تو مثه یه مزرعه خاطره ای
 مثه شالیزار تنت معطره
داشتنت، جوگندمی بودن موهای منو
 از خاطرم پاک می بره
واسهء این مرد خسته شونه هات
 لحظهء گریه مثه محرابه
خلوت مون، بین این دیوارها
 مثه رمز و راز تو آتشکده.. جذابه
من چقدر تازه شدم کنار تو
اون منه کهنه رو ازدست دادم
خوبه که عشق منو جا نگذاشت
 منو که یه مرد جا افتادم
توی های و هوی این شهر بزرگ
 کسی مثل حس تو رفیق نیست
توی روزگاری که سطحی شده
هیچی مثل خواستنت عمیق نیست
خیره موندن به تو و خوبیهات
 منو از دست خودم خلاص کرد
چی میونه منو تو رخ داده
 که منو انیقدر بهت حساس کرد
عمر من کنار تو برعکس رفت
 معجزه ت جونی ِ قلب منه
بتی که از تو ، تو ذهنم ساختم
 حتی بعده مرگمم نمیشکنه
من چقدر تازه شدم کنار تو
 اون منه کهنه رو ازدست دادم
خوبه که عشق منو جا نگذاشت
 منو که یه مرد جا افتادم