
گفت و گو با علی لهراسبی
به داد ما برسید
موسیقی ما- نگار حسینی: انگار این روزها نمیتوان با خوانندهای گفتوگو كرد و در مورد شرایط آشفته موسیقی پاپ و تضاد و شكافی كه در مورد موسیقی مجاز و غیرمجاز ما وجود دارد، صحبت نكرد. مدتهاست كه خوانندگانی كه در كشورمان به شهرت میرسند موفقیتشان را یك شبه كسب كردهاند و به آلبوم دوم نرسیدهاند. اما «لهراسبی» جزء معدود خوانندگانی است كه پلهپله به موفقیت و شهرت رسیده است او نسبت به آلبوم اولش؛ «دریاییها» تغییرات انكارناپذیری كرده و این روزها صدایش امضادار شده است او امسال جزء خوانندگان جشنواره موسیقی فجر محسوب میشود و 22 آذرماه در تالار وزارت كشور به اجرا میپردازد. به مناسبت جشنواره موسیقی فجر و همزمانی چند تیتراژش با او گفتوگو كردیم.
شاید بهتر باشد گفتوگو را با سوالهایی در مورد جشنواره موسیقی فجر شروع كنیم. شما هم جزء كسانی هستید كه برای جشنواره موسیقی فجر انتخاب شدهاید. كلا نظرتان راجع به حضور موسیقی پاپ در جشنواره چیست؟
از سال گذشته در سیاستگذاریهای ارشاد، «موسیقی پاپ» بعد از سالها توانست در جشنواره حضور پیدا كند. و این موضوع به رسمت شناختن موسیقی پاپ كمك زیادی كرد. وقتی با من تماس گرفتند، با اینكه فرصت چندانی برای تمرین نداشتم اما پذیرفتم.
ظاهرا سال گذشته هم جزء خوانندگان انتخابی جشنواره موسیقی بودید اما از حضور امتناع كردید، چرا؟
سال گذشته برنامه جشنواره موسیقی همزمان شده بود با كنسرتم در تهران به همین خاطر نمیتوانستم شركت كنم.
شما در بخش بلیت فروشی جشنواره شركت كردید، به نظرت شركت در بخش رقابتی باعث افزایش رقابت میان خوانندگان نمیشود و به جذاب شدن جشنواره كمك بیشتری نمیكند؟
به نظر من برای خوانندگانی كه سالهاست در میان مردم شناخته شدهاند و مردم كارهایشان را دوست دارند حضور در بخش رقابتی به دلیل حمایت هوادارانشان باعث میشود كه حق جوانترها تا حدی ضایع شود در بخش رقابتی باید جوانهای تازهكار و باانگیزه بدون دخالت دادن موجی كه هواداران میفرستند شركت كنند تا كسب مقام انگیزهای شود برای ادامه كار برای آنها.
فكر نمیكنید یك شب اجرا برای خوانندگان پرطرفداری مانند خودت، احسان خواجهامیری، محسن یگانه و حامی آن هم با ظرفیت كم تالار وزارت كشور خیلی كم باشد؟
مسلما خیلی كم است ولی خب ترجیح من و البته خوانندگان دیگر این بود كه برنامه در همان یك شب باشد. دلیل من این بود كه در اردیبهشتماه قرار است كنسرت بزرگی را در تهران به مدت چند شب برگزار كنم و به دلیل حساسیتهایی كه در كنسرت تهران همیشه وجود داشته و دارد ترجیح دادم كه برنامهام یك شب باشد و برای اینكه شرمنده هوادارانمان نشویم همینجا از آنها خواهش میكنم كه نسبت به تهیه بلیت زودتر اقدام فرمایند.
چرا تبلیغات پیرامون بخش بلیتفروشی جشنواره تا این اندازه ضعیف بود و حتی گیشهای را برای بلیتفروشی در نظر نگرفتند؟
در مورد نبود گیشه و فروش اینترنتی بلیتها ظاهرا مسوولان به خاطر محدودیت جا و مشكلاتی كه همیشه در مورد بلیتفروشی وجود دارد، تصمیم گرفتند تنها به فروش اینترنتی اكتفا كنند. در مورد تبلیغات من هم با شما موافقم به نظرم تبلیغات پیرامون این بخش واقعا كم بود و جا داشت كه تبلیغات بیشتری حتی در حد اطلاعرسانی صورت میگرفت.
در این كنسرت چه قطعاتی را اجرا میكنید؟
علاوه بر قطعات معروف آلبومهای قبلیام، چند قطعه از آلبوم جدیدم و تیتراژهایی را كه جدیدا خواندم را با اركستر بزرگ كه شامل 23 نوازنده است اجرا میكنم.
از فضای جشنواره موسیقی پاپ جدا شویم به نظرت چرا بعد از گذشت سالها هنوز موسیقی پاپ در كشور ما جدی گرفته نمیشود؟
من هم واقعا نمیدانم و همیشه این مسئله برای من جای سوال داشت اگر این بیحمایتی در مورد موسیقی پاپ وجود داشته باشد، این موسیقی تبدیل به یك موجود بیسرپرست میشود كه احتمال به خطا رفتنش بسیار زیاد است. این روزها انتخاب موسیقی و مجوز گرفتن كارها به شدت سلیقهای است بعضی از كارها كه مشكل چندانی ندارند، دچار ممیزیهای زیاد میشوند و كارهایی مجوز میگیرند كه باعث تعجب من و بسیاری از افراد میشوند. شنیدن بعضی از كارهای مجاز كه دچار ممیزی شدهاند من را به این فكر وامیدارد كه خودم چندان چارچوبها را نمیشناسم و حساسیت و وسواسم در انتخاب كارهایم بسیار زیاد است.
معمولا ارشاد درباره افرادی كه آلبوم اولی هستند حساسیت چندانی نشان نمیدهد اما در مورد خوانندگانی كه به شهرت رسیدهاند به شدت سختگیرتر عمل میكنند. نظر شما در اینباره چیست؟
البته این قانون تنها در كشور ما حاكم نیست و بسیاری از كشورهای دیگر هم در مورد خواننده سرشناسشان سختگیرتر عمل میكنند. چون موسیقی كه توسط آنها اجرا میشود، به مراتب تاثیرش از یك خواننده ناشناس بیشتر است و به نظرم این سختگیری البته اگر بجا و درست باشد، كاملا طبیعی است.
شرایط كنونی موسیقی مجاز ما بسیار اسفناك است، آنها بدون هیچگونه حمایت رسانهای مجبور به فعالیت هستند، در حالی كه در كل دنیا موسیقی به شدت ویدئومحور است، به نظر شما با این شرایط موسیقی مجاز ما چقدر میتواند دوام بیاورد؟
در چنین شرایطی تلویزیون باید به داد موسیقی كشور ما بیاید چراكه عدم حمایت آنها باعث مهجور واقع شدن موسیقی میشود. آنها باید مستقیما دست به كار شوند و اجازه دهند تعدادی كلیپ كه با نظارت آنها ساخته میشود، از تلویزیون پخش شود. یادم است چند سال قبل یك برنامه 15 دقیقهای در مورد آهنگهای درخواستی ساخته شد. با اینكه پخش این برنامه هم در ساعت پنج بود اما استقبال از این برنامه كمنظیر بود. این روزها جای خالی چنین برنامههایی واقعا احساس میشود.
هرچند كه این نظر با توجه به سیاستهایی كه سازمان در مورد موسیقی در پیش گرفته است كمی دور از ذهن است اما فكر میكنم در شرایط كنونی ما راهاندازی یك شبكه ماهوارهای مجاز راهكار عملیتری باشد؟
صددرصد داشتن چنین شبكهای آرزوی بسیاری از خوانندگان مجاز ما محسوب میشود. من خودم شخصا بارها و بارها پیشنهاد افتتاح چنین شبكهای را به مسوولان دادم، اما تا به حال كه قدمی در این مورد برداشته نشده است. وجود چنین شبكههایی با نظارت مستقیم خود ارشاد باعث میشود كه در كل دنیا موسیقی ما را به شكل آبرومندی بشناسد. این در حالی است كه وجود شبكههای موسیقی كنونی ما نهتنها باعث بالا بردن اعتبار و جایگاه موسیقی نمیشوند بلكه باعث پسرفت آن هم میشوند. مسوولان ما باید به این باور برسند كه در حال حاضر موسیقی نمیتواند بدون ویدئو به حیات خود ادامه دهد. شما بسیاری از كارهای ضعیفی را میبینید كه تنها به كمك شبكههای ماهوارهای شنیده شدهاند. بسیاری از خوانندگان حتی مطرح غیرمجاز ما شهرتشان را تنها مدیون شبكههای ماهوارهای و اینترنت هستند و زمانی كه اینها را از آنها میگیرند آنها هم شهرتشان را از دست میدهند. نقش رسانه را در اینجا میتوان به وضوح دید.
بعضیها معتقدند دستهایی در موسیقی وجود دارد كه میخواهد موسیقی خودش، خودش را از بین ببرد و شیوه آنها هم، جنگ موسیقی غیرمجاز است علیه موسیقی مجاز. موسیقی مجاز، به دلیل نداشتن ابزار رسانهای دیر یا زود توسط موسیقی غیرمجاز از بین میرود و موسیقی غیرمجاز ما هم با وجود شهرتی كه به واسطه رسانههایی مانند ماهواره و اینترنت دارد اما به خاطر اینكه در این ماركت برایشان بیزنس وجود ندارد در آینده نهچندان دور از بین میرود.
این هم فرضیه جالبی است. موسیقی مجاز روزبهروز ضعیفتر میشود و در شرایط كنونی ما مجاز كار كردن بسیار سخت است و اگر از موسیقی مجاز حمایت نشود شاید موسیقی مجاز ما سرنوشتی مشابه فرضیهای كه بیان كردید را پیدا كند.
با بعضی از خوانندگان كه راجع به شرایط موسیقی حرف میزنیم آنها میگویند موسیقی دیگر از حالت آرمانیاش خارج شده است. ما سالها قبل به خاطر اینكه در كار موسیقی بودیم به خودمان میبالیدیم و این مسئله باعث افتخارمان بود اما الان جو موسیقی كشورمان بهگونهای است كه خجالت میكشیم بگوییم ما خوانندهایم.
حق با آن عده است، ورود موسیقی رپ كه با فرهنگ ما همخوانی چندانی ندارد و برخی از آثار پاپ بسیار ضعیف، باعث میشود كه نگاه مردم به موسیقی بسیار سطحی شود. متاسفانه مخاطب موسیقی رپ نوجوانهای بسیار كم سن و سالی هستند و كلام توام با ابتذالی كه در بیشتر كارهای این نوع موسیقی وجود دارد میتواند تاثیر بسیار مخربی بر افكار آنها بگذارد. در هر حال این سبك موسیقی به خاطر تضادی كه با فرهنگ و حتی نوع موسیقی ما دارد نمیتواند ماندگار شود.
به فرض اینكه موسیقی رپ نتواند در درازمدت ماندگار شود اما در این مدت كوتاه با توجه به استقبالی كه جوانها و نوجوانها از آن كردند فكر میكنم تا مدتها تاثیرش در موسیقی كشورمان بماند. به نظر شما با توجه به تضاد فرهنگی كه این سبك موسیقی با فرهنگ ما دارد پس چرا تا این اندازه در میان جوانها به محبوبیت رسیده است؟
مردم ما كلا نسبت به سبك و استایلهای جدید واكنش مثبت نشان میدهند. موسیقی ما مدتها بود كه در یك استایل خاص تولید میشد و موسیقی رپ وقتی برای اولینبار وارد مملكت ما شد یك چیز متفاوت را به آنها ارائه داد به همین خاطر آنها از آن استقبال كردند از طرفی این سبك موسیقی به هیچ وجه مورد پسند خانوادهها نیست و آنها حتی سیدیهای رپ را از بچههایشان پنهان میكنند. در هر حال كلامی كه در برخی از این نوع موسیقی وجود دارد واقعا شرمآور است و من حتی گاهی اوقات از اینكه آنها را بشنوم خجالت میكشم. در هر حال ما ایرانی هستیم و با فرهنگ خاص خودمان بزرگ شدهایم. ما هیچ وقت نمیتوانیم بگوییم این كلمات در فرهنگ ما هضم میشود گاهی اوقات كه این نوع موسیقی را با این كلام مبتذل میشنوم، با خودم میگویم حتما خوانندگان این كارها ایرانی نیستند. و فقط فارسی خوب حرف زدن را بلدند!
ظاهرا چندی قبل در افتتاحیه برج میلاد و اجلاس گردهمایی شهرداریهای كشورهای آسیایی برنامه را با اركستر سمفونیك اجرا كردید.
بله، این برنامه در محل همایشهای سالن برج میلاد بود و رئیسجمهور، رئیس مجلس، آقای قالیباف و برخی از نمایندگان مجلس هم حضور داشتند. در این برنامه من یك قطعه را با آهنگسازی دكتر محمدیمطلق اركستر سمفونیك به شكل كلاسیك اجرا كردم كه برای من تجربه بسیار جالبی بود حضور و اجرا در كنار اساتید بزرگ موسیقی واقعا كار سختی بود.
اگر اشتباه نكنم به جز كار روی آلبوم جدیدتان، عمدهترین كارهای موسیقیات اجراهای ارگانی است.
همینطور است.
بعضی از خوانندگان معتقدند كه اجراهای ارگانی باعث میشود كلاس خواننده پایین بیاید.
مطمئن باشید اگر به آن عدهای كه این حرفها را میزنند هم پیشنهاد اجراهای ارگانی داده شود همه آنها با كمال میل میپذیرند. یك خواننده نباید اجرای ارگانی به دید یك كنسرت نگاه كند چون آن وقت دچار پسرفت میشود نگاهش باید به اینگونه اجراها به شكل یك تمرین باشد.
فكر نمیكنید اجراهای «پلیبك» playback باعث شود در درازمدت خواننده از تواناییهایش دور شود؟
در اجراهای سازمانی نه. چون همانطور كه گفتم آن كار میتواند نوعی تمرین باشد اما اجرای پلیبك در كنسرتها واقعا اسفناك است. شما تصور كنید هوادارانت پول میدهند تا اجرای زنده تو را ببینند، آن وقت. این كار واقعا خیانت است. ولی خب باید بپذیریم كه بسیاری از سازمانها به دلیل كمبود بودجه و محدودیت در رابطه با آوردن ساز به روی صحنه با مشكل مواجهاند و برای آنكه در بین برنامه و جشنشان موسیقی هم داشته باشند از یك خواننده تقاضا میكنند كه روی صحنه بیاید. درست مانند اینكه یك هنرپیشه را دعوت میكنند كه در ازای مبلغی به آن برنامه بیاید و با مردم صحبت كند. تنها تفاوتش این است كه خواننده قطعهای را لبخوانی میكند. این نكته را هم بد نیست یادآوری كنم كه اگر یك خواننده نتواند روی صحنه خوب حس بگیرد و با تمام توانش آن قطعه را اجرا كند، مخاطب نمیتواند با آن ارتباط برقرار كند.
یكی از انتقادهایی كه همیشه از شما میشود این است كه لهراسبی مشهور شدنش را مدیون تیتراژهای تلویزیونی است، امكانی كه برای بسیاری از خوانندگان دیگر وجود ندارد.
بله، این حرفها را خودم هم نشنیدم، مسلما من تنها خوانندهای نیستم كه تیتراژهای تلویزیونی را میخواند و شاید اگر یك حساب سرانگشتی بكنید متوجه میشوید تعداد آهنگهایی كه من خواندهام حتی به عدد 10 هم نمیرسد. اما شاید این حرفها یك دلیل دیگر هم دارد و آن این است كه اكثر كارهایی كه من خواندهام به خوبی شنیده شده و حتی بعضی از آنها به كار معروفی تبدیل شده است. من نمیدانم چرا منتقدان نیمه خالی لیوان را میبینند و نمیگویند لهراسبی تنها فردی بود كه تیتراژهای تلویزیونی را به ماشینهای مردم كشانده و آنها را تبدیل به كارهای پرطرفدار كرده، اتفاقی كه در مورد كمتر خوانندهای میافتد.
قبول، ولی شاید آنها از این ناراحتند كه هیچوقت به آنها چنین فرصتی داده نمیشود كه تواناییهایشان را در این زمینه بروز بدهند و فكر میكنند كسی در پشت پرده از شما حمایت میكند كه به این شكل.؟!
شاید باور نكنید اما من خودم خیلی وقتها میروم در صف منتقدان كسانی كه در تلویزیون برای خودشان باند درست كردهاند و اجازه نمیدهند كسی وارد آن شود. شما به كارنامه من نگاه كنید، هیچكدام از سریالهایی كه من خواندهام آنچنان محبوب و پرطرفدار نبود و قطعه من تنها به خاطر قابلیتهایی كه داشت شنیده شد در حالی كه سریالهای ماه رمضان یا مناسبتی فقط مختص عدهای محدود است و هیچ وقت به ماها نمیرسد. اما شاید توضیح دادن یك نكته برای شما هم جالب باشد و آن این است كه من هم مثل بسیاری از افراد كه دوست دارند وارد صداوسیما شوند، مدتها پشت درهای بسته مانده بودم و طعم تلخ «نه» شنیدن را از خیلیها شنیدم. اما خدا لطف كرد و من به عنوان خواننده وارد صداوسیما شدم، ولی خب آن موقع من اصلا به تیتراژ خواندن فكر هم نمیكردم و در فكر ساخت آلبوم اولم «دریاییها» بودم. یادم است برای آن كار، ماشین زیر پایم را فروختم تا هزینه آلبوم دربیاید تا اینكه یك روز بهطور اتفاقی «مسعود رسام» صدای من را در ماشین «آقای چراغعلی» میشنود و خوشش میآید و از ایشان سراغ من را میگیرد. یعنی من بهطور كاملا اتفاقی وارد این حرفه شدم. در مورد «حس غریب» هم باید بگویم این كار یكی از قطعات آلبوم بود. چند ماه كه در تلویزیون ماند و بعد از بررسیهای زیاد پخش شد نه اینكه من امروز بخوانم و فردا كار بدون هیچ دردسر و معطلی به روی آنتن رود.
و پیلههای پرواز؟!
خب سال 85 بود كه من با «بهروز صفاریان» آشنا شدم. آشنایی من و بهروز حسنهای زیادی برای من داشت. نگاه متفاوت و دقیقش باعث شد كه نگاه من به موسیقی دگرگون شود. حاصل این همكاری هم قطعه معروف «پیلههای پرواز» است. یادم هست وقتی كار ساخت این قطعه تمام شد «آقای مشایخی» به ما پیشنهاد داد كه كاری را برای تیتراژ این سریال بخوانیم كه ما چون كار آماده نداشتیم این قطعه را پیشنهاد دادیم كه ایشان هم خوششان آمد. در عبور شیشهای هم همینطور بود. «آقای قنبری» از من خواست كه یكی، دو روزه كاری را به او تحویل دهم كه من هم یكی از قطعاتم را به او دادم.
اما قبول كنید این روزها شما یكی از تیتراژخوانهای اول تلویزیون هستید و به این اسامی دقت كنید: تصویر زندگی، خونه من خونه تو، هویت دیدار و ضربان كه در راه است، محرمانه را هم كه چندی قبل خواندید.
شاید باور نكنید ولی همزمانی این كارها كاملا اتفاقی و بدون برنامهریزی بود. مدتها بود كه از من در تلویزیون خبری نبود دلیلش هم حرف و حدیثهایی بود كه در مورد من وجود داشت. من حتی به برنامههایی كه در تلویزیون دعوتم میكردند، نمیرفتم. میگفتند دایی لهراسبی یك آدم معروف در سازمان است! حالا بماند كه من اصلا دایی ندارم! از طرفی من در خواندن تیتراژها شرایط خودم را دارم و میخواهم با تیم خودم كار كنم و حاضر نیستم هر قطعهای را كه آهنگساز سریال پیشنهاد میكند بخوانم. چون برای مخاطبم ارزش قائلم همین مسئله باعث میشود كه كارهای محدودتری را اجرا كنم چراكه تهیهكننده ما هم اكثرا شرایطم را نمیپذپرند، اما در مورد تیتراژهایی كه نام بردید باید بگویم آنها قرار بود با فاصله پخش شوند اما خب متاسفانه یا خوشبختانه پخششان همزمان شد.
حسن همزمانی تیتراژ برای شما این است كه باعث شود در شرایطی كه آلبومتان به بازار نیامده جای خالیتان چندان احساس نشود و ضررش هم این است كه باز هم در مظان اتهام باندبازی قرار میگیرید.
همینطور است (باخنده).
یكی از حرفهایی كه در مورد شما همیشه گفته میشود این است كه به شدت به گروهی كه با آن كار میكنید پایبند هستید، درست است؟
من تیمی كار كردن را دوست دارم بچههایی كه من با آنها همكاری میكنم به خوبی با سلیقهای من آشنا هستند و ما میدانیم از همدیگر چه میخواهیم و همین مسئله كار را برای ما راحت كرده است.
فكر نمیكنید گروهی كار كردن باعث ایجاد محدودیتهایی برای شما شود و شما به خاطر همكاری با یك عده خاص به ورطه تكرار كشیده شوید؟
نه چراكه من این آزادی را دارم كه از بچههای دیگر هم كار بگیرم. من در آلبوم جدیدم از یگانه، صادقی، گروه سون و. هم قطعاتی دارم.
كار آلبوم جدیدتان به كجا كشیده شد؟
اكثر قطعات را انتخاب كردیم و با همه بچهها تلاشمان را به كار بستیم كه كار تا اواخر امسال به بازار بیاید.
نكتهای كه وجود دارد این است كه شما جزء خوانندگانی محسوب میشوید كه پلهپله پیشرفت كرده است و موفقیت مدام داشته، اتفاقی كه این روزها در مورد كمتر خوانندهای میافتد.
هیچ وقت سعی نكردم كه به موفقیتی كه در حال حاضر دارم دلخوش كنم و همیشه به بهتر شدن فكر میكنم و دنبال رفع ایراداتم هستم به همین خاطر حتی بعد از شهرتم به كلاس آواز استاد محمدرضا صادقی میرفتم تا آنها را برطرف كنم.
از سال گذشته در سیاستگذاریهای ارشاد، «موسیقی پاپ» بعد از سالها توانست در جشنواره حضور پیدا كند. و این موضوع به رسمت شناختن موسیقی پاپ كمك زیادی كرد. وقتی با من تماس گرفتند، با اینكه فرصت چندانی برای تمرین نداشتم اما پذیرفتم.
ظاهرا سال گذشته هم جزء خوانندگان انتخابی جشنواره موسیقی بودید اما از حضور امتناع كردید، چرا؟
سال گذشته برنامه جشنواره موسیقی همزمان شده بود با كنسرتم در تهران به همین خاطر نمیتوانستم شركت كنم.
شما در بخش بلیت فروشی جشنواره شركت كردید، به نظرت شركت در بخش رقابتی باعث افزایش رقابت میان خوانندگان نمیشود و به جذاب شدن جشنواره كمك بیشتری نمیكند؟
به نظر من برای خوانندگانی كه سالهاست در میان مردم شناخته شدهاند و مردم كارهایشان را دوست دارند حضور در بخش رقابتی به دلیل حمایت هوادارانشان باعث میشود كه حق جوانترها تا حدی ضایع شود در بخش رقابتی باید جوانهای تازهكار و باانگیزه بدون دخالت دادن موجی كه هواداران میفرستند شركت كنند تا كسب مقام انگیزهای شود برای ادامه كار برای آنها.
فكر نمیكنید یك شب اجرا برای خوانندگان پرطرفداری مانند خودت، احسان خواجهامیری، محسن یگانه و حامی آن هم با ظرفیت كم تالار وزارت كشور خیلی كم باشد؟
مسلما خیلی كم است ولی خب ترجیح من و البته خوانندگان دیگر این بود كه برنامه در همان یك شب باشد. دلیل من این بود كه در اردیبهشتماه قرار است كنسرت بزرگی را در تهران به مدت چند شب برگزار كنم و به دلیل حساسیتهایی كه در كنسرت تهران همیشه وجود داشته و دارد ترجیح دادم كه برنامهام یك شب باشد و برای اینكه شرمنده هوادارانمان نشویم همینجا از آنها خواهش میكنم كه نسبت به تهیه بلیت زودتر اقدام فرمایند.
چرا تبلیغات پیرامون بخش بلیتفروشی جشنواره تا این اندازه ضعیف بود و حتی گیشهای را برای بلیتفروشی در نظر نگرفتند؟
در مورد نبود گیشه و فروش اینترنتی بلیتها ظاهرا مسوولان به خاطر محدودیت جا و مشكلاتی كه همیشه در مورد بلیتفروشی وجود دارد، تصمیم گرفتند تنها به فروش اینترنتی اكتفا كنند. در مورد تبلیغات من هم با شما موافقم به نظرم تبلیغات پیرامون این بخش واقعا كم بود و جا داشت كه تبلیغات بیشتری حتی در حد اطلاعرسانی صورت میگرفت.
در این كنسرت چه قطعاتی را اجرا میكنید؟
علاوه بر قطعات معروف آلبومهای قبلیام، چند قطعه از آلبوم جدیدم و تیتراژهایی را كه جدیدا خواندم را با اركستر بزرگ كه شامل 23 نوازنده است اجرا میكنم.
از فضای جشنواره موسیقی پاپ جدا شویم به نظرت چرا بعد از گذشت سالها هنوز موسیقی پاپ در كشور ما جدی گرفته نمیشود؟
من هم واقعا نمیدانم و همیشه این مسئله برای من جای سوال داشت اگر این بیحمایتی در مورد موسیقی پاپ وجود داشته باشد، این موسیقی تبدیل به یك موجود بیسرپرست میشود كه احتمال به خطا رفتنش بسیار زیاد است. این روزها انتخاب موسیقی و مجوز گرفتن كارها به شدت سلیقهای است بعضی از كارها كه مشكل چندانی ندارند، دچار ممیزیهای زیاد میشوند و كارهایی مجوز میگیرند كه باعث تعجب من و بسیاری از افراد میشوند. شنیدن بعضی از كارهای مجاز كه دچار ممیزی شدهاند من را به این فكر وامیدارد كه خودم چندان چارچوبها را نمیشناسم و حساسیت و وسواسم در انتخاب كارهایم بسیار زیاد است.
معمولا ارشاد درباره افرادی كه آلبوم اولی هستند حساسیت چندانی نشان نمیدهد اما در مورد خوانندگانی كه به شهرت رسیدهاند به شدت سختگیرتر عمل میكنند. نظر شما در اینباره چیست؟
البته این قانون تنها در كشور ما حاكم نیست و بسیاری از كشورهای دیگر هم در مورد خواننده سرشناسشان سختگیرتر عمل میكنند. چون موسیقی كه توسط آنها اجرا میشود، به مراتب تاثیرش از یك خواننده ناشناس بیشتر است و به نظرم این سختگیری البته اگر بجا و درست باشد، كاملا طبیعی است.
شرایط كنونی موسیقی مجاز ما بسیار اسفناك است، آنها بدون هیچگونه حمایت رسانهای مجبور به فعالیت هستند، در حالی كه در كل دنیا موسیقی به شدت ویدئومحور است، به نظر شما با این شرایط موسیقی مجاز ما چقدر میتواند دوام بیاورد؟
در چنین شرایطی تلویزیون باید به داد موسیقی كشور ما بیاید چراكه عدم حمایت آنها باعث مهجور واقع شدن موسیقی میشود. آنها باید مستقیما دست به كار شوند و اجازه دهند تعدادی كلیپ كه با نظارت آنها ساخته میشود، از تلویزیون پخش شود. یادم است چند سال قبل یك برنامه 15 دقیقهای در مورد آهنگهای درخواستی ساخته شد. با اینكه پخش این برنامه هم در ساعت پنج بود اما استقبال از این برنامه كمنظیر بود. این روزها جای خالی چنین برنامههایی واقعا احساس میشود.
هرچند كه این نظر با توجه به سیاستهایی كه سازمان در مورد موسیقی در پیش گرفته است كمی دور از ذهن است اما فكر میكنم در شرایط كنونی ما راهاندازی یك شبكه ماهوارهای مجاز راهكار عملیتری باشد؟
صددرصد داشتن چنین شبكهای آرزوی بسیاری از خوانندگان مجاز ما محسوب میشود. من خودم شخصا بارها و بارها پیشنهاد افتتاح چنین شبكهای را به مسوولان دادم، اما تا به حال كه قدمی در این مورد برداشته نشده است. وجود چنین شبكههایی با نظارت مستقیم خود ارشاد باعث میشود كه در كل دنیا موسیقی ما را به شكل آبرومندی بشناسد. این در حالی است كه وجود شبكههای موسیقی كنونی ما نهتنها باعث بالا بردن اعتبار و جایگاه موسیقی نمیشوند بلكه باعث پسرفت آن هم میشوند. مسوولان ما باید به این باور برسند كه در حال حاضر موسیقی نمیتواند بدون ویدئو به حیات خود ادامه دهد. شما بسیاری از كارهای ضعیفی را میبینید كه تنها به كمك شبكههای ماهوارهای شنیده شدهاند. بسیاری از خوانندگان حتی مطرح غیرمجاز ما شهرتشان را تنها مدیون شبكههای ماهوارهای و اینترنت هستند و زمانی كه اینها را از آنها میگیرند آنها هم شهرتشان را از دست میدهند. نقش رسانه را در اینجا میتوان به وضوح دید.
بعضیها معتقدند دستهایی در موسیقی وجود دارد كه میخواهد موسیقی خودش، خودش را از بین ببرد و شیوه آنها هم، جنگ موسیقی غیرمجاز است علیه موسیقی مجاز. موسیقی مجاز، به دلیل نداشتن ابزار رسانهای دیر یا زود توسط موسیقی غیرمجاز از بین میرود و موسیقی غیرمجاز ما هم با وجود شهرتی كه به واسطه رسانههایی مانند ماهواره و اینترنت دارد اما به خاطر اینكه در این ماركت برایشان بیزنس وجود ندارد در آینده نهچندان دور از بین میرود.
این هم فرضیه جالبی است. موسیقی مجاز روزبهروز ضعیفتر میشود و در شرایط كنونی ما مجاز كار كردن بسیار سخت است و اگر از موسیقی مجاز حمایت نشود شاید موسیقی مجاز ما سرنوشتی مشابه فرضیهای كه بیان كردید را پیدا كند.
با بعضی از خوانندگان كه راجع به شرایط موسیقی حرف میزنیم آنها میگویند موسیقی دیگر از حالت آرمانیاش خارج شده است. ما سالها قبل به خاطر اینكه در كار موسیقی بودیم به خودمان میبالیدیم و این مسئله باعث افتخارمان بود اما الان جو موسیقی كشورمان بهگونهای است كه خجالت میكشیم بگوییم ما خوانندهایم.
حق با آن عده است، ورود موسیقی رپ كه با فرهنگ ما همخوانی چندانی ندارد و برخی از آثار پاپ بسیار ضعیف، باعث میشود كه نگاه مردم به موسیقی بسیار سطحی شود. متاسفانه مخاطب موسیقی رپ نوجوانهای بسیار كم سن و سالی هستند و كلام توام با ابتذالی كه در بیشتر كارهای این نوع موسیقی وجود دارد میتواند تاثیر بسیار مخربی بر افكار آنها بگذارد. در هر حال این سبك موسیقی به خاطر تضادی كه با فرهنگ و حتی نوع موسیقی ما دارد نمیتواند ماندگار شود.
به فرض اینكه موسیقی رپ نتواند در درازمدت ماندگار شود اما در این مدت كوتاه با توجه به استقبالی كه جوانها و نوجوانها از آن كردند فكر میكنم تا مدتها تاثیرش در موسیقی كشورمان بماند. به نظر شما با توجه به تضاد فرهنگی كه این سبك موسیقی با فرهنگ ما دارد پس چرا تا این اندازه در میان جوانها به محبوبیت رسیده است؟
مردم ما كلا نسبت به سبك و استایلهای جدید واكنش مثبت نشان میدهند. موسیقی ما مدتها بود كه در یك استایل خاص تولید میشد و موسیقی رپ وقتی برای اولینبار وارد مملكت ما شد یك چیز متفاوت را به آنها ارائه داد به همین خاطر آنها از آن استقبال كردند از طرفی این سبك موسیقی به هیچ وجه مورد پسند خانوادهها نیست و آنها حتی سیدیهای رپ را از بچههایشان پنهان میكنند. در هر حال كلامی كه در برخی از این نوع موسیقی وجود دارد واقعا شرمآور است و من حتی گاهی اوقات از اینكه آنها را بشنوم خجالت میكشم. در هر حال ما ایرانی هستیم و با فرهنگ خاص خودمان بزرگ شدهایم. ما هیچ وقت نمیتوانیم بگوییم این كلمات در فرهنگ ما هضم میشود گاهی اوقات كه این نوع موسیقی را با این كلام مبتذل میشنوم، با خودم میگویم حتما خوانندگان این كارها ایرانی نیستند. و فقط فارسی خوب حرف زدن را بلدند!
ظاهرا چندی قبل در افتتاحیه برج میلاد و اجلاس گردهمایی شهرداریهای كشورهای آسیایی برنامه را با اركستر سمفونیك اجرا كردید.
بله، این برنامه در محل همایشهای سالن برج میلاد بود و رئیسجمهور، رئیس مجلس، آقای قالیباف و برخی از نمایندگان مجلس هم حضور داشتند. در این برنامه من یك قطعه را با آهنگسازی دكتر محمدیمطلق اركستر سمفونیك به شكل كلاسیك اجرا كردم كه برای من تجربه بسیار جالبی بود حضور و اجرا در كنار اساتید بزرگ موسیقی واقعا كار سختی بود.
اگر اشتباه نكنم به جز كار روی آلبوم جدیدتان، عمدهترین كارهای موسیقیات اجراهای ارگانی است.
همینطور است.
بعضی از خوانندگان معتقدند كه اجراهای ارگانی باعث میشود كلاس خواننده پایین بیاید.
مطمئن باشید اگر به آن عدهای كه این حرفها را میزنند هم پیشنهاد اجراهای ارگانی داده شود همه آنها با كمال میل میپذیرند. یك خواننده نباید اجرای ارگانی به دید یك كنسرت نگاه كند چون آن وقت دچار پسرفت میشود نگاهش باید به اینگونه اجراها به شكل یك تمرین باشد.
فكر نمیكنید اجراهای «پلیبك» playback باعث شود در درازمدت خواننده از تواناییهایش دور شود؟
در اجراهای سازمانی نه. چون همانطور كه گفتم آن كار میتواند نوعی تمرین باشد اما اجرای پلیبك در كنسرتها واقعا اسفناك است. شما تصور كنید هوادارانت پول میدهند تا اجرای زنده تو را ببینند، آن وقت. این كار واقعا خیانت است. ولی خب باید بپذیریم كه بسیاری از سازمانها به دلیل كمبود بودجه و محدودیت در رابطه با آوردن ساز به روی صحنه با مشكل مواجهاند و برای آنكه در بین برنامه و جشنشان موسیقی هم داشته باشند از یك خواننده تقاضا میكنند كه روی صحنه بیاید. درست مانند اینكه یك هنرپیشه را دعوت میكنند كه در ازای مبلغی به آن برنامه بیاید و با مردم صحبت كند. تنها تفاوتش این است كه خواننده قطعهای را لبخوانی میكند. این نكته را هم بد نیست یادآوری كنم كه اگر یك خواننده نتواند روی صحنه خوب حس بگیرد و با تمام توانش آن قطعه را اجرا كند، مخاطب نمیتواند با آن ارتباط برقرار كند.
یكی از انتقادهایی كه همیشه از شما میشود این است كه لهراسبی مشهور شدنش را مدیون تیتراژهای تلویزیونی است، امكانی كه برای بسیاری از خوانندگان دیگر وجود ندارد.
بله، این حرفها را خودم هم نشنیدم، مسلما من تنها خوانندهای نیستم كه تیتراژهای تلویزیونی را میخواند و شاید اگر یك حساب سرانگشتی بكنید متوجه میشوید تعداد آهنگهایی كه من خواندهام حتی به عدد 10 هم نمیرسد. اما شاید این حرفها یك دلیل دیگر هم دارد و آن این است كه اكثر كارهایی كه من خواندهام به خوبی شنیده شده و حتی بعضی از آنها به كار معروفی تبدیل شده است. من نمیدانم چرا منتقدان نیمه خالی لیوان را میبینند و نمیگویند لهراسبی تنها فردی بود كه تیتراژهای تلویزیونی را به ماشینهای مردم كشانده و آنها را تبدیل به كارهای پرطرفدار كرده، اتفاقی كه در مورد كمتر خوانندهای میافتد.
قبول، ولی شاید آنها از این ناراحتند كه هیچوقت به آنها چنین فرصتی داده نمیشود كه تواناییهایشان را در این زمینه بروز بدهند و فكر میكنند كسی در پشت پرده از شما حمایت میكند كه به این شكل.؟!
شاید باور نكنید اما من خودم خیلی وقتها میروم در صف منتقدان كسانی كه در تلویزیون برای خودشان باند درست كردهاند و اجازه نمیدهند كسی وارد آن شود. شما به كارنامه من نگاه كنید، هیچكدام از سریالهایی كه من خواندهام آنچنان محبوب و پرطرفدار نبود و قطعه من تنها به خاطر قابلیتهایی كه داشت شنیده شد در حالی كه سریالهای ماه رمضان یا مناسبتی فقط مختص عدهای محدود است و هیچ وقت به ماها نمیرسد. اما شاید توضیح دادن یك نكته برای شما هم جالب باشد و آن این است كه من هم مثل بسیاری از افراد كه دوست دارند وارد صداوسیما شوند، مدتها پشت درهای بسته مانده بودم و طعم تلخ «نه» شنیدن را از خیلیها شنیدم. اما خدا لطف كرد و من به عنوان خواننده وارد صداوسیما شدم، ولی خب آن موقع من اصلا به تیتراژ خواندن فكر هم نمیكردم و در فكر ساخت آلبوم اولم «دریاییها» بودم. یادم است برای آن كار، ماشین زیر پایم را فروختم تا هزینه آلبوم دربیاید تا اینكه یك روز بهطور اتفاقی «مسعود رسام» صدای من را در ماشین «آقای چراغعلی» میشنود و خوشش میآید و از ایشان سراغ من را میگیرد. یعنی من بهطور كاملا اتفاقی وارد این حرفه شدم. در مورد «حس غریب» هم باید بگویم این كار یكی از قطعات آلبوم بود. چند ماه كه در تلویزیون ماند و بعد از بررسیهای زیاد پخش شد نه اینكه من امروز بخوانم و فردا كار بدون هیچ دردسر و معطلی به روی آنتن رود.
و پیلههای پرواز؟!
خب سال 85 بود كه من با «بهروز صفاریان» آشنا شدم. آشنایی من و بهروز حسنهای زیادی برای من داشت. نگاه متفاوت و دقیقش باعث شد كه نگاه من به موسیقی دگرگون شود. حاصل این همكاری هم قطعه معروف «پیلههای پرواز» است. یادم هست وقتی كار ساخت این قطعه تمام شد «آقای مشایخی» به ما پیشنهاد داد كه كاری را برای تیتراژ این سریال بخوانیم كه ما چون كار آماده نداشتیم این قطعه را پیشنهاد دادیم كه ایشان هم خوششان آمد. در عبور شیشهای هم همینطور بود. «آقای قنبری» از من خواست كه یكی، دو روزه كاری را به او تحویل دهم كه من هم یكی از قطعاتم را به او دادم.
اما قبول كنید این روزها شما یكی از تیتراژخوانهای اول تلویزیون هستید و به این اسامی دقت كنید: تصویر زندگی، خونه من خونه تو، هویت دیدار و ضربان كه در راه است، محرمانه را هم كه چندی قبل خواندید.
شاید باور نكنید ولی همزمانی این كارها كاملا اتفاقی و بدون برنامهریزی بود. مدتها بود كه از من در تلویزیون خبری نبود دلیلش هم حرف و حدیثهایی بود كه در مورد من وجود داشت. من حتی به برنامههایی كه در تلویزیون دعوتم میكردند، نمیرفتم. میگفتند دایی لهراسبی یك آدم معروف در سازمان است! حالا بماند كه من اصلا دایی ندارم! از طرفی من در خواندن تیتراژها شرایط خودم را دارم و میخواهم با تیم خودم كار كنم و حاضر نیستم هر قطعهای را كه آهنگساز سریال پیشنهاد میكند بخوانم. چون برای مخاطبم ارزش قائلم همین مسئله باعث میشود كه كارهای محدودتری را اجرا كنم چراكه تهیهكننده ما هم اكثرا شرایطم را نمیپذپرند، اما در مورد تیتراژهایی كه نام بردید باید بگویم آنها قرار بود با فاصله پخش شوند اما خب متاسفانه یا خوشبختانه پخششان همزمان شد.
حسن همزمانی تیتراژ برای شما این است كه باعث شود در شرایطی كه آلبومتان به بازار نیامده جای خالیتان چندان احساس نشود و ضررش هم این است كه باز هم در مظان اتهام باندبازی قرار میگیرید.
همینطور است (باخنده).
یكی از حرفهایی كه در مورد شما همیشه گفته میشود این است كه به شدت به گروهی كه با آن كار میكنید پایبند هستید، درست است؟
من تیمی كار كردن را دوست دارم بچههایی كه من با آنها همكاری میكنم به خوبی با سلیقهای من آشنا هستند و ما میدانیم از همدیگر چه میخواهیم و همین مسئله كار را برای ما راحت كرده است.
فكر نمیكنید گروهی كار كردن باعث ایجاد محدودیتهایی برای شما شود و شما به خاطر همكاری با یك عده خاص به ورطه تكرار كشیده شوید؟
نه چراكه من این آزادی را دارم كه از بچههای دیگر هم كار بگیرم. من در آلبوم جدیدم از یگانه، صادقی، گروه سون و. هم قطعاتی دارم.
كار آلبوم جدیدتان به كجا كشیده شد؟
اكثر قطعات را انتخاب كردیم و با همه بچهها تلاشمان را به كار بستیم كه كار تا اواخر امسال به بازار بیاید.
نكتهای كه وجود دارد این است كه شما جزء خوانندگانی محسوب میشوید كه پلهپله پیشرفت كرده است و موفقیت مدام داشته، اتفاقی كه این روزها در مورد كمتر خوانندهای میافتد.
هیچ وقت سعی نكردم كه به موفقیتی كه در حال حاضر دارم دلخوش كنم و همیشه به بهتر شدن فكر میكنم و دنبال رفع ایراداتم هستم به همین خاطر حتی بعد از شهرتم به كلاس آواز استاد محمدرضا صادقی میرفتم تا آنها را برطرف كنم.
منبع:
کارگزاران
تاریخ انتشار : دوشنبه 18 آذر 1387 - 00:00
دیدگاهها
هنرمند ماندگار=هنرمند کمکار هنرمند کمکار=فرهاد
افزودن یک دیدگاه جدید