اواخر فروردین ماه موسیقی ایران یکی از برجستهترین چهرههای خود را از دست داد
داریوش صفوت؛ مردی از تبار راستینان این سرزمین
«من بهعنوان کسی که سالها در محضر استاد داریوش صفوت به تلمذ نشستهام، بیهیچ گمانی بر آنم که ایشان از برگزیدگان خداوند هستند. از شهر جاناناند و از تبار راستینان این سرزمین، بیهیچ اغراقی… او همیشه صحبت از جایگاه معنوی هنرمند، اخلاق هنرمند و واصل شدن به مبدأ و مأخر و مرکز زیباییها، به طریق اولی چشمپوشی از مادیات و ملموسات دنیا میکرد.»
اینها را «پرویز مشکاتیان» دربارهی «داریوش صفوت» گفته است. همان که موسیقیدانان بر این اعتقادند شخصیتی بود مرکب از دانش و هنر و اخلاق، همراه با قلبی آکنده از عشق و ایمان به موسیقی ایرانی که مدام در تپش بود. هر چند صفوت، هرگز به شهرت برخی از شاگردانش نرسید، اما شاید شهرت آخرین چیزی هم نبود که برایش ارزش داشته باشد، برعکس سهم او در تاریخ و فرهنگ و هنر این سرزمین برای همیشه باقی می ماند و نشانه و نمادی خواهد بود از ثمره کار استادی که آینده دست پروردگان خود را پیش از کسب شهرت و عافیت جویی برای خود خواست و همواره در زندگی خویش الگویی بود برای اعتقاد و ایمان به فرهنگ، به هنر، به موسیقی و به کار جدی علمی و در همان حال حفظ آبرو و حیثیت مقام والای یک هنرمند واقعی.
پدرش علیاصغر صفوت سهتار مینواخت و او مشق سهتار را در کودکى با پدر آغاز کرد. شانزدهساله که بود با روابط دوستانهای که پدرش با اهالى هنر و بهویژه اهل موسیقى داشت، به محضر «حبیب سماعى» راه یافت و یادگیرى این ساز را آغاز کرد.
سه سال، جستهوگریخته سنتور نواخت و باتجربه بیشترى که در نوازندگى سهتار داشت به مکتب موسیقى ابوالحسن صبا پیوست و در مدت زمانى اندک، از شاگردان برگزیده مکتب سهتار صبا شد. او به مدت ده سال تمام تا پایان عمر صبا در محضر او باقى ماند و در مکتب او نکتهدان و خبره شد. به گفتهی دکتر تقى تفضلى دربارهی او میگوید: «مرحوم صبا همیشه میگفت میان دوستان و شاگردان من، آقاى صفوت، چپ و راست را در سهتار خیلى خوب میفهمد و تکیهها را از همه بهتر اجرا میکند. صبا قصد داشت با همکارى آقاى صفوت براى سهتار دستورى بنویسد.»
صفوت در کنار یادگیرى موسیقى، تحصیلات آکادمیک خود را نیز با تحصیل در دانشکده حقوق دانشگاه تهران دنبال کرد و در سال ۱۳۳۲ در رشته حقوق فارغالتحصیل شد؛ او پس از فوتِ صبا در هنرستان عالى موسیقى مشغول تدریس شد و با دعوتِ دکتر مهدى برکشلى به «مرکز مطالعات موسیقى شرقى» در پاریس معرفى کرد. براى صفوت جوان این فرصت مغتنمى بود که تحصیلات آکادمیک خود را نیز در پاریس و در رشتهای که دوست میداشت، تکمیل کند.
در سال 1339، موسیخان معروفی او را با استاد نورعلی الهی، عارف، فیلسوف و موسیقیدان بزرگ معاصر آشنا کرد و این آشنایی مسیر فکری و اعتقادی و بهتر گفته شود زندگی او را یکسره تغییر داد. در همین دوران بود که به تشویق و کمک شرقشناس فرانسوى خانم نلى کارن که شاگرد سهتار و سنتور صفوت نیز بود، کتابى به زبان فرانسه درباره موسیقى ایران نوشت که ذیل مجموعه «سنتهای موسیقى » در سال ۱۳۴۴ انتشار یافت. صفوت در آن کتاب موقعیت اجتماعى موسیقى در آن دوران را نیز شرح داده و راهکار حفظ و احیاى موسیقى قدیم ایران را تأسیس یک مرکز باستانشناسی موسیقى دانسته است. انتشار این کتاب رئیس رادیوتلویزیون سابق را بر آن داشت تا از صفوت براى مشاوره درزمینهٔ موسیقى رادیو و تلویزیون، دعوت به همکارى کند، اما صفوت پیشنهاد جدیتری داشت و آن تأسیس مرکز حفظ و اشاعه موسیقى ایران بود. در این زمان او به دعوت دکتر برکشلى ، در دانشگاه تهران تدریس موسیقى میکرد. حضور او در دانشگاه فرصت مناسبى بود تا با استعدادهاى جوان موسیقى آشنا شود و بهترینهای آنان را براى حضور در مرکز حفظ و اشاعه موسیقى ایران انتخاب کند. در این زمان موسیقى جدى دستگاهى ایران، در انزواى کامل به سر میبرد. رسانه در اختیار انواع موسیقى عامهپسند و تغییریافته ایرانى بود و جریان مقتدر موسیقى در رادیو، آخرین نسل از بازماندگان موسیقى قدیم ایران را به حاشیه رانده بود.
به گفتهی شهنازی، على اکبرخان شهنازى پسر میرزا حسینقلی، برجستهترین نوازنده تار آن زمان، تنها به تدریس در اتاق محقرى در هنرستان موسیقى مشغول بود. اصغر بهارى ، نوازنده یگانه کمانچه، در بیاعتنایی دوران، کمانچه را به کنارى گذاشته و ویلن به دست گرفته بود ، یوسف فروتن و سعید هرمزى نوازندگان و ردیف دانان مهم دوران به گوشه عزلت پناه برده بودند و عبدالله خان دوامى ، خواننده بنام گروه درویش خان هم دیگر ناى خواندن نداشت.اما صفوت با همه این بزرگان حشرونشر داشت. شاید واسطه این آشنایى، محفل حاجآقا محمد ایرانی مجرد بود که صفوت بهمحض بازگشت به ایران، به آن راه یافت و به تلمذ از محضر حاجآقا محمد پرداخت.
در چنین شرایطى بود که داریوش صفوت رؤیاى دور از ذهنى را به واقعیت بدل کرد و این نسل سرخورده منزوى را از کنج عزلت به مرکز حفظ و اشاعه کشاند و شاگردان برگزیده دپارتمان موسیقى دانشگاه تهران را نیز با همکارى نورعلى خان برومند، موسیقیدان شاخص دوران که مدرس دانشکده بود، به مرکز آورد و واسطه پیوند نسل قدیم موسیقیدانان ایران با این نسل نوجو و جوان شد. شاگردان مرکز، حقوق میگرفتند تا از این بزرگان سالخورده موسیقى بیاموزند. همه این امکان بزرگ مدیون و مرهون درایت، پیگیرى و نگاه دلسوزانه و پدرانه صفوت بود. محمدرضا لطفى، پرویز مشکاتیان، حسین علیزاده، داریوش طلایى، مجید کیانی، جلال ذوالفنون و… جملگى از شاگردان مرکز حفظ و اشاعه بودند که بانى مهمترین تحولات موسیقى دستگاهى و احیاى سنت این موسیقى در چند دهه اخیر شدند.هرچند این نیز درون بیقرار صفوت را قرار نمیداد و او آرزوهاى بزرگتر نیز در سر داشت.
او میخواست مرکز حفظ و اشاعه را به دانشگاه موسیقى بدل کند و تأکید بسیارى بر احیاى متون کهن و مباحث و مبانى نظرى موسیقى قدیم ایران داشت.
شاگردانِ این مرکز بعدها هر کدامشان برای خود و جامعه موسیقی یلی شدند. افرادی چون محمد رضا لطفی، پرویز مشکاتیان، حسین علیزاده، داریوش طلایی، داود گنجهای، ، جلال ذوالفنون ، مجید کیانی، محمدرضا شجریان، علی اکبر شکارچی، محمد علی کیانینژاد، داریوش پیرنیاکان، مرحوم نورالدین رضوی سروستانی، مرحوم محمدعلی حدادیان، مرتضی اعیان، مرحوم عشقی، رضا مقدسی و... از جمله افرادی بودند که زیر نظر دکتر صفوت و بزرگانی چون، سعید هرمزی، فروتن، دوامی، شهنازی، بهاری و... هم درس موسیقی آموختند وهم درس زندگی هنری.
هرچند اختلافهای درونى مرکز در سالهای آخر به تفرقه و جدایى برخى از شاگردان منجر شد، اما روح حاکم بر فضاى آموزشى مرکز که توأم با مشى و خلق بزرگوارانه و صوفیانه صفوت بود، حتى در خلقوخوی آنانى که عَلَم مخالفت برداشتند و کوس جدایى زدند، تأثیرى آنچنان عمیق داشت که امروزه بعد از گذشت سه دهه، هنوز آن نسل همدوره، با منش و دریچه مشترکى که از آن به عالم موسیقى مینگرند، از دیگران قابل تفکیکاند.
مرکز حفظ و اشاعه موسیقى در کنار تربیت این نسل تأثیرگذار، کمک شایانى در حفظ ردیفها و نغمههای مانده در سینه استادان قدیم داشت. اکثر آنچه امروزه ما به نام ردیف و رپرتوار رسمى موسیقى دستگاهى ایران میشناسیم، در دوره مرکز، ضبط و ثبت شده است.
دکتر داریوش صفوت بار انتقادهای دوستانش را مبنی بر کمالگرا بودن و دقت وسواسگونه داشتن تحمل کرده، ولی پایش را حتی اندکی پائینتر از سطح کیفیای که مد نظرش بود، نگذاشته است. او بارها و بارها هنگام صحبت در مورد تاریخ موسیقی معاصر ایران گفته است که عامل اصلی نزولِ ناگزیرِ کیفیت در هنر موسیقی ایرانی در صد سال اخیر، اختراع رادیو و در پی آن تلویزیون بوده است. چرا که بعد از تأسیس رادیو بود، که افزایش کمیت به شکل بیمارگونه به جان هنرمندان افتاد و مانند موریانهای درخت کیفیت و اثر موسیقی ایرانی را خورد.
به این استدلال است که او در دوران زندگی هنری خود، به دنبال کمیت نبوده و هنوز هم علیرغم فشار اطرافیان، مقاومت خستگیناپذیر خود را از دست نداده است. گرچه پشتش از گذشت ایام کمی خمیده، ولی قلمش استوارتر و مضرابش پختهتر از قبل است، اگرچه سی سال است که در پایان نواختن یک قطعه، با تواضعی غیرقابل تصور از اطرافیان میپرسد: «چطور بود؟...»
استادان کهنسال که تا آخرین روز و آخرین رمق زندگى، در مرکز حضور یافتند، سخاوتمندانه، هر آنچه در سینه محفوظ داشتند، گفتند و نواختند و آموختند و اینچنین بود که مرکز حفظ و اشاعه پلى شد میان دیروز و امروز موسیقى ایران.
بعد از انقلاب داریوش صفوت از ریاست مرکز کناره گرفت. با این حال او تا همین اواخر در پستهای مشورتى و آموزش موسیقى مشغول به کار بود. صفوت سالها ریاست گروه موسیقى دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران را بر عهده داشت و عضو هیئتعلمی دانشگاه، دایرهالمعارفهای رسمى کشور و مراکز پژوهشى بود.
اینها را «پرویز مشکاتیان» دربارهی «داریوش صفوت» گفته است. همان که موسیقیدانان بر این اعتقادند شخصیتی بود مرکب از دانش و هنر و اخلاق، همراه با قلبی آکنده از عشق و ایمان به موسیقی ایرانی که مدام در تپش بود. هر چند صفوت، هرگز به شهرت برخی از شاگردانش نرسید، اما شاید شهرت آخرین چیزی هم نبود که برایش ارزش داشته باشد، برعکس سهم او در تاریخ و فرهنگ و هنر این سرزمین برای همیشه باقی می ماند و نشانه و نمادی خواهد بود از ثمره کار استادی که آینده دست پروردگان خود را پیش از کسب شهرت و عافیت جویی برای خود خواست و همواره در زندگی خویش الگویی بود برای اعتقاد و ایمان به فرهنگ، به هنر، به موسیقی و به کار جدی علمی و در همان حال حفظ آبرو و حیثیت مقام والای یک هنرمند واقعی.
پدرش علیاصغر صفوت سهتار مینواخت و او مشق سهتار را در کودکى با پدر آغاز کرد. شانزدهساله که بود با روابط دوستانهای که پدرش با اهالى هنر و بهویژه اهل موسیقى داشت، به محضر «حبیب سماعى» راه یافت و یادگیرى این ساز را آغاز کرد.
سه سال، جستهوگریخته سنتور نواخت و باتجربه بیشترى که در نوازندگى سهتار داشت به مکتب موسیقى ابوالحسن صبا پیوست و در مدت زمانى اندک، از شاگردان برگزیده مکتب سهتار صبا شد. او به مدت ده سال تمام تا پایان عمر صبا در محضر او باقى ماند و در مکتب او نکتهدان و خبره شد. به گفتهی دکتر تقى تفضلى دربارهی او میگوید: «مرحوم صبا همیشه میگفت میان دوستان و شاگردان من، آقاى صفوت، چپ و راست را در سهتار خیلى خوب میفهمد و تکیهها را از همه بهتر اجرا میکند. صبا قصد داشت با همکارى آقاى صفوت براى سهتار دستورى بنویسد.»
صفوت در کنار یادگیرى موسیقى، تحصیلات آکادمیک خود را نیز با تحصیل در دانشکده حقوق دانشگاه تهران دنبال کرد و در سال ۱۳۳۲ در رشته حقوق فارغالتحصیل شد؛ او پس از فوتِ صبا در هنرستان عالى موسیقى مشغول تدریس شد و با دعوتِ دکتر مهدى برکشلى به «مرکز مطالعات موسیقى شرقى» در پاریس معرفى کرد. براى صفوت جوان این فرصت مغتنمى بود که تحصیلات آکادمیک خود را نیز در پاریس و در رشتهای که دوست میداشت، تکمیل کند.
در سال 1339، موسیخان معروفی او را با استاد نورعلی الهی، عارف، فیلسوف و موسیقیدان بزرگ معاصر آشنا کرد و این آشنایی مسیر فکری و اعتقادی و بهتر گفته شود زندگی او را یکسره تغییر داد. در همین دوران بود که به تشویق و کمک شرقشناس فرانسوى خانم نلى کارن که شاگرد سهتار و سنتور صفوت نیز بود، کتابى به زبان فرانسه درباره موسیقى ایران نوشت که ذیل مجموعه «سنتهای موسیقى » در سال ۱۳۴۴ انتشار یافت. صفوت در آن کتاب موقعیت اجتماعى موسیقى در آن دوران را نیز شرح داده و راهکار حفظ و احیاى موسیقى قدیم ایران را تأسیس یک مرکز باستانشناسی موسیقى دانسته است. انتشار این کتاب رئیس رادیوتلویزیون سابق را بر آن داشت تا از صفوت براى مشاوره درزمینهٔ موسیقى رادیو و تلویزیون، دعوت به همکارى کند، اما صفوت پیشنهاد جدیتری داشت و آن تأسیس مرکز حفظ و اشاعه موسیقى ایران بود. در این زمان او به دعوت دکتر برکشلى ، در دانشگاه تهران تدریس موسیقى میکرد. حضور او در دانشگاه فرصت مناسبى بود تا با استعدادهاى جوان موسیقى آشنا شود و بهترینهای آنان را براى حضور در مرکز حفظ و اشاعه موسیقى ایران انتخاب کند. در این زمان موسیقى جدى دستگاهى ایران، در انزواى کامل به سر میبرد. رسانه در اختیار انواع موسیقى عامهپسند و تغییریافته ایرانى بود و جریان مقتدر موسیقى در رادیو، آخرین نسل از بازماندگان موسیقى قدیم ایران را به حاشیه رانده بود.
به گفتهی شهنازی، على اکبرخان شهنازى پسر میرزا حسینقلی، برجستهترین نوازنده تار آن زمان، تنها به تدریس در اتاق محقرى در هنرستان موسیقى مشغول بود. اصغر بهارى ، نوازنده یگانه کمانچه، در بیاعتنایی دوران، کمانچه را به کنارى گذاشته و ویلن به دست گرفته بود ، یوسف فروتن و سعید هرمزى نوازندگان و ردیف دانان مهم دوران به گوشه عزلت پناه برده بودند و عبدالله خان دوامى ، خواننده بنام گروه درویش خان هم دیگر ناى خواندن نداشت.اما صفوت با همه این بزرگان حشرونشر داشت. شاید واسطه این آشنایى، محفل حاجآقا محمد ایرانی مجرد بود که صفوت بهمحض بازگشت به ایران، به آن راه یافت و به تلمذ از محضر حاجآقا محمد پرداخت.
در چنین شرایطى بود که داریوش صفوت رؤیاى دور از ذهنى را به واقعیت بدل کرد و این نسل سرخورده منزوى را از کنج عزلت به مرکز حفظ و اشاعه کشاند و شاگردان برگزیده دپارتمان موسیقى دانشگاه تهران را نیز با همکارى نورعلى خان برومند، موسیقیدان شاخص دوران که مدرس دانشکده بود، به مرکز آورد و واسطه پیوند نسل قدیم موسیقیدانان ایران با این نسل نوجو و جوان شد. شاگردان مرکز، حقوق میگرفتند تا از این بزرگان سالخورده موسیقى بیاموزند. همه این امکان بزرگ مدیون و مرهون درایت، پیگیرى و نگاه دلسوزانه و پدرانه صفوت بود. محمدرضا لطفى، پرویز مشکاتیان، حسین علیزاده، داریوش طلایى، مجید کیانی، جلال ذوالفنون و… جملگى از شاگردان مرکز حفظ و اشاعه بودند که بانى مهمترین تحولات موسیقى دستگاهى و احیاى سنت این موسیقى در چند دهه اخیر شدند.هرچند این نیز درون بیقرار صفوت را قرار نمیداد و او آرزوهاى بزرگتر نیز در سر داشت.
او میخواست مرکز حفظ و اشاعه را به دانشگاه موسیقى بدل کند و تأکید بسیارى بر احیاى متون کهن و مباحث و مبانى نظرى موسیقى قدیم ایران داشت.
شاگردانِ این مرکز بعدها هر کدامشان برای خود و جامعه موسیقی یلی شدند. افرادی چون محمد رضا لطفی، پرویز مشکاتیان، حسین علیزاده، داریوش طلایی، داود گنجهای، ، جلال ذوالفنون ، مجید کیانی، محمدرضا شجریان، علی اکبر شکارچی، محمد علی کیانینژاد، داریوش پیرنیاکان، مرحوم نورالدین رضوی سروستانی، مرحوم محمدعلی حدادیان، مرتضی اعیان، مرحوم عشقی، رضا مقدسی و... از جمله افرادی بودند که زیر نظر دکتر صفوت و بزرگانی چون، سعید هرمزی، فروتن، دوامی، شهنازی، بهاری و... هم درس موسیقی آموختند وهم درس زندگی هنری.
هرچند اختلافهای درونى مرکز در سالهای آخر به تفرقه و جدایى برخى از شاگردان منجر شد، اما روح حاکم بر فضاى آموزشى مرکز که توأم با مشى و خلق بزرگوارانه و صوفیانه صفوت بود، حتى در خلقوخوی آنانى که عَلَم مخالفت برداشتند و کوس جدایى زدند، تأثیرى آنچنان عمیق داشت که امروزه بعد از گذشت سه دهه، هنوز آن نسل همدوره، با منش و دریچه مشترکى که از آن به عالم موسیقى مینگرند، از دیگران قابل تفکیکاند.
مرکز حفظ و اشاعه موسیقى در کنار تربیت این نسل تأثیرگذار، کمک شایانى در حفظ ردیفها و نغمههای مانده در سینه استادان قدیم داشت. اکثر آنچه امروزه ما به نام ردیف و رپرتوار رسمى موسیقى دستگاهى ایران میشناسیم، در دوره مرکز، ضبط و ثبت شده است.
دکتر داریوش صفوت بار انتقادهای دوستانش را مبنی بر کمالگرا بودن و دقت وسواسگونه داشتن تحمل کرده، ولی پایش را حتی اندکی پائینتر از سطح کیفیای که مد نظرش بود، نگذاشته است. او بارها و بارها هنگام صحبت در مورد تاریخ موسیقی معاصر ایران گفته است که عامل اصلی نزولِ ناگزیرِ کیفیت در هنر موسیقی ایرانی در صد سال اخیر، اختراع رادیو و در پی آن تلویزیون بوده است. چرا که بعد از تأسیس رادیو بود، که افزایش کمیت به شکل بیمارگونه به جان هنرمندان افتاد و مانند موریانهای درخت کیفیت و اثر موسیقی ایرانی را خورد.
به این استدلال است که او در دوران زندگی هنری خود، به دنبال کمیت نبوده و هنوز هم علیرغم فشار اطرافیان، مقاومت خستگیناپذیر خود را از دست نداده است. گرچه پشتش از گذشت ایام کمی خمیده، ولی قلمش استوارتر و مضرابش پختهتر از قبل است، اگرچه سی سال است که در پایان نواختن یک قطعه، با تواضعی غیرقابل تصور از اطرافیان میپرسد: «چطور بود؟...»
استادان کهنسال که تا آخرین روز و آخرین رمق زندگى، در مرکز حضور یافتند، سخاوتمندانه، هر آنچه در سینه محفوظ داشتند، گفتند و نواختند و آموختند و اینچنین بود که مرکز حفظ و اشاعه پلى شد میان دیروز و امروز موسیقى ایران.
بعد از انقلاب داریوش صفوت از ریاست مرکز کناره گرفت. با این حال او تا همین اواخر در پستهای مشورتى و آموزش موسیقى مشغول به کار بود. صفوت سالها ریاست گروه موسیقى دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران را بر عهده داشت و عضو هیئتعلمی دانشگاه، دایرهالمعارفهای رسمى کشور و مراکز پژوهشى بود.
تاریخ انتشار : سه شنبه 29 فروردین 1402 - 17:07
افزودن یک دیدگاه جدید