مهران مدیری هنرمند خوش نام و با سابقه کشورمان این روزها با سریال قهوه تلخ که در شبکه نمایش خانگی پخش میشود مهمان خانههای گرم ایرانیان است. مدیری که دستی هم در خوانندگی دارد این بار نیز همانند سریال «شبهای بربره» یکی از تصنیفهای قدیمی و خاطرهانگیز موسیقی اصیل ایرانی را برای تیتراژ سریالاش بازخوانی کرده است.
چه خوب بود اگر از «علیاکبر شیدا» موسیقیدان و شاعرشهیر ایرانی و خالق این اثر نیز در تیتراژ یادی میشد. به این بهانه مروری داریم بر زندگی این هنرمند جاودان نام ایران زمین ...
زندگینامه
علی اکبر ، پسر مرشدعلی ، در سال ۱۲۵۹ قمری برابر با ۱۸۴۴ مسیحی در یکی از پر حادثهترین دوران پادشاهی محمد شاه قاجار در شیراز به دنیا آمد. یک ساله بود که غائله سید علی محمد باب در شیراز بالا گرفت. پنج ساله بود که محمد شاه درگذشت و ناصرالدین شاه تاجگذاری کرد. نه ساله بود که امیر کبیر به قتل رسید. پنجاه و چهار ساله بود که ناصرالدین شاه به قتل رسید و مظفرالدین شاه به تخت نشست (۱۳۱۳). هنگامی که شورشهای منجر به جنبش مشروطیت بالا گرفت شصت و چهار ساله بود و در سال ۱۳۲۴ در ۶۵ سالگی و در همان سالی که فرمان مشروطیت امضا شد، درگذشت.
شیدا در سالهای اوج جنبش ادبی موسوم به «بازگشت» رشد کرد. جنبش ادبی بازگشت که برای یک قرن بر شعر دوره قاجار مسلط بود، سازمان دهی خود را مدیون شکلگیری انجمن ادبی نشاط بودکه در دوره فتحعلی شاه قاجار توسط میرزا عبدالوهاب نشاط شاعر سرشناس بنیان گذاشته شد.
تا سالها بعد و در دورانی که شیدا تصنیف میسرود ، این انجمن در اصفهان شاعران بزرگی را تربیت میکرد و به دربار میفرستاد. میرزا نصرالله شهاب اصفهانی که به تاج الشعرا معروف بود در سال ۱۲۵۴ اصفهان را ترک کرد و به تهران رفت. میرزا محمد علی سروش اصفهانی در سال ۱۲۶۴ به تهران فراخوانده شد.
جنبش ادبی بازگشت در فضای رها شدن از فضای تحت سیطره روحانیون در دوره صفوی آشکارا گرایش به تصوف داشت. تعلق خاطر کسانی چون نشاط به مسلک فقر و درویشی و صبغه عرفانی کسانی چون سعدی و حافظ که سرمشق ادبی جنبش بودند راه را برای بازگشت به فضای فکری و ادبی و موسیقایی قرنهای هفتم، هشتم و نهم فراهم کرده بود. نشانههای این تحول را میتوان در اشعار وصال و قاآنی بازجست که از پیشگامان این جنبش در شیراز بودند و یا در شاعرانی که در انجمن ادبی نشاط حاضر میشدند. در همین جا لازم است به این نکته اشاره کنیم که شعر شیدا اگرچه در بهرهگیری از شاعران مکتب عراق و قدمایی نظیر سعدی و حافظ تحت تاثیر جنبش بازگشت است، اما اقتضائات تصنیفسازی به او این امکان را داده است که خود را در سرودن شعر از قید و بندهای آزاردهنده شعر کلاسیک و جزماندیشی جنبش بازگشت برهاند و به نوعی آزادی در کلام دست یابد. از این نظر اشعار او در این دوران به شعر کسانی مانند یغما و نسیم شمال نزدیک است که استفاده از واژگان عامیانه و طنز عامیانه را وسیلهای برای آزادسازی شعر خود قرار داده بودند. آزادی کلام شیدا در بیان حالات روانی خود به حدی است که شاید در شعر فارسی معاصر تا پس از شعر آزاد نیما کمتر بتوان نظیر آن را یافت.
در سالهای زندگی شیدا، زندگی حرفهای موسیقی در دست گروههای نوازنده یهودی بود که برپا ساختن بساط طرب را در مجالس بر عهده داشتند. اما در کنار این جریان ، رواج یافتن سهتار به منزله ساز آهنگ سازان و ساز تنهایی دراویش جریان موسیقی دیگری را در کنار گروههای نوازنده مرسوم و نوازندگان ترانههای محلی به تدریج شکل میداد. در سالهایی که شیدا سهتار مینواخت، تنها هفتاد سال از رواج سهتار به شکل کنونی آن در ایران میگذشت.
پس از مشتاق علیشاه که سهتار امرزوی را به او نسبت میدهند، باید از یک نوازنده سرشناس دیگر سهتار در شیراز نام برد که واسطه رواج سهتار در محافل دراویش شیراز و همچنین رواج سهتار در شیراز آن زمان است: «میرزا محمد شفیع ، ملقب به میرزا کوچک و متخلص به وصال». چون دارای ذوق و مشرب عرفان بود دل در صحبت مشایخ صوفیه بست و به میرزا ابوالقاسم سکوت سرسپرد و از راه نوشتن کلام الله مجید عمر میگذرانید. مشحون در تاریخ موسیقی خود نقل میکند که: «وصال مردی خوش محضر و نیکو اخلاق و زیبا روی بود و علاوه بر فضل و دانش و هنر شاعری؛ خوشنویسی و صدایی مطبوع داشت، در فن نوازندگی نیز مهارت داشت و به طوری که مشهور است از سازهای موسیقی سهتار مینواخت.»
وصال در میان اهل ادب و عرفان دوستان بسیار داشته و اوقاتی را که قاآنی در شیراز بوده است اغلب با هم گذراندهاند. او در سال ۱۲۶۲ درگذشت.
چنان که دیده میشود، شیدا که خود نیز به دنبال پدرش در سلک فقرا درآمده بود در سالهایی آهنگ و تصنیف میساخت که بهرهگیری از سهتار در میان هم سلکان او رواج یافته بود و او با بهرهگیری از این دستاوردها، فضای تصنیف را دگرگون ساخت. او هم مضامین تصنیفها را از روایتهای تاریخی و رخدادهای شایع در بین مردم خارج کرد و هم آن را به آهنگ و موسیقی متکی بر ردیفها نزدیکتر ساخت. در واقع او بازگشتی است به نسلی از موسیقیدانان ایرانی که هم شاعر بودند، هم نوازنده و هم آهنگ ساز. تجربهای که پیش از او در وصال شیرازی دیدیم.
شیدا در میان مردم
ویژگی شیدا آن بود که او موسیقی هم سلکان خود را در محافل عارفانه محدود نساخت و آن را با حضور در موسیقی رایج مجالس عموم مردم با نوع علائق مردم که در سبک ضربی تصنیفهای مردمپسند رایج بود، پیوند زد. او به تعبیر یحیی آرین پور به تصنبف سر و صورتی داد. ژوکوفسکی که به جمعآوری تصنیفهای ایرانی علاقه داشت به تصنیفی اشاره میکند که در سال ۱۸۸۵ آن را در اصفهان و در سال ۱۸۹۹ آن را در تهران شنیده است به نام «سلی جانم» که هم ترانهای عاشقانه است و هم گریزی به اتفاقات تاریخی دربار دارد و نکته جالب اینجاست که ترجیعبند این تصنیف «در خم زلفت، دل شیدا شکست» است که تکرار میشود و نشان دهنده استفاده خوانندگان تصنیف از ترجیع بند مشهور شیداست (که البته در تصانیف آن زمان امر رایجی بوده است). توجه به تاریخ ثبت ترانه توسط ژوکوفسکی نشان میدهد که شیدا در ۴۰ سالگی به آن درجه از نفوذ رسید که در اصفهان برای مردم آشنا بوده و تصنیف معروف در خم زلفت مربوط به دوران میان سالی و پیش از زندگی او در تهران است.
چنان که میبینیم حضور شیدا در محافل مردم سبب شد تا شوریدگی و شیدایی عارفانه او به دلدادگیهای پیاپی گره خورد و مردی که به قول عارف تصنیفهایش را در گاه راز و نیاز سحر گاهی میسرود، روزی دلباخته رقاصهای یهودی به نام مرضیه شد و سر انجامش به جنون کشید. شاید تصنیف معروف مرضیه که یادآور این عشق است یکی از آخرین سرودههای او باشد. بندی از این تصنیف که میگوید؛ «ز مه و شان ملک ری، دل من از تو راضیه» اشارهای است به سروده شدن تصنیف در هنگام اقامت شاعر در تهران. از نظر سبکی این تصنیف به تصنیفهای مردمی رایج در تهران آن زمان شبیه است. این نکته که عارف و روح الله خالقی 3 که هردو به نظر میرسد با وجود آشنایی با تصنیفهای شیدا اطلاعات کمی از زندگی او داشتهاند، اما هر دو به ماجرای عشق او اشاره کردهاند، نشان میدهد که این امر در تهران رخ داده و مردم کما بیش از آن اطلاع داشتهاند. نکاتی دیگر در باره سالهای پایانی عمر شیدا وجود دارد که ما را به دلیل ناشناخته بودن زندگی شیدا و تا حدی بیتوجهی به سهم او در تحول ترانه در موسیقی معاصر ایران واقف میسازد.
خالقی در باره آثاری که شیدا آفریده است میگوید که آهنگ و اشعارش بسیار مطلوب و دلنشین است و ساخته شدن هریک دارای ماجرایی است و از این دست به سه نمونه اشاره میکند. یکی ماجرای سرودن تصنیف مرضیه دیگر ماجرای شیفتگی به اسماعیل فرزند داوود شیرازی که به سرودن ترانه «الاساقیا از راه وفا به شیدای خود جفا کم نما ... ای که به پیش قامتت سرو چمن خجل شده...»، انجامیده است. خالقی همچنین به ماجرای استفاده از شعری از سعدی در وصف رقص زیبای رقاصه معروفی به نام «قمر سالکی» اشاره میکند. اوصاف خالقی نشان میدهد که زمینههای فرهنگی و اجتماعی برای نادیده گرفتن یا مورد انتقاد قراردادن مسلک رندی شیدا وجود داشته است و شاید همین دلیلی برای نادیده گرفتن حضور او دراسناد انجمن اخوت در زمان اداره کارهای موسیقی آن توسط درویش خان باشد. انتساب حداقل دو تصنیف که در جلسات انجمن اخوت خوانده میشده است : یکی تصنیف «مولود نبی» و دیگری «بت چین» به شیدا – و البته به ظهیرالدوله - و همچنین و جود عکس معروفی از او که – به قول خالقی – در ایوان انجمن اخوت از او گرفته شده است، نشان میدهد که او در انجمن فعال بوده است . با توجه به تاسیس انجمن در سال ۱۳۱۷ قمری و با توجه به درگذشت شیدا در ۱۳۲۴ این عکس باید در فاصله ۵۸ تا ۶۵ سالگی شیدا گرفته شده باشد. خالقی امیدوار بوده است تا کتاب مستقلی را در باره تصانیف شیدا همراه با نت نویسی آن تالیف کند که ظاهراً هیچگاه به انجام نرسید.
به هر حال به نظر میرسد توجه جدی به شیدا و سهم او از زمان آغاز کار رادیو ایران شروع میشود که به عنوان یک رسانه با مخاطب گسترده نیازمند موسیقی مورد پسند همه مردم بوده است. تصنیفهایی که شیدا ساخته بود و سبک کار او خیلی بهتر از سبک کار تصنیف خوانانی مانند «عبدالله خان دوامی» و «رضا قلی خان تجریشی» که به همراه درویش خان برنامه اجرا میکردند، مورد استقبال عامه قرار گرفت و در واقع استقبال مردم ایران بود که شیدا را دوباره به مرکز توجه در موسیقی معاصر برکشید. از این دوره به بعد با همت روح الله خالقی ، جواد معروفی ، بزرگ لشکری و پرویز یاحقی و با صدای مرضیه ، پوران ، نادر گلچین ، شهیدی ، پروین و بعدها سیما مافیها ، سیما بینا ، پریسا و شجریان مجموعهای از ترانههای ماندگار ایرانی بر اساس کارهای شیدا ساخته شد که یکی از مهمترین گنجینههای موسیقی ایرانی محسوب میشود.
مهمترین تصانیف
از مهمترین تصانیف ساخته شیدا میتوان به تصنیف دل شیدا - امشب شب مهتابه - ماه غلام رخ زیبای توست - کیه کیه در میزنه من دلم می لرزه و عقرب زلف کجت اشاره کرد.
«امشب شب مهتابه» را با صدای مهران مدیری را اینجا گوش کنید:
دیدگاهها
نمی دونم چرا به موسیقی که میرسه همه احساس می کنن می تونن بدون تخصص و با داشتن ته صدایی و کمترین دانش و تمرینی در اون فعال باشن . آواز ایشون روی این تصنیف معروف و البته هزار بار بازسازی شده به شدت مبتدیانه و همراه با تحریرهایی مبتدیانه و تصنعی بسیار گوش آزار بود .
همون طور که آقا محمد گفتند تصنیف "کیه کیه در می زنه من دلم می رزه" و "عقرب زلف کجت" هر دو یکی هستند و در دستگاه همایون(بیداد). ای تصنیف فوق العاده رو می تونید از این لینک دانلود و گوش کنید: http://www.4shared.com/file/16550396/5c4a0937/key_key_dar_myzane.html
مهران مدیری بد نخونده بود به نظرم بد نبود. اما کاملا با اقا کامیار موافقم تحریر های خیلی مبتدیانه داشت که اتفاقا در این مورد با یکی از دوستانم به صحبت نشسته بودیم که ایشون هم به همین معتقد بود مرسی.
مهران مدیری هم بسیار زیبا خوند.
تیتراژ آغازین قهوه تلخ در حال پخش است، مهران مدیری میخواند: امشب شب مهتابه، منتظر میمانم ببینم در تیتراژ، اسمی از خالق این تصنیف "علیاکبر شیدا" برده میشود یا نه؟ با کمال تعجب میبینم اسمی نیست؛ آقای مدیری سلام!
من فکر می کنم «کیه کیه در میزنه من دلم می لرزه» و «عقرب زلف کجت» یکی هستند
bad niis tooye in seriyal az mardi ke naghshe entesharate safario bazi karde yad konim ke chan rooze pish moteassefane tooye hadeseye ranandegi dargozasht.
من هم با نظر دوستان موافقم بهتر بود آقای مدیری یک نمونه قدیمی و باز سازی شده این تصنیف را انتخاب می کرد که توسط خواننده ای متبحر خوانده شده باشد.
صدای بنان، خوانساری، قوامی، شجریان، بسطامی و... خدا رو شکر کم از این بزرگان نداریم...
یا اینکه از یک خواننده امروزی مثل همایون شجریان یا سالار عقیلی دعوت می کردند به هر حال صدای ایشان لطفی ندارد بهتر است همان کارگردانی و بازیگری خوبشان را ادامه دهند!!
این عادت مدیریه! نمی دونم چرا و واقعا" چی تو فکر این بشر هست! یعنی وقتی میخواد این آثار رو دوباره اجرا کنه با خودش فکر می کنه ممکنه بعدها اسم مدیری واسه اجرای این آثار حک بشه و بقول خودش معروف بشه؟؟؟؟ چند وقت پیش هم برای یه برنامه ی دیگه ش ز من نگارم رو با کمال پررویی اجرا کرده و میگه من از استاد شجریان اجازه گرفتم! به بدنه ی اصلی آثار ضربه میزنه...آهنگ و مبنا و آهنگساز و خواننده رو با کمال پررویی نادیده می گیره که چی؟؟! هوس کرده یه اثری بخونه ...ببینه میگیره یا نه! یکی بره از توهم درش بیاره بابا!
جالب اینجاست که اصلا از شجریان اجازه گرفتن در مورد " زمن نگارم " معنی نداره ! صاحب اثر آهنگساز هست و آهنگساز ز من نگارم هم مرحوم علی اکبر شیدا !
افزودن یک دیدگاه جدید