![](https://musicema.com/sites/default/files/styles/300/public/637212514129431000_lg.jpg?itok=ncZxd78D)
نقدی بر تاثیر فضای مجازی در کاهش روند آگاهی افزایی هنری
جنجالهای مجازی و جامعهی مضمحل هنری
![](http://dl.musicema.com/upload/Image/Sahhafi.jpg)
[ محمدجواد صحافی - روزنامه نگار و منتقد]
کنکاش در نشریات فرهنگی-هنری منتشر شده در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی نشان میدهد که عمده نویسندگان این نشریات، از بزرگان هنر و فرهنگ ایران محسوب میشدند، در میان مطالب منتشر شدهی این نشریات، موسیقی جایگاه و پایگاه محکم و مستحکمی داشت و صد البته نشریات تخصصی نیز از اعتبار خاصی در میان علاقهمندان به هنر برخوردار بودند. مقالات چاپ شده در این نشریات، جدای آنکه اعتباری برای آن مجله محسوب میشد که دانش بالای هنرمندان واساتید هنر (خاصه موسیقی) را نیز اثبات مینمود.
بسیاری از این مکتوبات با وجودی که سالهای بسیاری از عمر خود را سپری کردهاند، اما هنوز به عنوان منبعی علمی برای هنرجویان محسوب میشوند. مجموعه بولتن «شیدا» به عنوان نشریهی داخلی موسسه فرهنگی-هنری آوای شیدا که انتشار نخستین شماره آن از سال 1372 آغاز و تا سال 1391 نیز ادامه داشت، به همت محمدرضا لطفی صورت پذیرفت و از فعالیّتهای ارزشمندی بود که توسط یک موسیقیدانِ مؤلف بهیادگار ماند، درکنار آن اما مقالات و پژوهشهای ارزشمندی توسط نام آوران موسیقی ایران نیز، زینتآرای نشریات فرهنگی بود و تا قبل از تسخیر زندگی مردم توسط فضای مجازی، سهم عمدهای در سبد فرهنگی ایرانیان داشت.
اما ظهور و حضور اینترنت، توسعه فضای مجازی و رسوخ آن به تمام جوانب زندگی انسانها با وجود مزایای متعددی که داشت باعث شد تا استقبال از نشریات فیزیکی رفتهرفته کاهش یافته و وب سایتها و برنامههای متعددِ مجازی جایگزین خوش رنگ و لعابی برای نشریاتی شوند که سهم بسیاری در آگاهیافزایی برای نسل فرهیخته وعلاقهمند به هنر داشتند.
توقف تولید یک به یک نشریات فرهنگی کشور تبعات مخرب سهمگینی برای فرهنگ و هنر ایران داشت، جذب نسلِ بیشمار جوانِ پس از انقلاب به سمت فضای خوش رنگ و لعاب مجازی و خدشهدار شدن رابطه ایرانیان با مطالعه، گوشهنشینی بسیاری از هنرمندان مولف و بیبهره ماندن گروه علاقهمند به مطالعه نظرات این بزرگان و مهمتر از همه افزایش محسوس ناآگاهی در میان نسل نوی هنرمندان و فعالان موسیقی از تبعات سنگین تعطیلی نشریات فرهنگی-هنری محسوب میشد، پیامدهایی که نتیجه آن پس از سالها و با آغاز میانه دهه نود رقم خورد و روز به روز بر شدت این ناآگاهی که میتوان از آن به بیفرهنگیِ هنری تعبیر نمود، افزوده شد، آنچنان که معدود نشریات تخصصی برجایمانده در این حوزه نیز با بیمهریِ اهالی هنر یا در آستانه ورشکستگی قرار گرفتهاند و یا برای بقای خویش سختیهای بسیاری را متحمّل میشوند.
شدت رشد و قدرت تخریب این جریان مخرب زمانی بیشتر شد که میل به تجمّل و زیادهخواهی در میان ایرانیان فزونتر شد و بسیاری از هنرمندان را نیز آلودهی خود نمود، نگاه تجاری به مقوله هنر تا اندازهای پیش رفت که هنر، خاصه موسیقی به طرز کاملا محسوسی به حاشیه رانده شد و اکثر فعالان این حوزه تمام تلاش خود را نه برای ارائه بهتر هنر که به جهت کسب سود مالی بیشتر از این راه انجام دادند. برآیند این اتفاقات باعث شد تا دورهای که در آن به سر میبریم با وجود بازتر شدن نسبی فضا نسبت به دهههای 60 و 70 و افزایش شمار علاقهمندان به یادگیری موسیقی، هنرمند را از درک و دریافت هنر واقعی محروم سازد، موسیقیدان دوره کنونی صرفاً یک «موسیقی-دان» است و برخلاف هنرمندانِ سالهای قبل، قادر به تحلیل درست اتفاقات سیاسی، اجتماعی اطراف خود نیست، چرا که در بهترین حالت، مطالعه او معطوف به دروس عملی-تئوری هنر تخصصی خود شده و در برخی موارد حتی از نگاشتن یک جمله صحیح بدون اغلاط املایی و گرامری نیز عاجر است.
این معضل زمانی چهره غمانگیزتری به خود میگیرد که هنرمند، بدون کمترین تلاشی برای بالاتر بردن سطح سواد و دانش خود، با انتشار ویدئوهای یک دقیقهای و با ارائه حرکات اضافه و نمایش ظاهری فریبنده، مخاطب ناآگاه را به تسخیر خود در میآورد، اتفاقی که در گذشتههای نه چندان دور و بعید نمونه مشابه آن، هرگز یافت نمیشد و مطالعه و تمرینات مدام شبانه روزی، ایدههای خلاقانهای را تشکیل میداد که در قالب آثار ارزشمند موسیقی، تولید و ماندگار شوند، این روزها اما حضور تمام وقت در جنجالهای مجازی و تلاش برای ارسال پستهای متعدد اینستاگرامی جهت بیشتر دیده شدن، گویا روش آسانتری برای تبلیغ کالای فرهنگی موسیقی-دانِ به تعبیر امروزی است. در این میان نیز گاهاً مشاهده میشود که حمایت کورکورانه و از سرناآگاهی این گروه افراد از طیف یا جریانی اجتماعی در فضای مجازی، برای نمایش ظاهری انسان دوستانه و یا متفاوت جلوه دادن خود نیز میتواند بر افزایش تعداد دنبال کنندگان این افراد تاثیر بسزایی داشته باشد. با این تعاریف میتوان اینگونه برداشت کرد که جامعهی مضمحل هنری امروز بیش از آنکه نیاز به تولید بستههای فرهنگی متنوع و آثار موسیقایی رنگارنگی داشته باشد که از هرگونه ایده و خلاقیتی در پس خود بیبهره است، نیاز به دانشافزایی و بالابردن سطح شعور و آگاهی هنرمندان فعال، در این حوزه را دارد تا با درک واقعیت و اصل هنر بتوانند در آینده، ناجی این هنر به یغما رفته -توسط خود هنرمندان- باشند.
منبع:
اختصاصی سایت «موسیقی ما»
تاریخ انتشار : شنبه 7 تیر 1399 - 14:18
افزودن یک دیدگاه جدید