ستمگر
امتیاز:
آلبوم:
خواننده:
محسن چاوشی
شاعر:
شهریار
آهنگساز:
محسن چاوشی
تنظیم کننده:
کوشان حداد
متن ترانه یا شعر:
برو ای يار که ترک تو ستمگر کردم
حیف از آن عمر که در پای تو من سرکردم
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم
به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود
زآن همه ناله که من پیش تو کافر کردم
تو شدی همسر اغیار و من از یار و دیار
گشتم آواره و ترک سر و همسر کردم
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
برو ای يار که ترک تو ستمگر کردم
حیف از آن عمر که در پای تو من سرکردم
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم
به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود
زآن همه ناله که من پیش تو کافر کردم
در غمت داغ پدر دیدم و چون در یتیم
اشک ریزان هوس دامن مادر کردم
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
دیدگاهها
وااااااااااااااای بـــــــــــــه حالــــــــــــــــــــــــه دگــــــــــــــــران...
این البوم بهترین البوم تاریخ ایران بود . تمااااام
هوادار رضاصادقي هستم ولي اين آهنگو ازهمه آهنگهاي رضاصادقي بيشتر دوست دارم وصف نشدنيه
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو باما کردی / تو بمان و دگران، وای به حال دگران.
این بیت رو روی برگه آخرین امتحان دبیرستانمون خطاب به معلممون نوشتم. نمیدونید چه بازخورد خوبی داشت.
جدا از اون، بهترین قطعه آلبوم بود. البته ورژن جدیدش هم اومده، من اونو بیشتر میپسندم.
شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق - - به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی
برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم
حیف از آن عمر که در پای تو من سرکردم
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
سادهدل من که قسم های تو باور کردم
به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود
زآن همه ناله که من پیش تو کافر کردم
تو شدی همسر اغیار و من از یار و دیار
گشتم آواره و ترک سر و همسر کردم
زیر سر بالش دیباست تو را کی دانی
که من از خار و خس بادیه بستر کردم
در و دیوار به حال دل من زار گریست
هر کجا نالهٔ ناکامی خود سر کردم
در غمت داغ پدر دیدم و چون در یتیم
اشکریزان هوس دامن مادر کردم
اشک از آویزهٔ گوش تو حکایت می کرد
پند از این گوش پذیرفتم از آن در کردم
بعد از این گوش فلک نشنود افغان کسی
که من این گوش ز فریاد و فغان کر کردم
ای بسا شب به امیدی که زنی حلقه به در
چشم را حلقهصفت دوخته بر در کردم
جای می خون جگر ریخت به کامم ساقی
گر هوای طرب و ساقی و ساغر کردم
شهریارا به جفا کرد چو خاکم پامال
آن که من خاک رهش را به سر افسر کردم
صفحهها
افزودن یک دیدگاه جدید