حامی دست روی تناقض بزرگی گذاشته که درست است و همهی ما شاهد آن. یعنی اینکه امری که به طور رسمی تبلیغ و تبین میشود(قانون)، در عمل و حوزهی عمومی جور دیگری اجرا میشود
اما
حامی نوک پیکان انتقادش را به سوی نادرستی گرفته. کسانی که علارغم محدودیت قانونی راه متفاوتی برای ارائه اثر خود انتخاب کردند، خواسته یا ناخواسته، نباید سیبل انتقاد حامی باشد. آنها خود در این شرایط قربانیاند و حتی قابل تقدیر! چون سیستم را مجبور به انعطاف کردند.
همانقدر که امثال حامی با پایبندی به این قانون احساس خسران میکنند آنها نیز ازاینکه آزادانه و راحت نتوانستند آثار خود را به طور مستقیم ارائه کنند دچار خسرانند. هیچ کدام هم بر دیگر اولویت ندارند. هر دو گروه قربانیاند.
حامی اگر منتقد این وضع است باید سوی انتقادش را به سمت عامل و علت اصلی بگیرد نه معلولین شرایط ایجاد شده. حامی میتواند حتی در مقام حامیِ همینهایی که راه متفاوتی از او پیشگرفتند باشد ...
حامی دست روی تناقض بزرگی گذاشته که درست است و همهی ما شاهد آن. یعنی اینکه امری که به طور رسمی تبلیغ و تبین میشود(قانون)، در عمل و حوزهی عمومی جور دیگری اجرا میشود
اما
حامی نوک پیکان انتقادش را به سوی نادرستی گرفته. کسانی که علارغم محدودیت قانونی راه متفاوتی برای ارائه اثر خود انتخاب کردند، خواسته یا ناخواسته، نباید سیبل انتقاد حامی باشد. آنها خود در این شرایط قربانیاند و حتی قابل تقدیر! چون سیستم را مجبور به انعطاف کردند.
همانقدر که امثال حامی با پایبندی به این قانون احساس خسران میکنند آنها نیز ازاینکه آزادانه و راحت نتوانستند آثار خود را به طور مستقیم ارائه کنند دچار خسرانند. هیچ کدام هم بر دیگر اولویت ندارند. هر دو گروه قربانیاند.
حامی اگر منتقد این وضع است باید سوی انتقادش را به سمت عامل و علت اصلی بگیرد نه معلولین شرایط ایجاد شده. حامی میتواند حتی در مقام حامیِ همینهایی که راه متفاوتی از او پیشگرفتند باشد ...