اول تشکر میکنم از ادب و بزرگی جناب شایان. دوم این فقط نظر شخصی بنده ی حقیر است.
من هم بار اول که ویدئو رو دیدم غیر از خانم بازیگر چیزی ندیدم. ولی اگه به شعر زیبای مولانا توجه کنید:
زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالا/زهی قدر و زهی بدر تبارک و تعالی
زهی فر زهی نور زهی شر زهی شور/زهی گوهر منثور زهی پشت و تولا
زهی ملک زهی مال زهی قال زهی حال/زهی پر و زهی بال بر افلاک تجلی
چه ذاالنون چه مجنون چه لیلی و چه لیلا/چه سلطان و چه خاقان چه والی و چه والا
چو بی واسطه جبار بپرورد جهان را/چه ناقوس چه ناموس چه اهلا و چه سهلا
گر اجزای زمینی وگر روح امینی/چو آن حال ببینی بگو جل جلالا
گر افلاک نباشد به خدا باک نباشد/دل غمناک نباشد مکن بانگ و علالا
فروپوش فروپوش نه بخروش نه بفروش/تویی باده مدهوش یکی لحظه بپالا
خمش باش خمش باش در این مجمع اوباش/مگو فاش مگو فاش ز مولی و ز مولا
تا قبل از بیت (گر اجزای زمینی...) شاعر شکوه خلقت پروردگار رو ستایش میکنه و میگه چون خداوند جبار جهان را بی واسطه بپرورد، وقتی این همه زیبایی و عظمت را دیدی چه پست و خاکی هستی چه والا و آسمانی، بگو جل جلاله.
در مورد ویدئو اول به ظاهر خانمی به خانه ی پدری خود رفته و خاطرات بد و خوب گذشته اش رو مرور میکنه. (من حس دلتنگی و حس یادآوری غم ها و شادی های گذشته رو در چهره ی خانم به وضوح می بینم) اون نقاشی انتزاعی متحرک(1:55 سبزه) هم انگار آشفتگی ذهن اون خانم رو نشون میده. به عکس هاکه دقت کنید میبینید عکس خود خانم درحال مرور آلبوم خانوادگی روی دیواره که میشه فهمید دیوار، اصلا ذهن انسان هست. شکستن اشیا و سوختن عکس هاهم ازبین رفتن دوران خوب گذشته رو نمایش میده. خاطرات با آتش شمع که میدونید نماد نور عشق الهیست از بین میرن (دقت کردین که انعکاس شمع در آینه دیر تر روشن شد؟ چون آینه ش تمیز و صیغلی نبود(آینه نماد دل مومنه). وقتی گفت جل جلاله، خاطرات و تعلقات گذشته اش در آتش عشق خداوند سوخت و حتی خانه(نماد خویشتن) رو ترک کرد و دریافت که اون شور و فر و ملک و مال مانع از رسیدن عشق خدا در دلش میشد و ارزشش بیشتر از این حرفهاست و اگه اینا نباشه نه باید گله کنه،نه ارزششو پایین بیاره و فقط خمش باشه(مثل خود مولانا که نام هنریش خمش هست) و عشق به غیر خدا رو فراموش کنه تا عشق خالص پروردگار وجودشو فرا بگیره
ویدئو "خیلی"عمیق تر و بازی خانم کرامتی خیلی بهتر از چیزیه که به چشم میاد.
اول تشکر میکنم از ادب و بزرگی جناب شایان. دوم این فقط نظر شخصی بنده ی حقیر است.
من هم بار اول که ویدئو رو دیدم غیر از خانم بازیگر چیزی ندیدم. ولی اگه به شعر زیبای مولانا توجه کنید:
زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالا/زهی قدر و زهی بدر تبارک و تعالی
زهی فر زهی نور زهی شر زهی شور/زهی گوهر منثور زهی پشت و تولا
زهی ملک زهی مال زهی قال زهی حال/زهی پر و زهی بال بر افلاک تجلی
چه ذاالنون چه مجنون چه لیلی و چه لیلا/چه سلطان و چه خاقان چه والی و چه والا
چو بی واسطه جبار بپرورد جهان را/چه ناقوس چه ناموس چه اهلا و چه سهلا
گر اجزای زمینی وگر روح امینی/چو آن حال ببینی بگو جل جلالا
گر افلاک نباشد به خدا باک نباشد/دل غمناک نباشد مکن بانگ و علالا
فروپوش فروپوش نه بخروش نه بفروش/تویی باده مدهوش یکی لحظه بپالا
خمش باش خمش باش در این مجمع اوباش/مگو فاش مگو فاش ز مولی و ز مولا
تا قبل از بیت (گر اجزای زمینی...) شاعر شکوه خلقت پروردگار رو ستایش میکنه و میگه چون خداوند جبار جهان را بی واسطه بپرورد، وقتی این همه زیبایی و عظمت را دیدی چه پست و خاکی هستی چه والا و آسمانی، بگو جل جلاله.
در مورد ویدئو اول به ظاهر خانمی به خانه ی پدری خود رفته و خاطرات بد و خوب گذشته اش رو مرور میکنه. (من حس دلتنگی و حس یادآوری غم ها و شادی های گذشته رو در چهره ی خانم به وضوح می بینم) اون نقاشی انتزاعی متحرک(1:55 سبزه) هم انگار آشفتگی ذهن اون خانم رو نشون میده. به عکس هاکه دقت کنید میبینید عکس خود خانم درحال مرور آلبوم خانوادگی روی دیواره که میشه فهمید دیوار، اصلا ذهن انسان هست. شکستن اشیا و سوختن عکس هاهم ازبین رفتن دوران خوب گذشته رو نمایش میده. خاطرات با آتش شمع که میدونید نماد نور عشق الهیست از بین میرن (دقت کردین که انعکاس شمع در آینه دیر تر روشن شد؟ چون آینه ش تمیز و صیغلی نبود(آینه نماد دل مومنه). وقتی گفت جل جلاله، خاطرات و تعلقات گذشته اش در آتش عشق خداوند سوخت و حتی خانه(نماد خویشتن) رو ترک کرد و دریافت که اون شور و فر و ملک و مال مانع از رسیدن عشق خدا در دلش میشد و ارزشش بیشتر از این حرفهاست و اگه اینا نباشه نه باید گله کنه،نه ارزششو پایین بیاره و فقط خمش باشه(مثل خود مولانا که نام هنریش خمش هست) و عشق به غیر خدا رو فراموش کنه تا عشق خالص پروردگار وجودشو فرا بگیره
ویدئو "خیلی"عمیق تر و بازی خانم کرامتی خیلی بهتر از چیزیه که به چشم میاد.