سلام
سلامی به گرمی آفتاب سوزان آبادان و خرمشهر به محسن عزیز
اکنون ما خوشحال و شادیم.
بیست و یک سال قبل...
آواره خیابونها
آواره کوچه ها
صدای توپ و تانک و گلوله و انفجار
رنگ شهر به رنگ سرخ
آسمان شهر به رنگ سیاه
کوچه ها پر از گلهای پرپر شده ...
کوچیک و بزرگ...پیر و جوون...مرد وزن
صدای گریه و فریاد بچه های شیر خواره گوش آسمون رو کر کرده بود
سی و شش میلیون جمعیت در محاصره و زیر رگبار گلول هگذشت...
هشت سال جنگ نابرابر گذشت
هیچ چیزی جز سرزمینی بیابانی نمونده
هزاران هزار شهید
بیست و یک سال بعد...
هیچ چیز و هیچ تفریحی نیست برای جوونهای همان شهری که سالها زیر گلوله و انفجار بوده
هیچ چیز...هیچ چیز...
درسته خندانیم اما...یه درد کهنه تو دلمون هست
بخدا خیلی مظلومیم
داریم اینها رو به تویی میگیم که از خودمونی
درکمون میکنی
خودت کشیدی این دردها رو از جنس خود مایی
درسته سالهاست رفتی از این دیار، اما نشون دادی که مثل همه جنوبیها با معرفتی
محبوبیت و جایگاه بالات و این همه هوادار تو رو مغرور نکرده
باعث نشده که اصلیت خودت رو فراموش کنی...
دوستان و برادرای خودت رو اینجا فراموش کنی...
ما همه بچه های آبادان و خرمشهر دور هم جمع شدیم و این نامه رو نوشتیم که فقط و فقط بگیم که...
چقدر با این اهنگت(بازار خرمشهر)دل ما رو شاد کردی و غم این همه سال رو از تن خستمون زدودی
ممنون...ممنون...
و باز هم ممنون محسن جان
راستی این هم بگم که کاری کردی بامون که هر وقت از کنار حرم سید عباس رد میشیم یاد تو میفتیم و برات دعا می کنیم
تو عشق همه مایی ... پس عینک ریبون ما هم ما تو
والله...
از طرف جمعی از بچه های آبادان و خرمشهر
سلام
سلامی به گرمی آفتاب سوزان آبادان و خرمشهر به محسن عزیز
اکنون ما خوشحال و شادیم.
بیست و یک سال قبل...
آواره خیابونها
آواره کوچه ها
صدای توپ و تانک و گلوله و انفجار
رنگ شهر به رنگ سرخ
آسمان شهر به رنگ سیاه
کوچه ها پر از گلهای پرپر شده ...
کوچیک و بزرگ...پیر و جوون...مرد وزن
صدای گریه و فریاد بچه های شیر خواره گوش آسمون رو کر کرده بود
سی و شش میلیون جمعیت در محاصره و زیر رگبار گلول هگذشت...
هشت سال جنگ نابرابر گذشت
هیچ چیزی جز سرزمینی بیابانی نمونده
هزاران هزار شهید
بیست و یک سال بعد...
هیچ چیز و هیچ تفریحی نیست برای جوونهای همان شهری که سالها زیر گلوله و انفجار بوده
هیچ چیز...هیچ چیز...
درسته خندانیم اما...یه درد کهنه تو دلمون هست
بخدا خیلی مظلومیم
داریم اینها رو به تویی میگیم که از خودمونی
درکمون میکنی
خودت کشیدی این دردها رو از جنس خود مایی
درسته سالهاست رفتی از این دیار، اما نشون دادی که مثل همه جنوبیها با معرفتی
محبوبیت و جایگاه بالات و این همه هوادار تو رو مغرور نکرده
باعث نشده که اصلیت خودت رو فراموش کنی...
دوستان و برادرای خودت رو اینجا فراموش کنی...
ما همه بچه های آبادان و خرمشهر دور هم جمع شدیم و این نامه رو نوشتیم که فقط و فقط بگیم که...
چقدر با این اهنگت(بازار خرمشهر)دل ما رو شاد کردی و غم این همه سال رو از تن خستمون زدودی
ممنون...ممنون...
و باز هم ممنون محسن جان
راستی این هم بگم که کاری کردی بامون که هر وقت از کنار حرم سید عباس رد میشیم یاد تو میفتیم و برات دعا می کنیم
تو عشق همه مایی ... پس عینک ریبون ما هم ما تو
والله...
از طرف جمعی از بچه های آبادان و خرمشهر