موسیقی ما - آرتین ولی الهی: آخرین کنسرت «محسن یگانه» در تهران که هفته ی قبل در برج میلاد برگزار شد، با اجرای یک آهنگ جدید و متفاوت از این هنرمند همراه بود. «یه هفته به عید» قطعه ای بود که یگانه آن را در سالگرد شهادت پدرش، با بغض و اشک خواند. این قطعه که مضمون آن درد دل محسن با پدر شهیدش بود، روی حضار اثر زیادی گذاشت و گونه ی بسیاری از آنان را تَر کرد. فایل اجرای زنده ی این قطعه در برخی ها سایتها منتشر شد و مورد استقبال هواداران یگانه قرار گرفت. اکنون می توانید نسخه ی اصلی «یه هفته به عید» را با ترانه و آهنگ محسن یگانه و تنظیم پازل باند دانلود کرده و گوش کنید.
در وبلاگ رسمی یگانه در خصوص این قطعه، چنین نوشته شده است:
«27 سال گذشت...
سال ها سکوت..
ازدحام تهمت ها... بغض چندین ساله... و البته دلتنگی چندین باره، محسن یگانه را وادار کرد که بعد از ۲۷ سال، درست در شب سالگرد شهادت پدرش (۲۳ اسفندماه) بخشی از ناگفته هایش را روی استیج برج میلاد تهران در قالب قطعه ای به نام «یه هفته به عید» به گوش هوادارانش برساند. ترانه ای که کلمه به کلمه حقیقت زندگی یگانه است. حقایقی که سالهاست شنیده نشده و حال از زبان وی در قالب یک ترانه خواهید شنید».
همچنین نسخه ی جدید قطعه ی محبوب «دوسِت دارم» که کاری از پازل باند (علی رهبری و آرین بهاری) است، عیدی دیگر یگانه به هوادارانش است که در ادامه برای دانلود می آید.
متن ترانه ی «یه هفته به عید» سروده ی «محسن یگانه»:
یه عمری رو لبهام پر از خنده بود
تا کِی باید این نقشو تمرین کنم
یا هر سالِ تحویل بگم پیشمی
تا کِی باید این فکرو تلقین کنم
دارم درد و دل می کنم گوش کن
چقدر حرف دارم که خالی بشم
چه حرفایی رو تو خودم ریختم
ببین از نبودِ تو چی می کشم
میگن سایه ی من شبیهِ توئه
آره تکیه گاهم همین سایه بود
ولی از همون بچگی دردِ من
نگاهای سنگینِ همسایه بود
تهِ هر زمستون یه هفته به عید
یه چیزی تو این سینه چنگ میزنه
شاید ترکشایی که سهم تو شد
یکیشون هنوز کنجِ ذهنِ منه
تو این سالهایی که بی تو گذشت
همش با خودم از تو حرف میزنم
من از آخرین لمسِ آغوشِ تو
هنوز بوی باروت میده تنم
شاید یادمون نیست اون موقعها
توی خونه موندن که کاری نبود
یا رقصت میونِ یه میدونِ مین
واسه عکسای یادگاری نبود
یه مشت گل میارم سر خاک تو
که تو حس کنی دنیا تو مشتمه
دوباره به خوابم بیا حس کنم
وجودت هنوز مثلِ کوه پشتمه
مثه بچه ها هِی زمین خوردم و
رو پاهای خستم بلند میشدم
کی مردونگی رو بهم یاد داد
که از بچگی مرد بار اومدم
تهِ هر زمستون یه هفته به عید
یه چیزی تو این سینه چنگ میزنه
شاید ترکشایی که سهم تو شد
یکیشون هنوز کنجِ ذهنِ منه
تو این سالهایی که بی تو گذشت
همش با خودم از تو حرف میزنم
من از آخرین لمسِ آغوشِ تو
هنوز بوی باروت میده تنم
افزودن یک دیدگاه جدید