یک تا دو هفته دیگر از شبکه آموزش پخش میشود؛
مستندی از زندگی استاد کمال پورتراب
موسیقی ما- لیلا رضایی: مصطفی کمال پورتراب از ساخت یک فیلم مستند، از زندگی، آثار و کتابهای خود داد و در این باره به موسیقی ما گفت: روز شنبه مراحل پایانی این مستند که شامل تصویربرداری از لوحهایی که تا کنون دریافت کردهام، کتابها و سی دیهایی که منتشر کردهام، بود.پورتراب در ادامه گفت: کارگردانی این مستند تلویزیونی را اسدالله ایمن به عهده دارد و قرار است طی یکی دو هفته دیگر از شبکه آموزش پخش و به سمع و نظر موسیقی دوستان و اهالی هنر برسد. ممکن است این مستند به همت شرکت سروش روانه بازار نیز بشود.
وی که هفته گذشته، آخرین تالیف خود را منتشر و روانه بازار کتاب کرد، در این باره اظهار داشت: این کتاب که هفته گذشته به بازار عرضه شد، درباره موسیقی دودکافونیک (۱۲ صدایی) است که در واقع روشی است که به وسیله شوئنبرگ ابداع شد. من با توجه بهشناختی که از این مکتب داشتم، و در ایران خودم در خصوص آن نوشتم، به این کار اقدام کردم. البته من بیش از هر چیزی به انتقاد این مکتب پرداختهام.
وی افزود: به این دلیل به نوشتن این کتاب اقدام کردم که متاسفانه همه فکر میکنند هر چیز نو و تازهای به درد بخور است در صورتی که اصلا این طور نیست. برای مثال شما سرکه و شیره را با هم مخلوط کنید و بعد آب لیمو وآب انار را به آن بیفزایید، صرف اینکه این یک معجون تازه است، یا بر فرض یک سری سبزی نشسته را همین جوری خورد. صرف جدید و تازه بودن منجر به زیبایی و به درد بخور بودن آن نمیشود. من در واقع با نوشتن این کتاب به چنین چیزی انتقاد کردهام و مخالفت خود را به نوعی اعلام کردهام.
پورتراب همچنین خاطر نشان کرد: موسیقیهای جدید که این روزها میشنویم، نیز همین گونهاند و با وجود تازه بودن اصلا موسیقی شنیدنی و به درد بخور نیستند بلکه یک سری موسیقی به درد نخور و سر هم شدهاند که فقط و فقط تازهاند، همین! صرف یک مشت صدا را که نمیتوان موسیقی نامید. شما بروید به یک مجلس و به صداها گوش کنید. همه دارند با هم حرف میزنند و صدا تولید میکنند اما صرف تولید کردن صدا، منجر به ساخت موسیقی نمیشود. موسیقی باید انسان را به تحرک وا دارد و گویایی داشته باشد.
این تئوریسین در ادامه افزود: این کار من هرچند به مذاق بسیاری از مدرنیستها خوش نیامد ولی اصلا برایم مهم نیست. من خود این تکنیک را بلدم و بر اساسشناختی که از آن دارم این کتاب را نوشتم. خواستم بگویم با وجودشناختی که از آن دارم و به آن تسلط دارم، از آن خوشم نمیآید. مواقعی هست که خودت با مقولهای آشنا نیستی و آن وقت درباره آن اظهار نظر میکنی. من خواستم تاکید کنم که هم با این مقوله آشنا هستم و هم از آن خوشم نمیآید و با راحتی آن را رد میکنم.
آرنولد شوئنبرگ، آهنگساز اطریشی در قرن بیستم اعتقاد داشت موسیقی همچون زندگی دستخوش تغییراتی است که در قالب قواعد بنیادین تکامل مییابد. او تکامل سنت موسیقی کلاسیک را دستخوش گسترش و استمرار دیسونانس در قطعات میداند. حضور دیسونانس در قالب گام تعدیل یافته، استفاده از مدولاسیونها که به تدوین قواعد هارمونی منجر شد. و مدولاسیونهای کروماتیک که بسط و گسترش هارمونی دیسونانت را تضمین نمودند همگی راه را برای «رهایی دیسونانس» و دستیابی به مکتب دودکافونیک در قرن بیستم گشودند.
دکتر مصطفی کمال پورتراب در واقع با نگارش این کتاب، چنین چیزی را رد میکند. خواندن آن خالی از لطف نیست.
وی که هفته گذشته، آخرین تالیف خود را منتشر و روانه بازار کتاب کرد، در این باره اظهار داشت: این کتاب که هفته گذشته به بازار عرضه شد، درباره موسیقی دودکافونیک (۱۲ صدایی) است که در واقع روشی است که به وسیله شوئنبرگ ابداع شد. من با توجه بهشناختی که از این مکتب داشتم، و در ایران خودم در خصوص آن نوشتم، به این کار اقدام کردم. البته من بیش از هر چیزی به انتقاد این مکتب پرداختهام.
وی افزود: به این دلیل به نوشتن این کتاب اقدام کردم که متاسفانه همه فکر میکنند هر چیز نو و تازهای به درد بخور است در صورتی که اصلا این طور نیست. برای مثال شما سرکه و شیره را با هم مخلوط کنید و بعد آب لیمو وآب انار را به آن بیفزایید، صرف اینکه این یک معجون تازه است، یا بر فرض یک سری سبزی نشسته را همین جوری خورد. صرف جدید و تازه بودن منجر به زیبایی و به درد بخور بودن آن نمیشود. من در واقع با نوشتن این کتاب به چنین چیزی انتقاد کردهام و مخالفت خود را به نوعی اعلام کردهام.
پورتراب همچنین خاطر نشان کرد: موسیقیهای جدید که این روزها میشنویم، نیز همین گونهاند و با وجود تازه بودن اصلا موسیقی شنیدنی و به درد بخور نیستند بلکه یک سری موسیقی به درد نخور و سر هم شدهاند که فقط و فقط تازهاند، همین! صرف یک مشت صدا را که نمیتوان موسیقی نامید. شما بروید به یک مجلس و به صداها گوش کنید. همه دارند با هم حرف میزنند و صدا تولید میکنند اما صرف تولید کردن صدا، منجر به ساخت موسیقی نمیشود. موسیقی باید انسان را به تحرک وا دارد و گویایی داشته باشد.
این تئوریسین در ادامه افزود: این کار من هرچند به مذاق بسیاری از مدرنیستها خوش نیامد ولی اصلا برایم مهم نیست. من خود این تکنیک را بلدم و بر اساسشناختی که از آن دارم این کتاب را نوشتم. خواستم بگویم با وجودشناختی که از آن دارم و به آن تسلط دارم، از آن خوشم نمیآید. مواقعی هست که خودت با مقولهای آشنا نیستی و آن وقت درباره آن اظهار نظر میکنی. من خواستم تاکید کنم که هم با این مقوله آشنا هستم و هم از آن خوشم نمیآید و با راحتی آن را رد میکنم.
آرنولد شوئنبرگ، آهنگساز اطریشی در قرن بیستم اعتقاد داشت موسیقی همچون زندگی دستخوش تغییراتی است که در قالب قواعد بنیادین تکامل مییابد. او تکامل سنت موسیقی کلاسیک را دستخوش گسترش و استمرار دیسونانس در قطعات میداند. حضور دیسونانس در قالب گام تعدیل یافته، استفاده از مدولاسیونها که به تدوین قواعد هارمونی منجر شد. و مدولاسیونهای کروماتیک که بسط و گسترش هارمونی دیسونانت را تضمین نمودند همگی راه را برای «رهایی دیسونانس» و دستیابی به مکتب دودکافونیک در قرن بیستم گشودند.
دکتر مصطفی کمال پورتراب در واقع با نگارش این کتاب، چنین چیزی را رد میکند. خواندن آن خالی از لطف نیست.
منبع:
اختصاصي سايت موسيقي ما
تاریخ انتشار : شنبه 25 خرداد 1392 - 00:43
افزودن یک دیدگاه جدید