نفسم تنگه، نه اون‌قد که دلم تنگه برات
می‌گذره حال بدم، بس‌که خوش‌آهنگه صدات
اومدم حال خوشو پیشِ تو پیدا کنم و
تو رو از این طرف شیشه تماشا کنم و

اشکمو گم کنم و هی بگم از خنده برات
دردمو غرق کنم تو شب دریای چشات
بی‌قراریم من و تو، حال همو خوب می‌دونیم
همون آهنگی که دوست داریو با هم می‌خونیم

«پشت این پنجره‌ها دل می‌گیره
غم و قصه‌ی دلو تو می‌دونی
وقتی از بخت خودم حرف می‌زنم
چشام اشک‌بارون میشه تو می‌دونی»

نمی‌ذارم دیگه هیچ‌وقت به دلت غم برسه
با توام زخم تو می‌تونه به مرهم برسه
با توام تا نفس تو پر پرواز بشه
تو بخندی و دل پنجره‌ها باز بشه