برنامه یاد بعضی نفرات
 
سه شنبه 15 اسفند 1391 - 18:57

هوای خیس و دلتنگی های عمیق ِ عصر ِ جمعه، تلفیق تنهائی و جملاتی که درون فضای اتاقم میریزد. تزریق یک حس خاص که فقط با صدای محسن چاوشی میتواند باشد و بس:

"فک نکنم بشه با صد تا دریا...این همه نفرتو بشوری از من...نمیدونم میخوای با قلب سنگی...دل ببری بازم چجوری از من..."

محسن چاوشی...عشق ِ دو کلمه ای...
دلم به درد می آید از آدمهای دل کوچکی که حالا فهمیده اند هیچ جوره نمی شود مجسن چاوشی را پاک کرد، کمرنگ کرد...به تکاپو افتاده اند. با سیاهی هاشان می خواهند یک چیزهائی را سیاه کنند و نمی شود. نمی شود که نمی شود.

"موفقیت چاوشی در سنتوی بخاطر توانمندی کامکار در سنتور نوازی و بازی بهرام رادان و آشنائی قبلی ِ او با چاوشی و واسطه شدن خواهر زاده ی مهرجوئی ست. موفقییت حریص، بخاطر وجود کوشان حداد است...محسن چاوشی در موسیقی آدم موفقی ست چون صرفا ارجینی و صفا برایش شعر میگویند...چاوشی طرفدار زیاد دارد، چون ایرانی ها غم پرستند"
!!!

اینها را که میخوانم خنده ام میگیرد. خنده و اندوه...حالا دست به دست هم میدهند...دلم میگیرد از کینه، از دشمنی، از تنفر. نفرتی که در وجود بعضی ها رخنه کرده، آنقدر رنگ گرفته، غلیظ شده که میخواهند هر واقعیتی را دستکاری کنند. به هر چیزی پیله کنند. به علایق و سلیقه و شخصیت یک نفر. به زندگی شخصی اش...به همه ی چیزهائی که نباید.
این جمله تکانم میدهد: "چاوشی از بس خودش را از رسانه ها پنهان میکرد که مردم گمان میکردند کور است یا نقص جسمانی دارد!"
با خودم میگویم کدام مردم؟! سایه های کبود ِ بی هنر و پر از نفرت و بغضی که چشم دیدن ِ خوبی را ندارند واقعا مردم هستند؟ اگر اینها مردمند پس خیلی های دیگر چی؟

محسن چاوشی، ادم ِ فروتن ِ کم حرفی که نه کسی را نقد می کند و نه اهل رقابت است، حتی الامکان سکوت می کندو و آرام ِ آرام است، چون محسن چاوشی ست و کسانی را دارد که با همه ی وجود دوستش دارند و روحشان با ندرت ِ صدایش عجین شده، باید هدف تیر ِ طعنه و نفرت و بی مهری بی هنران باشد...هر کسی که چیزی میداند و نمیداند، باید بگوید، باید بنویسد، باید قضاوت کند...

کاش..کاش..آنقدر دلهامان جا داشت که می توانستیم پرواز کسانی را که بال دارند و اوج میگیرند ببینیم. بدون رد حسد، بدون جای پای دشمنی
...
اینو تو یه سایتی دیدم گفتم بذارم

میدانم، همه ی اینها بخاطر این است که محسن چاوشی، مرد تنهائی های من و تو و خیلی های دیگر است. تکرار ناپذیر، با همان تم ِ غم آلوده ی بکر ِ دوست داشتنی. آرام ِ با طمانینه ی خروشان. پر از تنهائی، پر از نوستالوژی، پر از خاطره های خوب...خاطره های سفید...
همه ی اینها بخاطر این است که محسن چاوشی، محسن چاوشی ست.
میان ذهنم جاری میشود:
" هر چقدر بیشتر اوج بگیری، در نظر مردمی که پرواز را نمی فهمند، کوچکتر جلوه میکنی"

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.
13 + 1 =

Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.




افزودن یک دیدگاه جدید | موسیقی ما