***
با توجه به اينكه در خانوادهاي هنرمند و در كناري پدري همچون ايرج تربيت يافتهايد چرا به موسيقي پاپ گرايش پيدا كرديد و اين نوع سبك خاص را برگزيديد؟
من فكر ميكنم موسيقيای كه من ميخوانم ايراني با رنگ آميزي نو و تازه است؛ حالا اگر اسمش را پاپ سنتي يا تلفيقي ميگذراند من آن را موسيقي ايراني با رنگآميزي نو و تازه ميدانم. البته اين سوال براي همه وجود دارد كه من چرا راه پدر را ادامه ندادهام؛ اما واقعيت اين است كه اين اتفاق شايد به خاطر تغيير زمان و پيشرفت تكنولوژي باشد. به عقيده من لزوما نبايد از سازهاي چوبي و يا آکوستيك استفاده كرد بلكه ميتوان از سازهايي چون سينتيسايزر و كامپيوتر نيز بهره برد؛ چرا كه هماكنون علم آنقدر پيشرفت كرده كه تمام سازها را سمپل و نمونهبرداري كرده اند و استفاده از اين سازها راحتتر و در اختيارتر است. از آنجايي كه رشته تحصيل من كامپيوتر بود با اين امكانات آشنا بودم و هميشه از آنها در كارهايم استفاده ميكردم و بالطبع به خاطر شرايط سنيام و گرايشي كه به علم و اين قبيل مسائل داشتم از موسيقي مدرن خيلي خوشم ميآمد. البته در كنار دوست داشتن موسيقي مدرن و الكترونيك ،موسيقي اصيل خودمان را هم به خاطر بزرگ شدن با آن دوست داشته و دارم.
شنیدهام که کارتان را با موسیقی سنتی آغاز کردهاید، چون گهگاه تاثیر آن در آثارتان هم دیده میشود. همینطور است؟
تقریبا. از دوران دبستان نوازندگي ويولن كلاسيك را آغاز كردم. 9، 8 ساله كه شدم ديگر شروع به سنتور، سه تار و تار زدن كردم و در همين بين از پدرم از روي كنجكاوي رديفها را سوال ميكردم - البته هنوز قصد خواندن نداشتم - و براي خودم نمونه ميگرفتم تا اينكه حس كردم ته صدايي دارم و ميتوانم بخوانم؛ به همين دليل شروع به تمرين كردن روي كارهاي پدر و رديفهاي آوازي نمودم كه در اين ميان هم از پدر سوال ميكردم. البته كارهاي محمود كريمي را نيز گوش ميكردم. ولي به طور كلي كارم را با موسيقي ايراني و با رديفهاي ايراني شروع كردم و به جايي رسيدم كه دوست داشتم اين دو سه توانايي را با هم تلفيق كنم؛ البته چيز خيلي نويي نبود و پيشتر از من هم اين كار را كرده بودند ولي سعي كردم تحت تاثير آنها نباشم و از دانستهها، توانایيها و اطلاعات خودم استفاده كنم و در نهايت اين دو سبك را با هم تلفيق كردم كه ماحصلش اين چند كاري شد كه هماكنون شما ميبينيد.
استادي در اين زمينه نداشتيد؟
استادم همين نوارها بودند؛ به طوري كه نوارها را ميگذاشتم و رديفها را از روي آنها حفظ ميكردم. در واقع با نوار، كار و از پدر هم سوال ميكردم. من تا 16 سالگي موسيقي ايراني كار كردم و آن موقع هنوز وارد دستگاههاي كامپيوتري نشده بودم.
يعني دستگاههاي كامپيوتري باعث شد كه شما موسيقي تلفيقي كار كنيد؟
صد در صد. من محدوديتي براي موسيقي قائل نيستم. خيليها روي اين موضوع تعصب دارند من هم نميگويم كه تعصبشان بيجاست ولي خيلي بجا هم نيست. من هيچوقت خودم را محدود به يكي دو ساز و نوع خاصي از موسيقي نميكنم.
در تلفيق دو سبك پاپ و موسيقي اصيل ايراني كه انجام ميدهيد كداميك بر ديگري غالب هستند؟
من كلا قالببنديهاي اين فضاها را قبول ندارم. به نظر من ما خودمان ،خودمان را محدود ميكنيم؛ در حالي كه من براي خودم در موسيقي هيچ محدوديتي ندارم. من ميگويم موسيقي ايراني اجرا ميكنم؛ حالا رنگآميزي اش
امروزي و مدرنيته است ولي شايد خيلي جاها ايراني بودنش غالب باشد و شايد خيلي جاها موسيقي بينالمللي و غرب.
پدرتان در خاطره بسیاری از قدیمیها و حتی نسل جدید هم بسیار ماندگار هستند. ایشان چقدر در روند كاري شما تاثيرگذار بودند؟
خيلي زیاد. چون آشنايي من با موسيقي در خانوادهايي شكل گرفت كه موسيقي و ساز را در دست بزرگان موسيقي ديدم. مثلا من ويولن را در دست استاد پرويز ياحقي ديدم كه خوشم آمد و تار را در دست استاد شهناز ديدم. صد در صد خانواده خيلي مهم بود؛ شايد اگر پدرم ايرج نبود و با اساتيد موسيقي رو به رو نميشدم امروز به حرفه ديگري روي آورده بودم و شايد همان رشته تحصيلیام را ادامه داده بودم و هم اكنون مهندس كامپيوتر بودم.
آيا ايشان اعمال نظري روي آهنگسازيهاي شما دارند؟
به طورمستقيم خير. من وقتي كاري را ميسازم در زمان اتمام، پدرم آن را گوش ميكند و صد در صد اگر نظري داشته باشند اعمال مي كنند.
اگر اعمال نظري داشته باشند آيا تغييرات را لحاظ ميكنيد؟
بابا مثل من فكر نمي كند. البته شايد من مثل بابا فكر نمي كنم. ايشان با خيلي از اعتقادات و نظرات من در خصوص موسيقي مخالف است؛ ولي من طبق تجربياتم به اين عقايد رسيدم و شايد يك قدر تجربياتم بيشتر شود، خيلي از نظراتم را تغيير دهم.
يك بخش از فعاليتهاي شما در موسيقي تیتراژ سريالها خلاصه ميشود. چرا ناگهان از جايگاه خاص خودتان به سمت موسیقي سريالها كشيده شديد؟
من شايد تنها 11 - 10 موسيقي سريال را خوانده باشم ولي بالاتر از 30 تا آهنگ در قالب آلبوم بيرون دادم؛ اما با اين حال سريالها خيلي ديده ميشود و حتي خيليها از من ميپرسند كه چرا اينقدر در سريالها پررنگ هستيد؟دليل آن فقط اين است كه حوزه مخاطبين رسانه بسيار زياد است. به عنوان مثل سريالي مثل ميوه ممنوعه 80 درصد بيننده داشت؛ در حالي كه هيچ كاستي نميتواند اينقدر مخاطب داشته باشد. موضوعي كه در اين ميان مهم است نوع تفكر مردم است. متاسفانه برخي تصور ميكنند كه روابط باعث شده كه من بيشتر در تلويزيون حضور داشته باشم؛ در حالي كه چنين نيست چرا كه اگر كارها خوب نباشد كارگردان اصلا ريسك نميكند كه بهخاطر آشنايي، اين كار را انجام دهد؛ چون هزينه يك سريال بسيار بالاست و خيليها برايشان مهم است كه يكي به عنوان خواننده به فيلمشان بيفزايد. در واقع همانطور كه تهيهكننده بهترين كارگردان را انتخاب ميكند، كارگردان نيز بهترين بازيگر و آهنگساز را برميگزيند.
با وجود اينكه شما در دو شاخه متفاوت فعالیت دارید، موسيقيای كه براي تیتراژ سريال كار ميكنيد با موسيقي خودتان چه تفاوتهايي دارد؟
اصولا موسيقيای كه براي فيلم ساخته ميشود به صحنهها كمك ميكند؛ مثلا براي صحنههاي پر اضطراب از موسيقي پر تنش استفاده ميشود. در زمينه موسيقي با كلام نيز موسيقي بايد در خدمت كلام باشد و نبايد كلام درخدمت موسيقي باشد؛ ولي در نهايت موسيقي بيكلام و با كلام از نظر قرار گرفتن روي فيلم، تفاوت بسياري با هم دارند.
در موسيقي سريالها خواننده چقدر اعمال نظر دارد؟
معمولا آهنگساز خوانندهاي را ميآورد و او نيز روي اثرش مي خواند. تقريبا 80 درصد كارهايي كه خودم آهنگ ساختم ،ميدانستم كه چه ميخواهم بسازم وخودم نيز آنها را خواندهام. شايد يكي از دلايلي كه بعضي كارها خوب شده و مردم نيز دوست داشتند اين بوده كه مجموعه دست به دست هم داده تا كار خوب شود.
در حال حاضر موسيقي سريالها چه مسيري را طي ميكنند؟ آيا كاملا حرفهاي و مبتني بر استانداردهاي جهاني هستند؟
خيلي از آهنگسازان ما و حتي خيلي از تازه كارها در حال حاضر روي موسيقي فيلم كار ميكنند. البته من در جايگاهي نيستم كه بخواهم در اين خصوص نظر بدهم؛ چرا كه خيلي از من بزرگترها بايد در اين زمينه صحبت كنند. اما علت اينكه در برخي موسيقيهايي كه امروزه گوش ميكنيم صداي خواننده به چشم نميآيد،موسيقي نيست؛ بلكه دليلش عدم تواناييهاي آن خواننده است. من مخالف اين قضيه نيستم كه هر كس كه دلش ميخواهد، بخواند؛ ولي با اينكه اسم بعضيها را بخواهيم خواننده بگذاريم موافق نيستم.
ترانههایتان را بر چه اساسي انتخاب ميكنيد؟
بعضي وقت ها يك شعر خوب به دست من ميرسد و روي آن آهنگ ميگذارم؛ ولي بعضي وقت ها روي ملودي خوبي شعر ميگذارم. در حالي كه امروزه كار به سمتي رفته كه بر روي شعر ملودي ميسازند؛ چرا كه اين كار خيلي راحتتر است.
با وجود اينكه شعر و ترانه جايگاه خاصي در موسيقيهاي پاپ دارد،اما اكثر اتفاقاتي كه باعث شده موسيقي پاپ ما آن رشد خودش را نداشته باشد كلامش است؛ چرا كه بعضي از آهنگسازان از شعرهاي بيپايه و اساس استفاده ميكنند. به نظر شما آيا اين مسئله به سليقه آهنگساز برميگردد و يا اينكه شعرهاي خوبي براي موسيقي پاپ وجود ندارد؟
من اين قضيه را بيشتر به سطح فكري مخاطبين مربوط ميدانم. البته نميگويم كه سطح فكري مخاطبين پايين آمده؛ اما اكثريت مخاطبين موسيقي امروز دنبال موسيقي ساده و راحت هستند كه بتوانند آن را به راحتي درك كنند كه اين خود به گرفتاريها و مشغلههاي مردم برميگردد. مردم ديگر آن مردمي نيستند كه موسيقي را با خود به خانههايشان ببرند و در ضبط صوت گوش و به آن فكر كنند بلكه تنها از آن در ماشين براي پر كردن زمان خاليشان استفاده ميكنند. بنابراين با چنين وضعيتي كه به تمام دنيا نيز مربوط ميشود مخاطبين موسيقي راحت، به مراتب بيشتر هستند. اما در مقابل نيز بعضي موسيقيها خيلي راحت شده و به تازگي به سمت بيبند و باري رفته است كه من اصلا موافق اين قضيه نيستم؛ اما هنرمند هم مجبور است براي اينكه سطح مخاطبينش بيشتر شود و بتواند امرار معاش كند كارهايي را انتخاب كند كه مردم آن را گوش كنند كه ماحصلش همين وضعيت كنوني شده است.
چرا هنرمند خود تلاش نميكند با ساخت موسيقيهاي فاخر، سطح سليقه مخاطبينش را افزايش دهد؟ در حالي كه در وضع موجود، اين هنرمند است كه در ضعيف شدن نوع سليقه و انتخاب موسيقي مخاطبش تاثير منفي ميگذارد.
اين اتفاقي است كه درتمام دنيا افتاده و يك، دو و10 نفر نميتوانند جلوي اين قضيه را بگيرند. دنيا به سمت راحتي، ماشيني شدن و سريع شدن رفته و طبيعتا در همه مشاغل نيز اين موضوع ديده مي شود. اما من در پارهاي مسائل با شما موافقم كه هنرمندان بايد در اين قضيه بكوشند؛ ولي خيلي شدني نيست.
در واقع كاري كه هنرمند به عنوان هنرش ارائه ميدهد برگرفته از نوع سليقه مخاطب و بك گراندي است كه جامعه به او ميدهد و او نيز در مقابل آن، هنرش را ترويج ميدهد.
غير از اين نميتواند باشد. درست است كه موسيقي، هنري است كه دائم با مخاطب در ارتباط است اما اگر هيچكس به موسيقي ساخته شده توجهي نكند آن آهنگساز مجبور است موسيقياش را تنها خودش به همراه چند نفر از دوستانش گوش كند. همه چيز در دنيا بستگي به مخاطب دارد و نميشود اين مسئله را ناديده گرفت. اين اتفاق سالهاست در ايران افتاده و در حال حاضر نيز به جايي رسيده كه نميتوان جلوي آن را گرفت.
آیا در آهنگسازیهایتان هم توجه به استفاده ویژه از سازهای موسیقی اصيل ایرانی دارید؟
همهچيز سر جايش هست. من محدوديتي براي خودم در موسيقي قائل نيستم. شايد يك روز با سازهاي ايراني، موسيقي غربی اجرا كنم و يا با سازهاي ايراني يك موسيقي و قالب غربي را دربياورم و در جايي اگر احساس كنم جاي يك ساز مثل سنتور، سهتار و يا ني خالي است حتما آن را در كارم ميآورم؛ همانطور كه در سريال ميوه ممنوعه قسمت وسط سريال را با سنتور و جاي ديگر را با سهتار زده بودم.
شما تمركزتان بيشتر بر تلفيق دو سبك پاپ و ايراني است، آیا علاقهمند به استفاده از موسيقيهاي محلي و بومي هم در کارهایتان هستید؟
من دو نوع سبك ندارم، بلكه در خيلي از كارهايي كه انجام دادهام شايد از يك گوشه جاز بهره بردهام و يا از موسيقي جاز براي تيراژش استفاده كردهام. بنابراين هر موسيقيای كه خوب باشد و احساس كنم كه جايش هست، از آن استفاده ميكنم؛ همانطور كه بارها از موسيقي بومي نيز استفاده كردهام.
اما نسبت به ديگر موسيقيهاي شما خيلي كمرنگ است؟
حتما جايش نبوده. مثلا در يك سريالي كه موضوعش اتفاقات روزمره است نميتوانم از يك گوشه محلي كردي و يا بندري استفاده كنم؛ اما اگر جايش باشد صد در صد استفاده ميكنم.
موضوع آموزش يكي از مواردي است كه در موسيقي پاپ مطرح است. به نظر شما چقدر به اين مسئله توجه ميشود؟
من اصولا با آموزش صرفا پاپ موافق نيستم مثل اينكه شما بگوييد من ميخواهم كلاس دنده عوض كردن بروم. در حالي كه شما وقتي ميخواهيد رانندگي ياد بگيريد بايد مجموعه را فرا گيريد و اين نيست كه صرفا دست روي يك نقطه بگذاريد. موسيقي پاپ هم يك موسيقي است كه متعلق به مردم است و زماني كه ميخواهيد موسيقي را ياد بگيريد بايد از پايه شروع كنيد. وقتي همه را ياد گرفتيد به سمت ساخت آهنگ پاپ ميرويد و صد در صد با آن توانمنديها، نبايد آمد بلكه بايد تجربياتي را نيز به دست آورد. از آنجايي كه خيلي از مراكز اقدام به آموزش ميكنند در بخش نوازندگي پاپ مشكلي براي آموزش وجود ندارد. در بخش آهنگسازي نيز بايد علاقهمندان در دانشگاههاي موسيقي، آهنگسازي را فرا گيرند.
نبود آموزش بيشتر در بخش خوانندگي مطرح است چرا كه در سنتي تا زماني كه فرد آموزش و استاد نبينيد، نميتواند به خوبي خواننده شود اما در موسيقي پاپ عملا ميبينيم چنين نيست و هر كسي به راحتي با داشتن يك صداي خوب، خود را خواننده ميداند و شروع به خواندن ميكند.
طبيعتا همينطور است. اگر بخواهيد موسيقي پاپ را هم خوب بخوانيد مشكل است. البته من خواننده پاپ نيستم؛ ولي خيلي از خوانندگان پاپ را ميشناسم كه صداي توانايي دارند. خيلي ظرفيتها در صدايشان وجود دارد كه با ممارست، آموزش و تعليم ميتوانند آنها را ارائه دهند.
شما گفتيد من خواننده پاپ نيستم در حالي كه خيلي از مخاطبين، شما را به عنوان خواننده پاپ ميدانند. چه تعريفي از نوع خوانندگي خودتان داريد؟
من اصولا يك سبكي را كلاسيك و يك سبك ديگر را پاپ ميدانم؛ اگر اين فرضيه من درست باشد من خواننده پاپ هستم. پدرم هم خواننده پاپ است؛ چرا كه وقتي موسيقي كلاسيك كوچكتر ميشود تبديل به پاپ كه شامل موسيقيهاي دنيا و سازهاي مختلف خواهد شد. پس در اين صورت من، پدرم و همه خوانندگان پاپ هستيم.البته پاپ هم زير مجموعههاي مختلفي دارد.يكي پاپ با تحريرهاي ايراني ميخواند كه اسم او را ميتوان پاپ- ايراني گذاشت. يك خواننده ديگر پاپ با تحريرهاي كلاسيك ميخواند كه پاپ كلاسيك است.
اگر فرضيه شما درست نباشد خوانندگيتان را در چه سبكي مي دانيد؟
من پاپ ايراني مي خوانم. يعني تحريرهاي ايراني پاپ مي زنم و سعي مي كنم تواناييهاي موسيقي دنيا را در كنار هم داشته باشم. البته خيليها انتقاد كردهاند كه در برخي آهنگها تحرير موسيقي ايراني خوب نشده ولي خيليها نيز همان تحرير را دوست دارند كه اين خود به سليقه مردم برميگردد و من اين اجازه را ميدهم هر سليقهاي براي خودش تصميمگيري كند؛ نه اينكه ما بخواهيم خودمان را به كسي تحميل كنيم.
به گفته شما كلام و موسيقي براي انتخاب آهنگ برگرفته از سليقه مردم است، در بخش آهنگسازي نيز هم همين سليقه در نظر گرفته ميشود؟
من نميگويم كه ما صرفا بايد بنا به سليقه مردم آهنگسازي كنيم؛ اما ما هم از مردميم. وقتي كه بسته به سليقه مردم آهنگي را ميسازيم اگر آنها خوششان بيايد ما هم بالطبع خوشمان مي آيد اما صرفا اين نيست كه چون مردم خوششان مي آيد و ما
مي دانيم آنها اشتباه ميكنند، كار را انجام دهيم. نه چنين نيست. صد در صد اگر كاري را من شخصا دوست نداشته باشم، به خاطر سليقه قشر خاصي از جامعه انجام نميدهم.
در حال حاضر اوضاع موسيقي پاپ را در ایران چطور ميبينيد؟
متأسفانه موسيقي ما نسبت به ساير هنرهايمان در دنيا جايگاهي ندارد و علتش هم محدوديتهايي بوده كه گريبانگيرمان بوده؛ ولي خدا را شكر كه اتفاقات خوبي در موسيقي افتاده؛ مخصوصا امسال كه براي موسيقي پاپ جشنواره داشتيم. اگر يك ذره اين روند سرعت بيشتري پيدا كند در سالهاي آتي، موسيقيهاي خوبي خواهيم شنيد.
دیدگاهها
واقعا چرا کسی فکر نمی کند که در تمام دنیا جشنواره جایگاه سینمای هنری موسیقی هنری نقاشی هنری است نه عامه پسند نگید پاپ الان ایران هنریه که کلاهمون قاطی میشه
افزودن یک دیدگاه جدید