یادداشتی از امیر اثنیعشری، خواننده گروههای موسیقی بازسازی شیدا و نهفت؛
کارهای ناکرده و زخمهای تکراری در حوزه موسیقی
امیر اثنیعشری: سال که تمام میشود، رسم بر این است که وزارت خانههای مختلف گزارشی از عملکرد سالیانه خود ارائه میدهند. البته این رسم فرخندهای است که هر سازمان از کارهای انجام داده خود میگوید و برای اثبات پیشرفتها و به مقایسه وضع موجود با اوضاع دیروز میپردازد.
ای کاش رسم فرخنده دیگری نیز به سنتهای مااضافه میشد؛ یعنی چه خوب میشد سازمانها و وزارت خانه های مسئول علاوه بر گزارش کارهای سالیانه خود، از کارهای ناکرده خویش نیز سخنی به میان میآوردند و اشاره ای– هر چند گذرا– به آن میکردند.
برای نمونه،ای کاش وزیر راه و ترابری میگفت: «ما علاوه بر جادههای بسیاری که افتتاح کردهایم، هنوز جاده تهران شمال را افتتاح نکردهایم!» یا وزارت فرهنگ و ارشاد و اسلامی خودمان در ارتباط با نبود سالنهای تخصصی برای اجرای موسیقی در کشور به توضیح میپرداخت.
البته من نمیدانم اگر قرار باشد بخش موسیقیِ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در مورد ابزارهای حمایتی گزارش کار بدهد چه میکند؟! احتمالاً دهها بلکه صدها کاغذ گزارش سالیانه در اختیار رسانهها قرار میدهد! البته کاغذهای سفید و دست نخورده! موضوع وقتی جالب میشود که بدانید اگر قرار بود طبق خواست ما گزارشی از کارهای ناکرده نیز ارائه کند، چه بسیار حرفهایی که برای گفتن داشت! و چه کاغذهای گزارشی که این بار سفید نبودند.
به سخنی دیگر، اگر بخواهیم از کارهای ناکرده آن وزارت خانه محترم در حوزه موسیقی بگوییم همیشه حرفی برای گفتن هست! اینجا کلام از گفتن باز نمیماند تا از مظلومیت موسیقی بگوید.
البته گفتن از کارهای نکرده چندان هم سخت نیست؛ به چندتا از این کارها اشاره کردهام، هرچند دوستتر داشتم که خود مسئولان گزارش آن را ارائه میکردند.
۱. ساخته نشدن حتی یک سالن تخصصی در حوزه موسیقی در این چند دهه. تالار وحدت در سال ۱۳۴۶ بر اساس مدل نمونه اپرا هال وین ساخته شده است و تنها تالار استاندارد برای اجرای موسیقی در کشوراست. متاسفانه باید گفت این تالار با قدمت بیش از چهل سال، هنوز بهترین سالن موسیقی ماست.
۲. اوضاع نابسامان کنسرتهای موسیقی اصیل ایرانی؛ هزینههای سرسام آور اجاره سالن صدای بزرگانی چون لطفی، علیزاده و... را در آورده است. البته موسیقی دانان برای جبران هزینهها چارهای جز بالابردن قیمتها ندارند و علاقه مندان موسیقی نیز توان پرداخت قیمت بلیتها را ندارند. بد نیست به چند نمونه از نظرات اهالی موسیقی در مورد سالنهای موسیقی نگاهی دوباره داشته باشیم:
محمدرضا لطفی: «اگر ما هیچ اجرایی در سالن میلاد نداشته باشیم و مخاطبان بدون شنیدن موسیقی وارد سالن شوند؛ برای هر صندلی باید ۲۵ هزار تومان هزینه پرداخت شود که این خود بسیار اسفبار است.»
حسامالدین سراج: «سالنهای کنسرت در تهران بسیار گران هستند. سالنها برای هر صندلی ۱۶ هزار تومان هزینه دریافت میکنند، اما هزینههای دیگری هم وجود دارد. مجموع این هزینهها، اجرا در سالنها را با ضرر و زیان همراه میکنند. سالن همایشهای «برج میلاد» برای هر شب بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون تومان پول مطالبه میکند که این موضوع برای هنرمندان بسیار مشکلآفرین است.»
تهمورث پورناظری ایران را گرانترین کشور دنیا در بخش موسیقی میداند که در آن، نرخ سالنها و بلیتهای موسیقی به هالیوود نزدیک شده است: «اگر کنسرتی بدون اسپانسر در لندن برگزار شود، قیمت بلیت آن بسیار پایینتر است. اجرای یک کنسرت در لندن بسیار ارزانتر از چمنهای کاخ سعدآباد است. نرخ بلیت کنسرت در سالن میلاد در سال ۸۹ به صورت میانگین ۲۵ تا ۴۰ هزار تومان بود.»
این در حالی است که «اندیشه» با ظرفیت نزدیک به ۷۰۰ نفر و «سوره» با ظرفیت بیش از ۴۰۰ نفر دو تالار دیگر پایتخت هستند، که هزینه آنها با وجود اختلاف ۳۰۰ صندلی تفاوت چندانی ندارد و هر دو برای برگزاری کنسرت ۱۰ میلیون تومان دریافت میکنند!
هوشنگ کامکار پیش از اجرای یکی از کنسرتهای خود در سالن برج میلاد، جایی نوشت: «یکی از بزرگترین معضلات برگزاری کنسرت در تهران، گرانی اجاره بهای سالنها است. چه خوب بود که سالن برگزاری کنسرت هزینه کمتری دریافت میکرد و قیمت بلیتها هم پایین میآمد، تا مردم همه به راحتی بتوانند در این برنامه شرکت کنند. دلیل عمده گرانی بلیتها، قیمت گزاف اجاره، سالنهای بسیار کم موسیقی است که پیمانکاران موجود، هر روز برای گرانتر کردن نرخ اجاره بهای این سالنهای غیرآکوستیک با یکدیگر رقابت میکنند. از طرفی فقدان سالن مناسب و با گنجایش بالا برای اجرای برنامههای موسیقی موضوعی است که دستاندرکاران و مسئولان، توجهی به آن نمیکنند و در دستور کار خود قرار نمیدهند.»
۳. لغو پی در پی کنسرت موسیقی در این سالها بدون هیچ توجیه منطقی. نمونه آخرش همین لغو کنسرت شهرام ناظری در شیراز یا لغو کنسرت همایون شجریان در تبریز بود.
۴. عدم رعایت حقّ مولّف در صدا و سیما به عنوان بزرگترین و انحصاریترین رسانه دیداری و شنیداری کشور و سکوت مسؤلان فرهنگی در این باب.
۵. عدم رعایت حقّ کپی رایت. این مشکلی است که بسیار از آن گفتهاند و احتیاجی به تکرار مکررات نیست.
اینها را گفتم که بپرسم اگر موسیقیدانان با توجه به هزینههای سنگین سالنها درآمدی از برگزاری کنسرت به دست نمیآورند، سی دیهایشان دست به دست و به شکلی غیر قانونی کپی میشود و صدا و سیما هم پولی بابت پخش آثار به صاحبان آثار نمیدهد، پس چطور باید هزینه امرار معاش خود را تأمین کنند؟! آیا اصلاً تمایلی به تولید یک اثر هنری که بایستی در کمال بینیازی و فراغت از مشکلات اقتصادی خلق شود، باقی میماند؟! میدانم این مصیبتی که خواندم تکراری بود، اما وای از زخمهای تکراری که گاهی آدم را از فرط درد ساکت میکند، سکوتی سرشار از گفتههایی که آنقدر گفته شده به ناگفتهها میماند.
ای کاش رسم فرخنده دیگری نیز به سنتهای مااضافه میشد؛ یعنی چه خوب میشد سازمانها و وزارت خانه های مسئول علاوه بر گزارش کارهای سالیانه خود، از کارهای ناکرده خویش نیز سخنی به میان میآوردند و اشاره ای– هر چند گذرا– به آن میکردند.
برای نمونه،ای کاش وزیر راه و ترابری میگفت: «ما علاوه بر جادههای بسیاری که افتتاح کردهایم، هنوز جاده تهران شمال را افتتاح نکردهایم!» یا وزارت فرهنگ و ارشاد و اسلامی خودمان در ارتباط با نبود سالنهای تخصصی برای اجرای موسیقی در کشور به توضیح میپرداخت.
البته من نمیدانم اگر قرار باشد بخش موسیقیِ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در مورد ابزارهای حمایتی گزارش کار بدهد چه میکند؟! احتمالاً دهها بلکه صدها کاغذ گزارش سالیانه در اختیار رسانهها قرار میدهد! البته کاغذهای سفید و دست نخورده! موضوع وقتی جالب میشود که بدانید اگر قرار بود طبق خواست ما گزارشی از کارهای ناکرده نیز ارائه کند، چه بسیار حرفهایی که برای گفتن داشت! و چه کاغذهای گزارشی که این بار سفید نبودند.
به سخنی دیگر، اگر بخواهیم از کارهای ناکرده آن وزارت خانه محترم در حوزه موسیقی بگوییم همیشه حرفی برای گفتن هست! اینجا کلام از گفتن باز نمیماند تا از مظلومیت موسیقی بگوید.
البته گفتن از کارهای نکرده چندان هم سخت نیست؛ به چندتا از این کارها اشاره کردهام، هرچند دوستتر داشتم که خود مسئولان گزارش آن را ارائه میکردند.
۱. ساخته نشدن حتی یک سالن تخصصی در حوزه موسیقی در این چند دهه. تالار وحدت در سال ۱۳۴۶ بر اساس مدل نمونه اپرا هال وین ساخته شده است و تنها تالار استاندارد برای اجرای موسیقی در کشوراست. متاسفانه باید گفت این تالار با قدمت بیش از چهل سال، هنوز بهترین سالن موسیقی ماست.
۲. اوضاع نابسامان کنسرتهای موسیقی اصیل ایرانی؛ هزینههای سرسام آور اجاره سالن صدای بزرگانی چون لطفی، علیزاده و... را در آورده است. البته موسیقی دانان برای جبران هزینهها چارهای جز بالابردن قیمتها ندارند و علاقه مندان موسیقی نیز توان پرداخت قیمت بلیتها را ندارند. بد نیست به چند نمونه از نظرات اهالی موسیقی در مورد سالنهای موسیقی نگاهی دوباره داشته باشیم:
محمدرضا لطفی: «اگر ما هیچ اجرایی در سالن میلاد نداشته باشیم و مخاطبان بدون شنیدن موسیقی وارد سالن شوند؛ برای هر صندلی باید ۲۵ هزار تومان هزینه پرداخت شود که این خود بسیار اسفبار است.»
حسامالدین سراج: «سالنهای کنسرت در تهران بسیار گران هستند. سالنها برای هر صندلی ۱۶ هزار تومان هزینه دریافت میکنند، اما هزینههای دیگری هم وجود دارد. مجموع این هزینهها، اجرا در سالنها را با ضرر و زیان همراه میکنند. سالن همایشهای «برج میلاد» برای هر شب بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون تومان پول مطالبه میکند که این موضوع برای هنرمندان بسیار مشکلآفرین است.»
تهمورث پورناظری ایران را گرانترین کشور دنیا در بخش موسیقی میداند که در آن، نرخ سالنها و بلیتهای موسیقی به هالیوود نزدیک شده است: «اگر کنسرتی بدون اسپانسر در لندن برگزار شود، قیمت بلیت آن بسیار پایینتر است. اجرای یک کنسرت در لندن بسیار ارزانتر از چمنهای کاخ سعدآباد است. نرخ بلیت کنسرت در سالن میلاد در سال ۸۹ به صورت میانگین ۲۵ تا ۴۰ هزار تومان بود.»
این در حالی است که «اندیشه» با ظرفیت نزدیک به ۷۰۰ نفر و «سوره» با ظرفیت بیش از ۴۰۰ نفر دو تالار دیگر پایتخت هستند، که هزینه آنها با وجود اختلاف ۳۰۰ صندلی تفاوت چندانی ندارد و هر دو برای برگزاری کنسرت ۱۰ میلیون تومان دریافت میکنند!
هوشنگ کامکار پیش از اجرای یکی از کنسرتهای خود در سالن برج میلاد، جایی نوشت: «یکی از بزرگترین معضلات برگزاری کنسرت در تهران، گرانی اجاره بهای سالنها است. چه خوب بود که سالن برگزاری کنسرت هزینه کمتری دریافت میکرد و قیمت بلیتها هم پایین میآمد، تا مردم همه به راحتی بتوانند در این برنامه شرکت کنند. دلیل عمده گرانی بلیتها، قیمت گزاف اجاره، سالنهای بسیار کم موسیقی است که پیمانکاران موجود، هر روز برای گرانتر کردن نرخ اجاره بهای این سالنهای غیرآکوستیک با یکدیگر رقابت میکنند. از طرفی فقدان سالن مناسب و با گنجایش بالا برای اجرای برنامههای موسیقی موضوعی است که دستاندرکاران و مسئولان، توجهی به آن نمیکنند و در دستور کار خود قرار نمیدهند.»
۳. لغو پی در پی کنسرت موسیقی در این سالها بدون هیچ توجیه منطقی. نمونه آخرش همین لغو کنسرت شهرام ناظری در شیراز یا لغو کنسرت همایون شجریان در تبریز بود.
۴. عدم رعایت حقّ مولّف در صدا و سیما به عنوان بزرگترین و انحصاریترین رسانه دیداری و شنیداری کشور و سکوت مسؤلان فرهنگی در این باب.
۵. عدم رعایت حقّ کپی رایت. این مشکلی است که بسیار از آن گفتهاند و احتیاجی به تکرار مکررات نیست.
اینها را گفتم که بپرسم اگر موسیقیدانان با توجه به هزینههای سنگین سالنها درآمدی از برگزاری کنسرت به دست نمیآورند، سی دیهایشان دست به دست و به شکلی غیر قانونی کپی میشود و صدا و سیما هم پولی بابت پخش آثار به صاحبان آثار نمیدهد، پس چطور باید هزینه امرار معاش خود را تأمین کنند؟! آیا اصلاً تمایلی به تولید یک اثر هنری که بایستی در کمال بینیازی و فراغت از مشکلات اقتصادی خلق شود، باقی میماند؟! میدانم این مصیبتی که خواندم تکراری بود، اما وای از زخمهای تکراری که گاهی آدم را از فرط درد ساکت میکند، سکوتی سرشار از گفتههایی که آنقدر گفته شده به ناگفتهها میماند.
منبع:
تاریخ انتشار : یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 - 00:00
دیدگاهها
سلام
این سوال واسه من پیش اومد که نویسنده این متن آقای اثنی عشر همان خواننده جوان گروه آقای لطفی هستند یا فقط تشابه اسمی با ایشان دارند. اما به هر حال مطلبتان جالب بود و به قول شاعر
گوش اگر گوش من و ناله اگر ناله تو
آنکه البته به جایی نرسد فریاد است.
سلام . مطالب جالبی رو مطرح کردید . امیدوارم گوشی برای شنیدن باشه .
باسلام
با توجه به رسم امانتداری در سایت معتبر موسیقی ما ، بهتر است منبع مطلب که سایت لوح است ، درج شود. مانند مصاحبه علی قمصری که لطف کردید و منبع را عنوان نمودید.
باتشکر
کاش یه عکسی هم از آقای اثنی عشری میذاشتید
افزودن یک دیدگاه جدید