یادداشت آهنگساز قطعه «یکِ شیش» همزمان با انتشار این اثر
«نینوا» و واژهای به نامِ تنهایی
[ بهنود یخچالی - آهنگساز ]
کمتر کسی است که از «نینوا» خاطره نداشته باشد، چه هم نسلهای من و چه بزرگترها. آن دوران چیزهایی داشتیم که خاطراتمان را میساختند. تلویزیونی داشتیم که زنده بود، رادیویی داشتیم که زنده بود، ارتباطات نزدیکتر بود، بمباران اطلاعات نمیشدیم و هزاران چیز دیگر. به هر حال یک قطعهی موسیقی وقتی پخش میشد، همه میشنیدیم و آنقدر همه چیز تنگاتنگ هم نبود و فرصت حل و هضم و تفکرش در ما پدیدار میشد...!
ما قطعات موسیقی ماندگار و زیبایی داریم که به لطف آنچه در بالا عرض کردم، در سلولهایمان نقش بستهاند. یکی از این قطعاتِ به یاد ماندنی «نینوا»ی استاد حسین علیزاده عزیز است. قطعهای که ساخته شد، برداشتی آزاد از موسیقی نینواست... ساختن موسیقی بر اساس «نینوا» بسیار دشوار است. موسیقی که میلیونها نفر با آن خاطره دارند و در پوست و استخوانشان است. دشواریاش هم از آنجا میآید که چیزی از اثر قبلیاش کم نکند، خاطره بد تولید نکند و اساساً لطمهای به اصل اثر نزند. به هر حال تولید این اثر با تمام دشواریها و لذتهایی که برای من و همکارانم داشت داستانی کوتاه دارد از انچه در سَرَم صدا کرد...
خاطرم هست اولین باری که قطعهی «نینوا» پخش شد، اثری غریب بر من گذاشت، اثری که تا آن روز تجربهاش نکرده بودم، زیبا و دلنشین بود. از همان دوران این اثر را مرتب گوشمی کردم و حتی زمانهایی که از جایی پخش نمیشد هم در ذهنم میشنیدمش. از همان ابتدا صداهایی در ذهنم شکل گرفت و همیشه به این فکر میکردم که این قطعه زیبا میتواند با صدایی دیگر هم به گوش برسد... آن دوران سپری شد و با موسیقیهای گوناگونی آشنا شدم، در میان آن موسیقیها، موسیقیهای الکترونیک آن دهه هم جایگاه ویژهای برایم داشت تا آنکه روزی قطعه الکترونیکی شنیدم؛ همان صداهایی در آن بود که برای نی نوا در سرم صدا میداد! از تعجب دستپاچه شده بودم! از آن روز شاید حدود ۲۰ سال میگذرد که مشغول ساخت صداهایی هستم که برای نینوا در سرم صدا میکرد تا اینکه بالاخره به لطف تکنولوژی و دانشی که در این سالها کسب کرده بودم توانستم خلقشان کنم! این ماجرا هم تمام شد و تصادفاً روزی «علی جعفری پویان» عزیز با من تماس گرفت و پیشنهادش در رابطه با زادروز استاد علیزاده و ساخت قطعهای بر اساس «نینوا» را با من مطرح کرد، ناگهان تمام آن سالها و تمام آن صداهایی که در ذهنم پرورانده بودنم به یکباره ظاهر شدند و بلادرنگ با خوشحالی فراوان جواب مثبت دادم... نکتهای که در ساخت این قطعه و صداها برایم اهمیت داشت «تنهایی» بود، همیشه با شنیدن نی نوا این واژه سراغم میآمد؛ «تنهایی» به هر حال تمام تلاشم را برای حفظ حس این واژه در این قطعه کردم...!
این ماجرای صداهایی بود که در این قطعه میشنوید... الباقی ماجرا هم آماده کردن ماکتی بود که بتوان راجع بهش صحبت کرد.
ماکتی از کار آماده کردم و با «علی جعفری پویان» روزها گوش کردیم و صحبت کردیم و به مرمت پرداختیم تا اینکه روز ضبط رسید و با حامی حقیقی عزیز به لطف ایدین الفت عزیز در استودیو شهر صدای پارسیان همراه با نوازندگان دوست داشتنی کار علی جعفری پویان، سهراب برهمندی، مونيكا لران، نگار نوراد و یگانه حسینی نیا ضبط کردیم.
بعد از اینکه استاد علیزاده عزیز موسیقی را گوشکردند دل تو دل ما نبود و برای چند ثانیه سکوتی همه جا را فرا گرفته بود و در انتظار صحبتهای استاد نفس هم نمیتوانستیم بکشیم! تا اینکه استاد علیزاده عزیز لبخندی زدند، تشکر کردند و صحبتهای بسیار جالبی در مورد اثر و اینکه در ذهن ما چه میگذشت و در رابطه با خلاقیت و بخشی از آن که همیشه به دنبالش هستیم کردند.
خلاصه آنقدر خیالمان از رضایت استاد راحت شد که تمام وجودمان سرشار از خوشحالی شد. توصیف آن شرایط بسیار دشوار است... کلمات محدودند. سرتان را درد نیاورم... تجربهای شیرین و بینظیر بود برای من... از دوست عزیزم علی جعفری پویان خیلی ممنونم که به لطف و همتش این فرصت را برای من ایجاد کرد تا با همکاری ایشان و دوستانمان بتوانیم قعطهای را به سرانجام برسانیم.
لطف و حمایت دوستانی که ما را یاری میکنند مثل ثبت خاطراتمان کامبیز باقری عزیز، طراحی زیبای سوگل ضامنی، حمایتها و زحمات نیما جوان عزیز و میکس و مستر عالی حامی حقیقی و همفکری که در طول ضبط و مرمت کار داشتیم ستودنیست.
بسیار خوشحالم و به خود میبالم که در دوران یکی از سرمایههای ایران زمین، استاد حسین علیزاده عزیزم زیست میکنم. امیدوارم همه قدردان این سرما یهها باشند و در حفظ آرامششان تلاش کنند.
تاریخ انتشار : چهارشنبه 27 شهریور 1398 - 17:57
افزودن یک دیدگاه جدید