نگاهی به کنسرت پاییزی خالقان «هر بار این درو» در پایتخت
انتظار پشت درهای شیشهای
موسیقی ما - ساعت نزدیک به 22 و 30 دقیقه است. صفِ ورود تماشاگران به سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی هر لحظه کم و کمتر میشود. آخرین هواداران «ماکان بند» هم خود را به درِ شیشهایِ سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی میرسانند و پس از چکینگِ بلیت به سمت سالن اجرا میروند. برخی هم که دیر کردهاند، دوان دوان میآیند و بلیتشان را نشان میدهند و به سمت آسانسورها میروند.
ورودی سالن را با درهای شیشهای پوشاندهاند که سرمای بیرون کارِ چِک کردن بلیتها را دشوار نکند. از درِ شیشهای که وارد میشوی هوای گرمی به صورتت میخورد که سرمای بیرون را کمی تسکین میدهد. از اینجا هم میشود صدای تشویقهای تماشاگران را کم و بیش شنید.
در داخل محفظه درهای شیشهای عدهی زیادی هستند که گویا تمایلی برای ورود به سالن ندارند. هر کدام در گوشهای ایستادهاند و در جمعهای دو یا سهنفره مشغول صحبت هستند. همه تقریبا میانسال به بالا هستند. کمی کنجکاو میشوم و میفهمم که اینها خانوادههایی هستند که بچههایشان را به دیدن کنسرت «ماکان بند» آوردهاند اما خودشان بلیت ندارند و اینجا منتظرِ فرزندانشان هستند. با یکی از آنها همکلام میشوم.
مردی میانسال با همسرش ایستاده و هنوز هم سرمای بیرون در چهرهشان باقی است. او میگوید: «دخترم را آوردهام تا کنسرت ماکان بند را ببیند. این اولین بارم نیست که این کار را میکنم. تقریبا تا کنون 12 بار دخترم را به کنسرت ماکان آوردهام. هزینه بلیتها زیاد است و نمیتوانیم خودمان هم با دخترم به سالن برویم.»
کمی آن طرفتر زوج میانسال دیگری هم هستند. خانم تا میفهمد که من خبرنگار هستم، میگوید:«ما از بابل آمدهایم. تا کنون چندین بار دخترم را به کنسرت ماکان آوردهام.»
مردی با همسرش ایستاده و میگوید:«ما از خوستان آمدهایم. فرزندم را آوردهام تا کنسرت ماکان بند را ببیند. چرا اجراهای شهرستان را بیشتر برگزار نمیکنند. چرا به شهرهای مختلف خوزستان نمیآیند. البته یک بار به شهر خودِ ما هم آمدهاند اما کم است و باید بیشتر بیایند.»
وقتی از خانوادهای میپرسم که چرا و با چه انگیزهای فرزندانتان را به این کنسرت آوردهاید، مادر خانواده میگوید:«از چند سال پیش به دخترم اصرار داشتم که کلاس زبان خارجه برود، اما همیشه تنبلی میکرد. از وقتی صدای رُهام را شنید که قطعهای با زبان فرانسوی میخواند، مشتاقِ یادگیریِ زبان فرانسوی شود. اکنون حدود یک سال و نیم است که به طور مستمر به کلاسهای زبان فرانسه میرود و پیشرفت بسیاری داشته است.»
یکی دیگر از مادران وارد بحث میشود و میگوید: «وقتی ماکان بند هنوز معروف نشده بود، فرزندم خوانندگان خارجی را دنبال میکرد و از رفتار و کردار آنها الگوبرداری میکرد. این مسئله خیلی مرا نگران کرده بود. با آمدن ماکانبند، نظر دخترم به این گروه جلب و طرفدارِ پروپاقرص این گروه شد. راستش را بخواهید، آوردن بچهام به کنسرت ماکان برایم هزینههای زیادی دارد، اما با علاقه و عشق این کار را میکنم؛ چون حداقل خیالم راحت است که از ماکان بند، چیزهای خوبی را میآموزد.»
یکی دیگر از مادران کلام را در دست میگیرد و میگوید: «گاهی حرف ما والدین به گوش بچهها نمیرود. گاهی بچهها حرف هنرمند و آرتیست را بیشتر از ما قبول دارند. بارها پیش آمده که خواستههایی از فرزندم داشتهام که هیچ کدامشان را عملی نکرده است. اما وقتی گروه ماکان از طرفدارانش میخواهد که مثلا کارنامههای درسیِشان را برایشان بفرستند، انگیزهی بچهها برای درسخواندن و بیشتر شدنِ معدلشان بیشتر و بیشتر میشود.»
این خانوادهها در اندیشهی فرزندانشان هستند. آنها برای بچهها وقت گذاشتهاند و هزینه کردهاند و گویا از کاری که میکنند هم راضی هستند. هیچ کدام از این پدران و مادران از مشکلات آمدن و رفتن ننالیدند و شکایتی از انتشار پشت درهای شیشهای نداشتند. سال گذشته بود که ماکان بند در مصاحبه ویدیویی با سایت «موسیقی ما» اعلام کرد که پکیجی برای تینایجها است. هدفگذاری که اکنون از آن جواب میگیرند و نشان میدهد در جذب مخاطب نوجوان موفق بودهاند.
ورودی سالن را با درهای شیشهای پوشاندهاند که سرمای بیرون کارِ چِک کردن بلیتها را دشوار نکند. از درِ شیشهای که وارد میشوی هوای گرمی به صورتت میخورد که سرمای بیرون را کمی تسکین میدهد. از اینجا هم میشود صدای تشویقهای تماشاگران را کم و بیش شنید.
در داخل محفظه درهای شیشهای عدهی زیادی هستند که گویا تمایلی برای ورود به سالن ندارند. هر کدام در گوشهای ایستادهاند و در جمعهای دو یا سهنفره مشغول صحبت هستند. همه تقریبا میانسال به بالا هستند. کمی کنجکاو میشوم و میفهمم که اینها خانوادههایی هستند که بچههایشان را به دیدن کنسرت «ماکان بند» آوردهاند اما خودشان بلیت ندارند و اینجا منتظرِ فرزندانشان هستند. با یکی از آنها همکلام میشوم.
مردی میانسال با همسرش ایستاده و هنوز هم سرمای بیرون در چهرهشان باقی است. او میگوید: «دخترم را آوردهام تا کنسرت ماکان بند را ببیند. این اولین بارم نیست که این کار را میکنم. تقریبا تا کنون 12 بار دخترم را به کنسرت ماکان آوردهام. هزینه بلیتها زیاد است و نمیتوانیم خودمان هم با دخترم به سالن برویم.»
کمی آن طرفتر زوج میانسال دیگری هم هستند. خانم تا میفهمد که من خبرنگار هستم، میگوید:«ما از بابل آمدهایم. تا کنون چندین بار دخترم را به کنسرت ماکان آوردهام.»
مردی با همسرش ایستاده و میگوید:«ما از خوستان آمدهایم. فرزندم را آوردهام تا کنسرت ماکان بند را ببیند. چرا اجراهای شهرستان را بیشتر برگزار نمیکنند. چرا به شهرهای مختلف خوزستان نمیآیند. البته یک بار به شهر خودِ ما هم آمدهاند اما کم است و باید بیشتر بیایند.»
وقتی از خانوادهای میپرسم که چرا و با چه انگیزهای فرزندانتان را به این کنسرت آوردهاید، مادر خانواده میگوید:«از چند سال پیش به دخترم اصرار داشتم که کلاس زبان خارجه برود، اما همیشه تنبلی میکرد. از وقتی صدای رُهام را شنید که قطعهای با زبان فرانسوی میخواند، مشتاقِ یادگیریِ زبان فرانسوی شود. اکنون حدود یک سال و نیم است که به طور مستمر به کلاسهای زبان فرانسه میرود و پیشرفت بسیاری داشته است.»
یکی دیگر از مادران وارد بحث میشود و میگوید: «وقتی ماکان بند هنوز معروف نشده بود، فرزندم خوانندگان خارجی را دنبال میکرد و از رفتار و کردار آنها الگوبرداری میکرد. این مسئله خیلی مرا نگران کرده بود. با آمدن ماکانبند، نظر دخترم به این گروه جلب و طرفدارِ پروپاقرص این گروه شد. راستش را بخواهید، آوردن بچهام به کنسرت ماکان برایم هزینههای زیادی دارد، اما با علاقه و عشق این کار را میکنم؛ چون حداقل خیالم راحت است که از ماکان بند، چیزهای خوبی را میآموزد.»
یکی دیگر از مادران کلام را در دست میگیرد و میگوید: «گاهی حرف ما والدین به گوش بچهها نمیرود. گاهی بچهها حرف هنرمند و آرتیست را بیشتر از ما قبول دارند. بارها پیش آمده که خواستههایی از فرزندم داشتهام که هیچ کدامشان را عملی نکرده است. اما وقتی گروه ماکان از طرفدارانش میخواهد که مثلا کارنامههای درسیِشان را برایشان بفرستند، انگیزهی بچهها برای درسخواندن و بیشتر شدنِ معدلشان بیشتر و بیشتر میشود.»
این خانوادهها در اندیشهی فرزندانشان هستند. آنها برای بچهها وقت گذاشتهاند و هزینه کردهاند و گویا از کاری که میکنند هم راضی هستند. هیچ کدام از این پدران و مادران از مشکلات آمدن و رفتن ننالیدند و شکایتی از انتشار پشت درهای شیشهای نداشتند. سال گذشته بود که ماکان بند در مصاحبه ویدیویی با سایت «موسیقی ما» اعلام کرد که پکیجی برای تینایجها است. هدفگذاری که اکنون از آن جواب میگیرند و نشان میدهد در جذب مخاطب نوجوان موفق بودهاند.
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 18 آذر 1398 - 15:56
افزودن یک دیدگاه جدید