موسیقی ما - جواد رهبر: استفاده از ترانههای آشنا برای تماشاگر در نمایش و یا فیلمهای سینمایی کار چندان تازهای نیست. موزیکالهای جوک باکسی (Jukebox Musical) همان طور که از اسمشان پیداست، قرار است درست مانند جوک باکسی عمل کنند؛ یعنی اینکه تماشاگر با خرید بلیط در اصل سکهای در جوک باکس انداخته و حالا دلش میخواهد با خیال راحت روی صندلیاش تکیه بدهد و به ترانه دلخواهش گوش بکند. حالا ترانههایی که انتخاب میشوند ممکن است نگاهی به زندگی خواننده و یا فعالیتهای گروهی داشته باشد یعنی چیزی در مایههای «من آنجا نیستم» (تاد هینس، 2007) و بررسی دوران زندگی باب دیلن یا انیمیشن سایکدیلکِ «زیردریایی زرد» (جرج دانینگ، 1968) که براساس ترانههای گروه بیتلز (The Beatles) ساخته شده است و البته با کمی سعه صدر میشود «پینک فلوید، دیوار» (آلن پارکر،1982) را هم با توجه به نیم نگاهی که به زندگی راجر واترز و دیگر اعضای گروه دارد، در این رده قرار داد. از طرف دیگر، ترانهها میتوانند داستانی تخیلی در بستر رویدادهای تاریخی روایت بکند، چیزی مثل «سرتاسر جهان». «ماما میا!» هم که دیگر اصلا هیچ اشاره مهمی به دوران فعالیت آبا ندارد و داستانی کاملا تخیلی دارد.
معروف است که میگویند همین نمایش موزیکال «ماما میا!» (1999) باعث محبوبیت این ژانر شده است و از قضا هیچ بعید نیست که فیلم سینمایی آن هم باعث رونق بیش از پیش این ژانر در سینما بشود٬ چون خبر رسید که بعد از ده سال رکورد فروش «تایتانیک» در انگلستان را شکسته و پرفروشترین فیلم تاریخ این کشور شده است.
تماشای موزیکالی مثل «ماما میا!» رسم و رسوم خاصی میطلبد؛ نه اینکه فیلم به اصطلاح سنگینی باشد بلکه چنین فیلمی به لطف وابستگی بی حد و حسابش به ترانههای گروه سوئدی آبا در همان ابتدا انتخابهایی جلوی پای تماشاگرش میگذارد. مثلا اول از همه تماشاگر باید برای خودش روشن کند که آیا گروه آبا را دوست دارد و یا دست کم از ترانههای آنها خوشش میآید یا خیر. بعد هم که وارد سالن سینما میشود یا جلوی تلویزیون مینشیند، باید تصور کند که سکهای در جوک باکس انداخته و حالا در کنار جمعی پر تعداد – درست مثل حضور در کافهای شلوغ – میخواهد بنشیند و ترانههای مورد نظر خود را بشنود. تماشای فیلمهایی از این دست بیشتر یک جور بده بستان بین سازندگان فیلم و تماشاگران است.
تماشای موزیکالهای جوک باکسی به کسانی توصیه میشود که با ترانههای گروه یا خواننده مورد نظر حساب جداگانهای دارند؛ با این نگرش تماشای چنین آثاری شبیه به بازخوانی ترانههای محبوب تماشاگر بر روی موسیقی از پیش ضبط شده آنهاست (karaoke) – چیزی در مایههای «مولن روژ!» (باز لورمن، 1999) و بازخوانیهای شنیدنیاش در دلِ فیلم – یا اصلا چرا این همه راه دور برویم؛ گروه آبا ترانهای مشهور به نام «بابت موسیقی ممنون» (Thank You for the Music) دارد که در مضمون آن این است که خواننده ترانه اقرار میکند که آدم حوصله سربری است و حتی اگر لطیفهای هم تعریف کند احتمالا آن را قبلا شنیدهایم – چیزی شبیه به انتقادهایی که به داستانهای سرهمبندیشده موزیکالهای جوک باکسی میشود – ولی در عوض خواننده ما استعداد شگرفی دارد و آن هم این است که وقتی شروع به خواندن میکند، همه به او گوش میسپارند. بعد هم شنوندگانش از او به خاطر خواندن تمامی ترانههایش و آن همه لذتی که همراه خود آوردهاند، از او تشکر میکنند. دقیقا این طوری است که «ماما میا!» میشود فیلم محبوب بعضی ها – آنها که گوشی شنوا برای لذت بردن از ترانهها و شور و هیجان حاصل از آنها دارند - و دستهای دیگر – آنهایی که فقط لطیفه ها را میبینند – آن را بیارزشترین فیلم سال تلقی می کنند. حساب آنهایی که موزیکالهای جوک باکسی را دوست دارند و آنهایی که از چنین موزیکالهایی دل خوشی ندارند، همین جا از هم جدا می شود؛ درست در لحظه لذت بردن از شور موسیقی.
افزودن یک دیدگاه جدید