جشن موسیقی ما یک تجربه برای خانواده موسیقیست
شیرینیها و تلخیهای یک جشن
[آرش نصیری - روزنامهنگار، مدیر و مجری برنامه هزار صدا ]
همدلی، دلهای عاشق میخواهد. دلهایی که عاشق هنر و موسیقی و عاشق دیدار با مردماند. عاشق با هم بودن و در کنار هم شاد و موفق بودن و برای همراهان و همدلان خوبی خواستن.
هنوز نیم ساعت به زمان برنامه مانده که استاد نادر گلچین عصازنان از در تالار وحدت وارد میشود. همو که «نوای کاروان» را خوانده و «بوی بهار»، «من دیگه بچه نمیشم»، «چشای تو نور کوچه باغ رازه»، «مهر سیه چشمان»، «از یادم نروی» و دهها آواز و تصنیف ماندگار دیگر که هیچگاه از یادها نمیروند. آمده است تا در کنار جوانترها به همدلی معنای دیگری بدهد و از همان در ورودی به خوش و بش با علاقمندان موسیقی میپردازد. استاد هادی منتظری هم همراه اوست. بعد خالق «نیلوفرانه» میآید، عباس خوشدل. آنها در محل مربوط به عکاسی کنار هم میایستند تا این لحظه را برای آیندگان ثبت کنند. مثل «نوای کاروان» که خوشدل آهنگش را ساخته و گلچین آن را خوانده و در تاریخ ثبت است. عباس سجادی هم میرسد و میرود کنار گروه پیشکسوتان عکس یادگاری بگیرد. کمکم استاد فرهاد فخرالدینی هم میرسد که امروز یکی از چهرههای برگزیده است و قرار است مراسم بزرگداشتشان هم برگزار شود. استاد عبدالوهاب شهیدی میآید و مثل همیشه این سالها در کنار استاد حسن ناهید. نادر مشایخی هم آمده و از آن طرف حمید حامیخواننده خوشصدای خوش قد و بالا و بعد احسان خواجه امیری میآیند و بعدتر فرزاد فرزین که با اعضای گروهش آمده. مثل همیشه حرفهای و حساب شده و البته خوشتیپ. صدیق تعریف و سالارعقیلی هم میآیند و محمد معتمدی و وحید تاج. استاد حسین علیزاده با علی بوستان و دوستان میآید، استاد شهرام ناظری با فرزندش حافظ ناظری و استاد کیخسرو پورناظری با فرزندانش سهراب و تهمورث. گروه ترانهسرایان با هم میرسند، دکتر افشین یداللهی البته تنها آمده است و بعد مهدی یراحی میآید و بعد مرتضی پاشایی به همراه مهدی کرد و ندیم و مهدی احمدوند.بابک صحرایی و نیکان و باقی دوستان. برادران درخشانی هم هستند و اهورا ایمان و همینطور آریا عظیمینژاد. کیوان ساکت هم میآید بعد بانو سیمین غانم، خواننده گل گلدون من و قلک چشات و.... خیلیهای دیگر هم آمدهاند که همدلی معنا پیدا کند. به هر طرف نگاه میکنی بزرگی را میبینی که نقشی دارد در ترسیم چهره رنگارنگ موسیقی ما. بعضیها هم نیامدهاند و جایشان خالیست. بعضیها مثل استاد شجریان و همایون شجریان که در سفرند و بعضی دیگر مثل بهروز صفاریان و فریدون که لابد به دلیل گرفتاری کاری یا به دلایل دیگر نیامدهاند و معلوم است که عدم حضورشان ملموس است. کاش سیروان هم آمده بود یا بنیامین، یا شهرام شکوهی یا محسن یگانه یا.... کاش جناب محمدحسین توتونچیان، وقتی به عنوان بهترین نهیه کننده کنسرت انتخاب شد، مثل تهیه کنندگان خوب دیگر موسیقی کشورمان از جمله صدرالدین حسین خانی, حمید اسفندیاری، بابک چمن آرا، غلامعلمشاهی، محسن رجب پور و ... در سالن حاضر بود.
نمیخواهم کنکاش کنم که مقصر این عدم حضورها کیست اما هر که هست جای این دوستان و دستاندرکاران موسیقی خالی بود که اگر بودند همدلی معنای بهتری پیدا میکرد.
***
تلخیها و شیرینیها همه جا هست و برای این جشن هم. شیرینی برگزاری جشنی به این خوبی و بزرگی البته آنقدری هست که تلخیها را بپوشاند اما بخشی از آنچه از آن به تلخی یاد میکنیم مربوط است به خانواده موسیقی و ناشکیباییها و بعضا نامهربانیهایشان و معلوم است که تلخیش به کام همه اهالی موسیقیست و ما را از روزها و آرزویهای خوش دور میکند. بخشی از آن را هم در همان شب جشن شاهد بودیم، مثل وقتی که تهمورث پورناظری دوبار روی صحنه آمد و هر دو بار جملاتی به طعنه گفت و یا سخنانی که حافظ ناظری گفت که میخواست مهربان باشد اما بیشتر تلخی داشت تا شیرینی.اینها همه بیشتر گلایه است و ماجراهای دیگر در ارتباط با نظرسنجی مردمی و نظرسنجی کارشناسی سایت از جنس گلایههایی بزرگتر و البته ماجرای اختلاف با دو تهیه کننده موسیقی که منجر به بیرون رفتن آنها و خوانندههایشان از برنامه شد.
البته آنچه مشخص است این است که قاعدتا برای سایت موسیقی ما، ایجاد اعتبار برای برنامهای که قرار است انشاالله هر سال برگزار شود باید از هر چیز دیگر مهمتر باشد و این اعتبار زمانی ایجاد و بیشتر و بیشتر میشود که این نظرسنجیها هر چه درستتر انجام شود. شاید برای آنکه دیگر این حرف و حدیث نباشد بهتر بود ناظر یا ناظرانی بیطرف و بیرونی بر این نطرسنجیها نظارت کنند و این میتواند برای سالهای بعد برنامهریزی شود.
موضوع دیگر که باعث سوء تفاهم شد شیوه نظرسنجی بود که قطعا باید در سالهای بعد اصلاح شود. نتیجه این روش که صد نفر از اهالی موسیقی درباره همه اجزای موسیقی نظر بدهند این میشود که مثلا در بخش ترانه نتیجه نظرسنجی مردمیکارشناسیتر از نظرسنجی کارشناسیست. وقتی یک تنظیمکننده در مورد ترانه نظر میدهد طبیعتا نمیتواند کلام را به خوبی کارشناسی میکند و معمولا برآیند کل اثر او را تحت تاثیر قرار میدهد و بهتر است هیاتی از کارشناسان ترانه بهترین ترانه را انتخاب کنند و قس علیهذا در مورد دیگر جزییات و بخشهای یک آلبوم موسیقی.
البته اینها همه در نتیجه تجربه به دست میآید و مگر این برنامه چند سال است که برگزار میشود؟! جشن همدلی سایت موسیقی ما یک جشن دو ساله است و معلوم است که نمیتوان از آن انتظار مراسمی مثل گرمیرا داشت که سالهاست برگزار میشوند.
***
موضوع مهم این است که در این شرایط سخت موسیقی، ما باید بیشتر نگران موسیقی باشیم نه خودمان و حتی اگر اعتراض داریم سعی کنیم این اعتراض ما پیش برنده و مفید باشد نه بازدارنده و آسیبزننده. بخش مهم این ماجرا این است که بخش خصوصی، آن هم جوانانی از بدنه جریان موسیقی، جشنی را برگزار میکنند که نتیجه آن اتفاقیست که سالها آرزوی همه دلسوزان موسیقی بوده است؛ برگزاری جشنی که در آن همه اعضای این خانواده بزرگ دور هم جمع شوند، جایی که استادان فخرالدینی و علیزاده و ناظری و پورناظری و دیگر بزرگان جایزه حامی و فرزین و یراحی و دیگران را بدهند و همان پایین بنشینند و همه با هم اجرای معتمدی و پاشایی و یراحی و گروه آوازی تهران را بشنوند و ببینند، هرچند که این موسیقی از سلیقهشان دور باشد. همه اینها رابه خاطر اتحاد بین خود انجام دهند و بعد هر کدام بروند و کار خود را به بهترین وجهی انجام دهند. یعنی احترام به همه ژانرها و آدمها و حمایت از هم صنفیهای خود. این یعنی اینکه جماعت اهل موسیقی به تعدد سلیقهها و ژانرها قایل و در پیگیری مطالبات صنفی و اجتماعی خود متحد است. این یعنی اینکه هر کس کار موسیقی میکند بداند که کارش مورد توجه و قضاوت قرار میگیرد و بهتر است در کارش بازنگری و دقت کند. این یعنی اینکه...
حیف که برخی از ما تنها خودمان را در نظر میگیریم نه منافع اجتماعی یک رویداد را.
ایراد از هر جا باشد دودش به چشم همه میرود. باید انتقاد کرده مسیر را اصلاح کنیم نه آنکه بازی را به هم بزنیم. حیف که آن همه شیرینی برگزاری این جشن آغشته به تلخی این ماجرا شود که گروهی سایت موسیقی ما را هک کنند که نتایج مخدوش به دست مردم برسد. خدا کند این کار، کار هیچ هنرمندی نباشد و فقط عدهای که دشمن هر دو طرفند باعث و بانی این ماجرا باشند.
***
حاصل این شیرینیها و تلخیها به دست آمدن یک تجربه بزرگ برای موسیقیست. اینکه میشود در کنار هم به اقدامات سازنده فکر کرد. برای برگزارکنندگان هم یک تجربه بزرگ داشت که از همین الان برای جشن سال بعد برنامهریزی کنند، نه فقط برای برگزاری که برای نهایی کردن جزییات آن. برای به وجود آوردن سیستم نظارت و حتی اینکه کدام ستاره در کجای سالن بنشیند تا باعث سوء تفاهم و رنجیدن کسی نشود. برای اهالی موسیقی تجربه میشود که در طول سال کارهای خوب را رصد کنند که وقتی در پایان سالش در معرض قضاوت یا در جایگاه قاضی مینشینند بهترین قضاوت را داشته باشند. برای همه ما تجربه میشود که سعی کنیم از تجربیات موفق کشورهای دیگر در برگزاری چنین جشنهایی استفاده کنیم و بدانیم آنچه باقی میماند، حلاوت رفتارها و لحظههای درست انسانیست، مثل آن لحظه که علی جعفری پویان جایزهاش را به شکرانه سلامت پدرام فریوسفی به او تقدیم کرد، یا مثل آن لحظه که کیوان ساکت روزهایی را به یاد آورد که یک نوجوان شهرستانی بود و از مشهد به تهران میآمد و حسین علیزاده شش صبح بیدار میشد و در کانون چاوش را برایش باز میکرد و یک تار یحیی دستش میداد تا او ساعتها بنشیند و ساز بزند و بشود کیوان ساکت.
... و یا لحظهای که کل سالن «گل گلدون من» را به افتخار سیمین غانم میخواندند و بانو تلاش میکرد اشکهایش سرازیر نشود و تصویرش روی مونیتور تالار وحدت ثبت میشد...
گفتنیها کم نیست....
منبع:
موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 13 مهر 1393 - 13:41
افزودن یک دیدگاه جدید