پروژه جانی اسکیکی حرکت خوبی بود. انتظاری هم نبود در سطح بین المللی باشه ( چون هیچ کس در اون سطح نبود !!! از کارگردان هنری که خودش هنوز در اتریش دانشجو هست و مقطع تحصیلیش رو نیمه کاره رها کرده بگیر تااااا خواننده های ایرانی که ضعفشون ، از بی معلمی و بی تجربگی بر همگی مشخص و گویاست ! همین هم که انجام دادند اقلاً آفرین داره ! حتی خود آقای میر محمدی هیچ زمینه فکری و هنری از موسیقی کلاسیک بخصوص اپرا نداره و غیر از کیسه پول ، سکان هنری کشتی رو به هادی قضات سپرده بود ) ولی با این حال برای شروع و شکست قفل تک خوانی خانمها ، قابل توجه و دست مریزاد داشت !!!
ولی افسوس پروژه بعدی ؛ تئاتر موزیکال اشکها و لبخند ها یک پله بالاتر که نبود هیچ ، 10 پله هم سقوط داشت !
باید گفت که انتظار بیشتری از این تئاتر موزیکال میرفت ، چون قصه و فیلم رو همه میشناختند , زبان اجرا فارسی بود ( مثل جان اسکیکی ؛ ایتالیایی نبود که 99% مردم متوجه اشتباهات نشوند ! ) ، موسیقی شناخته شده تر بود ، وجود هفت کودک و کر راهبه ها ، موضوع رو جذابتر میکرد ( ابتدایی و ناکافی بودن اجرای بچه ها بر همه واضح و آشکار بود ) ، ارکستر کوچک مجلسی در ارتقاء بازدهی صدایی تاثیر به سزا داشت ( برعکس اجراهای دیگر بردیا کیارس در حیطه قطعات موسیقی ایرانی ، کم تجربگی وی در رهبری موسیقی کلاسیک ، این بار خودش رو به وضوح نشان داد ! )
نبود طراحی صحنه خوب ( بر عکس پروژه فبلی ! ) ، طراحی لباس ( حتی در مواردی کمی مضحک ! ) و میزانسن خلاصه همه همه ، دست به دست هم داد که مخاطب آگاه ، نیمه راضی هم از سالن بیرون نره !
تکلیف مخاطب ندیده و نشنیده و فک و فامیل دست اندرکاران که از قبل مشخص است !
با اینکه صندلی های سالن با تبلیغ بسیار در انیترنت و معروفیت موزیک ، پر بود ولی کمتر کسی حاضر به دویاره دیدن این اجرا داشت ( بر عکس جان اسکیکی ! )
به امید پروژه های خوب و شاخص از هامین گستر آریا
پروژه جانی اسکیکی حرکت خوبی بود. انتظاری هم نبود در سطح بین المللی باشه ( چون هیچ کس در اون سطح نبود !!! از کارگردان هنری که خودش هنوز در اتریش دانشجو هست و مقطع تحصیلیش رو نیمه کاره رها کرده بگیر تااااا خواننده های ایرانی که ضعفشون ، از بی معلمی و بی تجربگی بر همگی مشخص و گویاست ! همین هم که انجام دادند اقلاً آفرین داره ! حتی خود آقای میر محمدی هیچ زمینه فکری و هنری از موسیقی کلاسیک بخصوص اپرا نداره و غیر از کیسه پول ، سکان هنری کشتی رو به هادی قضات سپرده بود ) ولی با این حال برای شروع و شکست قفل تک خوانی خانمها ، قابل توجه و دست مریزاد داشت !!!
ولی افسوس پروژه بعدی ؛ تئاتر موزیکال اشکها و لبخند ها یک پله بالاتر که نبود هیچ ، 10 پله هم سقوط داشت !
باید گفت که انتظار بیشتری از این تئاتر موزیکال میرفت ، چون قصه و فیلم رو همه میشناختند , زبان اجرا فارسی بود ( مثل جان اسکیکی ؛ ایتالیایی نبود که 99% مردم متوجه اشتباهات نشوند ! ) ، موسیقی شناخته شده تر بود ، وجود هفت کودک و کر راهبه ها ، موضوع رو جذابتر میکرد ( ابتدایی و ناکافی بودن اجرای بچه ها بر همه واضح و آشکار بود ) ، ارکستر کوچک مجلسی در ارتقاء بازدهی صدایی تاثیر به سزا داشت ( برعکس اجراهای دیگر بردیا کیارس در حیطه قطعات موسیقی ایرانی ، کم تجربگی وی در رهبری موسیقی کلاسیک ، این بار خودش رو به وضوح نشان داد ! )
نبود طراحی صحنه خوب ( بر عکس پروژه فبلی ! ) ، طراحی لباس ( حتی در مواردی کمی مضحک ! ) و میزانسن خلاصه همه همه ، دست به دست هم داد که مخاطب آگاه ، نیمه راضی هم از سالن بیرون نره !
تکلیف مخاطب ندیده و نشنیده و فک و فامیل دست اندرکاران که از قبل مشخص است !
با اینکه صندلی های سالن با تبلیغ بسیار در انیترنت و معروفیت موزیک ، پر بود ولی کمتر کسی حاضر به دویاره دیدن این اجرا داشت ( بر عکس جان اسکیکی ! )
به امید پروژه های خوب و شاخص از هامین گستر آریا