نظری که شما قصد پاسخ دادن به آن را دارید وجود ندارد.
نگاهی به فهرست پرطمطراق «آقازادههای موسیقی سنتی» از گذشته تا امروز
به نام پدر
موسیقی ما - «آقازادههای موسیقی» واژهای است که گاهوبیگاه -بهخصوص زمانی که قرار است نقدی به یکی از فعالیتهای فرزندان اساتید و چهرههای سرشناس موسیقی انجام شود- به کار برده میشود. اما «آقازاده» کیست؟
فرهنگ فارسی «معین» و «دهخدا»، آقازاده را به عنوان «فرزند مردی بزرگ» دانسته و «آقازادگی» را به معنای مقام و مرتبت آقازاده. این کلمه البته در فرهنگ عامیانه نیز به کار میرود و مردمان در تعارفات مرسومشان، از تعبیر «آقازاده» برای یاد کردن از فرزند ذکور استفاده میکنند. اما «آقازادههای موسیقی» چه کسانی هستند و دستاوردشان برای موسیقی ایران چه بوده است؟ آیا فرزندان اساتید موسیقی ایران، همان راه پدران خود را رفته و در همان سبک و سیاق، فعالیتهای موسیقیشان را انجام دادهاند یا راهی متفاوت برای خود برگزیدهاند؟
این اتفاق در موسیقی ایران نیز بهوفور دیده میشود و تا اواخر دوره قاجار، موسیقی همواره در بستر خانوادگی جریان داشته است. «عبدالقادر مراغهای» در قرن نهم هجری به همراه فرزند و نوادگاناش کار موسیقی انجام میدادند و این شاید یکی از قدیمیترین مثالهایی است که میتوان از آن یاد کرد.
اما در قرن اخیر، «آقا علیاکبر فراهانی» نمونهای دیگر در این زمینه است. میرزاعبدالله و آقاحسینقلی از جمله فرزندان او بودند که توانستند چهرههای برجستهای چون علیاکبر شهنازی، عبدالحسین شهنازی و احمد عبادی را به جامعه موسیقی ایران معرفی کنند.
«حبیب سماعی» (استاد برجسته سنتور) نیز اولین گامهای موسیقی را از پدر آموخت. «سماع حضور»، (استاد و پدر حبیب سماعی) از بزرگان موسیقی دوران قاجار بود. او البته در واپسین سالهای زندگی، کمتر برای کسی ساز میزد و چون به باور او، کار موسیقی بیشتر به «مطربی» کشیده بود، از نواختن پرهیز داشت و تنها به اصرار -آنهم در خلوت دوستان- دستی به ساز میبرد.
پدر «مرتضىخان نىداوود» (بالاخان) نیز خود اهل موسیقی بوده و با نواختن تار و تنبک آشنایی داشت. با نگاهی به بسیاری از چهرههای موسیقی در زمان قاجار و پهلوی، میتوان سنت موسیقایی را در خانوادهشان مشاهده کرد. این مسأله در موسیقی نواحی ایران به شکلی بسیار پررنگتر دیده میشود.
«مجید کیانی» در گفتوگوی خود با «محسن شهرنازدار» موسیقی سنتی ایران را دارای یک شریعت و یک طریقت میداند. در شریعت موسیقی، شاگرد باید دقیقاً به هر آنچه استاد میگوید، عمل کند. طریقت اما، عمل کردن به آن علمی است که در شریعت آموختهایم. رسیدن به این شریعت، نیازمند سالها حضور در محضر استاد است. علاوه بر آن، تأکید بر انتقال نُت به نُت در موسیقی ایران، شاید خود دلیل دیگری بر این ضرورت باشد. اگرچه در دهههای اخیر، ایجاد متدهای مکتوب آموزشی و نُتنگاریِ ردیف، به کمرنگ شدن این ماجرا کمک کرده است. با همه اینها در موسیقی بعد از انقلاب، همچنان موسیقی در چندین خانواده بزرگ جریان داشته و فرزندان بسیاری از اساتید موسیقی -که حالا در سنین جوانی یا میانسالی هستند- به همان فعالیتهای خانوادگی ادامه میدهند.
اما آیا میتوان به خاطر آنکه پسران، راه پدر را ادامه میدهند، همه را به چشم افرادی نگاه کرد که از میراث خانوادگیشان بهره میبرند و یکشبه ره صدساله میروند؟ اصلاً آیا ما واژه «آقازاده» را بار معنایی مثبتیاش به کار میبریم یا منفی؟ تجربه نشان داده برخی از فرزندان اساتید موسیقی توانستهاند فعالیتهای مستقل خود را به شکلی انجام دهند که از زیر سایه پدر بیرون بیایند و برخی دیگر همچنان زیر سایه نام پدر فعالیت میکنند. به این اسامی نگاه کنید:
امید لطفی، حافظ ناظری، همایون شجریان، صبا علیزاده، تهمورس پورناظری، سهراب پورناظری، آیین مشکاتیان، کامبیز گنجهای، صبا کامکار، هانا کامکار، سیاوش کامکار و بسیاری دیگر. بسیاری از این نامها در این سالها توانستهاند خود را به عنوان یک نام مستقل در موسیقی ایران معرفی کنند.
اما کدامیک از این چهرهها توانستهاند نگاهبان خوبی برای نام پدران و میراث گرانبهایی که از آن بهره بردهاند، باشند؟ (اسامی این هنرمندان به ترتیب حروف الفبا آمده است.)
«تهمورس» اما از همان زمانی که فعالیتهای موسیقایی خود را به شکل رسمی در گروه تنبورنوازان «شمس» آغاز کرد، رنگ و فضاهای جدیدی در موسیقی این گروه شکل داد و آن را به سمت مرزهای جدیدی برد. این نگاه را میتوان در تمام زندگیاش هم دید. او همواره به راههای جدید فکر میکند؛ گاهی در مدیریت جشنوارهای دولتی مشارکت میکند، گاهی فستیوالی خصوصی برگزار میکند و گاهی هم دلش میخواهد بعد از موفقیتهای بزرگ «چرا رفتی» و آن تعداد کنسرت بیشمار در سراسر ایران، برای دو روز تجربههای شخصیاش را در قالب «تهمورس و ما» اجرا کند.
او در طول سالهای فعالیت خود، علاوه بر ساخت آثاری در حوزه موسیقی اصیل ایرانی، در زمینه موسیقی اقوام مختلف ایران هم فعالیت داشته است. یعنی موسیقیای که از او شنیدهایم، هم در حوزه موسیقی کردی، هم موسیقی سنتی و هم آهنگسازی به شیوه غربی بودهاند. او سال گذشته چهلساله شد؛ اما تعداد آثاری که در این سالها خلق کرده، بیش از آن است که در این روزگار از یک هنرمند40ساله انتظار میرود. این روزها آخرین اثر او با خوانندگی «محمدرضا شجریان» به تازگی مجوز گرفته و در ماههای آینده به بازار عرضه خواهد شد.
شاید در نگاه اول، فرزند «کیخسرو پورناظری» راهی متفاوت از پدر در پیش گرفته باشد؛ اما با نگاهی به فعالیتهای استاد، میتوان نتیجه گرفت که فرزند کوچکاش نیز در پی همان راهی است که پدر در جوانی دنبال میکرد؛ البته با شیوهای متفاوت. آن زمان که «کیخسرو پورناظری» در سال ۱۳۵۹ گروه تنبورنوازان شمس را بنیان نهاد، راهی نوین را برای نگاه به گروهنوازی تنبور پیش اهل موسیقی نهاد. او موسیقی تنبور را که پیش از این، تنها موسیقیای آئینی بود، شهری کرد و این ساز حالا چنان گستردگی پیدا کرده که ارکسترهای متعددی از آن استفاده میکنند.
با دقت در همین اقدام پدر، میتوان درباره پسر بیشتر دانست. سهراب اولینبار 12ساله بود که به عنوان نوازنده در یک آلبوم حضور پیدا کرد. از همان سال، کمانچهنوازی را نزد اردشیر کامکار آغاز کرد و میتوان کیخسرو پورناظری و اردشیر کامکار را از جمله شاخصترین اساتید او دانست. او در مسیر موسیقیایی خانوادهاش گام برداشته و با این وجود، تکنیکهای متمایز و ویژه خودش را نیز به دست آورده است. او توانسته در این سالها با بسیاری از بزرگان همکاری داشته باشد. او همچنین گروه «نیشتمان» را بر اساس بازسازی نغمات موسیقی کُردی و همچنین آهنگسازی بنیان نهاد. آخرین اثر او با نام «رگ خواب» با صدای همایون شجریان پیش از آغاز سال نو منتشر شد و توانست خیلی زود به یکی از پرطرفدارترین قطعات موسیقی ایران بدل شود.
او فعالیت موسیقایی را در کنار پدر آغاز کرد. استاد بزرگ از همان کودکی روی صدای او کار کرد و علاوه بر آن، دورههای صداسازی را نیز به او یاد داد. همایون کمانچه و سازهای کوبهای نیز مینواخت. اولین روزهای حضور همایون در کنار پدر و دیگر اساتید موسیقی به عنوان نوازنده در کنار کسانی چون پرویز مشکاتیان، محمدرضا لطفی، جمشید عندلیبی، حسین علیزاده و کیهان کلهر بود؛ او در سالهای بعدتر به عنوان همخوان نیز کنار پدر قرار گرفت. اولین همخوانی رسمی او با پدر در آلبوم «آهنگ وفا» بود که سال ۷۷ وارد بازار موسیقی شد. همایون علاوه بر نوازندگی تنبک و کمانچه، در تصنیفها هم پدر را همراهی میکرد. «بی تو بهسر نمیشود»، «فریاد»، «سرود مهر» و «ساز خاموش» نیز از دیگر تجربههای همخوانی همایون شجریان با پدر است.
«همایون» اما از همان اولین آلبومش این نوید را داد که خوانندهای ظهور پیدا کرده که حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. «نسیم وصل» به عنوان نخستین آلبوم همایون در همان زمان، به عنوان یکی از پرفروشترین آلبومهای موسیقی مطرح شد و همچنان «هوای گریه» با مطلع «نبستهام به کس دل، نبسته کس به من دل/ چو تختهپاره بر موج، رها رها رها من» جزء هیتترین قطعات موسیقی ایران است. او از همان سالها نشان داد که اگرچه توانایی خواندن آوازهای سنتی را دارد، اما به عنوان خوانندهای از نسل دوم خوانندگان بعد از انقلاب، اهداف دیگری نیز در سر میپروراند. .
در این سالها خوانندگان بسیاری از شیوه آوازی شجریان بزرگ تقلید کردهاند و در این میان «همایون» میتوانست در این کار از همه موفقتر باشد. کافی است به همخوانیهای نخست او با پدر گوش دهید؛ او به اندازهای شبیه پدر خوانده که برای گوش غیرحرفهای مشخص نیست که کدام یک صدای استاد است و کدام صدای فرزندش. اما «همایون» در عین حال سودای دیگری در سر داشت. برای همین در کنار مهارتها و تکنیکهای بدیع آوازیاش، دست به تجربهگرایی و کسب افقهای جدید زد. هرچند بسیاری معترض این جریان بوده و تنها این انتظار را دارند که او در همان شیوه آوازی پدر خویش فعالیت کند، «همایون» راه خود را میرود.
اینها را «صبا» از محیط خانوادگی و پدرش میگوید. «حسین علیزاده» در کنار پرویز مشکاتیان و محمدرضا لطفی، سه تن از مؤثرترین آهنگسازان معاصر موسیقی ایران هستند و خالق بسیاری از جاودانههای موسیقی. علیزاده نام بزرگی دارد و سایهای سترگ. اما «صبا» فارغ از فعالیتهایی که همراه پدر با گروه «همآوایان» انجام میدهد، در این سالها فعالیتهای مستقل هنری خود را نیز پی گرفته است. مدتی در زمینه سینما و مدتی هم عکاسی کرده است. او نوازندگی کمانچه را نزد اساتیدی چون اردشیر کامکار، کیهان کلهر و سعید فرجپوری فرا گرفته است. «صبا» هم پیانو مینوازد و هم تنبک. آشناییاش با کمانچه هم اتفاق غریبی است. نوجوان است که به کنسرت هابیل علیاف میرود. خودش در این باره گفته: «اولین باری بود که کمانچه را از نزدیک و در اجرای زنده دیدم. از در کنسرت که بیرون آمدم، گفتم من این ساز را دوست دارم، از همان سال شروع کردم تا الان.»
«نیما» فرزند دیگر «حسین علیزاده» است. علیزاده با آن همه اقتدار و سابقه موسیقایی اما فرزندانش را آزاد گذاشته تا به علایق و خواستههای خودشان برسند. «نیما» هم بیشتر فعالیتهای خود را به عکاسی و فیلمبرداری معطوف کرده است. هرچند او نیز به عنوان نوازنده رباب، در چند آلبوم و کنسرت، پدر را همراهی کرده است.
هانا، فارغ التحصیل كارگرداني سينما ازدانشگاه سوره بوده و ساخت سه فيلم كوتاه " را در كارنامۀ خود دارد. او یک سال هم پیش «فریدون مشیری» هنرجوی شعر بود. فرزندِ «بیژن کامکار» همچنین فنون عكاسی حرفهای را نزد اساتيدی چون بهمن جلالی، محمد حسين فرج و شهريار توكلی فرا گرفت که حاصل تجربيات خود را در چند نمايشگاه انفرادي من و آسمان، آب آينه، آبگینهها، دیگران چند نمایشگاه گروهی به نمایش درآورد. هانا كامكار از سال 1382 به عضويت گروه "كامكارها" در آمد و به عنوان خواننده،نوازندۀ دف،مسوؤل روابط عمومی و عکاس، در آلبوم ها و كنسرت های گوناگونی اين گروه را همراهی کرد. او در بسیاری آلبومهای این گروه و همچنین آثار دیگر همخوانی کرده است.
هانا کامکار همچنین مدیریت هنری گروه «دف نوازان تخت جمشید» و همخوانی و نوازندگی دف را در کارنامه کاری مستقل خود از گروه کامکارها دارد. در سال 1391 نیز با تشکیل گروه "دف و نی" به سرپرستی پدرش "بیژن کامکار"،به نوازندگی دف و خوانندگی کر این گروه در چندین کنسرت شهر تهران پرداخت. او از نوجوانى تحت آموزش هاى مادر (شيدا صادقى) و بانو "مه لقا ملاح"،به حفظ محيط زيست علاقمند و تا كنون يكى از فعال هاى جدى محيط زيست است.
او در چند اثر پدر («حیرانی» و «آواز اساطیر») به عنوان نوازنده حضور داشته و بعد که به عنوان آهنگساز کار خود را آغاز کرد، ترجیح داد که پدر خوانش قطعات را بر عهده بگیرد. او «مولویه» را به عنوان اولین اثر خود در مقام آهنگساز منتشر کرد و بعد از آن «بعد یازدهم» و «ناگفته» با همراهی پدر به عنوان آوازخوان. دو آلبوم اخیر حافظ، با استقبال خوبی همراه بود و البته حاشیههای هم به همراه داشت. ناظری پدر اما وارد هیچکدام از این حاشیهها نشد و تنها درباره آلبوم پسرش اظهار کرد: «مهمترین نکته این آلبوم به نظر من دستاول بودن آن است. ایده و محتوای اوریجینالی که وقت، انرژی و تفکری عجیب برایش صرف شده است. مخصوصاً در این دوره که مردم راحتطلب شده و عمده کارها، اقتباسی از فکر و ایده دیگران است. اما درباره این اثر اعتقاد دارم شبیهاش را قبلاً نشنیدهایم و همین موضوع، شاخصه اصلی آن است. من مثل همه شاگردانم، در مورد حافظ هم اعتقاد داشتهام که نباید شبیه من بخواند و موسیقیاش دنبالهروی آثار من نشود.»
«حافظ» این روزها بیشتر سکوت کرده و فعالیتهای موسیقاییاش را ادامه میدهد. او سال گذشته به همراه پدر توانست یکی از پرمخاطبترین تورهای موسیقی سنتی در سالهای اخیر را برگزار کند.
فرهنگ فارسی «معین» و «دهخدا»، آقازاده را به عنوان «فرزند مردی بزرگ» دانسته و «آقازادگی» را به معنای مقام و مرتبت آقازاده. این کلمه البته در فرهنگ عامیانه نیز به کار میرود و مردمان در تعارفات مرسومشان، از تعبیر «آقازاده» برای یاد کردن از فرزند ذکور استفاده میکنند. اما «آقازادههای موسیقی» چه کسانی هستند و دستاوردشان برای موسیقی ایران چه بوده است؟ آیا فرزندان اساتید موسیقی ایران، همان راه پدران خود را رفته و در همان سبک و سیاق، فعالیتهای موسیقیشان را انجام دادهاند یا راهی متفاوت برای خود برگزیدهاند؟
- میراثی به نام موسیقی
این اتفاق در موسیقی ایران نیز بهوفور دیده میشود و تا اواخر دوره قاجار، موسیقی همواره در بستر خانوادگی جریان داشته است. «عبدالقادر مراغهای» در قرن نهم هجری به همراه فرزند و نوادگاناش کار موسیقی انجام میدادند و این شاید یکی از قدیمیترین مثالهایی است که میتوان از آن یاد کرد.
اما در قرن اخیر، «آقا علیاکبر فراهانی» نمونهای دیگر در این زمینه است. میرزاعبدالله و آقاحسینقلی از جمله فرزندان او بودند که توانستند چهرههای برجستهای چون علیاکبر شهنازی، عبدالحسین شهنازی و احمد عبادی را به جامعه موسیقی ایران معرفی کنند.
«حبیب سماعی» (استاد برجسته سنتور) نیز اولین گامهای موسیقی را از پدر آموخت. «سماع حضور»، (استاد و پدر حبیب سماعی) از بزرگان موسیقی دوران قاجار بود. او البته در واپسین سالهای زندگی، کمتر برای کسی ساز میزد و چون به باور او، کار موسیقی بیشتر به «مطربی» کشیده بود، از نواختن پرهیز داشت و تنها به اصرار -آنهم در خلوت دوستان- دستی به ساز میبرد.
پدر «مرتضىخان نىداوود» (بالاخان) نیز خود اهل موسیقی بوده و با نواختن تار و تنبک آشنایی داشت. با نگاهی به بسیاری از چهرههای موسیقی در زمان قاجار و پهلوی، میتوان سنت موسیقایی را در خانوادهشان مشاهده کرد. این مسأله در موسیقی نواحی ایران به شکلی بسیار پررنگتر دیده میشود.
- آیا انتقال موروثی موسیقی یک ضرورت است؟
«مجید کیانی» در گفتوگوی خود با «محسن شهرنازدار» موسیقی سنتی ایران را دارای یک شریعت و یک طریقت میداند. در شریعت موسیقی، شاگرد باید دقیقاً به هر آنچه استاد میگوید، عمل کند. طریقت اما، عمل کردن به آن علمی است که در شریعت آموختهایم. رسیدن به این شریعت، نیازمند سالها حضور در محضر استاد است. علاوه بر آن، تأکید بر انتقال نُت به نُت در موسیقی ایران، شاید خود دلیل دیگری بر این ضرورت باشد. اگرچه در دهههای اخیر، ایجاد متدهای مکتوب آموزشی و نُتنگاریِ ردیف، به کمرنگ شدن این ماجرا کمک کرده است. با همه اینها در موسیقی بعد از انقلاب، همچنان موسیقی در چندین خانواده بزرگ جریان داشته و فرزندان بسیاری از اساتید موسیقی -که حالا در سنین جوانی یا میانسالی هستند- به همان فعالیتهای خانوادگی ادامه میدهند.
اما آیا میتوان به خاطر آنکه پسران، راه پدر را ادامه میدهند، همه را به چشم افرادی نگاه کرد که از میراث خانوادگیشان بهره میبرند و یکشبه ره صدساله میروند؟ اصلاً آیا ما واژه «آقازاده» را بار معنایی مثبتیاش به کار میبریم یا منفی؟ تجربه نشان داده برخی از فرزندان اساتید موسیقی توانستهاند فعالیتهای مستقل خود را به شکلی انجام دهند که از زیر سایه پدر بیرون بیایند و برخی دیگر همچنان زیر سایه نام پدر فعالیت میکنند. به این اسامی نگاه کنید:
امید لطفی، حافظ ناظری، همایون شجریان، صبا علیزاده، تهمورس پورناظری، سهراب پورناظری، آیین مشکاتیان، کامبیز گنجهای، صبا کامکار، هانا کامکار، سیاوش کامکار و بسیاری دیگر. بسیاری از این نامها در این سالها توانستهاند خود را به عنوان یک نام مستقل در موسیقی ایران معرفی کنند.
اما کدامیک از این چهرهها توانستهاند نگاهبان خوبی برای نام پدران و میراث گرانبهایی که از آن بهره بردهاند، باشند؟ (اسامی این هنرمندان به ترتیب حروف الفبا آمده است.)
- تهمورس پورناظری
«تهمورس» اما از همان زمانی که فعالیتهای موسیقایی خود را به شکل رسمی در گروه تنبورنوازان «شمس» آغاز کرد، رنگ و فضاهای جدیدی در موسیقی این گروه شکل داد و آن را به سمت مرزهای جدیدی برد. این نگاه را میتوان در تمام زندگیاش هم دید. او همواره به راههای جدید فکر میکند؛ گاهی در مدیریت جشنوارهای دولتی مشارکت میکند، گاهی فستیوالی خصوصی برگزار میکند و گاهی هم دلش میخواهد بعد از موفقیتهای بزرگ «چرا رفتی» و آن تعداد کنسرت بیشمار در سراسر ایران، برای دو روز تجربههای شخصیاش را در قالب «تهمورس و ما» اجرا کند.
او در طول سالهای فعالیت خود، علاوه بر ساخت آثاری در حوزه موسیقی اصیل ایرانی، در زمینه موسیقی اقوام مختلف ایران هم فعالیت داشته است. یعنی موسیقیای که از او شنیدهایم، هم در حوزه موسیقی کردی، هم موسیقی سنتی و هم آهنگسازی به شیوه غربی بودهاند. او سال گذشته چهلساله شد؛ اما تعداد آثاری که در این سالها خلق کرده، بیش از آن است که در این روزگار از یک هنرمند40ساله انتظار میرود. این روزها آخرین اثر او با خوانندگی «محمدرضا شجریان» به تازگی مجوز گرفته و در ماههای آینده به بازار عرضه خواهد شد.
- سهراب پورناظری
شاید در نگاه اول، فرزند «کیخسرو پورناظری» راهی متفاوت از پدر در پیش گرفته باشد؛ اما با نگاهی به فعالیتهای استاد، میتوان نتیجه گرفت که فرزند کوچکاش نیز در پی همان راهی است که پدر در جوانی دنبال میکرد؛ البته با شیوهای متفاوت. آن زمان که «کیخسرو پورناظری» در سال ۱۳۵۹ گروه تنبورنوازان شمس را بنیان نهاد، راهی نوین را برای نگاه به گروهنوازی تنبور پیش اهل موسیقی نهاد. او موسیقی تنبور را که پیش از این، تنها موسیقیای آئینی بود، شهری کرد و این ساز حالا چنان گستردگی پیدا کرده که ارکسترهای متعددی از آن استفاده میکنند.
با دقت در همین اقدام پدر، میتوان درباره پسر بیشتر دانست. سهراب اولینبار 12ساله بود که به عنوان نوازنده در یک آلبوم حضور پیدا کرد. از همان سال، کمانچهنوازی را نزد اردشیر کامکار آغاز کرد و میتوان کیخسرو پورناظری و اردشیر کامکار را از جمله شاخصترین اساتید او دانست. او در مسیر موسیقیایی خانوادهاش گام برداشته و با این وجود، تکنیکهای متمایز و ویژه خودش را نیز به دست آورده است. او توانسته در این سالها با بسیاری از بزرگان همکاری داشته باشد. او همچنین گروه «نیشتمان» را بر اساس بازسازی نغمات موسیقی کُردی و همچنین آهنگسازی بنیان نهاد. آخرین اثر او با نام «رگ خواب» با صدای همایون شجریان پیش از آغاز سال نو منتشر شد و توانست خیلی زود به یکی از پرطرفدارترین قطعات موسیقی ایران بدل شود.
- همایون شجریان
او فعالیت موسیقایی را در کنار پدر آغاز کرد. استاد بزرگ از همان کودکی روی صدای او کار کرد و علاوه بر آن، دورههای صداسازی را نیز به او یاد داد. همایون کمانچه و سازهای کوبهای نیز مینواخت. اولین روزهای حضور همایون در کنار پدر و دیگر اساتید موسیقی به عنوان نوازنده در کنار کسانی چون پرویز مشکاتیان، محمدرضا لطفی، جمشید عندلیبی، حسین علیزاده و کیهان کلهر بود؛ او در سالهای بعدتر به عنوان همخوان نیز کنار پدر قرار گرفت. اولین همخوانی رسمی او با پدر در آلبوم «آهنگ وفا» بود که سال ۷۷ وارد بازار موسیقی شد. همایون علاوه بر نوازندگی تنبک و کمانچه، در تصنیفها هم پدر را همراهی میکرد. «بی تو بهسر نمیشود»، «فریاد»، «سرود مهر» و «ساز خاموش» نیز از دیگر تجربههای همخوانی همایون شجریان با پدر است.
«همایون» اما از همان اولین آلبومش این نوید را داد که خوانندهای ظهور پیدا کرده که حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. «نسیم وصل» به عنوان نخستین آلبوم همایون در همان زمان، به عنوان یکی از پرفروشترین آلبومهای موسیقی مطرح شد و همچنان «هوای گریه» با مطلع «نبستهام به کس دل، نبسته کس به من دل/ چو تختهپاره بر موج، رها رها رها من» جزء هیتترین قطعات موسیقی ایران است. او از همان سالها نشان داد که اگرچه توانایی خواندن آوازهای سنتی را دارد، اما به عنوان خوانندهای از نسل دوم خوانندگان بعد از انقلاب، اهداف دیگری نیز در سر میپروراند. .
در این سالها خوانندگان بسیاری از شیوه آوازی شجریان بزرگ تقلید کردهاند و در این میان «همایون» میتوانست در این کار از همه موفقتر باشد. کافی است به همخوانیهای نخست او با پدر گوش دهید؛ او به اندازهای شبیه پدر خوانده که برای گوش غیرحرفهای مشخص نیست که کدام یک صدای استاد است و کدام صدای فرزندش. اما «همایون» در عین حال سودای دیگری در سر داشت. برای همین در کنار مهارتها و تکنیکهای بدیع آوازیاش، دست به تجربهگرایی و کسب افقهای جدید زد. هرچند بسیاری معترض این جریان بوده و تنها این انتظار را دارند که او در همان شیوه آوازی پدر خویش فعالیت کند، «همایون» راه خود را میرود.
- صبا و نیما علیزاده
اینها را «صبا» از محیط خانوادگی و پدرش میگوید. «حسین علیزاده» در کنار پرویز مشکاتیان و محمدرضا لطفی، سه تن از مؤثرترین آهنگسازان معاصر موسیقی ایران هستند و خالق بسیاری از جاودانههای موسیقی. علیزاده نام بزرگی دارد و سایهای سترگ. اما «صبا» فارغ از فعالیتهایی که همراه پدر با گروه «همآوایان» انجام میدهد، در این سالها فعالیتهای مستقل هنری خود را نیز پی گرفته است. مدتی در زمینه سینما و مدتی هم عکاسی کرده است. او نوازندگی کمانچه را نزد اساتیدی چون اردشیر کامکار، کیهان کلهر و سعید فرجپوری فرا گرفته است. «صبا» هم پیانو مینوازد و هم تنبک. آشناییاش با کمانچه هم اتفاق غریبی است. نوجوان است که به کنسرت هابیل علیاف میرود. خودش در این باره گفته: «اولین باری بود که کمانچه را از نزدیک و در اجرای زنده دیدم. از در کنسرت که بیرون آمدم، گفتم من این ساز را دوست دارم، از همان سال شروع کردم تا الان.»
«نیما» فرزند دیگر «حسین علیزاده» است. علیزاده با آن همه اقتدار و سابقه موسیقایی اما فرزندانش را آزاد گذاشته تا به علایق و خواستههای خودشان برسند. «نیما» هم بیشتر فعالیتهای خود را به عکاسی و فیلمبرداری معطوف کرده است. هرچند او نیز به عنوان نوازنده رباب، در چند آلبوم و کنسرت، پدر را همراهی کرده است.
- آرش فرهنگفر
- سیاوش کامکار
- صبا کامکار
- هانا کامکار
هانا، فارغ التحصیل كارگرداني سينما ازدانشگاه سوره بوده و ساخت سه فيلم كوتاه " را در كارنامۀ خود دارد. او یک سال هم پیش «فریدون مشیری» هنرجوی شعر بود. فرزندِ «بیژن کامکار» همچنین فنون عكاسی حرفهای را نزد اساتيدی چون بهمن جلالی، محمد حسين فرج و شهريار توكلی فرا گرفت که حاصل تجربيات خود را در چند نمايشگاه انفرادي من و آسمان، آب آينه، آبگینهها، دیگران چند نمایشگاه گروهی به نمایش درآورد. هانا كامكار از سال 1382 به عضويت گروه "كامكارها" در آمد و به عنوان خواننده،نوازندۀ دف،مسوؤل روابط عمومی و عکاس، در آلبوم ها و كنسرت های گوناگونی اين گروه را همراهی کرد. او در بسیاری آلبومهای این گروه و همچنین آثار دیگر همخوانی کرده است.
هانا کامکار همچنین مدیریت هنری گروه «دف نوازان تخت جمشید» و همخوانی و نوازندگی دف را در کارنامه کاری مستقل خود از گروه کامکارها دارد. در سال 1391 نیز با تشکیل گروه "دف و نی" به سرپرستی پدرش "بیژن کامکار"،به نوازندگی دف و خوانندگی کر این گروه در چندین کنسرت شهر تهران پرداخت. او از نوجوانى تحت آموزش هاى مادر (شيدا صادقى) و بانو "مه لقا ملاح"،به حفظ محيط زيست علاقمند و تا كنون يكى از فعال هاى جدى محيط زيست است.
- کامبیز گنجهای
- امید لطفی
- آیین مشکاتیان
- حافظ ناظری
او در چند اثر پدر («حیرانی» و «آواز اساطیر») به عنوان نوازنده حضور داشته و بعد که به عنوان آهنگساز کار خود را آغاز کرد، ترجیح داد که پدر خوانش قطعات را بر عهده بگیرد. او «مولویه» را به عنوان اولین اثر خود در مقام آهنگساز منتشر کرد و بعد از آن «بعد یازدهم» و «ناگفته» با همراهی پدر به عنوان آوازخوان. دو آلبوم اخیر حافظ، با استقبال خوبی همراه بود و البته حاشیههای هم به همراه داشت. ناظری پدر اما وارد هیچکدام از این حاشیهها نشد و تنها درباره آلبوم پسرش اظهار کرد: «مهمترین نکته این آلبوم به نظر من دستاول بودن آن است. ایده و محتوای اوریجینالی که وقت، انرژی و تفکری عجیب برایش صرف شده است. مخصوصاً در این دوره که مردم راحتطلب شده و عمده کارها، اقتباسی از فکر و ایده دیگران است. اما درباره این اثر اعتقاد دارم شبیهاش را قبلاً نشنیدهایم و همین موضوع، شاخصه اصلی آن است. من مثل همه شاگردانم، در مورد حافظ هم اعتقاد داشتهام که نباید شبیه من بخواند و موسیقیاش دنبالهروی آثار من نشود.»
«حافظ» این روزها بیشتر سکوت کرده و فعالیتهای موسیقاییاش را ادامه میدهد. او سال گذشته به همراه پدر توانست یکی از پرمخاطبترین تورهای موسیقی سنتی در سالهای اخیر را برگزار کند.
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : چهارشنبه 23 فروردین 1396 - 13:05
دیدگاهها
روزتون مبارک
خانواده روحانی هم هستن
افزودن یک دیدگاه جدید