختن دوتار و خوانندگی محلی و مقامی به نحو احسن و نسل به نسل وجود داشته به همین دلیل گرایش به این هنر به صورت ژنتیک و ارثی در من بوده است. به یاد دارم وقتی ۹ سال بیشتر نداشتم پدرم یک ساز دوتار به من هدیه داد که من آن زمان تازه وارد کلاس سوم شدهبودم. مراحل ابتدایی نواختن ساز را نزد پدر و مراحل بعدی را نزد اساتید موسیقی فراگرفتم بعدها به این نتیجه رسیدم که وجود این اساتید در پیشرفت من تأثیر بسزایی داشت، آنقدر در تدریس خوب رفتار میکردند که باعث جذب من به هنر موسیقی شدند و به من جرأت دادند تا بتوانم تواناییام را به منصه ظهور بگذارم. هیچ وقت خودم را از یادگیری اساتید بینیاز نمیدیدم و همواره در هر فرصتی خودم را به اساتید مختلف میرساندم، این پیشرفت به حدی بود که در مهرماه سال ۱۳۴۴ خورشیدی که در اوان نوجوانی بودم به همراه دوستانم ما را برای جشنوارهای انتخاب کردند که همان زمان نخستین باری بود که از خراسان به تهران میآمدیم اتفاقاً نخستین باری هم بود که با قطار میآمدیم خود این قطار هم برایمان تازگی داشت و حدود ۱۰ روز در آن جشنواره در تهران به روی صحنه رفتیم.
چرا سراغ دوتار رفتید؟
دوتار تنهاسازی است که مورد استقبال تمام مردم آن خطه بود، در آن دوره نواختن دوتار و مقامهای آن یک ارزش، احترام و اعتبار خاصی محسوب میشد اما در حال حاضر از آن ارزش و احترام اندکی باقی ماندهاست. آن زمان مردم بعد از کار روزانه در فراغتشان دوتار مینواختند بعد از دوتار، نی و دایره خراسانی نیز با اقبال جوانان روبهرو میشد اما نه در آن حد که دوتار از جایگاه ویژهای برخوردار بود و عزت داشت. نوازندهای که به صورت پیشرفته دوتار مینواخت در عین حال خواننده هم بود البته شکل دیگری هم اتفاق میافتاد که یک نفر دوتار میزد و چندین خواننده به صورت متوالی و طی یک تقسیمبندی زمانی میخواندند.
این خوانندگان چه اشعاری را میخواندند؟
اشعاری از شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، مثنوی مولوی، نظامی گنجوی، عطار نیشابوری، خیام، احمد جامی، بیدل دهلوی، شیخ احمد جامی، قاسم انوار و یا فلک ناز، بهرام و گل اندام، حیدر بیک، سبز پری و سرخ پری.
از ویژگیهای موسیقی خراسان بگویید؟ این موسیقی از تنوع بسیاری برخوردار است و اندوه خاصی دارد، این اندوه از کجا سرچشمه میگیرد؟
موسیقی خراسان از دو قسمت خارج نیست، موسیقی شمال خراسان که قسمت کوچکتر و کموسعتی را تشکیل میدهد و قسمت جنوب و شرق که بسیار وسیع است، این حسی که در موسیقی خراسان وجود دارد اندوه نیست، حزن است. یک حزن درونی، چرا که درصد بسیاری از موسیقی خراسان بزرگ عرفان بوده و است مثلاً طریقه نقشبندیه و قادریه در خراسان بیشتر از همه جا وجود دارد و موسیقی خراسان سراسر مضامین عرفانی است. نکته دیگر اینکه موسیقی همه جای ایران دو نوع است موسیقی مردمی و موسیقی مجلسی و بزمی که شادی را با سازهایی چون سرنا و دهل منتقل میکنند و موسیقی مجلسی و بزم برای مراسم شادی و عروسی به کار برده میشود. اما موسیقی که موسیقی مردم است نه در آنجا جایی دارد نه در آن مراسم پا گذاشتهاست. از گذشته تا به امروز موسیقی و خواننده مقامی و محلی با نوازنده دوتار در این مراسم شرکت نکردهاند مگر اینکه میزبان آن مراسم فامیل و دوست بسیار نزدیک است که البته آنجا هم پولی نمیگیرند.
پس کسی که کارش این است در مجالس عروسی ساز بزند و خوانندگی کند در نگاه مردم یک هنرمند واقعی نیست؟
نه! چرا که هنرمند موسیقی محلی مقامی که برای یک اجرای هنری روی سن قرار میگیرد دقیقاً نمیداند چه چیزی را قرار است روایت کند. بارها از من پرسیده شده که شماچه چیزی قرار است در جشنواره بخوانی؟ من هم در جوابشان میگویم هنوز روی سن نرفتم که بدانم چه چیزی را میخواهم بخوانم و بارها اتفاق افتاده که به اشعاری که قرار است بخوانم فکر کردم اما وقتی شروع به خواندن کردم چیزی غیر از آن را خواندهام و نواختهام.
این مسئله به چه برمیگردد؟
یک نوازنده و خواننده که سالها فعالیت هنری داشتهاست این تجربه را به دست آورده با حضور در سن با براندازمخاطبان متوجه شود که چه افرادی در آنجا حضور دارند. نام آن گردهمایی، همایش و جشنواره و جایی که قرار است اجرا داشتهباشد نیز در اجرایش تأثیر میگذارد اینکه میگویند مکان، زمان و یاران در اجرای یک هنرمند موسیقی محلی مقامی مؤثر است و در نحوه اجرای هنرمند تأثیر میگذارد و باید بتواند آن را تشخیص بدهد. مثلاً وقتی قرار است من در سنندج اجرا داشته باشم مکان، زمان و یاران تغییر میکند پس نوع اجرای من نیز متفاوت میشود و حس دیگری پیدا میکنم. مسئله دیگر اینکه این موسیقی و اشعار برابر با همان رابطه عرفانی که اول قلب بعد روح و سوم سری که در سینه هنرمند است ارتباط متقابل دارد، هفت وادی عرفان در موسیقی عرفانی هم وجود دارد، طلب، ادب، توحید، استغفار، استغنا، حیرت، فقر و فنا این پنج وادی که در عرفان است در آوازها نیز وجود دارد و اشعار باید اینها را بازگو کند و پنجههای هنرمند باید به خوبی روایتگر وادیهای عرفان باشد.
به مسئله جالبی اشاره کردید، حالا میتوان به این نتیجه رسید که راز ماندگاری موسیقی مقامی از توجه به عرفان و همین نکات برمیآید و آیا جوانان هم به این نکات در موسیقی نواحی دقت میکنند؟
جوانها را مقصر ندانید! چرا که امروز برای جوانان آن مکان مهیا نیست که زمان خودشان را در آنجا سپری کنند و این مطالب را فرابگیرند. ببینید در گذشته تلویزیون هم وجود نداشت اما امروز به جایی رسیده که هر نوجوانی تلفن همراهی در جیبش دارد، موسیقی بیهویتی گوش میدهد و خودش را هم تکان میدهد.
آیا مسئولان مربوطه جایی را در اختیارش قرار دادندهاند تا متوجه شوند و ببینند این جوان استقبال میکند یا نه؟! آیا میل جوانان را محک زدهاند که متوجه شوند آنها میخواهند موسیقی سرزمین خودشان را فرابگیرند یا خیر! من و دو پسرم و دخترم هر کدام بیش از ۳۰ هنرجو داریم اگر این جوانها علاقه ندارند و نمیخواهند پس چرا به کلاس ما میآیند. کجاست حمایتگری که به اهمیت این مسئله پی ببرد؟ ما آداب و رسوم اصیل ایرانی را سینه به سینه منتقل کردیم تا به امروز رسیدهایم و امروز این وظیفه مهم به گردن ماست که آن را به نحو احسن منتقل کنیم اما ما در حد وسع و توان خودمان میتوانیم این کار را انجام دهیم. باید این اصالتهای ایرانی را انتقال داد. برای من مهمتر از هرچیزی ایران است. اگر از من سؤال شود میگویم ایران. هرکس در هر رشتهای فعالیت میکند برای پایداری و سرافرازی ایران تلاش کند؛ هم خودم هم سازم هر جای دنیا برویم فریاد میزنیم ایران، ایران، ایران. اگر میخواهید بدانید ایران کجاست و ایرانی کیست بیایید تا من با ساز و آوازم بگویم ایرانی کیست و ایران کجاست. مسئولانی که امروز امکانات در اختیارشان هست باید ما را حمایت کنند تا بتوانیم به درستی این رسالت را انجام دهیم. من معتقدم یک ربع ساز زدن و خواندن از یک ساعت حرف زدن درباره فرهنگ ایرانی مؤثرتر است من میتوانم با ساز زدنم یک نفر را سراپا گوش و هوش کنم و از ایرانیت و اسلامیت ایران بگویم و از گذشته اسلام تا به امروز بگویم از حافظ، سعدی، نظامی، عطار، خیام، خواجوی کرمانی، شاه نعمتالله، بایزید بسطامی، حسن خرقانی، قاسم انوار، جنید بغدادی و ابوسعید ابوالخیر بگوییم و نگذاریم این میراث فراموش شود.
با بسیاری از اهالی و فعالان موسیقی نواحی که صحبت کردهام همگی یک نگرانی مشترک دارند و آن اینکه موسیقی محلی درحال فراموشی است و باید در جهت حفظ و نشر آن تلاش کرد و نگذاریم این چراغ رو به خاموشی رود. نظر شما در این باره چیست؟
بارها گفتهام و باز هم میگویم در همین چندسال گذشته خلیفه غوسی از کردستان، ماشاءالله بامری از بلوچستان، حاج قربان سلیمانی از خراسان و خیلیهای دیگر از دیارشان رفتند. آخرین نسل دایناسورهای فرهنگی هنری کشور باقی ماندهاند که اگر به همین منوال پیش برود در حال انقراضند مگر اینکه فکری جدی کرد. هرچه وسایل ارتباطات جمعی بیشتر میشود باید وسیعتر و گستردهتر تلاش کنیم. جوان ایرانی از طریق چت با هرجای دنیا که بخواهد ارتباط برقرار میکند. وقتی ما او را با داشتههای خودش آشنا نکنیم به دوتار من میگوید استاد اجازه میدهید من در حمل سنتورتان کمکتان کنم! جوان ما هنوز سازهای ایرانی را نمیشناسد. او هم مقصر نیست چرا که بستر و شرایطی فراهم نبوده که سازهای ایران را بشناسد. نباید او را ملامت کرد ما هر کاری از دستمان برآید انجام میدهیم حتی اگر حق و حقوقی نداشته باشیم. امروز شاگرد شاگرد من حق و حقوق پیشکسوتی میگیرد و من که چهره شناخته شدهای در این حوزه هستم چنین حق و حقوقی ندارم، میگویند باید پیگیری میکردی و سراغش میآمدی چون نرفتم پس حقی هم ندارم. من بیش از ۵۵ سال عمر، جوانی، قوت و توانم را روی فرهنگ گذاشتم، همه این ۵۵ سال را میبخشم شما به اندازه یک روز جوانی و توانایی من را به من برگردانید. چرا باید پیشکسوتان موسیقی محلی مقامی فراموش شوند؛ این عده رفتند و عده دیگری هم همچون عاشیق محمد اسپندار، عاشیق حسن اسکندری، عاشیق رسول قربانی، عاشیق دهقان هم میروند. پس نگذاریم این اساتیدی که امروز هستند و تلاش میکنند فراموش شوند.
استاد پورعطایی به زیارت امام رضا (ع) میروید؟
چرا که نه. ما چند سالی است که در مشهد نیز خانه داریم از هر سمت و سو که به مشهد بیاییم روزانه باید به عنوان شاخص و مبدأ به زیارت امامرضا (ع) برویم و از آنجا بگذریم.
انتشار یک کتاب و یک آلبوم
آلبوم دوتار نوازی غلامعلی پورعطایی اســـتاد پیشکســوت موسیقی نواحی با عنوان «فرهنگ دیرینه خراسان» بعد از ماه رمضان منتشر میشود.
در این آلبوم علاوه بر دوتار نوازیهای این هنرمند ۲ پسر و ۲دخترش نیز دقایقی در این آلبوم به دوتار نوازی میپردازند و او در خصوص فرهنگ خراسان نیز مباحثی را مطرح میکند.
پورعطایی به اجرای موسیقی بسنده نکردهاست و در نظر دارد کتابی با موضوع فرهنگ مردم خراسان منتشر کند که این کتاب هماکنون در مرحله ویرایش قراردارد.
یک کلمه در مقابل یک کلمه
پورعطایی دوتارش را در دستش گرفت تا برای حسن ختام گفتوگویمان چند قطعه بخواند و بنوازد، قبل از شروع از او خواستم در مقابل هر یک کلمهای که من میگویم او یک کلمه بگوید او هم پذیرفت: موسیقی نواحی: مونس و میراث مردم، ایران: زادگاه و مادر. ایرانی: صبور و شجاع. امام رضا (ع): امامی متعلق به همه ایرانیها. دوتار: همدم و همنوای دوتاری. کنسرت: جای ارائه دادن هنر. جشنواره: محلی تعیین شده برای هرچند مدتی کم جهت گرد هم آمدن هنرمندان. صدا و سیما: دانشگاه تمام علوم برای همه مردم. پدر: غمخوار کودکی و بزرگسالی فرزند. شاعر: حکیم ابوالقاسم فردوسی، البته بیدل دهلوی را هم خیلی دوست دارم اما شما گفتید یک کلمه من هم گفتم فردوسی.
موسیقیهای بیهویت و بیحوصلگی جوانان
وقتی جوان ما موسیقیهای بیهویت اعم از موسیقیهای رپ و ترانههای بازاری میخواند و گوش میدهد همینها حوصله اشعار طولانی جوانان را از او میگیرد وگرنه این اشعار در بطن وجود او هست اگر آن مکان که گفتم فراهم شود دیگر این اتفاق نمیافتد، اگر شرایط معرفی موسیقی ایرانی فراهم شود سراغ آن نیز میروند و با کمال میل میپذیرند. این میراث متعلق به خودشان است و ارثی حلال و طیب برایشان باقی مانده است نه از کسی آن را وام گرفتند نه مدیون کسی هستند. مالک اصلی این میرث خودشان هستند پس چرا از این میراث بهره نبرند و استفاده نکنند.
یه مطلب دیگه از من:
به داد موسیقی محلی برسیم؛
اساتید موسیقی نواحی چه میخواهند و ما چه کردهایم
پیمان بزرگنیا پژوهشگر موسیقی نواحی سرپرست گروه موسیقی سازینه، عاشیق احد ملکی نواحی خواننده و نوازنده آذری، قدرت میرزاپور از عاشیقهای مطرح آذربایجان، سید قدمیارحسینی تنبور نواز ۱۱۷ ساله کرمانشاهی، غلام شاه قنبری خواننده و حماسهخوان شهیر ایل بختیاری، سهراب محمدی از اساتید و پیشکسوتان موسیقی کرمانج، ایرج رحمانپور از اساتید و چهرههای شناخته شده موسیقی خطهلرستان، محمدرضا اسحاقی از پیشکسوتان نواحی و تنها بازمانده روایتخوانی و خنیاگری مازندران، محمد اسحاق بلوچ نسب از اساتید موسیقی نواحی بلوچستان، طواق سعادتی از اساتید موسیقی ترکمن، ناصر وحدتی سرپرست گروه گیلکی گیل و آمارد، هوشنگ جاوید پژوهشگر موسیقی و فؤاد توحیدی پژوهشگر موسیقی کرمان از فعالان حوزه موسیقی نواحی هستند که طی سه ماهه اخیر با خبرنگار موسیقی روزنامه گفتوگو کردند و همگی بر چند محور مهم در موسیقی نواحی تأکید داشتند و خواستههایی را مطرح کردند که در این مجال به شرح اهم این خواستهها میپردازیم:
«نباید بگذاریم موسیقی نواحی و میراث فرهنگی به دست فراموشی سپرده شود و باید در جهت حفظ و ثبت آن تلاش کرد» همه اساتید موسیقی نواحی و فعالان این عرصه بر این موضوع اتفاق نظر دارند و این مسئله از مهمترین دغدغههای آنها محسوب میشود، همه اساتید نگران خاموش شدن چراغ موسیقی نواحی هستند چرا که با سهلانگاری و بیتوجهی امروز، برای فردا و نسل آینده میراثی باقی نخواهد ماند که البته این نگرانی بجا و بسیار حائز اهمیت است و این ضرورت وجود دارد که باید دربرنامهریزیهای کلان فرهنگی به آن توجه ویژهای داشت.
«ایجاد آموزشگاه موسیقی نواحی و برگزاری کارگاههای این موسیقی در شهرهای مختلف» از مهمترین خواستههای پیران موسیقی مقامی محسوب میشود. وجود این پایگاهها و آموزشگاهها هم باعث رونق زندگی اساتید موسیقی محلی و هم باعث آموزش به نسل جوان خواهد شد که رسیدن به این نقطه ایدهآل میتواند بستر گسترده و مهمی را در این حوزه باز کند. این هنرمندان حتماً ساخت یک آموزشگاه را مدنظر ندارند بلکه باید شرایط تدریس فراهم شود مثلاً ایجاد کارگاههای آموزشی در مجتمعهای فرهنگی و فرهنگسراها میتواند کمک بسزایی به این هنر و ماندگاری آن کند.
«ارزش دادن به موسیقی محلی و ایرانی جلوگیری کردن از رشد موسیقی بیهویت غربی میشود» این دغدغه اهالی موسیقی محلی میتواند سیاستگذاری مهمی برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کشورمان باشد که همواره دغدغه سبد شنیداری مردم را دارد. باید برای گوش جوانان که امروز موسیقیهای بینام و نشان گوش میدهند برنامهریزیهای درستی کرد. هر فردی اگر فقط یکبار در یک اجرای موسیقی محلی شرکتکرده باشد قطعاً مجذوب این موسیقی میشود پس چرا باید تا این حد جوانان از این موسیقی که مالک اصلیاش خودشان هستند دور باشند.
«چرا اساتید و پا به سن گذاشتههای موسیقی نواحی بیمه نیستند؟» و این مهمترین درخواستی است که در قالب سؤال از سوی فعالان این عرصه مطرح میشود. آیا واقعاً بیمه خواسته زیادی برای اهالی موسیقی محلی است. پیشکسوتان موسیقی مقامی که سالها عمر و زندگی خود را صرف هنر این مرز و بوم کردهاند چرا باید روزهای پیری خود را در فکر نداشتن بیمه و مخارج درمانی سپری کنند.
«شرایط کار اعم از انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت برای ما فراهم نیست» فعالان موسیقی مقامی درآمد آنچنانی برای برگزاری کنسرت آن هم در سالنها با این هزینههای گزاف ندارند و نمیتوانند در سالنهای شهرهای بزرگ کنسرت دهند. شهرهای کوچک هم که سالن درخوری ندارند. شرایط انتشار آلبوم برای بسیاری از اهالی این هنر شریف فراهم نیست و آنها همواره از نبود استودیویی استاندارد برای ساخت و انتشار آلبوم موسیقی رنج میبرند؛ چرا که برای انتشار آلبوم مجبورند به شهرهای بزرگ همچون تهران سفر کنند.
«جشنواره موسیقی نواحی باید منطقهای برگزار شود» هنرمندان معتقدند جشنواره موسیقی نواحی ظرفیتهای بسیاری دارد و میتواند در یک جشنواره منطقهای و به طور مستمر در طی سال برگزار شود. آنها معتقدند جشنواره موسیقی نواحی به صورت سالانه اگر قرار است در حالی برگزار شود که برای اجرای هر هنرمند چند دقیقه وقت بدهند نمیتواند برای این موسیقی با این وسعت پاسخگو باشد.
«نقش رسانهها در معرفی موسیقی نواحی» رسانهها نقش مهمی در معرفی و نشر موسیقی مناطق مختلف ایران دارند. تولید برنامههایی در معرفی این موسیقی میتواند بسیار بیشتر از برگزاری جشنوارههای متعدد تأثیرگذار باشد و پخش آثار فاخر موسیقی مقامی تأثیر بسزایی در پیشبرد این هنر دارد چرا که رسانه اعم از رادیو و تلویزیون به دلیل گستردگی مخاطب میتواند تأثیر بسزایی در نشر و گسترش این موسیقی بگذارد.
«موسیقی محلی تبلیغ نمیشود» این مسئله برای بسیاری از هنرمندان دغدغه محسوب میشود و همگی این انتظار را دارند در بین بحبوحه تبلیغات لوازم خانگی و مواد خوراکی،ای کاش فضایی برای تبلیغ آثار و اجراهای موسیقی مناطق هم فراهم شود این مسئله برای دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم مهم است به طوری که محمد میرزمانی معاون هنری وزیر ارشاد در اولین نشست رسانهای خود بر این موضوع تأکید کرد که باید برای این موسیقی تبلیغات گسترده صورت بگیرد. باید صبور بود و تماشا کرد که مسئولان برای این هنر شریف چه میکنند.
دیدگاهها
سلام
ممنون از شما منتظر آلبومش می مانیم.
افزودن یک دیدگاه جدید