جشنواره ملی موسیقی خلاق
 
کنسرت قاف - فرهاد فخرالدینی
 
برنامه یاد بعضی نفرات
 
جمعه 23 شهریور 1397 - 16:40

من از طرفداران محسن چاوشی هستم و همیشه از صدای زیبای ایشون لذت بردم و می برم. ولی به نظرم این درست نیست که اگر شعرهایی که انتخاب میشوند پیچیده و سخت فهم باشند، اسمش می شود بت شکستن و پا به جنگ گذاشتن. به نظرم اشعار آقای صفا به دلیل وزن سخت و سبک خاص ایشان، به شدت فرم زده هستند که باعث می شود فهمیدن مفهوم آن برای مخاطبین کم حوصله تر سخت بشود و نتوانند با آن ها ارتباط برقرار کنند. اصرار بر طولانی کردن بیت ها و قافیه سازی درون مصراع ها باعث شده کلمات یا ترکیباتی استفاده شوند که به گوش مخاطب غریب و ناآشناست. به عنوان مثال :
/ گلایه از شب "کوچک" و نق به شیوه‌ی "کودک" بس است حزن "مبارک"/
/ و مغز را به "فضا" بردن و گریه را به "خَلا" بردن/
/هزار ماهیه "تنها" فدای آبی "دریا" هزار بسته مسکن - فدای این غم "برنا" هزار گله‌ی "درنا" فدای وسعت آبی
و ...
که شاید از نظر آهنگین شعرها زیباتر شده باشند ولی از نظر مفهوم به شدت از این جهت ضربه خورده اند. به نظرم مشکل دیگر اصرار شاعر به استفاده از کلمه های کمتر شنیده شده و بعضاً غیرفارسی هست که کمی توی ذوق می زند. مثل:
غرور منقطع النسل/ دائم الغم/ حماره ساز/ ورید/ خلا/ دیازپام/ کیمیای مساوات/ زهر هلاهل/ زنگ های ثلاثه/ کتاب های عجوزه/ گله ی اکسیژن/ موی مش/ ممسک/ مفلس و ...
که شاید دلیل این موضوع، گیر افتادن شاعر در قالب خودساخته اش است. چون وقتی اصرار بر این است که در نیم مصراع ها قافیه سازی شود شاعر مجبور می شود کلمه ای مثل "عجوزه" را انتخاب کند تا با کلمه ی "رفوزه" قافیه شود. وقتی شاعر خودش را در این قوانین خود ساخته محصور می کند، چیز عجیبی نیست که زبانش کمی گنگ و نامفهوم به نظر برسد.
علاوه بر این باز هم به نظر شخصی خودم بعضی از شعر ها با بحران مخاطب مواجه هستند؛ یعنی معلوم نیست مخاطب شاعر چه کسی هست یا آن که در ابیات مختلف مدام تغییر می کند. به طوری که ذهن شنونده از تحلیل شعر خسته می شود. مثال این مورد هم شعر جهان فاسد مردم.
مورد دیگری که به نظرم به پیچیده شدن بی مورد شعرها انجامیده، استفاده از تشبیهات و استعاراتی که در خوشبینانه ترین حالت می شود آن ها را تو در تو نامید و در ناامیدکننده ترین حالت تشبیهات و استعارات اشتباه. مثل بیت های آغازین تو در مسافت بارانی. یا در آلبوم های پاروی بی قایق و پرچم سفید ترانه های خواب و قطار.
در کل به عنوان یک دوستدار محسن چاوشی و حسین صفا، از این دوبزرگوار تقاضا دارم راهی که پیش گرفته اند - اگر با این تصور بوده که زبان پیچیده و کلمات غریب و استعارات گنگ و پنهان کردن مخاطب در لا به لای کلمه ها، باعث می شود که اثرشان ارزشمند شده و نسبت به بقیه خواننده ها منجر به تفاوت یا سبک آفرینی منحصر به فرد شود - در ادامه ی راه تجدید نظر کنند چون هرگز چنین اتفاقی نخواهد افتاد. اشعار عاشقانه و عارفانه را قرن ها پیش شاعران بزرگی همچون مولانا، حافظ، سعدی و مانند آن ها، با زبانی بسیار بسیار شیرین و دلنشین تر و همه فهم با تمثیل ها و حکایات ساده فهم و استعارات و تشبیهات درست و به جا سروده اند. این که حالا و در قرن بیست و یکم بخواهیم طوری حرف بزنیم که این همه پیچیده باشد و اسم آن را پا گذاشتن به جنگ بنامیم، شوخی ای بیش نیست.

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



افزودن یک دیدگاه جدید | موسیقی ما