توضیحی در باب حاشیههای اخیری که این روزها در فضای مجازی ایجاد شده است
گزارشی برای عاشقان موسیقی ایران
[ محسن رجب پور - تهیه کننده موسیقی / مدیر شرکت ترانه شرقی ]
ظرف روزهای اخیر در فضای مجازی فیلمی از من به عنوان نظرات تازهی من دستبهدست میشود که در همان فیلم و روی بنر پشت سر ما، نوشته شده است سال 95.
نه اینکه امروز بخواهم نظراتی که در سال 1395 دادهام را رد کنم، نه؛ اما میخواهم از دستهایی بگویم که نبشقبر میکنند و در پیشینه صحبتهایی که قبلاً بیان کردهام، دنبال نکاتی میگردند تا جوسازیهایی کنند و آدرسهای غلط خودشان را بدهند که -به خیال خود- رقیبشان را بین اهالی موسیقی بد نشان دهند و برای خودِ کوچکشان جایگاه بسازند. هدف من از این نوشته، پاسخ دادن به برخی از این همکاران کوچک نیست؛ بلکه این فرصتی است که میخواهم برای اهالی دلسوز و واقعی موسیقی، در باب آنچه در این فیلم مطرح شد، توضیحاتی بدهم.
آنچه که در آن جلسه به عنوان «بیزنس هنر» دربارهاش حرف زدم، چیزی نیست که بنده ابداع کرده باشم! این مفهوم و پدیدهای است که در تمام کشورهای توسعهیافته و صاحبهنر هم چرخ این صنعت را به گردش در میآورد. موسیقی پاپ وقتی با بخش وسیعی از مخاطب علاقهمند مرتبط میشود، طبیعتاً یک هنر-صنعت است که محصولی را عرضه میکند و هر فردی که وارد آن میشود، ملاحظات بازگشت سرمایه و سود خود را در نظر خواهد گرفت و این کاملاً طبیعی است. اما این به آن معنا نیست که من و شرکت «ترانه شرقی» صرفاً با این دید وارد کار هنر موسیقی شده باشیم.
جهت اطلاع همه دوستان عرض میکنم که شرکت ما تاکنون بیش از یکصدوپنجاه آلبوم در ژانرهای موسیقی کلاسیک، سنتی، محلی، فیوژن و پاپ تولید کرده که بسیاری از آنها از نظر بیزنسی هیچ توجیهی نداشته و با ضرر کامل همراه بودهاند. اینکه این آلبومها فروش چندانی نخواهند داشت، چیزی نبوده که من از قبل ندانم؛ اما با میل باطنی این آثار را منتشر کردهام؛ چرا که انتشار چنین آثاری را ضرر نمیدانم. این دِینی بود که من به عنوان یک عاشق موسیقی ایران پرداخت کردهام و همچنان خواهم کرد.
بسیاری از آلبومهایی که منتشر کردهام، نهتنها هیچ عایدی مالی نداشتهاند، بلکه برایشان به صورت شخصی هزینه کردهام. اما برای آلبومی از جیب خرج میکنم که در ژانر موسیقی ملی، موسیقی فیوژن یا موسیقی اقوام بوده و ارزش هنری داشته باشد؛ نه یک اثر پاپ که کپی دستچندم موسیقی پاپ دهه پنجاه است. این توضیح را برای بعضی از خوانندگان و آهنگسازان موسیقی پاپ میدهم که احیاناً با جوهای ایجاد شده همذاتپنداری میکنند و ناراحتاند که چرا بنده به تقاضای انتشار آلبوم یا برندینگ آنها پاسخ مثبت ندادهام. من اگر میگویم این آلبوم یا این سبک موسیقی ضرر است، یک تجربه سیساله پشت خود دارم. روزانه چندین موزیسین جوان برای تهیهکنندگی آثارشان به بنده مراجعه میکنند و چیزی را ارائه میدهند که واجد ویژگی خاص هنری یا اقلاً تازگی نیستند. معلوم است که سرمایهگذاری برای چنین آثاری دوسره ضرر است؛ اما اگر بدانم حضورم به هر عنوان به موسیقی فاخر مملکت کمک خواهد کرد، حتماً با همه وجود دریغ نخواهم کرد.
جهت اطلاع، بنده سه سال با افتخار ارکستر ملی ایران را چرخاندهام، بدون یک ریال پول و اساساً برایم در مقایسه با عشقی که به تأثیرگذاری مثبت دارم، مسائل مالی در اولویتهای چندم است. در آن سه سالی که مدیریت ارکستر ملی با من بود، یکی از بهترین دوران ارکستر ملی رقم خورد. این را میتوانید از نوازندگان آن ارکستر بپرسید که حقوق و رفتوآمدها و همه چیزشان سر جایش بود و جمعی از بهترین استعدادهای موسیقی ایران، در نهایت آرامش کار خودشان را میکردند. محصول آن اعتماد به جوانهای بااستعداد و بال و پر دادن به آنها را همین روزها میتوانید ببینید.
علیرغم میل باطنیام باید بگویم که محسن رجبپور اولین کسی بود که در یک شرکت خصوصی، ارکستر بزرگ «مدار صفردرجه» را درست کرد. یعنی همین تاجر با پول شخصی خودش کاری را کرد که دولت نکرده بود و بعدها این ارکستر تبدیل شد به یک ارکستر موسیقی ملی.
من سی سال از عمرم را پای این کار گذاشتهام و دهها آلبوم تولید کردهام؛ اما مردم شاید فقط ده مورد از آنها را میشناسند و مرا با آنها میسنجند. بخش بزرگی از این آلبومها فولک و به زبانهای ترکی، کردی، مازندرانی و... هستند. ما کلی برنامه از گروههای موسیقی محلی و موسیقی کلاسیک و گروههای فیوژن داریم. آخرین آلبومی هم که تولید کردیم، آلبومی است به نام «از نهان تا بیکران» از خانم نیلوفر محبی.
خیلی از اینها که میگویم، در مصاحبههای من به آنها اشاره شده اما آنها که هدفهای خودشان را دنبال میکنند، به آنها نمیپردازند. آنها همان یک نکته کلی که من درباره تجارت در هنر گفتهام را میگیرند و با تکههای مختلف آن مصاحبه و کولاژ آنها کنار یکدیگر، یک نکته منفی در میآورند و القا میکنند که فلانی فقط به دنبال پول است، بدون در نظر گرفتن هنر و حتی طوری وانمود میکنند که انگار من به دنبال نابودی موسیقی فاخر هستم! آنها میخواهند محسن رجبپور را سمبل این پدیده اجتماعی معرفی کنند و خود پشت این اسم قایم شوند. دلیل این انتخاب هم مشخص است: محسن رجبپور همواره پیشرو بوده و از کف بازار موسیقی و کاستفروشی در لالهزار شروع کرده و سی سال از عمر خود را صرف آموختن این کار کرده و یک کارنامه موفق دارد که به راحتی قابل بررسی است؛ اما توسط بعضی و به خاطر سر و صدای بسیاری که ایجاد شده، همواره طوری وانمود شده که رجبپور فقط «گروه آریان» و «بنیامین» و «حامد همایون» است، نه آن یکصدوپنجاه آلبوم دیگر و حمایت از دهها هنرمند موسیقی محلی و ملی و فیوژن و کلاسیک.
من البته از گروه آریان و بنیامین و حامد همایون دفاع میکنم و با افتخار پشت آنها میایستم؛ چراکه آنها هر کدام در دوره خودشان پیشرو و بهروز بودند، نه کپی از دیگران یا تقلید موسیقی دهههای قبل.
من دِین خودم را به فضا و اتمسفری که در آن بزرگ شدهام، به طرق مختلفی ادا کردهام و باز هم به طرق دیگر در خدمت موسیقی خواهم بود. من محسن رجبپور هستم، کسی که حرفی برای گفتن دارد و میتواند همچنان پیشرو باشد، نه آن موسیقی معاش حقیری که تمام داشتههایش زدوبند کوچکی است که با یک یا چند خواننده پاپ یا فلان مدیر دولتی برقرار کرده و اگر فردا این قراردادهایش به هم بخورد، هیچچیز دیگری نیست و حتی توانایی مدیریت خودش را هم ندارد. چنین آدمی باید چند میلیون خرج کند و فیلمی چندساعته را ببُرد تا از آن یک فیلم یکدقیقهای اینستاگرامی در بیاورد و به چهره من چنگ بیندازد. به جز این همکار، ارگانهایی هم هستند که پول خرج میکنند تا آدمهای مستقل را آدم خودشان بکنند. وقتی هم که در این قضیه موفق نمیشوند، شروع میکنند به چنین جوسازیهایی.
نکته آخر: لازم است آنچه را که در در اوایل صحبتم گفتم، دوباره تکرار کنم:
آنچه من در اینجا نوشتهام، پاسخ به رقبای حقیری که فیلمی تقطیعشده از من را منتشر کردهاند نیست؛ گزارشی به شما عاشقان موسیقی است. من، محسن رجبپور، همچنان که تاکنون هم تلاش کردهام، با تمام توان در خدمت معرفی جوانان بااستعداد و چهرههای بزرگ و فاخر موسیقی خواهم بود. عزت و ذلت دست خداوند است.
ظرف روزهای اخیر در فضای مجازی فیلمی از من به عنوان نظرات تازهی من دستبهدست میشود که در همان فیلم و روی بنر پشت سر ما، نوشته شده است سال 95.
نه اینکه امروز بخواهم نظراتی که در سال 1395 دادهام را رد کنم، نه؛ اما میخواهم از دستهایی بگویم که نبشقبر میکنند و در پیشینه صحبتهایی که قبلاً بیان کردهام، دنبال نکاتی میگردند تا جوسازیهایی کنند و آدرسهای غلط خودشان را بدهند که -به خیال خود- رقیبشان را بین اهالی موسیقی بد نشان دهند و برای خودِ کوچکشان جایگاه بسازند. هدف من از این نوشته، پاسخ دادن به برخی از این همکاران کوچک نیست؛ بلکه این فرصتی است که میخواهم برای اهالی دلسوز و واقعی موسیقی، در باب آنچه در این فیلم مطرح شد، توضیحاتی بدهم.
آنچه که در آن جلسه به عنوان «بیزنس هنر» دربارهاش حرف زدم، چیزی نیست که بنده ابداع کرده باشم! این مفهوم و پدیدهای است که در تمام کشورهای توسعهیافته و صاحبهنر هم چرخ این صنعت را به گردش در میآورد. موسیقی پاپ وقتی با بخش وسیعی از مخاطب علاقهمند مرتبط میشود، طبیعتاً یک هنر-صنعت است که محصولی را عرضه میکند و هر فردی که وارد آن میشود، ملاحظات بازگشت سرمایه و سود خود را در نظر خواهد گرفت و این کاملاً طبیعی است. اما این به آن معنا نیست که من و شرکت «ترانه شرقی» صرفاً با این دید وارد کار هنر موسیقی شده باشیم.
جهت اطلاع همه دوستان عرض میکنم که شرکت ما تاکنون بیش از یکصدوپنجاه آلبوم در ژانرهای موسیقی کلاسیک، سنتی، محلی، فیوژن و پاپ تولید کرده که بسیاری از آنها از نظر بیزنسی هیچ توجیهی نداشته و با ضرر کامل همراه بودهاند. اینکه این آلبومها فروش چندانی نخواهند داشت، چیزی نبوده که من از قبل ندانم؛ اما با میل باطنی این آثار را منتشر کردهام؛ چرا که انتشار چنین آثاری را ضرر نمیدانم. این دِینی بود که من به عنوان یک عاشق موسیقی ایران پرداخت کردهام و همچنان خواهم کرد.
بسیاری از آلبومهایی که منتشر کردهام، نهتنها هیچ عایدی مالی نداشتهاند، بلکه برایشان به صورت شخصی هزینه کردهام. اما برای آلبومی از جیب خرج میکنم که در ژانر موسیقی ملی، موسیقی فیوژن یا موسیقی اقوام بوده و ارزش هنری داشته باشد؛ نه یک اثر پاپ که کپی دستچندم موسیقی پاپ دهه پنجاه است. این توضیح را برای بعضی از خوانندگان و آهنگسازان موسیقی پاپ میدهم که احیاناً با جوهای ایجاد شده همذاتپنداری میکنند و ناراحتاند که چرا بنده به تقاضای انتشار آلبوم یا برندینگ آنها پاسخ مثبت ندادهام. من اگر میگویم این آلبوم یا این سبک موسیقی ضرر است، یک تجربه سیساله پشت خود دارم. روزانه چندین موزیسین جوان برای تهیهکنندگی آثارشان به بنده مراجعه میکنند و چیزی را ارائه میدهند که واجد ویژگی خاص هنری یا اقلاً تازگی نیستند. معلوم است که سرمایهگذاری برای چنین آثاری دوسره ضرر است؛ اما اگر بدانم حضورم به هر عنوان به موسیقی فاخر مملکت کمک خواهد کرد، حتماً با همه وجود دریغ نخواهم کرد.
***
جهت اطلاع، بنده سه سال با افتخار ارکستر ملی ایران را چرخاندهام، بدون یک ریال پول و اساساً برایم در مقایسه با عشقی که به تأثیرگذاری مثبت دارم، مسائل مالی در اولویتهای چندم است. در آن سه سالی که مدیریت ارکستر ملی با من بود، یکی از بهترین دوران ارکستر ملی رقم خورد. این را میتوانید از نوازندگان آن ارکستر بپرسید که حقوق و رفتوآمدها و همه چیزشان سر جایش بود و جمعی از بهترین استعدادهای موسیقی ایران، در نهایت آرامش کار خودشان را میکردند. محصول آن اعتماد به جوانهای بااستعداد و بال و پر دادن به آنها را همین روزها میتوانید ببینید.
علیرغم میل باطنیام باید بگویم که محسن رجبپور اولین کسی بود که در یک شرکت خصوصی، ارکستر بزرگ «مدار صفردرجه» را درست کرد. یعنی همین تاجر با پول شخصی خودش کاری را کرد که دولت نکرده بود و بعدها این ارکستر تبدیل شد به یک ارکستر موسیقی ملی.
من سی سال از عمرم را پای این کار گذاشتهام و دهها آلبوم تولید کردهام؛ اما مردم شاید فقط ده مورد از آنها را میشناسند و مرا با آنها میسنجند. بخش بزرگی از این آلبومها فولک و به زبانهای ترکی، کردی، مازندرانی و... هستند. ما کلی برنامه از گروههای موسیقی محلی و موسیقی کلاسیک و گروههای فیوژن داریم. آخرین آلبومی هم که تولید کردیم، آلبومی است به نام «از نهان تا بیکران» از خانم نیلوفر محبی.
***
خیلی از اینها که میگویم، در مصاحبههای من به آنها اشاره شده اما آنها که هدفهای خودشان را دنبال میکنند، به آنها نمیپردازند. آنها همان یک نکته کلی که من درباره تجارت در هنر گفتهام را میگیرند و با تکههای مختلف آن مصاحبه و کولاژ آنها کنار یکدیگر، یک نکته منفی در میآورند و القا میکنند که فلانی فقط به دنبال پول است، بدون در نظر گرفتن هنر و حتی طوری وانمود میکنند که انگار من به دنبال نابودی موسیقی فاخر هستم! آنها میخواهند محسن رجبپور را سمبل این پدیده اجتماعی معرفی کنند و خود پشت این اسم قایم شوند. دلیل این انتخاب هم مشخص است: محسن رجبپور همواره پیشرو بوده و از کف بازار موسیقی و کاستفروشی در لالهزار شروع کرده و سی سال از عمر خود را صرف آموختن این کار کرده و یک کارنامه موفق دارد که به راحتی قابل بررسی است؛ اما توسط بعضی و به خاطر سر و صدای بسیاری که ایجاد شده، همواره طوری وانمود شده که رجبپور فقط «گروه آریان» و «بنیامین» و «حامد همایون» است، نه آن یکصدوپنجاه آلبوم دیگر و حمایت از دهها هنرمند موسیقی محلی و ملی و فیوژن و کلاسیک.
من البته از گروه آریان و بنیامین و حامد همایون دفاع میکنم و با افتخار پشت آنها میایستم؛ چراکه آنها هر کدام در دوره خودشان پیشرو و بهروز بودند، نه کپی از دیگران یا تقلید موسیقی دهههای قبل.
***
من دِین خودم را به فضا و اتمسفری که در آن بزرگ شدهام، به طرق مختلفی ادا کردهام و باز هم به طرق دیگر در خدمت موسیقی خواهم بود. من محسن رجبپور هستم، کسی که حرفی برای گفتن دارد و میتواند همچنان پیشرو باشد، نه آن موسیقی معاش حقیری که تمام داشتههایش زدوبند کوچکی است که با یک یا چند خواننده پاپ یا فلان مدیر دولتی برقرار کرده و اگر فردا این قراردادهایش به هم بخورد، هیچچیز دیگری نیست و حتی توانایی مدیریت خودش را هم ندارد. چنین آدمی باید چند میلیون خرج کند و فیلمی چندساعته را ببُرد تا از آن یک فیلم یکدقیقهای اینستاگرامی در بیاورد و به چهره من چنگ بیندازد. به جز این همکار، ارگانهایی هم هستند که پول خرج میکنند تا آدمهای مستقل را آدم خودشان بکنند. وقتی هم که در این قضیه موفق نمیشوند، شروع میکنند به چنین جوسازیهایی.
***
نکته آخر: لازم است آنچه را که در در اوایل صحبتم گفتم، دوباره تکرار کنم:
آنچه من در اینجا نوشتهام، پاسخ به رقبای حقیری که فیلمی تقطیعشده از من را منتشر کردهاند نیست؛ گزارشی به شما عاشقان موسیقی است. من، محسن رجبپور، همچنان که تاکنون هم تلاش کردهام، با تمام توان در خدمت معرفی جوانان بااستعداد و چهرههای بزرگ و فاخر موسیقی خواهم بود. عزت و ذلت دست خداوند است.
منبع:
سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : چهارشنبه 14 آذر 1397 - 12:00
افزودن یک دیدگاه جدید