به بهانه انتشار آلبومِ «اجرای زنده گروه اوهام»
درست فالش خواندن
موسیقی ما - 1. درباره «اوهام» کم گفته نشده و حتی آنقدر گفتند که چند وقتی است هیچ توجهی به آنها نمیشود. گویا خسته شدهاند و خسته شدهایم. موضوع اما این است که آلبومی منتشر شده و هیچ کس برایش اهمیتی قائل نمیشود. برای بیشتر آلبومها این اتفاق میافتد و بسیار هم تلخ است اما «اوهام» شاید از مهمترینها باشد و این بیتوجهی هم نمود بیشتری پیدا میکند. گویا بسیاری از نشریات به غیر از یادنامه و جشننامه و پرونده درست کردن برای فرهاد و فریدون فروغی و حتی اریک کلپتون کار مهم دیگری ندارند. نکته دیگر اینکه حالا نسل جدید تا حدی از «اوهام» و همنسلانش فاصله دارد و طبیعی است که کمتر سراغ خواندن و نوشتن از آنها بروند. موسیقینویسهای قدیمیتر هم اگر در جریان باشند احتمالاً «اوهام» را سوژه تکراری میدانند که زیاد در موردش نوشته شده است. حالا کار ما شاید تکراری باشد اما هر تکراری هم الزاماً اشتباه نیست و البته که در گذر زمان شاید دوباره حرف زدن از یک گروه یا موزیسن مهم هم باشد.
2. «اوهام» را از اولین گروههای راک ایرانی پس از انقلاب میدانند و همین یک دلیل، برای مهم بودن یک گروه کافی است. نکته اما اینجاست که از هر زاویه آنها حرفی برای گفتن دارند. «اوهام» چند کار مهم را همزمان میکند؛ در زمان خودشان بستر اینترنت را به خوبی میشناسند و حتی پیش از جریان های دیگر موسیقی میتوانند از فضای اینترنت به نفع خودشان استفاده کنند. همین که اواخر دهه هفتاد گروهی تنها به پخش و شنیده شدن آثارش فکر میکند و فروش آلبوم برایش اهمیتی ندارد عجیب است. آنها با اینترنت «دیال آپ» و سرعت افتضاحش و بدون هیچ کنسرتی شنیده شدند و طرفدار دو آتشه داشتند.
3. اشعار «اوهام» به هیجوجه مطابق سلیقه قشر جوان نبوده و نیست، اما هنوز هم بین جوانترها طرفدار دارند و مخاطب اصلی «اوهام» همین قشر هستند. شعر حافظ با تمام آهنگین بودنش در گروه بزرگی از جوانها کششی ایجاد نمیکند. مگر اینکه مخاطب موسیقی سنتی باشند و با صدای کسانی مانند شجریان و شهرام ناظری، شعر حافظ را گوش کنند. پس چه چیزی باعث میشود مخاطب، موسیقی کلام محوری را گوش کند که با زندگی روزمرهاش فاصله دارد؟ دقیقاً این یکی از مهمترین ویژگیهای «اوهام» است. شهرام شعرباف شعر حافظ را امروزی میخواند. با تمام اشتباهاتش و اینکه شعر را در مواردی اشتباه میخواند اما توانسته همان مفهومی که در ابیات وجود دارد را به شکلی امروزی منتقل کند. برای مثال وقتی شعرباف با آن لحن میگوید: «در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست»، شاید در در ذهن مخاطب تصویری امروزی، مثل یک مهمانی شکل میگیرد و نه تصویری مانند یک نقاشی قدیمی. اگر هم تصویری در کار نباشد مفهوم و جانِ کلام اشعار به جان مخاطب میافتد. این دقیقاً همان کاری است که بسیاری تلاش کردند با اشعار کلاسیک انجام دهند اما نمونههای موفقش به تعداد انگشتان یک دست است.
4. شهرام به عنوان لیدر، سالها این نام را حفظ کرده و با تمام فراز و فرودها هنوز «اوهام» وجود دارد و با اینکه بارقههای نوآوریِ «شاهرخ ایزدخواه» دیگر وجود ندارد اما این گروه هنوز هم سرپا است. درست مانند «کهت مَیان» که همایون مجدزاده به تنهایی حفظش کرده و هنوز هم طرفدار دارد. شعرباف در دورههای مختلف با بهترینها کار کرده: بابک ریاحی پور، کسرا ابراهیمی، بابک آخوندی، کسرا سبکتکین، نیما رمضان، سیاوش امامی و پس از این هم معلوم نیست با چه کسانی این گروه را پیش میبرد. موضوع مهم این است که نام «اوهام» و البته شخص شهرام شعرباف آنقدر اعتبار داشتهاند که همیشه بهترینها در کنارشان باشند. شاید در رویکرد کلیِ گروه بیتأثیر بودند اما در صدادهی، اجرا و ضبط موفق «اوهام» نقش اساسی داشتهاند.
5. آنچه امروز در ایران موسیقی آلترنیتیو راک میخوانیم به نوعی با «اوهام» شروع میشود. سازبندی و استفاده از سازهای ایرانی برای یک آهنگ راک در زمان خودش یک نوآوری و حرکت جدید محسوب میشد که آلترنیتیوِ جریان مرسوم بود. نگاهی که شهرام شعرباف به خوانندگی دارد هم نسبت به گروههای دیگر (حتی تا امروز) نگاهی ضد جریان است. برای او مهم نیست با خواندنش چه بلایی سرِ ملودی اصلی میآید حتی شاید او اصلاً خواننده نیست. هر بار که یک آهنگ را بخواند چیز جدیدی خواهد بود. اما چه کسی میتواند بگوید این خواندن اشتباه است؟ چه کسی میتواند بگوید این خواندن به کارش کمک نکرده و ضرر هم زده است؟ او یکی از بهترین فالش خوانهای ایران است و حس و حال «اوهام» تا حد زیادی مدیون خوانش او است. اصلاً گاهی درست خواندن، فالش است و شهرام این اشتباه را نمیکند.
6. حالا آلبوم «اجرای زنده اوهام» منتشر شده که بسیاری به اشتباه فکر کردند آلبومِ تصویری کنسرت آنها است. آلبوم 15 قطعه دارد که منتخبی از آلبومهای قبلی و همچنین آخرین آلبوم «اوهام» یعنی «این خرقه بیانداز» است. کنسرتی که در برج آزادی برگزار شد اتفاق مهمی برای شهرام و طرفداران «اوهام» بود و اتفاقاً اجرای محکم و باکیفیتی هم بود. تمام آهنگهای این آلبوم قبلاً به صورت استودیویی ضبط شده و در آلبومهایشان وجود دارد اما نقش انتشار آلبوم اجرای زنده موضوع دیگری است. حال و هوای اجرای قطعات در کنسرت قطعاً با آلبوم رکورد شده بسیار متفاوت است. ضمن اینکه بسیاری از قطعات با تنظیم جدید اجرا شدهاند. تبحر شعرباف در اجرای زنده است و همین قابلیت، او را در اجرای قطعه «این خرقه بیانداز» نجات میدهد. اواسط آهنگ او شعر را فراموش میکند و فقط با آوا (زیرلب) زمزمه میکند اما بازهم شعر یادش نمیآید، با قدرت و در حالی که ریتم آهنگ را حفظ میکند فریاد میزند: «یادم رفت». این توانِ کنترل و تسلط او در خوانندههای ایرانی کمنظیر است. تنها نکتهای که باعث شده از هیجان آلبوم کم شود گنجاندن صحبتهای خواننده در پایان قطعات و معرفی قطعه بعدی است که بیشتر از 10 ثانیه در هر قطعه زمان گرفته و پیوستگی قطعات را دچار سکته کرده است. در نهایت این آلبوم یک یادگاری برای طرفداران «اوهام» است.
2. «اوهام» را از اولین گروههای راک ایرانی پس از انقلاب میدانند و همین یک دلیل، برای مهم بودن یک گروه کافی است. نکته اما اینجاست که از هر زاویه آنها حرفی برای گفتن دارند. «اوهام» چند کار مهم را همزمان میکند؛ در زمان خودشان بستر اینترنت را به خوبی میشناسند و حتی پیش از جریان های دیگر موسیقی میتوانند از فضای اینترنت به نفع خودشان استفاده کنند. همین که اواخر دهه هفتاد گروهی تنها به پخش و شنیده شدن آثارش فکر میکند و فروش آلبوم برایش اهمیتی ندارد عجیب است. آنها با اینترنت «دیال آپ» و سرعت افتضاحش و بدون هیچ کنسرتی شنیده شدند و طرفدار دو آتشه داشتند.
3. اشعار «اوهام» به هیجوجه مطابق سلیقه قشر جوان نبوده و نیست، اما هنوز هم بین جوانترها طرفدار دارند و مخاطب اصلی «اوهام» همین قشر هستند. شعر حافظ با تمام آهنگین بودنش در گروه بزرگی از جوانها کششی ایجاد نمیکند. مگر اینکه مخاطب موسیقی سنتی باشند و با صدای کسانی مانند شجریان و شهرام ناظری، شعر حافظ را گوش کنند. پس چه چیزی باعث میشود مخاطب، موسیقی کلام محوری را گوش کند که با زندگی روزمرهاش فاصله دارد؟ دقیقاً این یکی از مهمترین ویژگیهای «اوهام» است. شهرام شعرباف شعر حافظ را امروزی میخواند. با تمام اشتباهاتش و اینکه شعر را در مواردی اشتباه میخواند اما توانسته همان مفهومی که در ابیات وجود دارد را به شکلی امروزی منتقل کند. برای مثال وقتی شعرباف با آن لحن میگوید: «در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست»، شاید در در ذهن مخاطب تصویری امروزی، مثل یک مهمانی شکل میگیرد و نه تصویری مانند یک نقاشی قدیمی. اگر هم تصویری در کار نباشد مفهوم و جانِ کلام اشعار به جان مخاطب میافتد. این دقیقاً همان کاری است که بسیاری تلاش کردند با اشعار کلاسیک انجام دهند اما نمونههای موفقش به تعداد انگشتان یک دست است.
4. شهرام به عنوان لیدر، سالها این نام را حفظ کرده و با تمام فراز و فرودها هنوز «اوهام» وجود دارد و با اینکه بارقههای نوآوریِ «شاهرخ ایزدخواه» دیگر وجود ندارد اما این گروه هنوز هم سرپا است. درست مانند «کهت مَیان» که همایون مجدزاده به تنهایی حفظش کرده و هنوز هم طرفدار دارد. شعرباف در دورههای مختلف با بهترینها کار کرده: بابک ریاحی پور، کسرا ابراهیمی، بابک آخوندی، کسرا سبکتکین، نیما رمضان، سیاوش امامی و پس از این هم معلوم نیست با چه کسانی این گروه را پیش میبرد. موضوع مهم این است که نام «اوهام» و البته شخص شهرام شعرباف آنقدر اعتبار داشتهاند که همیشه بهترینها در کنارشان باشند. شاید در رویکرد کلیِ گروه بیتأثیر بودند اما در صدادهی، اجرا و ضبط موفق «اوهام» نقش اساسی داشتهاند.
5. آنچه امروز در ایران موسیقی آلترنیتیو راک میخوانیم به نوعی با «اوهام» شروع میشود. سازبندی و استفاده از سازهای ایرانی برای یک آهنگ راک در زمان خودش یک نوآوری و حرکت جدید محسوب میشد که آلترنیتیوِ جریان مرسوم بود. نگاهی که شهرام شعرباف به خوانندگی دارد هم نسبت به گروههای دیگر (حتی تا امروز) نگاهی ضد جریان است. برای او مهم نیست با خواندنش چه بلایی سرِ ملودی اصلی میآید حتی شاید او اصلاً خواننده نیست. هر بار که یک آهنگ را بخواند چیز جدیدی خواهد بود. اما چه کسی میتواند بگوید این خواندن اشتباه است؟ چه کسی میتواند بگوید این خواندن به کارش کمک نکرده و ضرر هم زده است؟ او یکی از بهترین فالش خوانهای ایران است و حس و حال «اوهام» تا حد زیادی مدیون خوانش او است. اصلاً گاهی درست خواندن، فالش است و شهرام این اشتباه را نمیکند.
6. حالا آلبوم «اجرای زنده اوهام» منتشر شده که بسیاری به اشتباه فکر کردند آلبومِ تصویری کنسرت آنها است. آلبوم 15 قطعه دارد که منتخبی از آلبومهای قبلی و همچنین آخرین آلبوم «اوهام» یعنی «این خرقه بیانداز» است. کنسرتی که در برج آزادی برگزار شد اتفاق مهمی برای شهرام و طرفداران «اوهام» بود و اتفاقاً اجرای محکم و باکیفیتی هم بود. تمام آهنگهای این آلبوم قبلاً به صورت استودیویی ضبط شده و در آلبومهایشان وجود دارد اما نقش انتشار آلبوم اجرای زنده موضوع دیگری است. حال و هوای اجرای قطعات در کنسرت قطعاً با آلبوم رکورد شده بسیار متفاوت است. ضمن اینکه بسیاری از قطعات با تنظیم جدید اجرا شدهاند. تبحر شعرباف در اجرای زنده است و همین قابلیت، او را در اجرای قطعه «این خرقه بیانداز» نجات میدهد. اواسط آهنگ او شعر را فراموش میکند و فقط با آوا (زیرلب) زمزمه میکند اما بازهم شعر یادش نمیآید، با قدرت و در حالی که ریتم آهنگ را حفظ میکند فریاد میزند: «یادم رفت». این توانِ کنترل و تسلط او در خوانندههای ایرانی کمنظیر است. تنها نکتهای که باعث شده از هیجان آلبوم کم شود گنجاندن صحبتهای خواننده در پایان قطعات و معرفی قطعه بعدی است که بیشتر از 10 ثانیه در هر قطعه زمان گرفته و پیوستگی قطعات را دچار سکته کرده است. در نهایت این آلبوم یک یادگاری برای طرفداران «اوهام» است.
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : جمعه 14 آبان 1400 - 15:13
افزودن یک دیدگاه جدید