نظری که شما قصد پاسخ دادن به آن را دارید وجود ندارد.
درباره دلایل کیفیت پایین و فضای بدون خلاقیت و تکراری کنسرتها - 7
کنسرتهای تکراری؛ کلاهی که اندازه سر ما نیست
موسیقی ما - لی لا رضایی: از زمانی که نوشتن جدی در حوزه موسیقی را آغاز کرده ام تا کنون فشارها و استرس های روحی بسیاری را متحمل شده ام. دوستان بسیاری داشته ام که متاسفانه همیشه نه تنها از من که هیچ ،( چون نیازی به حمایت هیچ کس و هیچ چیز نداشته ام)، از موسیقی حمایت نمی کرده اند بلکه امروزه کاسه داغ تر از آش شده اند و به نوعی حمایت خود را از موسیقی نه چندان پاپ اعلام می کنند. روزهای بدی بود که تمام خبرنگاران خوب به کنسرتهای خوب می رفتند و تمام خبرنگاران بد به کنسرتهای بد! و روزهای خوب آمد! حال چه شده که فرهیخته نویسان سنگ موسیقی پاپ را به سینه می زنند و مدام از این موسیقی می نویسند و دایه بهتر از مادر شده اند. بماند! که البته همین ها باعث شد تا خواننده ها فکر کنند می توانند با کنسرتهای تکراری می توانند نماینده های مردم را وادار کنند مدام از آنها و کنسرتهایشان بنویسند و این عده مدام از آنها مدح بگویند و در ستایش از آنها قلم بزنند. عرضم به حضورتان همین چند سال پیش بود که آقایان رسما اعلام کردند که موسیقی پاپ می تواند در جشنواره موسیقی فجر حضور داشته باشد، که اتفاق امر شدنی بود و شدنی هم شد! چشمتان روز بد نبیند! کنسرتهای پاپ حضور رسمی تری پیدا کردند و کم کم حضور فرهیختگان روزنامه نگار در این کنسرت ها باب شد و دیگر به چشم افراد بی ادب به این روزنامه نگاران ادبی نگاه نمی کردند. کمی به ما هم که به موسیقی پاپ نگاه ویژه تری داشتیم توجه شد.
کارتهای خبرنگاری صادر می شد اما خبرنگاران فرهیخته دیگر سبکها که خودشان را تافته جدا بافته می دانستند ، فقط برای اجراهای پاپ حضور بهم می رساندند! مانده بودیم فرهیختگان این عرصه کجا قلم می زنند و کجا کنسرت تماشا می کردند و چه کسانی کنسرتهای کلاسیک و سنتی جشنواره را پوشش می دادند؟ این نیزبماند! هنوز هم سال ها می گذرد! هنوز هم جشنواره ها و کنسرتهای بسیاری گذشته است و بازهم خواهد گذشت، و آدمهای زیادی به این عرصه آمده اند و بازهم می آیند و می روند! اما آن وقت ها که همین دوستان کنسرت های پاپ را در نشریه وزین خود پوشش نمی دادند، این کنسرت های پاپ حرمت داشتند. زمانی که حسین زمان، امیر تاجیک، ، خشایار اعتمادی، محمد اصفهانی، علیرضا عصار و ... کنسرتهای خود را با ارکسترهای بزرگ برگزار می کردند که خود من یکی از منتقدانشان در آن زمان بودم به بزرگی ارکستری که روی سن جا نمی شد و هنوز شعور مخاطب به ذهن کم سنم نرسیده بود، این خواننده های پر تکرار کجا بودند؟ آن وقت ها نوازنده ها سنگ سازشان را به سینه می زدند و سازهایشان هنوز کوک بود. تهیه کننده ها هنوز سرپا بودند و می شد روی حرفشان حساب کرد. هیچ کس برای خواننده ای که هنوز ناخواننده نبود، بادی گارد استخدام نمی کرد تا کلاس ظاهری اش حفظ شود و کسی به ناظاهرش پی نبرد! آن وقت ها کسی نانوایی اش را نفروخته بود و پولش را نوارفروشی نزده بود تا بعدا کنسرت راه بیندازد و مردم را دور هم جمع کند و بعدتر هم مردم به افتخارش دست و سوت بزنند و هم پولش از پارو بالا برود و جواب تلفن ملت را به زور بدهد و با اکراه حرف بزند. آن وقت ها اگر خواننده ای کنسرت برگزار می کرد، هیچ تماشاگری به خودش جرات این را نمی داد فکر کند کنسرت سالن سینماست و برای شنیدن صدای خواننده ای که برای پخش صدای خود سالها پشت درهای بسته ارشاد پتو پهن کرده و به همراه خانواده خود در خیابان خوابیده بود، به سالن برود، تخمه ببرد و چرق چرق شکستنش گوش جمعیت حاضر را کر کند.
موسیقی آن وقت ها حرمت داشت. کنسرت ها کنسرت بود. خوب یادم است. کنسرت علیرضا عصار بود توی فرهنگسرای بهمن! آن وقت ها هنوز موسیقی می خواندم. نان خامه ای دستم بود و کنسرت شروع شده بود به خودم اجازه ورود به سالن را ندادم، می ترسیدم مردم مسخره ام کنند، چون تماشاچیان ان زمان آدمهای جدی تری بودند . اما امروز کنسرتها سالن غذاخوری شده اند. امروزه کنسرتها هرچه بخواهید شده اند. چون خود خواننده ها این را خواسته اند و به هر چیز و نا چیزی تن در داده اند. گذشت ان زمانی که خشایار اعتمادی ارکستر بزرگش روی سن جانشد و نیمی از ارکسترش در جشنواره مجبور می شد پایین سن بایستد .
ارکستر علیرضا عصار 5 دقیقه طول می کشید تا از آن طرف سالن به روی سن برود. گذشت زمانی که اعضای یک کنسرت یکدست لباس می پوشیدند و یکدست کفش می پوشیدند و همه را یکدست و یکرنگ می دیدیم. امروز هر کس روی سن هر رنگی است که دوست دارد و این یعنی مخاطب کنسرت ها را بی شعور فرض می کنند. یک مشت آدم بی شعور پولدار که می تواند برای تهیه کننده فقط و فقط پولساز باشد و بس! مخاطب یک موجود بی هویت نیست که بیاید توی کنسرت بنشیند گروهی را تماشا کند که لباسهای رنگارنگ پوشیده اند و حرفهای تکراری می زنند و نت که نه ملودی که نه، چند میزان تکراری بزنند و خواننده هم چند قطعه خود را فالش بخواند و همه با او زمزمه کنند و نور موبایلها باشد و رقص نور باشد و اسپری دود باشد و بعد هم همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود و هرکه رود خانه خود! این یعنی کلاهبرداری هنری! جز معدودی از خواننده ها که انصافا تعدادشان به انگشتان یک دست هم نمی رسد، بقیه رعایت حال تماشاچی را نمی کنند. خواننده باید قدر تماشاچی خود را بداند و بیش از تهیه کننده به فکر او باشد و پول او را به جیب تهیه کننده سرازیر نکند. اوست که اگر نباشد خواننده بقا و دوام نخواهد داشت. خواننده به مخاطبش زنده است و بس. مخاطب را از خواننده بگیری، خواننده وجودد نخواهد داشت. امتحانش مجانی است؛ بفرمایید! یادمان نرود؛ کنسرت جایی نیست که خواننده بخواهد با اجرای چند قطعه سر و ته قضیه را هم بیاورد و اسم خودش را بگذارد خواننده و اسم برنامه اش را بگذارد کنسرت! بیایید سرخودمان را کلاه نگذاریم لطفا! این کلاه اندازه سر ما نیست! ضمنا خودمان کرده ایم و خود کرده را چه؟ تدبیر نیست!
کارتهای خبرنگاری صادر می شد اما خبرنگاران فرهیخته دیگر سبکها که خودشان را تافته جدا بافته می دانستند ، فقط برای اجراهای پاپ حضور بهم می رساندند! مانده بودیم فرهیختگان این عرصه کجا قلم می زنند و کجا کنسرت تماشا می کردند و چه کسانی کنسرتهای کلاسیک و سنتی جشنواره را پوشش می دادند؟ این نیزبماند! هنوز هم سال ها می گذرد! هنوز هم جشنواره ها و کنسرتهای بسیاری گذشته است و بازهم خواهد گذشت، و آدمهای زیادی به این عرصه آمده اند و بازهم می آیند و می روند! اما آن وقت ها که همین دوستان کنسرت های پاپ را در نشریه وزین خود پوشش نمی دادند، این کنسرت های پاپ حرمت داشتند. زمانی که حسین زمان، امیر تاجیک، ، خشایار اعتمادی، محمد اصفهانی، علیرضا عصار و ... کنسرتهای خود را با ارکسترهای بزرگ برگزار می کردند که خود من یکی از منتقدانشان در آن زمان بودم به بزرگی ارکستری که روی سن جا نمی شد و هنوز شعور مخاطب به ذهن کم سنم نرسیده بود، این خواننده های پر تکرار کجا بودند؟ آن وقت ها نوازنده ها سنگ سازشان را به سینه می زدند و سازهایشان هنوز کوک بود. تهیه کننده ها هنوز سرپا بودند و می شد روی حرفشان حساب کرد. هیچ کس برای خواننده ای که هنوز ناخواننده نبود، بادی گارد استخدام نمی کرد تا کلاس ظاهری اش حفظ شود و کسی به ناظاهرش پی نبرد! آن وقت ها کسی نانوایی اش را نفروخته بود و پولش را نوارفروشی نزده بود تا بعدا کنسرت راه بیندازد و مردم را دور هم جمع کند و بعدتر هم مردم به افتخارش دست و سوت بزنند و هم پولش از پارو بالا برود و جواب تلفن ملت را به زور بدهد و با اکراه حرف بزند. آن وقت ها اگر خواننده ای کنسرت برگزار می کرد، هیچ تماشاگری به خودش جرات این را نمی داد فکر کند کنسرت سالن سینماست و برای شنیدن صدای خواننده ای که برای پخش صدای خود سالها پشت درهای بسته ارشاد پتو پهن کرده و به همراه خانواده خود در خیابان خوابیده بود، به سالن برود، تخمه ببرد و چرق چرق شکستنش گوش جمعیت حاضر را کر کند.
موسیقی آن وقت ها حرمت داشت. کنسرت ها کنسرت بود. خوب یادم است. کنسرت علیرضا عصار بود توی فرهنگسرای بهمن! آن وقت ها هنوز موسیقی می خواندم. نان خامه ای دستم بود و کنسرت شروع شده بود به خودم اجازه ورود به سالن را ندادم، می ترسیدم مردم مسخره ام کنند، چون تماشاچیان ان زمان آدمهای جدی تری بودند . اما امروز کنسرتها سالن غذاخوری شده اند. امروزه کنسرتها هرچه بخواهید شده اند. چون خود خواننده ها این را خواسته اند و به هر چیز و نا چیزی تن در داده اند. گذشت ان زمانی که خشایار اعتمادی ارکستر بزرگش روی سن جانشد و نیمی از ارکسترش در جشنواره مجبور می شد پایین سن بایستد .
ارکستر علیرضا عصار 5 دقیقه طول می کشید تا از آن طرف سالن به روی سن برود. گذشت زمانی که اعضای یک کنسرت یکدست لباس می پوشیدند و یکدست کفش می پوشیدند و همه را یکدست و یکرنگ می دیدیم. امروز هر کس روی سن هر رنگی است که دوست دارد و این یعنی مخاطب کنسرت ها را بی شعور فرض می کنند. یک مشت آدم بی شعور پولدار که می تواند برای تهیه کننده فقط و فقط پولساز باشد و بس! مخاطب یک موجود بی هویت نیست که بیاید توی کنسرت بنشیند گروهی را تماشا کند که لباسهای رنگارنگ پوشیده اند و حرفهای تکراری می زنند و نت که نه ملودی که نه، چند میزان تکراری بزنند و خواننده هم چند قطعه خود را فالش بخواند و همه با او زمزمه کنند و نور موبایلها باشد و رقص نور باشد و اسپری دود باشد و بعد هم همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود و هرکه رود خانه خود! این یعنی کلاهبرداری هنری! جز معدودی از خواننده ها که انصافا تعدادشان به انگشتان یک دست هم نمی رسد، بقیه رعایت حال تماشاچی را نمی کنند. خواننده باید قدر تماشاچی خود را بداند و بیش از تهیه کننده به فکر او باشد و پول او را به جیب تهیه کننده سرازیر نکند. اوست که اگر نباشد خواننده بقا و دوام نخواهد داشت. خواننده به مخاطبش زنده است و بس. مخاطب را از خواننده بگیری، خواننده وجودد نخواهد داشت. امتحانش مجانی است؛ بفرمایید! یادمان نرود؛ کنسرت جایی نیست که خواننده بخواهد با اجرای چند قطعه سر و ته قضیه را هم بیاورد و اسم خودش را بگذارد خواننده و اسم برنامه اش را بگذارد کنسرت! بیایید سرخودمان را کلاه نگذاریم لطفا! این کلاه اندازه سر ما نیست! ضمنا خودمان کرده ایم و خود کرده را چه؟ تدبیر نیست!
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : پنجشنبه 7 شهریور 1392 - 01:30
دیدگاهها
بسیار نوشته عالی بود
من 2 سال است به نحوه برگزاری کنسرت های پاپ معترضم و سایت شما متاسفانه فقط تعریف و تمجید می کرد !!!
این انتقادها باعث بالا رفتن سلیقه مخاطب و درک شعور مخاطب توسط خوانندگان و تهیه کنندگان می شود !
زنده باد فرزاد فرزین (اقای شومن)و گروه خلاقش که قبل از کارشناسان موسیقی لب به انتقاد باز کنندبه فکر مخاطب و احترام بهش بوده و تا جایی که تونسته و امکانات و شرایط بهش اجازه داده خلافیت به خرج داده.
کجاست اون خواننده ای که میگفت :بعضی از خواننده ها مجبورن برای پر کردن سالن کنسرت ماسک بذارن سرشون و بیان.اقای خواننده لطفا بیا و این مطالب رو بخون تا بفهمی این مجبوریت نیست این اسمش احترام به مخاطبه چیزی که امثال شما شاید دیر بهش برسید ولی مطمین باشید یه روز میرسید اونم چون به قول خودتون مجبور میشید.پس حرفایی رو که الان زدید فراموش نمیکنیم.
سایت موسیقی ما:
شما که همیشه هر کنسرتی برگزار شد آن را خوب ، بی نظیر و ... توصیف کردید. برای هر یک تیترهای آنچنانی زدید:
برج میلاد ترکید، میلاد به آسمان نزدیکتر شد، آتش در میلاد، آقای استیج! و ... .
حالا چه شده که چند روزی ست فقط و فقط از در انتقاد وارد میشوید؟؟؟ جالب اینکه کسانی این نقدها را انجام میدهند که اصلا در حد و اندازه ای نیستند که خوانندگان سطح اول ایران را اینچنین نقد و تخریب کنند. اگر خواننده سالها پشت در ارشاد مانده، گناهی کرده است؟؟؟؟ یا مظلوم واقع شده؟؟ آیا داشتن ارکستر بزرگ و تعداد افراد زیاد نشانه کیفیت و برتری است؟؟ اگر اینچنین بود این خوانندگان محترم امروز کجا تشریف دارند؟؟ چرا خشایار اعتمادی از برگزاری یک سانس کنسرت عاجز است؟ چون دیگر افکارش کهنه شده است، چون آلبوم آخرش هم هیچ تغییری را در بهبود کارش باعث شد. ما به خوانندگان امروزمان افتخار می کنیم. این که بلیطهای کنسرت سیروان در دو ساعت تمام میشود. این که فرزاد فرزین آنگونه مسلط روی صحنه حاضر است. این که بنیامین با ارکستر مختصر و مفیدش در ایران و خارج از کشور بهترین و عاشقانه تین کنسرتها را به اجرا می گذارد. این که حمید عسکری سه ماه در آمریک کنسرت می دهد. و جذبه و کسرتهای احسان خواجه امیری، محسن یگانه، رضا صادقی و ... هم نیازی به توصیف ندارد. شماهایی که اینهمه دم از علم و سواد و ... میزنید چه کار کرده اید که امروز اینچنین حق به جانب صحبت می کنید؟؟ خانم لیلا رضایی که عنوان کرده اید آنروزها شعو مخاطب به ذهن کم سنتان نمی رسید؛ شاید امروز هم ماجرایتان تفاوتی با آن روزها ندارد که مخاطب را یک بی شعور پولدار توصیف می کنید.
موسیقی ما این کامنت هیچ توهینی نداشته و خواهشمندم تایید شود.
خیلی خیلی ممنون ولی حیف ، اجتماع ما در خواب عمیقی فرو رفته .
وقتی آقای محسن یگانه بهترین خواننده کنسرت ها از نظر کارشناسان موسیقی ما میشه دیگه از مردم چه انتظاری میره .
ممنون خانم رضايي هميشه مطالب شما صريح واضح و رك بوده. جسارت و ساده نويسي شما نشون از اين داره كه از هيچ كسي و هيچ چيزي نمي ترسي .حق با شماست. خواننده ها فقط به فكر پول هستن. كنسرتها خيلي بي كيفيت شدن . هر روز هم بدتر از ديروز. متاسفانه اين پولا به جيب دو نفر مي ره و نوازنده و بقيه كه زحمت مي كشن بي نسيب مي مونن.ممنون براي مطلب خوبتون. لطفا درباره گروني بليت كنسرتها هم بنويسيد
من فکر میکنم شما خیلی یک طرفه به قضیه نگاه کردید و بعضا بسیار متوهم. قسمت اول نوشته هاتون که گله گذاری های شخصی هست که فکر میکنم فقط بین شما و آقایان باشه! و حداقل من یکی که ازش سر در نیاوردم. اما قسمت دوم که راجع به کنسرت ها نوشتید. من همیشه منتقد وضعیت موسیقی ایران بودم و هستم اما نه تخریب گر اون. این که مخاطب با خودش خوراکی داخل سالن بیاره به نظر شما تقصیر کیه؟ یا مثلا خواننده باید اخطار کنه اگر خوراکی دارید برید بیرون؟! اینکه تعداد نوازنده های یک کنسرت زیاد باشه نشانه ی فاخر بودن اون هست؟ (اگر بگید هست من حتما توصیه میکنم بیشتر با موسیقی "پاپ" آشنا بشید) این دوران طلایی جناب اعتمادی رو که شما افسوس کشیدید که گذشت خاطرتون هست ایشون با همین کارهای سطح بالا و ارکستر بزرگشون که روی سن جا نمیشدن وقتی اومدن تا حتی کارگرای سر ساختمونم میدونستن ایشون ادای کی رو در میاره؟! واقعیت اینه که این که چرا کنسرت ها در ایران اینطوریه معلول این نکته هست که چرا هزار تا چیز دیگه در ایران اینطوریه!
در نهایت امیدوارم حتما کنسرت خوانندگان تراز اول "پاپ" جهان رو ببینید و بعد با خودتون فکر کنید که چقدر از کارهایی که اونجا انجام میشه اساسا ممکن هست که در ایران هم انجام بشه؟ هزار و یک دلیل که در حوصله ی این کامنت چند خطی که نمیدونم شایدم تایید نشه نمیگنجه! (و در ضمن این کنسرت ها رو که دیدید حتما به لباس هاشون هم دقت کنید)
خانم رضایی بسیار عالی بود،ولی یه نکته رو نادیده گرفتین،اون زمان ما چندتا لایوخوان اصولی داشتیم و الان چند تا داریم؟
به هزارویک دلیل که هممون هم میدونیم چه دلایلی! حتی خوانندگان پاپ نمیتونن برای آهنگاشون کلیپ بسازن اگر هم بسازن کسی محل نمیذاره
به اندازه ی کافی قانون های عجیب و غریب به شعور هنرمندان توهین میکنه ( مجوز گرفتن برای همه چیز!)
ما حتی یه سالن با کیفیت تو کشور با فرهنگمون نداریم
به خاطر همه ی دلایلی که هممون میدونیم مسائلی مثل خودسانسوری و کپی رایت و...خیلیا رو بی انگیزه میکنه
و صد البته اگه موسیقی پاپ از طرف آقایون رسمی تلقی بشه خیلی از این مشکلات حل میشه
چه بسیار جوونای با استعداد و واقعا خواننده ای که حتی نمیدونن از کجا شروع کنن
تو هیچ کدوم از دانشگاه ها برای موسیقی پاپ رشته تحصیلی وجود نداره
همین چند تا خواننده هم که مخاطبای زیادی رو به موسیقیشون جذب میکنن از هیچی شروع کردن و چند سال اصلا جدی گرفته نمیشدن
اینکه خیلی از کنسرت ها تکراریه کاملا درسته ولی مودبانه تر هم میشه نقد کرد! ( یه مشت آدم بی شعور پولدار!)
همه ی این مشکلات به خاطر یه سری دلایل ریشه ایه
دنبال ریشه بگردید!
موسیقی ما خواهشا بدون سانسور تایید کن
یکم بی انصافی کردین!
فکر نمیکنم یه دست بودن لباس ارکستر و زیاد بودن تعداد نوازنده ها مسئله ای باشه که بتونه کیفیت کنسرت رو تعیین کنه! شما برین فیلم یا عکس کنسرتای بزرگترین و بهترین خواننده های پاپ دنیا رو ببینید، کدومشون ارکستر آن چنانی دارند و همه اعضا یه دست لباس میپوشن؟!
با رقص نور و دود و اجرای پشت هم قطعات مشکل دارین؟ آیا خواننده در جمهوری اسلامی ایران کار دیگه ای میتونه در کنسرتاش بکنه؟!! یا مخاطب به جز دست زدن و بالا بردن موبایل اجازه کار دیگه ای رو داره؟
والا همین که اجازه برگزاری کنسرت پاپ هست باید خدا رو شکر کرد!!!!
ای کاش نقد ها یکم مطابق با فضا و واقعیت های موجود بود!!!
بانو رضایی فوق العاده بود . ممنون که هستید و می نویسید
عالی بود ممنون بانو رضایی. ممنون که هستید و می نویسید و درک می کنید!
ایران؛کشوری با فرهنگ چند هزار ساله،هفدهمین کشور از نظر وسعت و یکی از بیست کشور ثروتمند جهان؛این وضعیت موسیقی و سینما و نقاشی و هنرمونه؛ امارات متحده ی عربی؛ کشوری اندازه ی شهرری؛جمعیت که دو سه میلیونم نمیشه؛ دارای استانداردترین سالن های همایش، هر سال بهترین کنسرت ها ، گالری های نقاشی؛ استدیوهای موسیقی و....از موسیقی استاندار صد فرسخ عقب تریم از موسیقی جهان بماند... آرزو به دل مردیم یه بار تو یه جشنواره مثل گلدن کلوب،لیما، کن، خرس نقره ای برلین،"اسکار" یه بار تو بخش موسیقی یه ایرانی نامزد بشه. تا کی به این وضع اسف بار دلخوش باشیم. یه برنامه تو تلویزیون نیست بیاد موسیقی رو بکنه دغدغه. هفت و نود و سیب و هزار برنامه ی دیگه. یه بار یکی اومد موسیقی رو جزو ضروریات فرهنگ بکنه. به این جمله دقت کنید و نقش موسیقی رو درک کنید" آنجا که زبان از گفتن باز می ماند؛ موسیقی آغاز می شود."
خانم رضايي محترم
زحمات بي دريغ شما بر هيچ يك از اهالي مو سيقي پوشيده نيست، چه زماني كه مي نويسيد، چه زماني كه مي خوانيد و چه زماني كه در عرصه موسيقي حرفه اي موسيقي خود به عنوان يكي از اهالي اين عرصه فعاليت مي كنبد از شما و قلم جسورتان سپاس بي دريغ داريم. ممنون كه هستيد و حضور داريد. امثال شما كم هستند و شايد به جرات بتوان گفت كه شما تنها بانوي روزنامه نگار در غرصه موسيقي هستيد كه هم به اين حوزه اشراف داريد و هم روزنامه نگار هستيد و هم علم و سواد كافي داريد. خوشحالم كه قلمتان را در موسيقي ما بارديگر يافتم.
ما در گروه زيتون و گروه كوبان با هم هم گروه بوديم. بنده نوازنده ويلون هستم اگر خاطرتون باشه. قرار بود شما براي گروهي كه سرپرستي اش به عهده من بود ترانه بنويسيد . خوشحال مي شم بار ديگر شما رو در مسير موسيقي حرفه اي ببينم. اگر اشتباه نكنم در آخرين كارتون با استاد روحاني همكاري كرده بوديد. اين ايميل بنده اس. لطفا با من در تماس باشيد تا براي اجراي خارج از كشور در خدمت شما باشيم.
با تشكر و احترام
نويد محمودي بذرافشان
"نوید محمودی بذر افشان" متأسفم که بدون هیچ اشرافی مداخله میکنم و با گستاخی ناشی از جوونیم؛ حضرتعالی رو مورد خطاب قرار میدم. اومده بودم تا کامنتم رو برای شاگردام بخونم که به نظر شما برخوردم.کار من نویسندگیه. اما ترانه هم کار می کنم. خوشحال میشم که تا پیش از ترک وطن تعدادی از اونها رو در اختیارتون قرار بدم. با آرزوی بهترین ها.
کافی فیلم های نصفه و نیمه ای که دوستان زحمت کشیدن و با گوشی موبایل از کنسرت های گذشته ی خوانندگان رو با فیلم های فعلی نگاه کنید و مقایسه کنید اون انرزی چی شده کجا رفته تمام انرزی به صورت یک طرفه فقط از جانب مردم حاضر در سالن اجرا های شهرستان هم که دیگه هیچی سالن های پلاستیکی و... بی نظم و شلوغ پولوغ تازه با کلی دعا که اجرا لغو نشه
باشه ما تا الان همش تعریف کردیم کنسرت اقای xبا این کیفیت و رکورد زنی و nسانس در برج میلاد روی صحنه رفت !!!!....
شاید بعضی و قت ها جو هم طوری بود که از انتقاد واهمه داشتیم ...
حالا راهکار چیه باید چه کار کرد علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد که موسیقی ما مثل سینما نشه که میلیارد میلیارد صرف پروزه های به اصطلاح فاخر شد اخرش هم این شد که میبینید
کارما به کجا رسیده که یکی از دوستان بگه همین که مجوز اجرا میدن خودش کلی
یا کشور مارو باید با کشورهای عربی که هیچ بویی از فرهنگ وتمدن نبردن مقایسه کنن ؟؟؟؟
به هر حال من فكر مي كنم احترام به شعور مخاطب حق اوليه هر مخاطب در هنره و حرف اول رو مي زنه. لي لاي عزيز راست مي گه. خانم غزال توجه داشته باشيد كه ايشون گفتن خواننده ها مخاطب رو يه بي شعور پولدار فرض مي كنن! تو رو خدا دقيق باشيد. از خانومها بعيده با ريز بيني هايي كه دارند اين طور چيزها رو نبينند. ما بايد از خودمون شروع كنيم فرض كنيد من يك خواننده ،چه طور دلم مياد خانواده خودم برن به كنسرتي كه فقط يه صداي تكراري رو بشنون و حرفاي تكراري بشنون؟ حالا لباس رو هم كه فاكتور بگيريم كه صد هزار البته تو يتمامي كنسرتهاي دنيا حرف اول و مي زنه چون اولين چيزيه كه به چشم مياد، كجاي كنسرتهامون حرفه اي اي ان؟آقاي امير در جواب شما بگويم لطفا خواهشا برادرانه اگر كسي رو نمي شناسيد راجع بهش صحبت نكنيد. اين رومن ميگم كه با اخانم رضايي همكلاس بودم و حداقل مي دونم كه مدرك موسيقي دارن و تحصيلكرده اين رشته هستن.
مهرنوش عزیز؛ هدف من از قیاس جنبه ی یادآوری و تنبه داره. من میگم امارات و قطر که تا چند یا چندین سال پیش جزو جزایر ما بودند؛ این همه سرمایه گذاری میکنند،اونوقت ما حتی نباید یه سالن استاندارد داشته باشیم. موسیقی الآن یه هنر نیست. یه علمه. یه منبع درآمد. یه راه واسه نشون دادن فرهنگ. فرهنگ ما خیلی غنیه. من میگم ما چیمون از بقیه ی کشورا کمتره که حالا باید وضع موسیقیمون این باشه؟این نهایت اجحافه. که هر کی شب خوابید و صبح بلند شد، بشه خواننده! بخدا از این رشد قارچی خسته شدیم. موسیقی فقط صدا نیست.شما بخوای یه ساختمون چند طبقه بسازی، باید بهترین فوندانسیون، بهترین نقشه، بهترین متریال،بهترین مهندسا و کارگرا و خلاصه از همه چی بهترینشو بیاری وسط! موسیقیم همینه! حالا یه سری کشورا هستن همه ی اینا رو میارن و آسمانخراش میسازن؛ ماهام میریم اون وسط خونه ی خشتی علم می کنیم! خب معلومه به سادگی هم محو میشیم هم تخریب!
ولی خیلی از خواننده های جوان که از دهه 70 شروع به کار کردنند در حال حاضر کنسرتهایی برگزار می کنند که مورد پسند جوانان است ولی خیلی از خواننده هایی که شما نام بردید تمام و کمال مورد پسند جوانان نیستند جوانان حال حاضر بیشتر به موسیقی هایی علاقه نشان میدهند که خواننده ه هایی مثل سیروان فرزاد فرزین رضا صادقی و خیلی دیگر آن را میخوانند ولی در اینجا مسیله دیگری مطرح است و این وزارت ارشاد است که با سلیقه ای برخورد کردن خواننده هایی را به روی کار اوردنند که کلا از نعمتی به نام صدای خوب بی بهره بوده و فقط به صرف داشتن مقداری کمی زیبایی در صورت و پول در حال خواننده محسوب شده و کنسرتهایی برگزار می کنند که واقعا رفتن در ان کنسرتها چیزی بیشتر از دور ریختن پول وزمان نیست ای کاش وزارت ارشاد فقط به فکر مسایل اخلاقی(که در بیشتر کنسرتها انجام میشود)نباشد و مقداری هم به شعور مخاطب وقت پول نیز فکر کند و بعد از ان اقدام به دادن مجوز چه برای کنسرت و چه برای البوم کند
شکیبای عزیز با حرفت موافقم ولی به نظرم رضا صادقی تو عرصه ی موسیقی یه زخم خورده است. یکبار گذرتون به بنیاد رودکی یا خود وزارت بیفته می بینید که این مرد واقعا همت قابل ستایشی داره که با ابن همه مشکل مقابله مبکنه... البته خود من بعد از این مدت مدید که آقای صادقی کار خوانندگی انجام داده شاید 4یا 5 تا ترک ازش شنیدم. به نظر من اولین کاری که آقای جنتی بعنوان وزیر میتونن انجام بدن اینه که یه اتحادیه یا صنف مستقل برای موسیقی تشکیل یدن(نه مثل خانه ی سینما که رو هواست). این صنف هم باید زیر شاخه داشته باشه؛ مثل ترانه؛ آهنگساز؛تنظیم کننده؛ نوازنده؛ بخش آکادمیک و...
خیلی خیلی خیلی خیلی بخشیییید! گچکارا و جوشکارا و هر شغلی واسه خودشون اتحادیه و کمیسیون دارن؛ موسیقی که هنر برتریه فقط اسم داره.
محسن چاووشی: تازمانی که جایگاه کنسرت به این شکل باشه و هوادارانم در وضعیت بدی قرار داشته باشن
هرگز کنسرت نخواهم گذاشت ...
درود بر شرفت چاوشی
ما همگی به چم و خم مسائل آگاهی داریم ولی نمیدونم باز کیا میرن کنسرت؟ یه بار محض رضای خدا چند تا کنسرت رو تحریم کنید همه چیز درست میشه! امان از ما ساده دلان!
افزودن یک دیدگاه جدید