میراث دهلوی شاگردان خلف اویند
[ امیر بکان - آهنگساز ]
اخیراً در تحقیقی متوجه شدم که تعداد زیادی از آثار نوشته شده توسط آهنگسازان بنام موسیقی که به حق همگی را میتوان استاد نامید، هیچوقت اجرا نشده است!
آثاری از پروفسور هرمز فرهت، استاد هوشنگ استوار، استاد حسین ناصحی، استاد ثمین باغچه بان، استاد پرویز محمود، استاد پروفسور تقی مسعودیه، استاد مرتضی حنانه و استاد فوزیه مجد و مرحوم استاد حسین دهلوی که در حسرت اجرای کامل اپرای «مانی و مانا» ماند و این اثر هیچگاه به انجام نرسید.
موسیقیدان بزرگی که سالهای سال زندگی شخصی و هنری خود را صرف آموزش و تعلیم و تربیت هنرمندان این سرزمین کرد و خدمات ارزندهی ایشان چه در زمینه آموزش و تألیف و آهنگسازی و هدایت و رهبری ارکستر بر کسی پوشیده نیست و آثار آهنگسازی او در موسیقی ارکسترال ایرانی میتوانست سرآغازی بر این راه باشد و چه بد روزگاری است که با او اینچنین جفا کرد. آری دهلوی رفت؛ ولی باید بدانیم او چگونه رفت و با چه دغدغههای ناگفته و چه خون دل خوردنها و به قول «حسین علیزاده» عزیز، دهلوی چکیده و عصارهی تمام موسیقی ایران بود. او که بود، با او چه کردیم و با دهلویها چه خواهیم کرد؟ کمی کنکاش و تفکر پیرامون این مسئله انسان را وادار به تفکر میکند که واقعاً چرا به این مسائل توجه نمیشود، آیا موضوع سهلانگاری است یا نوعی غفلت فکر شده و عامدانه!
واقعاً چرا آثار این بزرگان به فراموشی سپرده شده؟ دلیل این همه بیتوجهی چیست؟ چه کسانی باید پاسخگو باشند؟ آیا این موضوع جزو مطالبات هنرمندان موسیقی هست یا نه؟! همه و همه سوالاتی است که باید پاسخ داده شود. در دانشگاه که جز تعدادی معدود، دانشجویان آثار اساتیدی که در بالا نامشان ذکر شد را نشنیدهاند و حتی در بعضی موارد اظهار بیاطلاعی میکنند که مگر اینها کار آهنگسازی میکردهاند و مگر فقط معلم دروس نظری نبودهاند! (نگارنده بارها خود با این موضوع برخورد داشته). اسامیای مثل استاد مسعودیه یا استاد مجد و یا حتی علی رهبری! موضوع بحث مایسترو علی رهبری است که موسیقیدانی است ممتاز و کارکشته در صحنههای بینالمللی در حوزه رهبری ارکستر و مرور فعالیتهای حرفهای ایشان طی چهل و پنج سال پیش، از رهبری ارکستر هنرستان عالی و ژونس موزیکال گرفته تا ارکسترهای مختلف بینالمللی مثل بروکسل و ارکستر سمفونیک لندن بر کسی پوشیده نیست و بنا به اظهارنظر شخصی مایسترو سر کالین دیویس (رهبر و مدیر سابق ارکستر سمفونیک لندن) که نگارنده زمانی که در لندن بود از ایشان جویا شد و ایشان گفتند رهبری «باهوش و فنی»، این نکته را میرساند که در مورد چه موسیقیدانی و در چه سطحی صحبت میکنیم و جالب است در زمانی که اساتید بزرگ بودند و حاضر، استاد دهلوی، مایسترو رهبری را که از شاگردان خوب هنرستان بودند، بهعنوان جانشین خود در مدیریت هنرستان معرفی کردند که خیلی با استقبال هم روبرو شد و همانطور که استاد شاگرد را در زمینه درسی تحت نظر داشت، از جنبههای مدیریتی هم به ظرفیت ایشان اذعان داشت و این مهم به انجام رسید.
در این گفتار نمیخواهم از کارنامه علی رهبری، این هنرمند بزرگ و کارکشته، صحبتی داشته باشم که مرور فعالیتهای ایشان با سمتهای مدیر هنری ارکستر و رهبری دائم و رهبر میهمان و آثار صوتی که از ایشان در سطح بالا و درجه یک موسیقی بینالمللی منتشر شده خود گواه این مدعا است؛ بحث بر سر کارهای آهنگسازی ایشان است و آثار ارزشمند و ارجمندی که در این سالها دست به آفرینش آن زدهاند، مثل اثر ارکسترال و عظیم «حقوق بشر» به سفارش سازمان ملل که کمتر آهنگسازی به این توفیق دست مییابد که از سمت یک نهاد بینالمللی چنین سفارشی بگیرد و مضمون آن هم ضد تبعیض نژادی و ضد آپارتاید آن روزها بود و جای تاسف دارد که آثار مایسترو همچون «اکستازی» در جهان شناخته شده است و در کشور خود بسی ناشناخته.
جدای از دو اثر که در زمان جوانی توسط مایسترو رهبری نوشته شده، یکی «نوحهخوان» و دیگری «خون ایرانی روی نت سل» که یک کنسرتینو برای ویلن و ارکستر هست، به لحاظ فرم نوشتاری که اولین بار توسط ارکستر سمفونیک ژونس موزیکال ایران با سولیستی مایسترو بیژن خادم میثاق و با رهبری خود آهنگساز، قبل از انقلاب اجرا و مورد توجه قرار گرفت تا آثار بعدی ایشان که هیچگاه در ایران نه نامی از آنها برده شد و جالب اینکه عامدانه دوستان اظهار به توانمندی علی رهبری در آهنگسازی نمیکردند و نمیکنند، حتی دوستان نزدیک ایشان که جای سوالات بسیاری است که چرا هیچگاه به تبحر ایشان در آهنگسازی اشارهای نمیشود و همگان مایسترو علی رهبری را بهعنوان رهبر ارکستر میشناسند و اخبار کاری ایشان را فقط در این زمینه دنبال میکنند.
آیا مطرح شدن نام مایسترو رهبری بهعنوان آهنگسازی کاربلد و تحصیلکرده که هر آهنگساز آکادمیک دیگری وقتی آثار ایشان را بشنود پی به قدرت بالای آفرینش و تکنیکهای متداول آهنگسازی و قدرت بالای دانش ارکستراسیون ایشان میبرد و او را تحسین میکند، خطری را متوجه دیگران میکند که اینگونه با مواجهه با آن سکوت اختیار میکنند.
آثاری مثل پوئم سمفونیک «مادرم ایران» که پاسداشتی است از مام میهن ایرانزمین، این سرزمین کهن و در این اواخر پوئم سمفونیک «زرتشت» که کل این مجموعه منظوم عظیم سمفونیک روی موتیف مرحوم ابوالحسن صبا بهنام «زنگ شتر» ساخته و گسترش یافته با آن ارکستراسیون عظیم و درخشان که میتواند موسیقی سمفونیک ایرانی را در سطح بین المللی نمایندگی کند!
و اینکه آیا دوستان آهنگساز من، اثر پوئم سمفونیک «اکستازی» که به مناسبت سالگرد تولد جیاکومو پوچینی توسط ایشان و به سفارش بنیاد پوچینی نوشته شده و اثری است طولانی و سمفونیک آوازی با آهنگسازی به سبک آهنگسازان پست رمانتیک مثل گوستاو مالر و ریچارد اشتراوس که بر روی اشعاری به زبان انگلیسی کار شده و میتوان از جنبههای تکنیکهای آهنگسازی آن را با داستان وست ساید لئونارد برنشتاین مقایسه کرد و در برخی موارد نیز حتی باشکوهتر از نظر ارکستراسیون و این نشان از توانمندی یک آهنگساز برجسته دارد که اینگونه مسلط و بدون گرفتار آمدن در دام جملههای تکراری و اینچنین خلاقانه اثری به این عظمت تصنیف کرده که اگر کسی نداند که آفریننده این اثر یک ایرانی است آن را حتماً با کار آهنگسازانی همچون چارلز آیوز و جورج گرشوین و برنشتاین اشتباه خواهد گرفت و این یعنی برای آهنگساز مرزی وجود ندارد و آهنگساز مسلط به هر مختصاتی دست پیدا خواهد کرد.
نوشتن اثری اینچنین که به نظر نگارنده یکی از آثار شاخص موسیقی سازی و آوازی در سطح بالای موسیقی دنیا است و نشان از توانمندی این آهنگسازخلاق ایرانی در پیوند فرهنگها دارد.
بافت پیچیده موسیقی پلیفونیک و تکنیک بالای آهنگسازی در بهوجود آوردن بافت هموفنیک و پلیفنیک منطقی و بنا بر نیاز بر روی خط آواز که بسیار هنرمندانه با اشعار و متن انگلیسی همراه شده و تلفیق و پیوند یکدست از منظر زیباشناسانه بخشهای آوازی و سازی را رقم میزند و همچنین ارکستراسیون درخشان و پرقدرت در قسمتهای توتی و به اصطلاح هیتآف ارکسترکه دن کیخوت ریچارد اشتراوس و داستان وست ساید برنشتاین را در سازآرایی تداعی میکند و اینها همه نشان از توانمندی این کمپوزیتور خلاق دارد که صد البته شاید این توانایی به مذاق افرادی خوش نیاید و دستور بایکوت و بیتوجهی بدهند. آخر برای چه و با چه نیتی؟!
ایشان در کنار رهبری ارکستر، همچنان دست به آفرینش در حوزه آهنگسازی میزند و چنانچه کسی پارتیتور این آثار را ببیند و حتی نشنود، به توانمندی آهنگسازی ایشان پی میبرد و چه جالب که دیگران از آثار این آهنگساز باید حظ هنری و احساسی ببرند و ایرانیان در داخل در حسرت شنیدن این آثار بمانند!
تا جایی که در گپهای خودمانی با مایسترو، ایشان با تعجب از این موضوع یاد میکنند و دلیل این همه بیتفاوتی و بایکوت را متوجه نمیشوند و طبعاً ذهنشان به سمت برنامهریزی عامدانه و بایکوت خبری با چاشنی خصومت میرود و چارهای جز این هم نیست!
چرا اصولاً تعدادی از آهنگسازان از موفقیت همكاران خود خوشحال نمیشوند و به آنان تبریک نمیگویند؟!
کسی که خالصانه بعد از چندین سال با وجود همه ظرفیتهایش در عرصه رهبری به کشور میآید و با آن برخوردها و موضعگیریها و ناملایمات مواجه میشود، چاره ای جز این ندارد که ذهنش مشوش شود و آنطور با دلخوری کشور را ترک کند.
و البته که ایشان ضرر نکردهاند و ضرر اصلی را مجموعه موسیقی کشور کرد که نتوانست از وجود اواستفاده لازم را ببرد و این موضوع جای بسی تاسف دارد. اساتید دغدغهمند این سرزمین، نگران فرهنگ شنیداری و حفظ میراث شنیداری هستند و بهنظرم این وظیفه دولت ها است که چنانچه داعیه فرهنگ و هنر دارند، پای کار باشند و این میراث را حفظ کنند.
امیدوارم که ایشان البته مهر خود را از موسیقیدانان واقعی ایرانی دریغ نکنند و همچنان که مثل سالهای قبل حامی و مدافع موسیقیدانان بودند، این مسیر را ادامه دهند و همچنان شاهد افتخارآفرینی ایشان بهعنوان یک ایرانی در جهان باشیم
تاریخ انتشار : شنبه 14 دی 1398 - 19:43
افزودن یک دیدگاه جدید