با توجه به طبقه بندی هنر در مملکت ما ، نقد آن نیز به همان وجه دچار افت و خیز می باشد.بنابراین هر نظری ، طبعا نسبی و از دیدگاه شخصی نویسنده می باشد.
اینجانب نیز از جمع شنوندگان حرفه ای صدای شما نیستم ولی بر خود لازم می دانم در وسعت اطلاعات خود از
مو سیقی و شعر برای شما یک اظهار نظر کاملا شخصی باقی بگذارم.بنابراین اظهارات مرا به حساب زورآزمایی رقبا و تخلیه عقده ها نگذارید.
در مورد کل مجموعه آنچه خودنمایی می کند ، تفاوت شکلی و نه ماهوی در کل مجموعه با آثار قبلی شما می باشد.
بدین سان که شاید به تنظیم های مصطلح روز - بخوانید روزمره - نزدیکتر شدید.
اسم محسن چاوشی بر انگیزاننده حس نستالژیک غم پنهان و جاماندگی از خوشی ها در شنونده اختصاصی وی است.
بنابراین به عقیده نگارنده آهنگساز سعی در نگه داشتن این حس به عنوان رمز موفقیت در مجموعه ترانه ها نموده است.
البته اشکالاتی نیز در مجموعه به چشم می خورد که در برابر زحمت انتشار دستندرکاران تا رساندن این اثر به بازار ، قابل اغماض می باشد.من سعی می کنم انچه که به نظرم آمده را با شما نیز تقسیم کنم.
در ترانه اول ، که جز آثار خوب در این مجموعه ارزیابی می گردد ، فقط یک اشکال فنی وجود دارد وآن طرز ادای کلمه کابوس است که در هر معیاری غلط فاحش تلفیقی حساب می گردد.دیگری تلفیق کلمه چرا در بیت بعدی است که جای تامل دارد.
در ترانه دوم،پویایی حس خواننده و شعر مناسب باعث اتفاقی دوست داشتنی شده است.استفاده از فرمهای مطلوب و شنیده شده که قبلا به نوعی در آثار بعضی خوانندگان نیز تجربه شده ، حس مناسبی را در شنونده بوجود می آورد مضاف به اینکه استفاده از ویلن نیز در نزدیکی این حس کمک می کند .
ترانه تبریک دچار دو ساختار ملودیک در موسیقی و تلفیق ترانه شده است.به نظر می آید که تنظیم کننده محترم به صورت تجربی و شنیداری - با برداشتی از آثار هم ارز - اقدام به چیدمان و نه تنظیم، کرده اند.
ترانه چرا باصدای ساختاری (سمپل)شروع می شود که این صدا گر چه در ابتدا به خوبی انتخاب شده است و در ادامه شنونده را به خود جلب می کند.بزرکترین نکته این ترانه تغییر گام ترانه(مدولاسیون) در اواسط خط ملودیک آن است که گر چه این تغییر فرم فنی خیلی فنی انجام نشده است ولی می تواند نویدی باشد در توجه نسل جوان موزیسن های این رده (پاپ) به علم موسیقی و تنوع بخشی ساختار ی .
ترانه پنجم تلفیقی از چیدمان سازهای مختلفی همچون دودوک ، سه تار و پیانو است . توجه خاص تنظیم کننده گرامی به لوپ در کل اثر توجه بر انگیز است و ایجاد فضای اوهام با استفاده از افکتها نیز از نکات دیگر توجه به روزرسانی تنظیم است.این ترانه به نوعی با توجه به مقام شوشتری ، این حس را در شنوده ایجاد می کند که آهنگساز از بعضی از دستگاههای ایرانی شناخت دارد و در آهنگسازی آن را دستمایه قرار می دهد.
هفته های تلخ من ، با بداهه خوانی آوازی و در همان گام ترانه قبلی ساخته شده است و صرفا ضرباهنگ آن باعث تفاوتی با ترانه های قبلی می گردد.تکیه بر توالی تجربه شده گامهای آهنگهایی اینچنینی را می توان از نقاط ضعف این کار شمرد.
خاکستر را می توان از آثار برجسته تر نسبت به ترانه های قبلی شمرد.تفاوت در فرم و پرهیز از تکرار های خسته کننده از این نکات مثبت است.
آهنگ هشتم با سلو تار در مایه دشتی، حکایت از تاکید بروی سوز و گدازی تاثیر گزار دارد اما حرکت ریتم و استفاده از افکت اسلایس بروی تار تا حدی این جادو را بی اثر ساخته است.
دکلمه دروسط ترانه ای اینچنینی و با ریتمی که در حرکت ثانویه القا شده بدون وجاهت به نظر می رسد.
نهمین ترانه بااستفاده از آکوردهای متفاوت تری نسبت به ترانه های قبل خود را برجسته تر می نمایاند.نکته بعد استفاده از ارکستر زهی-هر چند با استفاده از سمپل- و پیانو است.
ملودی با دقت بیشتری پردازش شده است و گیتار الکتریک نیز تبحر نوازنده اش و تلفیق مناسبش را به رخ می نمایاند.
دلتنگی نیز با دستمایه دادن گوشه هایی از همایون خود را متمایز از بقیه آثار می نمایاند.البته تاکید تنظیم بروی تلفیق با فرمهای آزاد و استفاده از ادوات تحریر ، نزدیکی متولی آن به
آثار تلفیقی همچون آکسیوم آو چویس را به ذهن می رساند.
بغض نیز از تلفیق مایه اصفهان با ریتم بهره می برد .حس خواننده و غم پیدا و نهان در تلفظ کلمات به شنونده جویای غم کمک شایانی در پیدا کردن گم شده می کند.
استفاده از نی در شروع اورتور و در موسیقی میانی قطعه نیز به این احساس کمک می کند.
عصا، ترانه ای که کاملا متفاوت با جنس تنظیم های قبلی است.تبحر فیروز ویسانلو و تنظیم کنندگی بداهه وی در نواختن آثار پاپ ، و نزدیک کردن آنها به فرمهای کلاسیک در این اثر کمک شایانی به پایان یک اثر با خاطره ای متفاوت می کند.
عدم استفاده از افکتها و تاکید بر سادگی نکته برجسته ایست که باید مد نظر آهنگساز و تنظیم کننده جوان قرار گیرد.
در پایان نظر جنابعالی را به چند نکته جلب می کنم.
-دوری گزیدن از تکرار در توالی آکوردها
-نوآوری در تنظیم
-دقت در تلفیق شعر و موسیقی
من در این جا از تمام زحمات شما دوستان نادیده تشکر می کنم و این نکته را یاداور می شوم که چشم انتظار اثر بعدی شما هستم.تشکر من و نسل من که شاید سالها از نسل شما بزرگتر باشد را بپذیرید.نسلی که در سن شما همینقدر تلاش کرد تا بتواند کاری بکند.موفقیتهای بعدی شما باعث شادی روح و روان من و امثال من که برای پیشبرد اهداف هنر تلاش می کنیم می گردد.از دقت نظر ناشر گرامی و تهییه کننده گمنام که در پیشانی اثر اسمی از وی نیست نیز تشکر می کنم.
با تقدیم احترام
بابک افشار
هنرمند گرامی جناب آقای محسن چاووشی
با توجه به طبقه بندی هنر در مملکت ما ، نقد آن نیز به همان وجه دچار افت و خیز می باشد.بنابراین هر نظری ، طبعا نسبی و از دیدگاه شخصی نویسنده می باشد.
اینجانب نیز از جمع شنوندگان حرفه ای صدای شما نیستم ولی بر خود لازم می دانم در وسعت اطلاعات خود از
مو سیقی و شعر برای شما یک اظهار نظر کاملا شخصی باقی بگذارم.بنابراین اظهارات مرا به حساب زورآزمایی رقبا و تخلیه عقده ها نگذارید.
در مورد کل مجموعه آنچه خودنمایی می کند ، تفاوت شکلی و نه ماهوی در کل مجموعه با آثار قبلی شما می باشد.
بدین سان که شاید به تنظیم های مصطلح روز - بخوانید روزمره - نزدیکتر شدید.
اسم محسن چاوشی بر انگیزاننده حس نستالژیک غم پنهان و جاماندگی از خوشی ها در شنونده اختصاصی وی است.
بنابراین به عقیده نگارنده آهنگساز سعی در نگه داشتن این حس به عنوان رمز موفقیت در مجموعه ترانه ها نموده است.
البته اشکالاتی نیز در مجموعه به چشم می خورد که در برابر زحمت انتشار دستندرکاران تا رساندن این اثر به بازار ، قابل اغماض می باشد.من سعی می کنم انچه که به نظرم آمده را با شما نیز تقسیم کنم.
در ترانه اول ، که جز آثار خوب در این مجموعه ارزیابی می گردد ، فقط یک اشکال فنی وجود دارد وآن طرز ادای کلمه کابوس است که در هر معیاری غلط فاحش تلفیقی حساب می گردد.دیگری تلفیق کلمه چرا در بیت بعدی است که جای تامل دارد.
در ترانه دوم،پویایی حس خواننده و شعر مناسب باعث اتفاقی دوست داشتنی شده است.استفاده از فرمهای مطلوب و شنیده شده که قبلا به نوعی در آثار بعضی خوانندگان نیز تجربه شده ، حس مناسبی را در شنونده بوجود می آورد مضاف به اینکه استفاده از ویلن نیز در نزدیکی این حس کمک می کند .
ترانه تبریک دچار دو ساختار ملودیک در موسیقی و تلفیق ترانه شده است.به نظر می آید که تنظیم کننده محترم به صورت تجربی و شنیداری - با برداشتی از آثار هم ارز - اقدام به چیدمان و نه تنظیم، کرده اند.
ترانه چرا باصدای ساختاری (سمپل)شروع می شود که این صدا گر چه در ابتدا به خوبی انتخاب شده است و در ادامه شنونده را به خود جلب می کند.بزرکترین نکته این ترانه تغییر گام ترانه(مدولاسیون) در اواسط خط ملودیک آن است که گر چه این تغییر فرم فنی خیلی فنی انجام نشده است ولی می تواند نویدی باشد در توجه نسل جوان موزیسن های این رده (پاپ) به علم موسیقی و تنوع بخشی ساختار ی .
ترانه پنجم تلفیقی از چیدمان سازهای مختلفی همچون دودوک ، سه تار و پیانو است . توجه خاص تنظیم کننده گرامی به لوپ در کل اثر توجه بر انگیز است و ایجاد فضای اوهام با استفاده از افکتها نیز از نکات دیگر توجه به روزرسانی تنظیم است.این ترانه به نوعی با توجه به مقام شوشتری ، این حس را در شنوده ایجاد می کند که آهنگساز از بعضی از دستگاههای ایرانی شناخت دارد و در آهنگسازی آن را دستمایه قرار می دهد.
هفته های تلخ من ، با بداهه خوانی آوازی و در همان گام ترانه قبلی ساخته شده است و صرفا ضرباهنگ آن باعث تفاوتی با ترانه های قبلی می گردد.تکیه بر توالی تجربه شده گامهای آهنگهایی اینچنینی را می توان از نقاط ضعف این کار شمرد.
خاکستر را می توان از آثار برجسته تر نسبت به ترانه های قبلی شمرد.تفاوت در فرم و پرهیز از تکرار های خسته کننده از این نکات مثبت است.
آهنگ هشتم با سلو تار در مایه دشتی، حکایت از تاکید بروی سوز و گدازی تاثیر گزار دارد اما حرکت ریتم و استفاده از افکت اسلایس بروی تار تا حدی این جادو را بی اثر ساخته است.
دکلمه دروسط ترانه ای اینچنینی و با ریتمی که در حرکت ثانویه القا شده بدون وجاهت به نظر می رسد.
نهمین ترانه بااستفاده از آکوردهای متفاوت تری نسبت به ترانه های قبل خود را برجسته تر می نمایاند.نکته بعد استفاده از ارکستر زهی-هر چند با استفاده از سمپل- و پیانو است.
ملودی با دقت بیشتری پردازش شده است و گیتار الکتریک نیز تبحر نوازنده اش و تلفیق مناسبش را به رخ می نمایاند.
دلتنگی نیز با دستمایه دادن گوشه هایی از همایون خود را متمایز از بقیه آثار می نمایاند.البته تاکید تنظیم بروی تلفیق با فرمهای آزاد و استفاده از ادوات تحریر ، نزدیکی متولی آن به
آثار تلفیقی همچون آکسیوم آو چویس را به ذهن می رساند.
بغض نیز از تلفیق مایه اصفهان با ریتم بهره می برد .حس خواننده و غم پیدا و نهان در تلفظ کلمات به شنونده جویای غم کمک شایانی در پیدا کردن گم شده می کند.
استفاده از نی در شروع اورتور و در موسیقی میانی قطعه نیز به این احساس کمک می کند.
عصا، ترانه ای که کاملا متفاوت با جنس تنظیم های قبلی است.تبحر فیروز ویسانلو و تنظیم کنندگی بداهه وی در نواختن آثار پاپ ، و نزدیک کردن آنها به فرمهای کلاسیک در این اثر کمک شایانی به پایان یک اثر با خاطره ای متفاوت می کند.
عدم استفاده از افکتها و تاکید بر سادگی نکته برجسته ایست که باید مد نظر آهنگساز و تنظیم کننده جوان قرار گیرد.
در پایان نظر جنابعالی را به چند نکته جلب می کنم.
-دوری گزیدن از تکرار در توالی آکوردها
-نوآوری در تنظیم
-دقت در تلفیق شعر و موسیقی
من در این جا از تمام زحمات شما دوستان نادیده تشکر می کنم و این نکته را یاداور می شوم که چشم انتظار اثر بعدی شما هستم.تشکر من و نسل من که شاید سالها از نسل شما بزرگتر باشد را بپذیرید.نسلی که در سن شما همینقدر تلاش کرد تا بتواند کاری بکند.موفقیتهای بعدی شما باعث شادی روح و روان من و امثال من که برای پیشبرد اهداف هنر تلاش می کنیم می گردد.از دقت نظر ناشر گرامی و تهییه کننده گمنام که در پیشانی اثر اسمی از وی نیست نیز تشکر می کنم.
با تقدیم احترام
بابک افشار