دوستان یه خبر خوشحال کننده تا همین چند دقیقه پیش معلوم نبود این شعر در آلبوم جاودانه محسن عزیز خواهد بود یا خیر
اما همین الان از طرف سایت رسمی تایید شد
چهار سال انتظار ....(من خود آن سیزدهم)
تقدیم به شما
ناله ناکامی
برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم حیف از ان عمر که در پای تو من سر کردم
عهد و پیمان تو با ما و وفا بادگران ساده دل من که قسم های تو باورکردم
به خدا کافر اگر بود به رحم امده بود زان همه ناله که من پیش تو کافر کردم
تو شدی همسر اغیار و من از یار و دیارگشتم اواره و ترک سرو همسر کردم
زیر سر بالش دیباست تو را کی دانی کهمن از خارو خس بادیه بستر کردم
در و دیوار به حال دل من زارگریست هر کجا ناله ناکامی خود سر کردم
وز غمت داغ پدر دیدم و چون در یتیما شکریزان هوس دامن مادر کردم
اشک از اویزه ی گوش تو حکایت میکرد پند ازاین گوش پذیرفتم از ان رد کردم
پس از این گوش فلک نشنود افغان کسی که من اینگوش ز فریاد وفغان کر کردم
ای بسا شب به امیدی که زنی حلقه به در دیده راحلقه صفت دوخته بر در کردم
شهریارا به جفا کرد چو خاکم پامال انکه من خاک رهش را به سر افسر کردم
محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.
اطلاعات بیشتر در مورد فرمتهای متنی
آدرس پست الکترونیکی معتبر. تمامی پیامهای سایت به این نشانی ارسال خواهند شد. این آدرس در دسترس عموم قرار نخواهد گرفت و فقط در صورت تمایل شما، از آن برای دریافت کلمه عبور جدید یا برخی اخبار و اطلاعیهها استفاده میشود.
Enter your e-mail address or username.
Enter the password that accompanies your e-mail.
دوستان یه خبر خوشحال کننده تا همین چند دقیقه پیش معلوم نبود این شعر در آلبوم جاودانه محسن عزیز خواهد بود یا خیر
اما همین الان از طرف سایت رسمی تایید شد
چهار سال انتظار ....(من خود آن سیزدهم)
تقدیم به شما
ناله ناکامی
برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم حیف از ان عمر که در پای تو من سر کردم
عهد و پیمان تو با ما و وفا بادگران ساده دل من که قسم های تو باورکردم
به خدا کافر اگر بود به رحم امده بود زان همه ناله که من پیش تو کافر کردم
تو شدی همسر اغیار و من از یار و دیارگشتم اواره و ترک سرو همسر کردم
زیر سر بالش دیباست تو را کی دانی کهمن از خارو خس بادیه بستر کردم
در و دیوار به حال دل من زارگریست هر کجا ناله ناکامی خود سر کردم
وز غمت داغ پدر دیدم و چون در یتیما شکریزان هوس دامن مادر کردم
اشک از اویزه ی گوش تو حکایت میکرد پند ازاین گوش پذیرفتم از ان رد کردم
پس از این گوش فلک نشنود افغان کسی که من اینگوش ز فریاد وفغان کر کردم
ای بسا شب به امیدی که زنی حلقه به در دیده راحلقه صفت دوخته بر در کردم
شهریارا به جفا کرد چو خاکم پامال انکه من خاک رهش را به سر افسر کردم