مروری بر آلبوم «حداقل برای الان» اثر بنجامین کلمانتین که جایزه مرکوری را تصاحب کرد
مردِ تنهای لندن
امتیاز: 6 از 10 ستاره
بنجامین کلمانتین، خواننده و ترانهسرای انگلیسی قبل از انتشار آلبوم چند ایپی منتشر کرد که همچون پیشغذایی مخاطب را برای شنیدن اولین آلبوم یعنی آلبوم «حداقل برای الان» آماده میکرد. این آلبوم از یازده قطعه اوریجینال تشکیل شده و چند قطعه از ایپیهای قبلی گرفته شده است. آلبوم این احساس را به شما القا میکند که کلمانتین برای ساختن آن یازده بار مرده است. شیوه پیانونوازی در آلبوم بر پایه تکرار استوار است تا حسِ یک درام را تداعی کند اما این در مقایسه با صدای خود کلمانتین هیچ است. او صدایش را بالا میبرد و بعد پایین میآورد، با قدرت چهچه میزند و بعد دوباره عقب میکشد و با صدای لطیفی ناله میکند و در نهایت جایی در میانهی قطعه میایستد و درباره فرشتگان صحبت میکند.
قطعاتی که در آلبوم «حداقل برای الان» میشنوید گسترهی وسیعی را در بر میگیرد گسترهای از قطعات جذاب گرفته تا قطعاتی که به نظر میرسد زیادی تزئین و دستکاری شدهاند. این همان ریسکی است که شما با آن طرف هستید، زمانیکه وقتتان را صرف گوش دادن به اثر هنرمندی میکنید که از ساتی، هندریکس و پاواروتی به عنوان هنرمندانی که روی او تاثیر گذاشتهاند یاد میکند و با پای برهنه روی صحنه حاضر میشود. این ظرفیت بیاندازه برای بروز هیجان و احساسات هم نقطهی قوت کلمانتین است و هم نقطه ضعف او. گاهی ترانههای او بسیار موجزاند و درست به اصل مسئله میپردازند و گاهی شما با خود فکر میکنید این کلمات به کجا میخواهند برسند و چرا. خوشبختانه کلمانتین برای پیدا کردن ملودیهای خوشایند استعداد خوبی دارد.
قطعهی «سنگ بنا» (Cornerstone) قطعهی شاخص ایپی قبلی بود که کلمانتین منتشر کرد در این قطعه او کاملا برای تنهاییاش زوزه میکشد. او «در جعبهی خودش تنهاست» اما این جعبه «خانهی اوست، خانه، خانه...» هر home (خانه) که کلمانتین در ترانهاش ادا میکند شبیه به «hope» (امید) شنیده میشود، معمایی که احتمالا میخواسته مخاطب کشف کند و متوجه آن شود. اما این یک والس درست و حسابی است. او ملودی را همچون پارچهای روی فرم میکشد گویی به هیچ طریق دیگری نمیتوان آن را در اثر جای داد. پیانو و صدای خواننده تنها چیزهایی هستند که برای قطعه «سنگ بنا» لازماند اما لحظهی حیاتی «حداقل برای الان» در نتیجهی تنظیم قرص و محکم آن پدید میآید. «لندن» قطعهی دیگری که جذاب و فریبنده است میتواند درباره هیچ باشد همانطور که میتواند درباره همه چیز باشد. یا حتی درباره مردی که نمیداند چه کسی یا چه چیزی است. «لندن لندن لندن دارد صدایت میکند» ترجیع بندی است که صدایش در فضا میپیچد اما احتمالا مخاطب موضوع این روایت نیست.
با این حال نباید تصور کرد که بنجامین کلمانتین تنها از خودش میگوید. در واقع او واقعیتی خلاف این را به شدیدترین حالت ممکن در قطعه «مردم و من» بیان میکند. او میگوید: «من برای مردم مینویسم/از طرف خودم و مردم حرف میزنم». او در میان قطعهی «آدیوس» (خداحافظ) توقف میکند و در حالیکه صدای سازهای زهی ادامه دارد برای شما – برا ی مخاطب – توضیح میدهد که ملودی فرشتگان چه صدایی میدهد. فرشتگان واقعی. او قبل از آنکه دوباره به آن صدای فالستوی نازک بازگردد، برای اینکه وقت شما را گرفته با التماس عذرخواهی میکند»، لحظهای موسیقایی که به شکل نبوغآمیزی زیبا است و به همان اندازه که دوستداشتنی است عجیب و غریب هم هست.
بنجامین کلمانتین شاید اهدافی عوامگرایانه در سر داشته باشد اما حس شاعرانهی ضمنی در آهنگهای او از همان ویژگیهایی است که باید به آن خو گرفت تا بتوان از آن لزت برد. خوشبختانه سابقهی خوانندگی کلمانتین به مهارت و تخصصی جدی باز میگردد. «حداقل برای الان»؛ حالا میفهمم که این عنوان چقدر دقیق و با ظرافت انتخاب شده است!
آبزرور: 4 از 5 ستاره
ایندیپندنت : 4 از 5 ستاره
وال استریت ژورنال: 4 و نیم از 5 ستاره
دِ نشنال: 5 از 5 ستاره
کیو:4 از 5
گاردین: 4 از 5
بنجامین کلمانتین، خواننده و ترانهسرای انگلیسی قبل از انتشار آلبوم چند ایپی منتشر کرد که همچون پیشغذایی مخاطب را برای شنیدن اولین آلبوم یعنی آلبوم «حداقل برای الان» آماده میکرد. این آلبوم از یازده قطعه اوریجینال تشکیل شده و چند قطعه از ایپیهای قبلی گرفته شده است. آلبوم این احساس را به شما القا میکند که کلمانتین برای ساختن آن یازده بار مرده است. شیوه پیانونوازی در آلبوم بر پایه تکرار استوار است تا حسِ یک درام را تداعی کند اما این در مقایسه با صدای خود کلمانتین هیچ است. او صدایش را بالا میبرد و بعد پایین میآورد، با قدرت چهچه میزند و بعد دوباره عقب میکشد و با صدای لطیفی ناله میکند و در نهایت جایی در میانهی قطعه میایستد و درباره فرشتگان صحبت میکند.
قطعاتی که در آلبوم «حداقل برای الان» میشنوید گسترهی وسیعی را در بر میگیرد گسترهای از قطعات جذاب گرفته تا قطعاتی که به نظر میرسد زیادی تزئین و دستکاری شدهاند. این همان ریسکی است که شما با آن طرف هستید، زمانیکه وقتتان را صرف گوش دادن به اثر هنرمندی میکنید که از ساتی، هندریکس و پاواروتی به عنوان هنرمندانی که روی او تاثیر گذاشتهاند یاد میکند و با پای برهنه روی صحنه حاضر میشود. این ظرفیت بیاندازه برای بروز هیجان و احساسات هم نقطهی قوت کلمانتین است و هم نقطه ضعف او. گاهی ترانههای او بسیار موجزاند و درست به اصل مسئله میپردازند و گاهی شما با خود فکر میکنید این کلمات به کجا میخواهند برسند و چرا. خوشبختانه کلمانتین برای پیدا کردن ملودیهای خوشایند استعداد خوبی دارد.
قطعهی «سنگ بنا» (Cornerstone) قطعهی شاخص ایپی قبلی بود که کلمانتین منتشر کرد در این قطعه او کاملا برای تنهاییاش زوزه میکشد. او «در جعبهی خودش تنهاست» اما این جعبه «خانهی اوست، خانه، خانه...» هر home (خانه) که کلمانتین در ترانهاش ادا میکند شبیه به «hope» (امید) شنیده میشود، معمایی که احتمالا میخواسته مخاطب کشف کند و متوجه آن شود. اما این یک والس درست و حسابی است. او ملودی را همچون پارچهای روی فرم میکشد گویی به هیچ طریق دیگری نمیتوان آن را در اثر جای داد. پیانو و صدای خواننده تنها چیزهایی هستند که برای قطعه «سنگ بنا» لازماند اما لحظهی حیاتی «حداقل برای الان» در نتیجهی تنظیم قرص و محکم آن پدید میآید. «لندن» قطعهی دیگری که جذاب و فریبنده است میتواند درباره هیچ باشد همانطور که میتواند درباره همه چیز باشد. یا حتی درباره مردی که نمیداند چه کسی یا چه چیزی است. «لندن لندن لندن دارد صدایت میکند» ترجیع بندی است که صدایش در فضا میپیچد اما احتمالا مخاطب موضوع این روایت نیست.
با این حال نباید تصور کرد که بنجامین کلمانتین تنها از خودش میگوید. در واقع او واقعیتی خلاف این را به شدیدترین حالت ممکن در قطعه «مردم و من» بیان میکند. او میگوید: «من برای مردم مینویسم/از طرف خودم و مردم حرف میزنم». او در میان قطعهی «آدیوس» (خداحافظ) توقف میکند و در حالیکه صدای سازهای زهی ادامه دارد برای شما – برا ی مخاطب – توضیح میدهد که ملودی فرشتگان چه صدایی میدهد. فرشتگان واقعی. او قبل از آنکه دوباره به آن صدای فالستوی نازک بازگردد، برای اینکه وقت شما را گرفته با التماس عذرخواهی میکند»، لحظهای موسیقایی که به شکل نبوغآمیزی زیبا است و به همان اندازه که دوستداشتنی است عجیب و غریب هم هست.
بنجامین کلمانتین شاید اهدافی عوامگرایانه در سر داشته باشد اما حس شاعرانهی ضمنی در آهنگهای او از همان ویژگیهایی است که باید به آن خو گرفت تا بتوان از آن لزت برد. خوشبختانه سابقهی خوانندگی کلمانتین به مهارت و تخصصی جدی باز میگردد. «حداقل برای الان»؛ حالا میفهمم که این عنوان چقدر دقیق و با ظرافت انتخاب شده است!
- امتیاز رسانههای دیگر بر این آلبوم:
آبزرور: 4 از 5 ستاره
ایندیپندنت : 4 از 5 ستاره
وال استریت ژورنال: 4 و نیم از 5 ستاره
دِ نشنال: 5 از 5 ستاره
کیو:4 از 5
گاردین: 4 از 5
منبع:
پاپ مترز
گردآوری و ترجمه:
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 آذر 1394 - 12:14
افزودن یک دیدگاه جدید