در نشست خبری آلبوم سنتورنوازی معاصر «کلاژ» عنوان شد؛
مهیار طریحی: «اردوان کامکار» پدر من در موسیقی است
موسیقی ما - نشست خبری و مراسم رونمایی آلبوم «کلاژ» با آهنگسازی و تکنوازی «مهیار طریحی» به تهیهکنندگی «صدرالدین حسینخانی»، عصر پنجشنبه 21 بهمن در فروشگاه «همیشه» برگزار شد.
در این مراسم، اردوان کامکار (نوازنده سرشناس سنتور و عضو گروه کامکارها)، تهمورس پورناظری (آهنگساز، نوازنده تار، سهتار و تنبور و عضو گروه «شمس») و سهراب پورناظری (آهنگساز، نوازنده کمانچه و سهتار و عضو گروه «شمس») حضور پیدا کردند.
این نوازنده سنتور در ادامه اظهار داشت: «تشکر بعدیام را از دو برادرم بزرگوار و بزرگترم، برادران پورناظری دارم که اگر که سهراب نبود شاید من انگیزه کافی برای جمعآوری و گردآوری و ضبط این آلبوم را نداشتم و اگر اشتباه نکنم با تهمورس جان و سهراب عزیز کنسرت «چرا رفتی» داشتیم که در آنتراکت آن، سهراب قرارداد آن را با من امضاء کرد و در واقع یک جورهایی من را به ضبط و گردآوری این آلبوم مجبور کرد. نه تنها انگیزه داد بلکه یک جوی خوب ایجاد شد و حتی تهمورس عزیز نیز در چیدمان و آرایش این قطعات به من کمک کرد و معلوماتشان را در اختیار من قرار دادند که از ایشان خیلی ممنون هستم.»
این آهنگساز در ادامه تأکید کرد: «باید از شرکت موسیقی «ایرانگام» و جناب آقای «صدرالدین حسینخانی» برای تهیه و حمایت از آلبوم «کلاژ» و همچنین از آقای «مهدی بشکوفه» که زحمت زیادی برای تولید این اثر کشیدند تشکر کنم.»
در ادامه این نشست خبری «اردوان کامکار» نوازنده سنتور و آهنگساز گفت: «مهیار عزیز موقعی که پیش من آمد، سنش خیلی پایینتر بود. من عادت ندارم تعریف یا تملق بکنم و آن چیزی که هست را میگویم حالا چه خوب و یا انتقادی. مهیار وقتی که پیش من آمد آن چیزهایی را که باید داشته باشد را داشت ولی به طور عامیانه مثل یک آش بود که در آن همه چیز بود؛ یعنی تمام این تواناییها بود ولی هیچکدام آنها سر جای خودش نبود. در درجه اول تلاش کردم که یک مقدار هیجانات جوانی در ایشان کمتر شود. این فکر را در سرشان انداختم که حتماً سیاهی در مقابل سفیدی قشنگ است یا یک لکه قرمز در تضاد با رنگ دیگری قشنگ است. همه این رنگها قشنگ هستند ولی همهشان بایستی یک جای خاصی داشته باشند؛ حتی اگر یک صورت و شکل خاصی نداشته باشد مهم نیست ولی آن رنگها که پشت سر هم چیده بشود و این خیلی جذابتر است.»
او ادامه داد: «اینها با کارهای عملی و کوشش خودشان هم که آنهایی که ایشان را میشناسند غیرطبیعی است یعنی واقعاً یک کوشش عجیب و غریبی دارد که این هم کار سختی نیست کسی که علاقمند باشد می تواند این کار را انجام بدهد و بدینگونه نیست که بگوییم مشخصه خیلی بارز است، نه هر کسی بایستی داشته باشد ولی متأسفانه این کار را انجام نمیدهند و زود میخواهند به نتیجه برسند. با قطعاتی که به ایشان دادیم یک مقدار فرمها را فهمیدند که چهجوری آنها را انجام بدهند و چهکار نکنند. بعد دیدیدم که تکنیکش در سطح خیلی خوبی است، با ایشان صحبت کردیم و کار انجام دادن و تصحیح کردن به طور عملی نه تئوری، چون این راهی که من میروم هنوز فرصتی نشده که به صورت یک سبک دربیاید چون سبک یعنی یک چیزی که شما از کودکستان تا مراحل خیلی بالایی داشته باشید ولی ما اصلاً این را نداریم.»
کامکار در ادامه اظهار داشت: «در موسیقی ایرانی هم دقیقاً به همین شیوه است کسی که میخواهد موسیقی یاد بگیرد باید خیلی آدم باهوشی باشد. یعنی کسی که دست به ساز میزند آن شخص، خیلی آدم باهوشی است. چون یاد گرفتن از طریق سیستم سنتی که ما داریم تحت هیچ شرایطی به این شیوه نیست کسی که بتواند پله به پله بالا بیاید و اصلاً متدهایی که برای هر سازی چه سنتور و یا سازهای دیگر داریم چون سنتور یک مقدار غنیتر هست بایستی یک استعداد خاصی داشته باشد چون خیلی سخت است.»
عضو گروه موسیقی کامکارها در بخش دیگری از سخنانش گفت: «برای همین است که من وقتیکه میخواستم یک نفر را از اول تا آخر تدریس کنم از داخل 50 کتاب، مثلاً 10 صفحه را انتخاب میکردم که آن را انجام بدهند تا به مرحلهای برسند. بعداً به آن مرحلهای که برایتان توضیح دادم رسیدیم گفتم حالا خودت یک کاری انجام بده و یک ملودی برای من بساز و میدانست چه کار بکند؛ به ایشان گفتم که یک ملودی شبیه اثر فلان آهنگساز و یا شبیه قطعات خودم به یک فرم دیگر بساز. شروع به این کارها کرد و در آن چند کار اولیهای که انجام داد فهمیدم که از چه راهی باید وارد شد که ایشان بتواند پیشرفت خودشان را داشته باشند. بعد از چند مدت دیگر احتیاجی به الگو نداشت چون در این شیوه نوازندگی الگوها مشخص است که چگونه است؛ یک سری از الگوها هست که اگر هنرجو یاد بگیرد میتواند از خودش خلاقیت نشان بدهد به قول خارجیها یک ملودی را ایمپرووایز Improvise (بداههنوازی) بکند و با آن تکنیکهایی که بلد هست قاطی بکند و آن را بنوازد.
وی همچنین گفت: تنها چیزی که من به ایشان گفتم و به همه هم میگویم این است که هیچوقت ملودی که از ریشهات نیامده است را به هیچ وجه به درد نمیخورد نهایت سه چهار ماه کار خواهد کرد و بعد از این مدت هیچ ارزشی نخواهد داشت. حتماً باید یک ریشهای در آن آب و خاکت داشته باشد حالا آب و خاک بزرگتر ما ایران است، کوچکتر ما استانها است، کوچکتر از آن شهرهاست و کوچکتر از آن دهات است و در تمام اینها ما موسیقی داریم. استفاده کردن از این ملودیها هیچ کس نمیتواند در مقابل آن قد علم بکند برای اینکه این ملودی ساخته یک نفر نیست و ساخته یک اجتماع بسیار فرهیخته بوده است و استفاده کردن از این ملودیها موفقیت آمیز است همانطور که خودم کارهای اولم را تجربه کردم به این فرم نبوده چون در سن 14 و یا 15 سالگی بوده است، به هر حال از کسی که 14، 15 سال سن دارد زیاد هم نمیتوان انتظار داشت ولی سن که بالاتر رفت من شانسی که داشتم خانوادهام موزیسین بودند و در خانواده زیاد من را تشویق نمیکردند و می گفتند شما حرفهات این است تشویق ندارد و بایستی آن را انجام بدهی.
اردوان کامکار در ادامه تأکید کرد: در آلبوم «کلاژ» چیزی که خیلی از آن خوشم آمد چون «مهیار طریحی» کارش را به نحو احس انجام داده است و خیلی درست و منطقی است و آن کاری است که بایستی باشد. از مشخصههای این کار این است که اولاً از یک گامی استفاده کرده است که این گام یکی از گامهای بسیار اصیل موسیقی سنتی ماست یعنی به هیچوجه گامی نیست که بتوان آن را با یک کشور دیگری مقایسه کرد. چون بعضی از گامها به هر حال به گامهای غربی و یا حتی شرق میانه و شرق دور شباهت دارد ولی از لحاظ موسیقی سنتی «نوا» یک مقدار کارکردن در آن مشکل است چه برسد به اینکه آدم بخواهد این کارها را روی آن انجام بدهد. مهیار با کاری که انجام داد تعهد خودش را به سرزمینش نشان داد که این ملودیها باید از اینجا استخراج بشود و اینها را پرورش بدهیم و این کار را به صورت خیلی خوبی انجام داده است و تا حالا هم خودشان از زبان من نشنیدهاند که از وی تعریف بکنم و سنتوری که در آلبوم «کلاژ» شنیدم از صدای آن لذت بردم؛ طرز چیدمان این قطعات برای من خیلی لذت بخش بود که به هر حال، ساز سنتور میزنم.
او افزود: ما تا حالا در موسیقی سنتی نداشتهایم و متأسفم که اینها را میگویم و خواهش میکنم که آنها را حمل بر خودستایی نگذارید؛ من از خودم تعریف نمیکنم و من همینی هستم که هستم، یک روشی را برای خودم ابداع کردم که به کسی حسادت نکنم و به تمام هنرجوهایم هم گفتهام که به هیچ کسی نباید حسادت کرد چون کار شما اگر درست باشد بین هزار تن بتون هم باشد خودش را نشان خواهد داد؛ شما در حال حاضر میبینید که شاید اگر اغراق نکنم با 20 نفر عین خودش با همدیگر دوست هستند نه این به آنها حسادت میکند و نه آنها هم به این و همه هم به همدیگر کمک میکنند. هر کدامشان هم در نوع خودشان مثل گلهایی که متفاوت هستند بسیار بوی خاص و زیبایی دارند چون به همدیگر حسادت نمیکنند، قبلاً متأسفانه استادهای قدیمی این کار را نمیکردند یعنی یا به هنرجوهایشان زیاد بها نمیدادند و یا آن چیزهایی که داشتند را زیاد نمیگفتند و هنرجو باید اینقدر زرنگ میبود که از داخل اینها یک چیزی پیدا میکرد که بلاخره به آن منظور خودش برسد. از این خیلی خوشحالم که الان من هیچ استاد دیگری نمیشناسم که دو شاگرد داشته باشد. هیچ استاد برجستهای متأسفانه در ایران نمیشناسم که دو شاگرد برجسته داشته باشد. من اگر شاگرد آقای پایور بودم به آن افتخارم میکنم و افتخارم این بود که من پیش استاد بزرگی مثل آقای پایور کار کردهام.
این هنرمند چیره دست سنتور در ادامه گفت: من از این بابت از ساز زدنم و از کاری که انجام میدهم به هیچ وجه افتخار نمیکنم ولی به این افتخار میکنم که حداقل 200 نوازنده را دارم که در سطح حرفهای ساز میزنند و به آن افتخار میکنم و همین هم برایم کافی است و هیچ کاری برای خودم نمیکنم که بخواهم خودم را مطرح کنم و همین قدری هم که مطرح شدهام به خاطر همین بچههاست؛ یعنی اینقدر این کار، کار مفیدی است و برای همین هم به بچههای دیگر و به مهیار جان هم گفتهام که این را ه باید ادامه داشته باشد. اگر سن و سالمان اجازه بدهد دیگر من نمیتوانم همه کاری بکنم و بقیهاش بر عهده بچههاست و اینها بایستی این کار را بکنند. بیایند این کارهایی که باید انجام بشود برای نمونه از کودکستان، ابتدایی و تا مراحل آخر، چه جوری باید به هنرجو سنتور یاد داد. تمام این موارد هست، من جسته گریخته تا آنجایی که فرصت داشتم چون فرصت نیست، من کتاب خودم را که منتشر کردم حدود 15،20 سال طول کشید، چون نمیشد و باید دنبال زندگی هم رفت؛ مثل زمانهای قدیم نیست، به هر حال الان یک مقدار فرق کرده است.
«اردوان کامکار» سنتور نواز معاصر ایران در پایان تأکیرد کرد: هیچ چیز دیگری نیست که آقای طریحی بخواهند یاد بگیرند؛ الان وظیفهاش مطالعه کردن است و همین کاری که انجام داده است و در حال حاضر بازخورد کارش را میبیند؛ ایشان میتوانست از 10 سال پیش این آلبوم را منتشر کند ولی من اجازه نمیدادم. میگفتم که شما باید کاری را ارائه بدهید که به آن افتخار بکنید، این کاری که الان افتخار میکنیم و من هم به آن افتخار میکنم برای اینکه از راه درستش پله به پله بالا آمدیم تا اینکه به اینجا رسیدهایم اگر زود به آن دوران بلوغ هنری برسیم دیگر دست به ساز نمیزنیم چون دیگر فکر میکنیم که تمام است ولی باید این مراحل طی بشود تا این کار انجام بشود. تا حالا این حرف را به مهیار نزدهام ولی جلو همه شما میگویم که به ایشان افتخار میکنم.
وی افزود: در طول این چهار، پنج سال پرکاری که در استودیو زمانهای زیادی را گذراندیم و مهمتر از آن کنسرتها و سفرهایی بود که ما با همدیگر رفتیم، من فکر میکنم به واسطه کنسرتهای گروه «شمس» و تور «چرا رفتی» بیشتر از 7 ، 8 ماه در شهرها و کشورهای مختلف با همدیگر زندگی کردیم و به نظر من مهیار نمونه است چه برای پیشکسوتها و چه برای ما که در واقع در وسط راهیم و چه برای جوانترها که ببینند که آدم وقتی توانایی موسیقی دارد کافی نیست، خیلیها توانایی موسیقی دارند اما آن تربیت و آن استخوانبندی که یقیناً از خانواده میآید و هوش سرشاری که مهیار در این بخش دارد ولی باید خیلی باهوش باشی که بتوانی با دانا و با خرد زندگی بکنی، بتوانی یکجوری رفتار بکنی که از مهیاری که من اولین بار دیدم تا امروز که هزاران ساعت با همدیگر بودیم در سختیها، مشکلات و فشارهای کاری وحشتناک، مهیار همینی است که شما در اینجا میبینید و این چیزی است که در جامعه ایرانی و بخصوص در موسیقی خیلی کم داریم آن بلوغ زودرس در واقع باعث سوختن آن نهال میشود؛ مهیار علاوه بر بخش موسیقی که خیلی نوازنده توانا و هوشمندی است ولی این منش اخلاقی خیلی بارز است و امیدوارم که شاگردهایش این مشخصه بارز را از ایشان یاد بگیرند و در وهله بعد ساز زدنش را.
این نوازنده تار، سهتار و تنبور و عضو گروه موسیقی «شمس» در پایان تأکید کرد: خیلی خوشحالم و به ایشان تبریک میگویم انشاءالله این آلبوم آغاز یک راه باشد و نه خود مقصد و از همه شما تشکر میکنم که حضور دارید و از موسیقی حمایت میکنید و از اثری که بهانهای جز موسیقی نداشته است را در آیین رونمایی آن شرکت میکنید و یقیناً آدمی خواهد شد که علاوه بر کارهایی که بیشتر جنبه باکلام بودن و شعر دارد و بر محور خواننده میچرخد موسیقیهایی هستند که در واقع هیچ کمی از آنها ندارند و یقیناً باید این آغاز راه مهیار باشد که این اولین پله از آن صعودی باشد که بتواند در یک دوره 20 ، 30 ساله به نتیجهای برسد که ما در اثر «اردوان کامکار» میبینیم، از «دریا» تا امروز در نوازندگی و موسیقی سنتور ایشان اتفاق افتاده است؛ اردوان دو بخش دارد یک بخش آن نوازندگی است که هر کسی با نوازندگی میتواند به هر جایی برسد ولی اینکه یک موسیقی را برای یک سازی طراحی بکنید این، کار هر کسی نیست و در واقع یک باغی را بنیان نهاده است که در حال حاضر میبینیم. یادم است مثلاً 15 سال پیش اگر میخواستیم یک کاری را ضبط بکنیم شاید یک نفر و یا نهایتاً دو نفر میتوانستند یک کار خیلی معمولی را بیایند و در استودیو ضبط بکنند، الان ماشاءالله همه توانمند و چابک و سرحال و آن پختگی هم پشت سرش بیاید و ما که یواش یواش پیشکسوت بشویم جوانها دل ما را خوش بکنند و ما را سرحالتر بکنند.
در بخش دیگری از این نشست، «سهراب پورناظری» آهنگساز گفت: رابطه من و مهیار شاید یک مقداری نزدیکتر از دوستان دیگر باشد؛ یکجورهایی سنگینی مراحل کاری من آهنگسازی، جمع کردن گروه با مهیار، نتکردن قطعات و یک کارهایی که دست تنهایی انجام دادن آنها شاید سخت باشد و من همیشه از مهیار جان کمک میگیرم، مهیار خیلی باهوش است و در اصول اخلاقی خیلی ثابت قدم بوده است. و خیلی خوشحالم که این همه سال با همدیگر کار کردیم و پیش رفتهایم؛ دست خانوادهاش در درجه اول و در مرحله بعد هم دست استاد «اردوان کامکار» درد نکند که اینطوری جوان برومندی را به موسیقی ایران تحویل بدهند.
وی همچنین گفت: در مورد آلبوم «کلاژ» هم ما همیشه سعی میکنیم در کنسرتهایی که داریم تقسیم کنیم که همه نوازندهها بتوانند عرصه را در اختیار داشته باشند و نوازندگی بکنند و بین ما چند نفر تقسیم نشود، در تورهایی که با گروه «شمس» با تهمورس جان و همایون جان داشتیم همیشه سعی میکردیم که مهیار جان یک بخشی از کار را در اختیارش باشد و بتواند هنرش را نشان بدهد و در اثنای این کنسرتها من فکر کردم که باید هر طور شده از مهیار بخواهم که این کار را انجام بدهد چون به نظر من درصدی از پیشرفت هنرمند در مرحله ارائه صورت میگیرد، یعنی از یک جایی پیش میروید اگر از آن مرحله به بعد ارائه ندهید و بازخوردها را نداشته باشید به نظرم شاید راکد بشود و در همانجا بماند، در کنسرتها و در ارائه سیدیها ما میبینیم که هنرمند از یک گل خامی به پخته تبدیل میشوند و در عرض 10 ، 20 سال 10 و یا 20 سی دی از خود منتشر میکنند. به نظرم رسید که موقع انجام کار مهیار رسیده است و همانطور از دستیار یکی از کنسرتها یک کاغذ و قلم خواستم و گفتم همین الان قرارداد را مینویسیم و شما متعهد هستید که این سی دی را عرضه کنید، شاید فقط نقش یک تلنگر و جرقه و مشوق بوده است و بیشتر از این نه، و وقتی هم که آماده شد از آقای حسینخانی خواستم که این اثر را حتماً به بهترین شکل منتشر و پخش کنند.
پورناظری در ادامه اظهار داشت: امیدوارم که این هنر، هنر موسیقی ایرانی و سنتورنوازی به نظرم در صورت خامش هم باارزش است و یک نوازندهای سنتور و یا کمانچه بنوازد، یک کسی حافظشناس و مولویشناس باشد، این خام، ارزش و امتیاز است چه به سطح بالا برسد با این همه هجوم فرهنگی که از غرب میآید یکجورهایی کشور ما یک بخشهایی از آن اشغال شده است؛ حتماً نباید مرزها درست کسی بیافتد به نظرم وقتی که فرهنگ به دست کسی بیافتد، 90 درصد ما لباسهای غربی بپوشیم، تکنولوژی غرب را استفاده بکنیم و توسط این گوشیهای هوشمند کنترل بشویم؛ از نظر من با بودن این گوشهای موبایل، تقریباً ریموت کنترل اکثر ماها دست غرب است زمانی برای مطالعه و اندیشه و جستوجو در فرهنگ غنی که به نظر من مهمترین فرهنگ جهان است الان با این گوشیهای هوشمند دارد کنترل میشود. در این عصر، توسط ماهواره، توسط سریالهای ترکیه، جم تی وی و چیزهای دیگری که شما بهتر میدانید یک جوانی میآید و عمرش را پای سنتور میگذارد و این به خودی خود امتیاز است و قدر آن باید دانسته بشود من به اندازه خودم و به عنوان برادرش از ایشان قدردانی می کنم، دست استادش و همچنین دست تمامی استادها را میبوسیم.
این نوازنده کمانچه و سهتار و عضو گروه موسیقی «شمس» در پایان تأکید کرد: امیدوارم که این راه بتواند ادامه پیدا کند و آن تهاجم فرهنگی که همیشه بلاخره بخشهای دولتی از آن حرف زدهاند و امروز ما میبینیم در تمام خانهها به صورت نیرومند حضور دارد به این شکل بشود جلوی آن را گرفت و امیدوارم که مهیار با شیب پیشرفت 10 آلبوم دیگر اینچنینی تولید بکند و مسیری که «اردوان کامکار» در سنتور ایران باز کرد و باعث شد که سنتور زنده بماند و به زبان زندهای تبدیل بشود؛ چون ما موسیقی داریم که موزهای است و یک موسیقی داریم که مثل موزهها میشود رفت و آن را نگاه کرد و از آن لذت برد ولی زبان روز جامعه دیگر نیست. همانطور که صدای شجریان را ما در خیابانها از ماشینها نشنویم آن موقع این موسیقی از نظر من زنده نیست و موسیقی زنده است که زبان جامعه باشد همانطور که همه ربنای استاد شجریان و دیگر آثارشان را شنیدند و در واقع آن موسیقی زنده است. متأسفانه مسیر فرهنگی کشور به سمتی میرود که اینها را از بین ببرد و اردوان در سنتور این خدمت را کرد و امیدوارم که مهیار و دوستان مهیار و کسانی که مدنظر اردوان هستند بتوانند این راه را ادامه بدهند و در سازهای دیگر هر کسی به اندازه خودش این تلاش را بکند.
در بخش پایانی این نشست، «مهیار طریحی» با سنتور خود دو قطعه اجرا کرد و در ادامه نیز مراسم رونمایی و جشن امضاء آلبوم سنتور نوازی معاصر «کلاژ» به آهنگسازی و تکنوازی وی برگزار شد.
در این مراسم، اردوان کامکار (نوازنده سرشناس سنتور و عضو گروه کامکارها)، تهمورس پورناظری (آهنگساز، نوازنده تار، سهتار و تنبور و عضو گروه «شمس») و سهراب پورناظری (آهنگساز، نوازنده کمانچه و سهتار و عضو گروه «شمس») حضور پیدا کردند.
- استاد «اردوان کامکار» پدر من در موسیقی است
این نوازنده سنتور در ادامه اظهار داشت: «تشکر بعدیام را از دو برادرم بزرگوار و بزرگترم، برادران پورناظری دارم که اگر که سهراب نبود شاید من انگیزه کافی برای جمعآوری و گردآوری و ضبط این آلبوم را نداشتم و اگر اشتباه نکنم با تهمورس جان و سهراب عزیز کنسرت «چرا رفتی» داشتیم که در آنتراکت آن، سهراب قرارداد آن را با من امضاء کرد و در واقع یک جورهایی من را به ضبط و گردآوری این آلبوم مجبور کرد. نه تنها انگیزه داد بلکه یک جوی خوب ایجاد شد و حتی تهمورس عزیز نیز در چیدمان و آرایش این قطعات به من کمک کرد و معلوماتشان را در اختیار من قرار دادند که از ایشان خیلی ممنون هستم.»
این آهنگساز در ادامه تأکید کرد: «باید از شرکت موسیقی «ایرانگام» و جناب آقای «صدرالدین حسینخانی» برای تهیه و حمایت از آلبوم «کلاژ» و همچنین از آقای «مهدی بشکوفه» که زحمت زیادی برای تولید این اثر کشیدند تشکر کنم.»
در ادامه این نشست خبری «اردوان کامکار» نوازنده سنتور و آهنگساز گفت: «مهیار عزیز موقعی که پیش من آمد، سنش خیلی پایینتر بود. من عادت ندارم تعریف یا تملق بکنم و آن چیزی که هست را میگویم حالا چه خوب و یا انتقادی. مهیار وقتی که پیش من آمد آن چیزهایی را که باید داشته باشد را داشت ولی به طور عامیانه مثل یک آش بود که در آن همه چیز بود؛ یعنی تمام این تواناییها بود ولی هیچکدام آنها سر جای خودش نبود. در درجه اول تلاش کردم که یک مقدار هیجانات جوانی در ایشان کمتر شود. این فکر را در سرشان انداختم که حتماً سیاهی در مقابل سفیدی قشنگ است یا یک لکه قرمز در تضاد با رنگ دیگری قشنگ است. همه این رنگها قشنگ هستند ولی همهشان بایستی یک جای خاصی داشته باشند؛ حتی اگر یک صورت و شکل خاصی نداشته باشد مهم نیست ولی آن رنگها که پشت سر هم چیده بشود و این خیلی جذابتر است.»
او ادامه داد: «اینها با کارهای عملی و کوشش خودشان هم که آنهایی که ایشان را میشناسند غیرطبیعی است یعنی واقعاً یک کوشش عجیب و غریبی دارد که این هم کار سختی نیست کسی که علاقمند باشد می تواند این کار را انجام بدهد و بدینگونه نیست که بگوییم مشخصه خیلی بارز است، نه هر کسی بایستی داشته باشد ولی متأسفانه این کار را انجام نمیدهند و زود میخواهند به نتیجه برسند. با قطعاتی که به ایشان دادیم یک مقدار فرمها را فهمیدند که چهجوری آنها را انجام بدهند و چهکار نکنند. بعد دیدیدم که تکنیکش در سطح خیلی خوبی است، با ایشان صحبت کردیم و کار انجام دادن و تصحیح کردن به طور عملی نه تئوری، چون این راهی که من میروم هنوز فرصتی نشده که به صورت یک سبک دربیاید چون سبک یعنی یک چیزی که شما از کودکستان تا مراحل خیلی بالایی داشته باشید ولی ما اصلاً این را نداریم.»
کامکار در ادامه اظهار داشت: «در موسیقی ایرانی هم دقیقاً به همین شیوه است کسی که میخواهد موسیقی یاد بگیرد باید خیلی آدم باهوشی باشد. یعنی کسی که دست به ساز میزند آن شخص، خیلی آدم باهوشی است. چون یاد گرفتن از طریق سیستم سنتی که ما داریم تحت هیچ شرایطی به این شیوه نیست کسی که بتواند پله به پله بالا بیاید و اصلاً متدهایی که برای هر سازی چه سنتور و یا سازهای دیگر داریم چون سنتور یک مقدار غنیتر هست بایستی یک استعداد خاصی داشته باشد چون خیلی سخت است.»
عضو گروه موسیقی کامکارها در بخش دیگری از سخنانش گفت: «برای همین است که من وقتیکه میخواستم یک نفر را از اول تا آخر تدریس کنم از داخل 50 کتاب، مثلاً 10 صفحه را انتخاب میکردم که آن را انجام بدهند تا به مرحلهای برسند. بعداً به آن مرحلهای که برایتان توضیح دادم رسیدیم گفتم حالا خودت یک کاری انجام بده و یک ملودی برای من بساز و میدانست چه کار بکند؛ به ایشان گفتم که یک ملودی شبیه اثر فلان آهنگساز و یا شبیه قطعات خودم به یک فرم دیگر بساز. شروع به این کارها کرد و در آن چند کار اولیهای که انجام داد فهمیدم که از چه راهی باید وارد شد که ایشان بتواند پیشرفت خودشان را داشته باشند. بعد از چند مدت دیگر احتیاجی به الگو نداشت چون در این شیوه نوازندگی الگوها مشخص است که چگونه است؛ یک سری از الگوها هست که اگر هنرجو یاد بگیرد میتواند از خودش خلاقیت نشان بدهد به قول خارجیها یک ملودی را ایمپرووایز Improvise (بداههنوازی) بکند و با آن تکنیکهایی که بلد هست قاطی بکند و آن را بنوازد.
وی همچنین گفت: تنها چیزی که من به ایشان گفتم و به همه هم میگویم این است که هیچوقت ملودی که از ریشهات نیامده است را به هیچ وجه به درد نمیخورد نهایت سه چهار ماه کار خواهد کرد و بعد از این مدت هیچ ارزشی نخواهد داشت. حتماً باید یک ریشهای در آن آب و خاکت داشته باشد حالا آب و خاک بزرگتر ما ایران است، کوچکتر ما استانها است، کوچکتر از آن شهرهاست و کوچکتر از آن دهات است و در تمام اینها ما موسیقی داریم. استفاده کردن از این ملودیها هیچ کس نمیتواند در مقابل آن قد علم بکند برای اینکه این ملودی ساخته یک نفر نیست و ساخته یک اجتماع بسیار فرهیخته بوده است و استفاده کردن از این ملودیها موفقیت آمیز است همانطور که خودم کارهای اولم را تجربه کردم به این فرم نبوده چون در سن 14 و یا 15 سالگی بوده است، به هر حال از کسی که 14، 15 سال سن دارد زیاد هم نمیتوان انتظار داشت ولی سن که بالاتر رفت من شانسی که داشتم خانوادهام موزیسین بودند و در خانواده زیاد من را تشویق نمیکردند و می گفتند شما حرفهات این است تشویق ندارد و بایستی آن را انجام بدهی.
اردوان کامکار در ادامه تأکید کرد: در آلبوم «کلاژ» چیزی که خیلی از آن خوشم آمد چون «مهیار طریحی» کارش را به نحو احس انجام داده است و خیلی درست و منطقی است و آن کاری است که بایستی باشد. از مشخصههای این کار این است که اولاً از یک گامی استفاده کرده است که این گام یکی از گامهای بسیار اصیل موسیقی سنتی ماست یعنی به هیچوجه گامی نیست که بتوان آن را با یک کشور دیگری مقایسه کرد. چون بعضی از گامها به هر حال به گامهای غربی و یا حتی شرق میانه و شرق دور شباهت دارد ولی از لحاظ موسیقی سنتی «نوا» یک مقدار کارکردن در آن مشکل است چه برسد به اینکه آدم بخواهد این کارها را روی آن انجام بدهد. مهیار با کاری که انجام داد تعهد خودش را به سرزمینش نشان داد که این ملودیها باید از اینجا استخراج بشود و اینها را پرورش بدهیم و این کار را به صورت خیلی خوبی انجام داده است و تا حالا هم خودشان از زبان من نشنیدهاند که از وی تعریف بکنم و سنتوری که در آلبوم «کلاژ» شنیدم از صدای آن لذت بردم؛ طرز چیدمان این قطعات برای من خیلی لذت بخش بود که به هر حال، ساز سنتور میزنم.
او افزود: ما تا حالا در موسیقی سنتی نداشتهایم و متأسفم که اینها را میگویم و خواهش میکنم که آنها را حمل بر خودستایی نگذارید؛ من از خودم تعریف نمیکنم و من همینی هستم که هستم، یک روشی را برای خودم ابداع کردم که به کسی حسادت نکنم و به تمام هنرجوهایم هم گفتهام که به هیچ کسی نباید حسادت کرد چون کار شما اگر درست باشد بین هزار تن بتون هم باشد خودش را نشان خواهد داد؛ شما در حال حاضر میبینید که شاید اگر اغراق نکنم با 20 نفر عین خودش با همدیگر دوست هستند نه این به آنها حسادت میکند و نه آنها هم به این و همه هم به همدیگر کمک میکنند. هر کدامشان هم در نوع خودشان مثل گلهایی که متفاوت هستند بسیار بوی خاص و زیبایی دارند چون به همدیگر حسادت نمیکنند، قبلاً متأسفانه استادهای قدیمی این کار را نمیکردند یعنی یا به هنرجوهایشان زیاد بها نمیدادند و یا آن چیزهایی که داشتند را زیاد نمیگفتند و هنرجو باید اینقدر زرنگ میبود که از داخل اینها یک چیزی پیدا میکرد که بلاخره به آن منظور خودش برسد. از این خیلی خوشحالم که الان من هیچ استاد دیگری نمیشناسم که دو شاگرد داشته باشد. هیچ استاد برجستهای متأسفانه در ایران نمیشناسم که دو شاگرد برجسته داشته باشد. من اگر شاگرد آقای پایور بودم به آن افتخارم میکنم و افتخارم این بود که من پیش استاد بزرگی مثل آقای پایور کار کردهام.
این هنرمند چیره دست سنتور در ادامه گفت: من از این بابت از ساز زدنم و از کاری که انجام میدهم به هیچ وجه افتخار نمیکنم ولی به این افتخار میکنم که حداقل 200 نوازنده را دارم که در سطح حرفهای ساز میزنند و به آن افتخار میکنم و همین هم برایم کافی است و هیچ کاری برای خودم نمیکنم که بخواهم خودم را مطرح کنم و همین قدری هم که مطرح شدهام به خاطر همین بچههاست؛ یعنی اینقدر این کار، کار مفیدی است و برای همین هم به بچههای دیگر و به مهیار جان هم گفتهام که این را ه باید ادامه داشته باشد. اگر سن و سالمان اجازه بدهد دیگر من نمیتوانم همه کاری بکنم و بقیهاش بر عهده بچههاست و اینها بایستی این کار را بکنند. بیایند این کارهایی که باید انجام بشود برای نمونه از کودکستان، ابتدایی و تا مراحل آخر، چه جوری باید به هنرجو سنتور یاد داد. تمام این موارد هست، من جسته گریخته تا آنجایی که فرصت داشتم چون فرصت نیست، من کتاب خودم را که منتشر کردم حدود 15،20 سال طول کشید، چون نمیشد و باید دنبال زندگی هم رفت؛ مثل زمانهای قدیم نیست، به هر حال الان یک مقدار فرق کرده است.
«اردوان کامکار» سنتور نواز معاصر ایران در پایان تأکیرد کرد: هیچ چیز دیگری نیست که آقای طریحی بخواهند یاد بگیرند؛ الان وظیفهاش مطالعه کردن است و همین کاری که انجام داده است و در حال حاضر بازخورد کارش را میبیند؛ ایشان میتوانست از 10 سال پیش این آلبوم را منتشر کند ولی من اجازه نمیدادم. میگفتم که شما باید کاری را ارائه بدهید که به آن افتخار بکنید، این کاری که الان افتخار میکنیم و من هم به آن افتخار میکنم برای اینکه از راه درستش پله به پله بالا آمدیم تا اینکه به اینجا رسیدهایم اگر زود به آن دوران بلوغ هنری برسیم دیگر دست به ساز نمیزنیم چون دیگر فکر میکنیم که تمام است ولی باید این مراحل طی بشود تا این کار انجام بشود. تا حالا این حرف را به مهیار نزدهام ولی جلو همه شما میگویم که به ایشان افتخار میکنم.
- خوشحالم که در این مراسم صمیمی و بیتکلف حضور دارم
وی افزود: در طول این چهار، پنج سال پرکاری که در استودیو زمانهای زیادی را گذراندیم و مهمتر از آن کنسرتها و سفرهایی بود که ما با همدیگر رفتیم، من فکر میکنم به واسطه کنسرتهای گروه «شمس» و تور «چرا رفتی» بیشتر از 7 ، 8 ماه در شهرها و کشورهای مختلف با همدیگر زندگی کردیم و به نظر من مهیار نمونه است چه برای پیشکسوتها و چه برای ما که در واقع در وسط راهیم و چه برای جوانترها که ببینند که آدم وقتی توانایی موسیقی دارد کافی نیست، خیلیها توانایی موسیقی دارند اما آن تربیت و آن استخوانبندی که یقیناً از خانواده میآید و هوش سرشاری که مهیار در این بخش دارد ولی باید خیلی باهوش باشی که بتوانی با دانا و با خرد زندگی بکنی، بتوانی یکجوری رفتار بکنی که از مهیاری که من اولین بار دیدم تا امروز که هزاران ساعت با همدیگر بودیم در سختیها، مشکلات و فشارهای کاری وحشتناک، مهیار همینی است که شما در اینجا میبینید و این چیزی است که در جامعه ایرانی و بخصوص در موسیقی خیلی کم داریم آن بلوغ زودرس در واقع باعث سوختن آن نهال میشود؛ مهیار علاوه بر بخش موسیقی که خیلی نوازنده توانا و هوشمندی است ولی این منش اخلاقی خیلی بارز است و امیدوارم که شاگردهایش این مشخصه بارز را از ایشان یاد بگیرند و در وهله بعد ساز زدنش را.
این نوازنده تار، سهتار و تنبور و عضو گروه موسیقی «شمس» در پایان تأکید کرد: خیلی خوشحالم و به ایشان تبریک میگویم انشاءالله این آلبوم آغاز یک راه باشد و نه خود مقصد و از همه شما تشکر میکنم که حضور دارید و از موسیقی حمایت میکنید و از اثری که بهانهای جز موسیقی نداشته است را در آیین رونمایی آن شرکت میکنید و یقیناً آدمی خواهد شد که علاوه بر کارهایی که بیشتر جنبه باکلام بودن و شعر دارد و بر محور خواننده میچرخد موسیقیهایی هستند که در واقع هیچ کمی از آنها ندارند و یقیناً باید این آغاز راه مهیار باشد که این اولین پله از آن صعودی باشد که بتواند در یک دوره 20 ، 30 ساله به نتیجهای برسد که ما در اثر «اردوان کامکار» میبینیم، از «دریا» تا امروز در نوازندگی و موسیقی سنتور ایشان اتفاق افتاده است؛ اردوان دو بخش دارد یک بخش آن نوازندگی است که هر کسی با نوازندگی میتواند به هر جایی برسد ولی اینکه یک موسیقی را برای یک سازی طراحی بکنید این، کار هر کسی نیست و در واقع یک باغی را بنیان نهاده است که در حال حاضر میبینیم. یادم است مثلاً 15 سال پیش اگر میخواستیم یک کاری را ضبط بکنیم شاید یک نفر و یا نهایتاً دو نفر میتوانستند یک کار خیلی معمولی را بیایند و در استودیو ضبط بکنند، الان ماشاءالله همه توانمند و چابک و سرحال و آن پختگی هم پشت سرش بیاید و ما که یواش یواش پیشکسوت بشویم جوانها دل ما را خوش بکنند و ما را سرحالتر بکنند.
در بخش دیگری از این نشست، «سهراب پورناظری» آهنگساز گفت: رابطه من و مهیار شاید یک مقداری نزدیکتر از دوستان دیگر باشد؛ یکجورهایی سنگینی مراحل کاری من آهنگسازی، جمع کردن گروه با مهیار، نتکردن قطعات و یک کارهایی که دست تنهایی انجام دادن آنها شاید سخت باشد و من همیشه از مهیار جان کمک میگیرم، مهیار خیلی باهوش است و در اصول اخلاقی خیلی ثابت قدم بوده است. و خیلی خوشحالم که این همه سال با همدیگر کار کردیم و پیش رفتهایم؛ دست خانوادهاش در درجه اول و در مرحله بعد هم دست استاد «اردوان کامکار» درد نکند که اینطوری جوان برومندی را به موسیقی ایران تحویل بدهند.
وی همچنین گفت: در مورد آلبوم «کلاژ» هم ما همیشه سعی میکنیم در کنسرتهایی که داریم تقسیم کنیم که همه نوازندهها بتوانند عرصه را در اختیار داشته باشند و نوازندگی بکنند و بین ما چند نفر تقسیم نشود، در تورهایی که با گروه «شمس» با تهمورس جان و همایون جان داشتیم همیشه سعی میکردیم که مهیار جان یک بخشی از کار را در اختیارش باشد و بتواند هنرش را نشان بدهد و در اثنای این کنسرتها من فکر کردم که باید هر طور شده از مهیار بخواهم که این کار را انجام بدهد چون به نظر من درصدی از پیشرفت هنرمند در مرحله ارائه صورت میگیرد، یعنی از یک جایی پیش میروید اگر از آن مرحله به بعد ارائه ندهید و بازخوردها را نداشته باشید به نظرم شاید راکد بشود و در همانجا بماند، در کنسرتها و در ارائه سیدیها ما میبینیم که هنرمند از یک گل خامی به پخته تبدیل میشوند و در عرض 10 ، 20 سال 10 و یا 20 سی دی از خود منتشر میکنند. به نظرم رسید که موقع انجام کار مهیار رسیده است و همانطور از دستیار یکی از کنسرتها یک کاغذ و قلم خواستم و گفتم همین الان قرارداد را مینویسیم و شما متعهد هستید که این سی دی را عرضه کنید، شاید فقط نقش یک تلنگر و جرقه و مشوق بوده است و بیشتر از این نه، و وقتی هم که آماده شد از آقای حسینخانی خواستم که این اثر را حتماً به بهترین شکل منتشر و پخش کنند.
پورناظری در ادامه اظهار داشت: امیدوارم که این هنر، هنر موسیقی ایرانی و سنتورنوازی به نظرم در صورت خامش هم باارزش است و یک نوازندهای سنتور و یا کمانچه بنوازد، یک کسی حافظشناس و مولویشناس باشد، این خام، ارزش و امتیاز است چه به سطح بالا برسد با این همه هجوم فرهنگی که از غرب میآید یکجورهایی کشور ما یک بخشهایی از آن اشغال شده است؛ حتماً نباید مرزها درست کسی بیافتد به نظرم وقتی که فرهنگ به دست کسی بیافتد، 90 درصد ما لباسهای غربی بپوشیم، تکنولوژی غرب را استفاده بکنیم و توسط این گوشیهای هوشمند کنترل بشویم؛ از نظر من با بودن این گوشهای موبایل، تقریباً ریموت کنترل اکثر ماها دست غرب است زمانی برای مطالعه و اندیشه و جستوجو در فرهنگ غنی که به نظر من مهمترین فرهنگ جهان است الان با این گوشیهای هوشمند دارد کنترل میشود. در این عصر، توسط ماهواره، توسط سریالهای ترکیه، جم تی وی و چیزهای دیگری که شما بهتر میدانید یک جوانی میآید و عمرش را پای سنتور میگذارد و این به خودی خود امتیاز است و قدر آن باید دانسته بشود من به اندازه خودم و به عنوان برادرش از ایشان قدردانی می کنم، دست استادش و همچنین دست تمامی استادها را میبوسیم.
این نوازنده کمانچه و سهتار و عضو گروه موسیقی «شمس» در پایان تأکید کرد: امیدوارم که این راه بتواند ادامه پیدا کند و آن تهاجم فرهنگی که همیشه بلاخره بخشهای دولتی از آن حرف زدهاند و امروز ما میبینیم در تمام خانهها به صورت نیرومند حضور دارد به این شکل بشود جلوی آن را گرفت و امیدوارم که مهیار با شیب پیشرفت 10 آلبوم دیگر اینچنینی تولید بکند و مسیری که «اردوان کامکار» در سنتور ایران باز کرد و باعث شد که سنتور زنده بماند و به زبان زندهای تبدیل بشود؛ چون ما موسیقی داریم که موزهای است و یک موسیقی داریم که مثل موزهها میشود رفت و آن را نگاه کرد و از آن لذت برد ولی زبان روز جامعه دیگر نیست. همانطور که صدای شجریان را ما در خیابانها از ماشینها نشنویم آن موقع این موسیقی از نظر من زنده نیست و موسیقی زنده است که زبان جامعه باشد همانطور که همه ربنای استاد شجریان و دیگر آثارشان را شنیدند و در واقع آن موسیقی زنده است. متأسفانه مسیر فرهنگی کشور به سمتی میرود که اینها را از بین ببرد و اردوان در سنتور این خدمت را کرد و امیدوارم که مهیار و دوستان مهیار و کسانی که مدنظر اردوان هستند بتوانند این راه را ادامه بدهند و در سازهای دیگر هر کسی به اندازه خودش این تلاش را بکند.
در بخش پایانی این نشست، «مهیار طریحی» با سنتور خود دو قطعه اجرا کرد و در ادامه نیز مراسم رونمایی و جشن امضاء آلبوم سنتور نوازی معاصر «کلاژ» به آهنگسازی و تکنوازی وی برگزار شد.
تاریخ انتشار : دوشنبه 25 بهمن 1395 - 12:12
افزودن یک دیدگاه جدید