برنامه یاد بعضی نفرات
 
محرم که می‌شد موزیک و ملودی‌ها را جمع‌آوری می‌کردم...
لوریس چکناواریان:
محرم که می‌شد موزیک و ملودی‌ها را جمع‌آوری می‌کردم...
موسیقی ما - رضا نامجو: چکناواریان، «روایتگر بنام تاریخ» اساطیری ایران است. آهنگساز و رهبر ارکستر زاده بروجرد که از پدر و مادری ارمنی به دنیا آمده و چندی پیش، رونمایی سمفونی کورش را در دانشکده هنر دانشگاه آزاد انجام داد. وی پیش از این به مناسبت نمايش لوح «كورش كبير» در نواحي مختلف ايالات متحده‌ آمريكا این سمفونی را در نواحی مختلف آمریکا به اجرا درآورده بود. به همین بهانه با وی گفتگویی انجام داده ایم که در ادامه می خوانید:

* درباره جرقه اولی که برای ساخت سمفونی کورش کبیر زده شد صحبت کنید؟
سال‌ها پیش که به تخت جمشید رفتم ، ۲۸ پادشاهی که تحت فرمانروایی ایران و کورش کبیر قرار داشتند را دیدم. آن موقع به من گفتند یکی از این پادشاه‌ها، پادشاه ارمنستان است. همان موقع گفتم پس چرا به من می‌گویید اقلیت. اجداد من همه ‌ایرانی بودند. به نظر من اینکه به مرور زمان مرزها تغییر کرده دلیل مناسبی نیست تا من خود را ایرانی ندانم. ما همه ‌ایرانی هستیم. به افتخار کوروش که نه تنها از کلمه اقلیت استفاده نمی‌کرد بلکه برده داری را هم به طور کامل ممنوع کرده بود، تصمیم به نوشتن اثری گرفتم.

* از چه منابعی برای ساخت این کار استفاده کردید؟
مد‌ت‌ها در این مورد تفکر کردم. اما منابع ایرانی قابل توجهی درباره کوروش وجود نداشت. منابع یونانی به صورت کامل‌تری درباره او نوشته بودند. سموفون و هردتوس از جمله تاریخ نگاران یونانی‌اند که درباره کورش سخن گفته‌اند. آن منابع را مطالعه و داستان آنها را به عنوان منبع این اثر استفاده کردم.

* نحوه مواجهه با کار و نحوه روایت داستان در این سمفونی چگونه است؟
این اثر به گونه‌ای نوشته شده که توانایی اجرای آن با راوی و بدون راوی وجود دارد. از این رو احتیاج به نقل داستان بود. متن این موسیقی که راوی اجرای آن را به عهده دارد به نحوی نوشتم که گویی خود کورش در حال تعریف از زندگی خود است. راوی در بین قطعات از زبان کورش اتفاقات پیرامون قطعه‌ای که قرار است اجرا شود را روایت می‌کند.

* روایت شما از زندگی کورش چه بود؟
طبق این کتاب که روایت من هم از آنها منشأ گرفته پدر بزرگ کورش پادشاه کشور ماد بود و آن موقع کشور ماد بزرگ‌ترین کشور جهان قلمداد می‌شد. آسیاگاس که همان پدربزرگ کورش است دو بار خواب می‌بیند از دخترش پسری متولد می‌شود که پادشاهی را از چنگ او خارج می‌کند. دختر خود را به همسری کامبیزیه، پرنس ایرانی می‌دهد و با این کار به گمان خود خطر ناشی از خواب اول را دفع می‌کند. بار دوم که خواب قبلی تکرار می‌شود، پادشاه به وزیرش هارپاگوس دستور می‌دهد برود و پسر را بکشد. هارپاگوس پس از اینکه پسر به دنیا آمد او را نکشت بلکه او را به چوپانی داد تا او را بزرگ کند. در ادامه کودک رشد و نمو می‌کند و در بازی‌های کودکانه نقش شاه را ایفا می‌کند. این خبر به گوش آسياگاس رسید و او هم دستور می‌دهد او را بیاورند. کار بدی که پادشاه انجام داد این بود که پسر وزیرش را در دیگ جوشاند و از آن خورشتی فراهم کرد و بعد هم به پدر گفت از آن خورشت بخورد. اختلاف بین وزیر و پادشاه به وجود می‌آید و کورش را هم به پارس بر می گرداند. مدتی بعد با کمک‌هارپاگوس کورش لشکرکشی می‌کند و بعد از از بین بردن امپراطوری مادها، امپراطوری ایران را بنیان گذاری می‌کند.

* درباره اولین اجراهای این کار و ابعاد شخصیتی انسانی چون کورش چه نظری دارید؟
درباره کورش و بزرگی‌اش بسیار شنیده‌ایم. تمام دنیا او را انسان برجسته‌ای می‌دانند. این کار را سال گذشته به آمریکا بردم. در شهرهای نیویورک، لس‌آنجلس، شیکاگو، دیترویت و سانفرانسیسکو کار را اجرا کردم. سه سال می‌شد که روی این سمفونی کار می‌کردم و در ۱۰آگوست امسال با ارکستر فیلارمونیک سانفرانسیسکو که هشتاد نفر نوازنده داشت آن را اجرا کردم. منشور کورش در موزه بود و سمفونی هم که درباره کورش بود به اجرا در آمد.

* هم اکنون نوشتن کار دیگری را در دست دارید؟
الان درگیر نوشتن صحنه خودکشی صادق هدایت هستم. زندگی او برای من خیلی جالب بود. آثار ایشان را خوانده‌ام و بر همان اساس سناریویی نوشته‌ام که فقط درباره یک ساعت پایانی زندگی او قبل از خودکشی‌اش است. این صحنه را از زنده به گور و بوف کور گرفته‌ام. خیلی دلم می‌خواست طرح اول این کار را تمام کنم که خوشبختانه قبل از تولدم به پایان رسید و طرح را نوشتم. از نظر من نوشتن یک اثر درست مثل غذا پختن است که مراحل مختلفی دارد. نوشتن یک کار ممکن است سال‌ها طول بکشد. مثلا رستم و سهراب را زمانی نوشتم که تجربه‌ای نداشتم اما خیلی دوست داشتم آن کار را انجام دهم. ۲۵ سال روی آن کار کردم و ۸ بار از ابتدا تا انتها دوباره کار را نوشتم.

* شما در خانواده‌ای ارمنی الاصل در بروجرد متولد شدید. از مهاجرت پدر و مادرتان به ‌ایران برایمان بگوييد؟
این را هم باید بگویم که از دوران کودکی به خاطر مرزهایی که در طول تاریخ ایجاد یا عوض شد، پدرم موقع جنگ ایران و ترکیه در زمان پادشاهی شاه عباس، ارمنستان را به دو قسمت تقسیم کردند. یک قسمت تحت تصرف ترکان قرار گرفت و ارامنه قتل‌عام شدند. مادرم اهل منطقه غربی بود که به ترکیه داده شد. مادرم را از زیر گاری‌ها به‌ایران رساندند. پدرم از ارمنستان شرقی که فتحعلی شاه به روس‌ها تقدیم کرد از زندان‌های استالین فرار کرد. من در شهر بروجرد به دنیا آمدم و باید بگویم لر هستم.

* خیلی از مهاجران، کشور مقصد را خیلی دوست ندارند. اما علاقه‌ای که به ‌ایران دارید در صحبت هایتان هم مشهود است. این عشق از کجا نشأت می‌گیرد؟
نخستين موسیقی‌اي که تجربه کردم آهنگ‌های زورخانه‌ای بود که شیر خدا می‌خواند. از طریق شیرخدا وارد زورخانه شدم. به زورخانه که رفتم با فردوسی و رستم و سهراب آشنا شدم. عاشق داستان آنها شدم. از طرف دیگر بچه لاله‌زارنو هستم و هنوز هم همانجا زندگی می‌کنم. از قدیم در آنجا موقع محرم که می‌شد دسته‌های يك‌هزارنفری و ۲ هزار نفری تشکیل می‌شد که ریتم‌های عجیبی داشت. از دوران کودکی تحت تاثیر آن موسیقی قرار گرفتم. محرم که می‌شد موزیک و ملودی‌ها را جمع‌آوری می‌کردم. همیشه حسی که از این موقعیت‌ها داشتم در کارم بوده. افتخار می‌کنم که یک ایرانی هستم و خود را ایرانی می‌دانم
تاریخ انتشار : شنبه 16 آذر 1392 - 00:10

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود محرم که می‌شد موزیک و ملودی‌ها را جمع‌آوری می‌کردم... | موسیقی ما