در نقد و ثنا.
تلاشها و همتهای عزیزی چون علیزاده بر هیچ هنر دوستی پوشیده نیست فردی دلسوز و اهل ممارست و اندیشه. کسی که نیک خود را از این آب وخاک دانسته و تافته ای جدا و بافته ای دیگر نمی پندارد و بر آگاهی و پرهیز از خشونت پای می فشرد و بی آنکه زانوی غم به بغل بگیرد با نوای سحر انگیز سازش دل می رباید و در جهت گشودن فضای هنر برای بانوان خدنگ ها بر جان میخرد اما
در آنچه در این گفتگو و نظراتی که در ذیل رفت نکاتی ماند که در پی بدان نقدی سبک با کسب اجازه از آن شاهباز آسمان هنر عرضه میشود باشد که به گوشه ای از حقیقت نوری فکنده شود
1-نو شدن و اندیشه پیشرفت یکی از مولفه های مدرنیته است که استیلای این وضعیت بر سایر فرهنگها آنرا مقبول واقع کرده است بی آنکه بر ان به لحاظ نظری حاشیه ایی رفته باشد .تکنولوژی فرزند اندیشه مدرن سایر جوامع را به بازنگری و تکاپو وا داشته است و مسابقه ای نفس گیر را سبب شده است و اهالی فرهنگ و هنر را بر آن مسیر ترغیب میکند که بجای بیان آنچه می فهمند و احساس میکنند پویای کوره راهیند که سر فراز دارند و در این مکاره بازار جهان چیزی به حساب آیند.صاحب این قلم رسالت هنر را بیان منویات درونی با بهترین زبان میداند زبانی که نیایش هنرمند است خواه یک صدایی خواه چند صدایی
2-مردم عادی و کوچه و بازار مسایل را آنگونه که هست لمس میکنند و واقعیت موضوع را برای جامعه پژوه و فیلسوف آگاه روشن و زمینه را برای هنرمند در بیان و خلق اثر مهیا میکنند آنگونه که بازار و رنگ و بو و چهره های حقیقی برای روح حساس علیزاده منبع الهام است و غیر از این را نباید انتظار داشت و بدون ذره ای تخفیف راننده تاکسی و میوه فروش که هیچ بسیاری صاحبان مدرک و ادعاهای کلان را باید بازیگران صرفا بازیگر زمانه دید.
3-یک اثر هنری نمیتواند بدون تاثیر از محیط شکل بگیرد اما گاه حضور هنرمند در جامعه پررنگ و گاهی حضور حداقلی در کنج انزوا و گوشه عزلت پر و بال میگیرد و ذهن خلاق و روح حساس بی آنکه از تاریخ و اجتماع و فلسفه هنر حرفی به میان آورد یا آگاهی عمیق داشته باشد به افرینشگری دست میزند
4-سمت و سوی تغییرات همیشه حفظ هویت نیست تغییر گاهی حاصل کنجکاوی زمانی در پی معرفت و تجربت و گاهی از سر الزام بوده است هر چند آنها هویتهای تازه را نیز شکل داده اند
5-در گفتگوی استاد گرانقدر ما تناقضی است که ذهن را می خلد از یک سو با بیان اینکه موسیقی ما پتانسیل کافی برای دستمایگی هنرمندان این سرزمین را دارد از موسیقی غربی امتناع میکنند و از سویی ترس از مخدوش شدن فرهنگ و عدم تجربه ورزی را صلاح نمی دانند و در این میان نوعی بلا تکلیفی وجود دارد
6-اینجانب تا کنون آماری نگرفته ام که چند درصد از کارگردانان ایرانی تا چه اندازه به موسیقی آشنا هستند اما در عین حال رای استاد را میپذیرم که درصد زیادی از آنها سواد موسیقیایی چندانی ندارند اما در این که کارگردانی چون کیارستمی نیز در انتخاب موسیقی، عوامانه رفتار کرده است جای تردید است همانگونه که پیشتر ذکر شد هدف بیان به بهترین وجه ممکن است و فرهنگ های چند پاره از طریق پازلهای متناسب و گونه گون به این مهم میرسند
و سخنی با منتقد ناشناس
یکی از راههای تشخیص یک اثر هنری این استکه زنگار روزگار نمی پذیرد و زمان مند نیست تصنیفهای عارف و ساز کسایی و صدای مخملین بنان و همچنین نینوا و بسیار آثار بزرگان و اساتید برجسته این دیار. و من بر خلاف رای مقبول گمان نمی برم که هنرمند خود بهترین کاشف اثر خویش نیز باشد نینوا بر تاریخ محنت بار و البته پرافتخار نینواییان خوش نشسته است و دلهای عاشق حسین(ع) را می گدازد و اشک را از دیدگان سینه چاکان اباعبدالله روان میکند و چه خوب از عهده بر آمده است حال عزا دوستان رسانه ای دماغ دیگر می پزند بماند و دوم آنکه تا انجا که من دیده ام و شنیده ام علیزاده را با مرید و مرید پروری سر و کاری نبوده است و گمان نمی برم هنر را به به به و چه چه مجیز گویان کم خرد فروخته باشد تا منتقدان زبردست آگاه چه بگویند
و در پایان
دستبوسی اهل هنر و مشتاقان فرهنگ ایران زمین
در نقد و ثنا.
تلاشها و همتهای عزیزی چون علیزاده بر هیچ هنر دوستی پوشیده نیست فردی دلسوز و اهل ممارست و اندیشه. کسی که نیک خود را از این آب وخاک دانسته و تافته ای جدا و بافته ای دیگر نمی پندارد و بر آگاهی و پرهیز از خشونت پای می فشرد و بی آنکه زانوی غم به بغل بگیرد با نوای سحر انگیز سازش دل می رباید و در جهت گشودن فضای هنر برای بانوان خدنگ ها بر جان میخرد اما
در آنچه در این گفتگو و نظراتی که در ذیل رفت نکاتی ماند که در پی بدان نقدی سبک با کسب اجازه از آن شاهباز آسمان هنر عرضه میشود باشد که به گوشه ای از حقیقت نوری فکنده شود
1-نو شدن و اندیشه پیشرفت یکی از مولفه های مدرنیته است که استیلای این وضعیت بر سایر فرهنگها آنرا مقبول واقع کرده است بی آنکه بر ان به لحاظ نظری حاشیه ایی رفته باشد .تکنولوژی فرزند اندیشه مدرن سایر جوامع را به بازنگری و تکاپو وا داشته است و مسابقه ای نفس گیر را سبب شده است و اهالی فرهنگ و هنر را بر آن مسیر ترغیب میکند که بجای بیان آنچه می فهمند و احساس میکنند پویای کوره راهیند که سر فراز دارند و در این مکاره بازار جهان چیزی به حساب آیند.صاحب این قلم رسالت هنر را بیان منویات درونی با بهترین زبان میداند زبانی که نیایش هنرمند است خواه یک صدایی خواه چند صدایی
2-مردم عادی و کوچه و بازار مسایل را آنگونه که هست لمس میکنند و واقعیت موضوع را برای جامعه پژوه و فیلسوف آگاه روشن و زمینه را برای هنرمند در بیان و خلق اثر مهیا میکنند آنگونه که بازار و رنگ و بو و چهره های حقیقی برای روح حساس علیزاده منبع الهام است و غیر از این را نباید انتظار داشت و بدون ذره ای تخفیف راننده تاکسی و میوه فروش که هیچ بسیاری صاحبان مدرک و ادعاهای کلان را باید بازیگران صرفا بازیگر زمانه دید.
3-یک اثر هنری نمیتواند بدون تاثیر از محیط شکل بگیرد اما گاه حضور هنرمند در جامعه پررنگ و گاهی حضور حداقلی در کنج انزوا و گوشه عزلت پر و بال میگیرد و ذهن خلاق و روح حساس بی آنکه از تاریخ و اجتماع و فلسفه هنر حرفی به میان آورد یا آگاهی عمیق داشته باشد به افرینشگری دست میزند
4-سمت و سوی تغییرات همیشه حفظ هویت نیست تغییر گاهی حاصل کنجکاوی زمانی در پی معرفت و تجربت و گاهی از سر الزام بوده است هر چند آنها هویتهای تازه را نیز شکل داده اند
5-در گفتگوی استاد گرانقدر ما تناقضی است که ذهن را می خلد از یک سو با بیان اینکه موسیقی ما پتانسیل کافی برای دستمایگی هنرمندان این سرزمین را دارد از موسیقی غربی امتناع میکنند و از سویی ترس از مخدوش شدن فرهنگ و عدم تجربه ورزی را صلاح نمی دانند و در این میان نوعی بلا تکلیفی وجود دارد
6-اینجانب تا کنون آماری نگرفته ام که چند درصد از کارگردانان ایرانی تا چه اندازه به موسیقی آشنا هستند اما در عین حال رای استاد را میپذیرم که درصد زیادی از آنها سواد موسیقیایی چندانی ندارند اما در این که کارگردانی چون کیارستمی نیز در انتخاب موسیقی، عوامانه رفتار کرده است جای تردید است همانگونه که پیشتر ذکر شد هدف بیان به بهترین وجه ممکن است و فرهنگ های چند پاره از طریق پازلهای متناسب و گونه گون به این مهم میرسند
و سخنی با منتقد ناشناس
یکی از راههای تشخیص یک اثر هنری این استکه زنگار روزگار نمی پذیرد و زمان مند نیست تصنیفهای عارف و ساز کسایی و صدای مخملین بنان و همچنین نینوا و بسیار آثار بزرگان و اساتید برجسته این دیار. و من بر خلاف رای مقبول گمان نمی برم که هنرمند خود بهترین کاشف اثر خویش نیز باشد نینوا بر تاریخ محنت بار و البته پرافتخار نینواییان خوش نشسته است و دلهای عاشق حسین(ع) را می گدازد و اشک را از دیدگان سینه چاکان اباعبدالله روان میکند و چه خوب از عهده بر آمده است حال عزا دوستان رسانه ای دماغ دیگر می پزند بماند و دوم آنکه تا انجا که من دیده ام و شنیده ام علیزاده را با مرید و مرید پروری سر و کاری نبوده است و گمان نمی برم هنر را به به به و چه چه مجیز گویان کم خرد فروخته باشد تا منتقدان زبردست آگاه چه بگویند
و در پایان
دستبوسی اهل هنر و مشتاقان فرهنگ ایران زمین