خدمت دوستداران موسیقی سلام
من 11 ساله که موسیقی یونانی گوش میدم.کارای خواننده هایی مثل:Despina Vandi-Thanos Petrelis-Helena Paparizou-Notis و همچنین کارهای موزیسین محبوبم Foivos.
یونان کشوریه که از نظر تمدن و ریشه ی فرهنگی دست کمی از ایران نداره و از نظر موسیقی هم در حال حاضر سرآمد موسیقی پاپ در استفاده از سازهای زهیه،چیزی که در موسیقی پاپ کشورهای صنعتی کمتر به چشم می خوره و استفاده از سازهای الکتریکی بسیار محسوس تره.
اگه راستشو بخواین سی چهل سال پیش ما ایرانیها سرآمد این نوع موسیقی بودیم،زمانی که مثل امروز به هر کس که فکر می کرد صداش خوبه نمی گفتن خواننده.اون موقع که امثال استاد بنان داشتیم.اون موقع که به هرکی گیتار میگرفت دستش نمیگفتن نوازنده،چون امثال پرویز یاحقی داشتیم.اون موقع که آهنگساز داشتیم نه اینترنت باز و DJ و کاور خوان.و از همه مهمتر اون موقع که ترانه سرا داشتیم نه شعرگذار.
نه عزیزم.هر ترکیب کلمات که به ریتم آهنگ خورد اسمش ترانه نیست.ترانه برای موسیقی مثل فیلمنامه برای فیلمه.همه چیز موسیقی پاپ از یک حس شروع میشه که ترانه سرا سعی میکنه اون رو در غالب کلمات موزون بگنجونه.بعد آهنگساز بسته به ریتم و حس ترانه برای اون ترانه آهنگ میسازه.خواننده هم باید اولا حس ترانه رو درک کنه،ثانیا بتونه اون حس رو با صداش منتقل کنه.و در نهایت وظیفه ی تنظیم کننده هم که انتخاب ساز های مناسب و هماهنگ کردن صدای خواننده و موزیکه به نحوی که حس مورد نظر به بهترین شکل ادا بشه.تمام موسیقی های موندگار پاپ اینطوری ساخته شدن و لنگیدن هر کدوم از این اجزا باعث میشه که اون موسیقی در گذر زمان خیلی زود فراموش بشه.
چرا هنوز الاهه ی ناز نمرده؟ چرا هنوز میخونیم بزن تار؟ بهترین کسی که میتونه به این سوالا جواب بده راننده های تریلی و ترانزیتن.تا حالا ازشون پرسیدین چرا سوزن همشون رو یه سری آهنگ گیر کرده.اینجاست که تفاوت آهنگی که زمان رو میکشه با آهنگی که در گذر زمان میمیره معلوم میشه.
کاور کردن در موسیقی اصول داره(هرچند حتی با رعایت اصول هم چون حاصل یک سیر طبیعی نیست ،تضمینی برای دوامش وجود نداره.)مثلا نمیشه یک موسیقی حماسی یا ملی رو با یک ترانه ی حسی
کاور کرد.اینکه موزیک کجا بایدسکوت کنه یا کجا باید غرش کنه،کجا باید آروم باشه وکجا هیجان انگیز،این یک مسئله کاملا اختیاری نیست بلکه این قسمتها باید با ترانه هماهنگ شده باشه.این مسئله ی ظاهرا کم اهمیت بزرگترین مشکل آهنگهای کاور شده و رسوا کننده ی اوناست.چون در اکثر اونا یا کش و قوس ترانه و موزیک ناهماهنگه ویا این هماهنگی به قیمت از بین رفتن محتوا حاصل میشه جایی که انگار ابیات ترانه هیچ خط سیر مشترکی را دنبال نمیکنن مثلا اول ترانه با مضمون خیانت شروع میشه،وسط ترانه صحبت از جداییه و درپایان صحبت از تداوم عشق.
حال امروز موسیقی ایران خوب نیست.منظورم کیفیت است نه بازار .نباید گول این رونق فریب دهنده را بخوریم چون زود گذر است.سیاستگذاری های غلط دولتی و نگاه غیرمنصفانه مسئولان در این سالها زخم های عمیقی بر پیکره ی نحیف موسیقی ما گذاشته است.نه آن سدهای عظیمی که در راه گرفتن مجوز سر راه اهالی موسیقی بود نه این آشفته بازاری که هر وزوزی را مجوز می دهند،هیچکدام دردی از موسیقی ما دوا نمی کند.هنوزم نشون دادن ساز در تلوزیون ممنوعه چگونست که خواننده رو می بینیم صداشو میشنویم صدای سازو میشنویم حتی گاهی نوازنده رو می بینیم اما سازش پشت گلدونه.همین کاراست که باعث میشه مردم از دنیای موسیقی فقط اسم خواننده ها رو بلد باشن.
خوشبختانه ما در ایران کمبود استعداد وعلاقه نداریم ،گوش برای شنیدن موسیقی هم بسیاره هم از نظر تعداد و هم از نظر تنوع سلایق.برای درمان موسیقی کشورمان باید بسیار تلاش کنیم .باید با نقد موسیقی و روشن کردن ضرورت آن شعور موسیقایی مسئولین را بالا ببریم و با معرفی موسیقی های خوب به مردم و حمایت از آنها شعور موسیقایی مردم را نیز افزایش بدیم تا توقعشون بالا بره که گوششون را فقط برای موسیقی سازنده تیز کنند و هر وزوزی را موسیقی ننامند. و کسانی را که بدون ذکر منبع،سرقت هنری می کنند را به سرعت پس بزنند.
صحبت در این باره زیاد دارم اما چشمتان را بیش از این آزار نمی دهم. از طرف یک دوستدار موسیقی
خدمت دوستداران موسیقی سلام
من 11 ساله که موسیقی یونانی گوش میدم.کارای خواننده هایی مثل:Despina Vandi-Thanos Petrelis-Helena Paparizou-Notis و همچنین کارهای موزیسین محبوبم Foivos.
یونان کشوریه که از نظر تمدن و ریشه ی فرهنگی دست کمی از ایران نداره و از نظر موسیقی هم در حال حاضر سرآمد موسیقی پاپ در استفاده از سازهای زهیه،چیزی که در موسیقی پاپ کشورهای صنعتی کمتر به چشم می خوره و استفاده از سازهای الکتریکی بسیار محسوس تره.
اگه راستشو بخواین سی چهل سال پیش ما ایرانیها سرآمد این نوع موسیقی بودیم،زمانی که مثل امروز به هر کس که فکر می کرد صداش خوبه نمی گفتن خواننده.اون موقع که امثال استاد بنان داشتیم.اون موقع که به هرکی گیتار میگرفت دستش نمیگفتن نوازنده،چون امثال پرویز یاحقی داشتیم.اون موقع که آهنگساز داشتیم نه اینترنت باز و DJ و کاور خوان.و از همه مهمتر اون موقع که ترانه سرا داشتیم نه شعرگذار.
نه عزیزم.هر ترکیب کلمات که به ریتم آهنگ خورد اسمش ترانه نیست.ترانه برای موسیقی مثل فیلمنامه برای فیلمه.همه چیز موسیقی پاپ از یک حس شروع میشه که ترانه سرا سعی میکنه اون رو در غالب کلمات موزون بگنجونه.بعد آهنگساز بسته به ریتم و حس ترانه برای اون ترانه آهنگ میسازه.خواننده هم باید اولا حس ترانه رو درک کنه،ثانیا بتونه اون حس رو با صداش منتقل کنه.و در نهایت وظیفه ی تنظیم کننده هم که انتخاب ساز های مناسب و هماهنگ کردن صدای خواننده و موزیکه به نحوی که حس مورد نظر به بهترین شکل ادا بشه.تمام موسیقی های موندگار پاپ اینطوری ساخته شدن و لنگیدن هر کدوم از این اجزا باعث میشه که اون موسیقی در گذر زمان خیلی زود فراموش بشه.
چرا هنوز الاهه ی ناز نمرده؟ چرا هنوز میخونیم بزن تار؟ بهترین کسی که میتونه به این سوالا جواب بده راننده های تریلی و ترانزیتن.تا حالا ازشون پرسیدین چرا سوزن همشون رو یه سری آهنگ گیر کرده.اینجاست که تفاوت آهنگی که زمان رو میکشه با آهنگی که در گذر زمان میمیره معلوم میشه.
کاور کردن در موسیقی اصول داره(هرچند حتی با رعایت اصول هم چون حاصل یک سیر طبیعی نیست ،تضمینی برای دوامش وجود نداره.)مثلا نمیشه یک موسیقی حماسی یا ملی رو با یک ترانه ی حسی
کاور کرد.اینکه موزیک کجا بایدسکوت کنه یا کجا باید غرش کنه،کجا باید آروم باشه وکجا هیجان انگیز،این یک مسئله کاملا اختیاری نیست بلکه این قسمتها باید با ترانه هماهنگ شده باشه.این مسئله ی ظاهرا کم اهمیت بزرگترین مشکل آهنگهای کاور شده و رسوا کننده ی اوناست.چون در اکثر اونا یا کش و قوس ترانه و موزیک ناهماهنگه ویا این هماهنگی به قیمت از بین رفتن محتوا حاصل میشه جایی که انگار ابیات ترانه هیچ خط سیر مشترکی را دنبال نمیکنن مثلا اول ترانه با مضمون خیانت شروع میشه،وسط ترانه صحبت از جداییه و درپایان صحبت از تداوم عشق.
حال امروز موسیقی ایران خوب نیست.منظورم کیفیت است نه بازار .نباید گول این رونق فریب دهنده را بخوریم چون زود گذر است.سیاستگذاری های غلط دولتی و نگاه غیرمنصفانه مسئولان در این سالها زخم های عمیقی بر پیکره ی نحیف موسیقی ما گذاشته است.نه آن سدهای عظیمی که در راه گرفتن مجوز سر راه اهالی موسیقی بود نه این آشفته بازاری که هر وزوزی را مجوز می دهند،هیچکدام دردی از موسیقی ما دوا نمی کند.هنوزم نشون دادن ساز در تلوزیون ممنوعه چگونست که خواننده رو می بینیم صداشو میشنویم صدای سازو میشنویم حتی گاهی نوازنده رو می بینیم اما سازش پشت گلدونه.همین کاراست که باعث میشه مردم از دنیای موسیقی فقط اسم خواننده ها رو بلد باشن.
خوشبختانه ما در ایران کمبود استعداد وعلاقه نداریم ،گوش برای شنیدن موسیقی هم بسیاره هم از نظر تعداد و هم از نظر تنوع سلایق.برای درمان موسیقی کشورمان باید بسیار تلاش کنیم .باید با نقد موسیقی و روشن کردن ضرورت آن شعور موسیقایی مسئولین را بالا ببریم و با معرفی موسیقی های خوب به مردم و حمایت از آنها شعور موسیقایی مردم را نیز افزایش بدیم تا توقعشون بالا بره که گوششون را فقط برای موسیقی سازنده تیز کنند و هر وزوزی را موسیقی ننامند. و کسانی را که بدون ذکر منبع،سرقت هنری می کنند را به سرعت پس بزنند.
صحبت در این باره زیاد دارم اما چشمتان را بیش از این آزار نمی دهم. از طرف یک دوستدار موسیقی