با منوچهر صهبايی درباره مشكلات عجيب اركستر سمفونيك تهران
از بين بردن عادات بد اركستر وقت و انرژی میخواهد
سما بابایی: ارکستر سمفونیک تهران بار دیگر به رهبری منوچهر صهبایی به اجرای كنسرت خواهد پرداخت. همین قدر هم خبر خوبی است. صرف نظر از تبحری که نوازندگان در اجرای قطعات این برنامه به خرج میدهند، همین كه هدایت آنها همچنان به دست یکی از شناخته شدهترین رهبران ایرانی انجام میشود، باید به فال نیك گرفت. ابعاد این مساله زمانی مشخصتر میشود كه به تعدد رهبرانی توجه شود كه در این سالها اركستر سمفونیك تهران به خود دیده است. از «علی رهبری» گرفته تا «نادر مشایخی» و رهبران مهمانی چون «شهرداد روحانی»، «لوریس چکناواریان»، «ایرج صهبایی»، «مجید انتظامی» و بسیاری دیگر. بیسامانی وضعیت این اركستر بدانجا رسید که در بیست سومین دوره جشنواره موسیقی فجر - مهمترین رویداد موسیقایی سال- بدون رهبر ثابت و با هدایت «ارسلان کامکار»، مایستر(نفر اول ویلن اولهای ارکستر) به اجرای برنامه پرداخت. اما ارکستر مدتی است که رنگ آرامش به خود گرفته است. درست یک سال و شش ماه است که «منوچهر صهبایی» تمامی مشکلات را تاب آورده و رهبری ثابت ارکستر را بر عهده گرفته و قرار است در جدیدترین برنامه خود، در دو بخش به اجرای قطعه «آواز بیگفتار» از «مصطفی پورتراب»، دو اورتور از روسینی با نامهای «آرایشگر شهر سویل» و «یک ایتالیایی در الجزیره» بپردازد و در بخش دوم سمفونی چهارم «مندلسون» را در چهار قسمت به اجرا در آورد. قطعاتی که صهبایی دربارهشان میگوید: «این قطعات جزو برنامههای تمام ارکسترهای دنیاست. در واقع باید آنان را رپرتوار ارکسترهای سمفونیک به حساب آورد. من تعدادی از این قطعات را یک بار در سال 2004 میلادی در اتریش و سوئیس به همراه یک ارکستر مجلسی از کشور چک به اجرا در آوردم و حالا برای اولین بار در ایران نواخته میشوند. «آرایشگر شهر سویل» و «یک ایتالیایی در الجزیره» نیز که حالت «سیمفونیا» دارند، در این برنامه به اجرا در میآیند.
بعد از آنکه «علی رهبری» در آخرین برنامهای که چوب رهبری ارکستر سمفونیک را در دست گرفت، رو به حضار از مشکلات مزمن ارکستر سمفونیک تهران سخن گفت، از دستمزد اندک نوازندگان گلایه و بیان كرد كه دیگر با این وضعیت قادر به ادامه فعالیتهای خود با اركستر نیست، گمان بسیاری بر این بود که ارکستر نیمه جان سمفونیک تهران برای مدتی طولانی به «کما» خواهد رفت «نادر مشایخی» اما به ایران آمد و سر و سامانی به ارکستر داد.
او حتی برنامهای همراه با ارکستر در آلمان به اجرا در آورد که باعث شگفتی بسیار موسیقیدانان خارج از کشور شد اما او نیز نتوانست در برابر هجمه مشکلات تاب آورد. به خصوص آنکه منش و فلسفه کار او چنان نبود که تاب تحمل حاشیههایی را داشته باشد که در موسیقی ایران متداول است. در این مدت نامهای بسیاری مطرح شد تا عاقبت پس از رایزنیهای فراوان «منوچهر صهبایی» به عنوان رهبر انتخاب شد. موسیقیدانی که از همان ابتدا میدانست، قرار است با چه مشکلات ریز و درشتی دست و پنجه نرم کند، از همین روی از همان ابتدا شروط خود را معین کرد و از «محمد حسین احمدی»، رئیس وقت دفتر موسیقی، قول گرفت تا ابتدا از نوازندگان آزمون گرفته شود، برای برخی از سازها مستر کلاس برگزار شده و علاوه بر آن وضعیت نوازندگان بهبود یابد.
در این میان شورای نظارت بر ارکسترها و رئیس دفتر موسیقی که در این میان با انتقادهای فراوانی روبهرو بودند، با تمامی این شروط موافقت کردند و سرانجام او چوب رهبری ارکستر را در دست گرفت. به همین خاطر «سوئیس» را ترك و تمام فعالیتهای خویش را در کنسرواتوار شهر فلدکیرش (Feldkirch) اتریش رها كرد. او تاکنون نیز تاب آورده و حالا میخواهد در اولین برنامه فصل تابستان خود تعدادی از شاهکارهای موسیقی را بنوازد. شاهکارهایی از موسیقیدانان غربی و یک قطعه نیز از آهنگسازی ایرانی. خودش در این باره میگوید: «یکی از اهداف ارکستر سمفونیک این است که در کنار آثار آهنگسازان بزرگ جهان، مسیر آهنگسازی سمفونیک در ایران و توسط موسیقیدانان داخل کشور را نیز دنبال کند. به خصوص آثاری که در گذشته نوشته شدهاند. این فرصت کمتر برای آهنگسازان ایرانی به وجود آمده است. بنابراین ما در برنامه پیش روی کنسرتهایی که به رهبری من به اجرا در خواهند آمد، قطعهای از آهنگسازان ایرانی و این بار از «مصطفی کمال پورتراب» را انتخاب کردیم. این اثر از سه قطعه کوتاه تشکیل شده که برای ارکستر زهی نوشته شده است و حالت ایرانی دارد. قسمت اول و دوم این مجموعه بسیار محزون است و حالتی غمانگیز دارد و قسمت سوم ریتمیکتر و شادتر است.»
به اعتقاد صهبایی «آواز بیگفتار» قطعهای ساده است، اما در عین حال با قدرت فراوانی نوشته شده است و تمهای آن حالت اصیل و ایرانی دارند و همین دلیل انتخاب این قطعه برای نواختن توسط ارکستر بوده است. او البته در تمام سالهای فعالیت خود در خارج از ایران تلاشهای بسیاری برای معرفی آثار آهنگسازان ایرانی انجام داده است. وی از سال 1993 به مطالعه و تحقیق در مورد تاریخ موسیقی سمفونیک ایران و آثار آهنگسازان ایرانی پرداخت و در سال 1999 رسالهای در این مورد به نام «موسیقی چند صدایی ایران 1247-1377La musique polyphonique persane (1868-1998) به دانشگاه استراسبورگ ارائه داد و به دریافت بالاترین درجه دکترای دانشگاهی کشورفرانسه نائل شد. بسیاری از این آثار در برنامه كنسرتهای گوناگون به اجرا درآمده یا ضبط شدهاند. او همچنین در اروپا موسسهای به نام «آریان ایاماس» (Aryens EMS) به همین منظور تاسیس كرد كه بسیاری از این آثار را در آنجا منتشر و نمونههایی از آنها را برای ارکسترها و رادیوهای مختلف در سراسر جهان فرستاد. او در همین زمینه مجموعهای تهیه کرده است که در آن نتهای آثار آهنگسازان ایرانی جمع آوری، تنظیم و اجرا شدهاند که چندین آلبوم از این مجموعه منتشر شده است. از آخرین آثاری که در این زمینه در اروپا منتشر شده، میتوان به مجموعه سرودهای قدیمی موسیقی ایران اشاره کرد که برای ساز پیانو نوشته شده است. او البته از ابتدا تصمیم نداشته است تا نخستین آثار سمفونیک ایران را منتشر کند، اما از بین بردن این تفکر در میان اروپاییان که موسیقی چند صدایی در ایران وجود ندارد، انگیزهای میشود تا در این زمینه اقدامات فراوانی را انجام دهد و نام آهنگسازانی همچون پرویز محمود، ثمین باغچهبان، حسین ناصحی، محمدتقی مسعودیه، حشمت سنجری، مرتضی حنانه، حسینیوسفزمانی و... را زنده كرد.
تاکنون تنها چند مجموعه در ایران منتشر شده است و البته این موضوع تعجبی نیز ندارد، چراکه وضعیت نشر موسیقی در ایران سالهاست که بهای چندانی به آثار فاخر نمیدهد. «صهبایی» درباره فعالیتهای فراوانی كه در این زمینه انجام داده است، میگوید: «موسیقی چند صدایی در ایران سابقه بسیار زیادی دارد و آهنگسازان بسیاری در این زمینه فعالیت كردهاند، اما متاسفانه در حال حاضر بسیاری از این آثار از بین رفته و دیگر قابل دسترس نیستند. ضمن اینكه در داخل ایران هیچگاه به معدود آثاری كه باقی مانده، توجهی نشده و به اجرا در نیامدهاند یا اگر یک یا چند بار به اجرا درآمدند به دلیل ضعف اجراها هرگز نتوانستند آن طوری که باید جایی در رپرتوار برنامههای ارکسترها برای خود باز کنند و در نتیجه به دست فراموشی سپرده شدند. با توجه به مجموعه این شرایط به همراه بیتوجهی نهادهای دولتی به این آثار، در این زمینه وارد عمل شدم و بدون كمك گرفتن از هیچ نهادی، با هزینههای شخصی در این زمینه فعالیت كردم.»
«صهبایی» البته تا کنون در رپرتوار ارکستر از هیچ یک از ساختههای خویش بهره نبرده است. او اعتقاد دارد: «کار اصلی من رهبری ارکستر است. ضمن آنکه مشغله فراوان من در رهبری ارکسترهای گوناگون این فرصت را از من سلب میکند که با فراغ بال به نوشتن قطعهای بپردازم. من زمانی میتوانم قطعهای بنویسم که حواس و انگیزه کافی برای این موضوع داشته باشم که به علت درگیریام در ارکسترهای مختلف این امکان کمتر برایم به وجود آمده است.»
«صهبایی» بیش از ایران در دنیا نامی شناخته شده است. با این وجود میتوان اثرات مثبت او بر فعالیتهای اركستر را به صراحت مشاهده كرد. آنچنانكه خود میگوید: «ما در این مدت توانستیم از نظر كارهای اداری، اركستر را سر و سامان دهیم. برای مثال قرارداد نوازندهها مشخص شده است و علاوه بر آن پرداختهایشان به موقع انجام میشود. من زمانی كه وارد اركستر شدم، تنها 49 نوازنده قرارداد داشتند و حالا این تعداد به 83 نفر رسیده است كه تقریبا میتوان گفت تمام نوازندهها را شامل میشود. این مساله منافع بسیاری برای آنان دارد،چراكه به این ترتیب آنان میتوانند از حقوق ثابت، بیمه و بازنشستگی برخوردار شوند. علاوه بر آن تمرینات اركستر به شكل مرتب انجام میشود و به نسبت سطح هنری اركستر نیز ارتقا پیدا كرده است. مسالهای كه از ابتدای فعالیتم در اركستر دغدغه من بود، نظم و ترتیب دادن به نوازندگان بوده كه خوشبختانه هماكنون تا حد زیادی به این هدف نزدیك شده ام، نوازندهها همانهایی هستند كه سابق بر این هم فعال بودند و سالهای سال، به طریقی در اركستر نشستند و تا حدی هم كارشان را خوب انجام دادند. اما چیزی كه در یك كار دستهجمعی مهم است نظم اعضا و به موقع سر تمرین حاضر شدن است چراكه آنها باید بدانند كه یك كار دستهجمعی و اجتماعی را انجام میدهند. ما باید فرهنگ اركستر را طوری تغییر دهیم كه اعضای آن متوجه شوند هر نوازنده اركستر عضوی از جامعه اركستر است.»
با این وجود همچنان یكی از مشكلات مهم اركستر سمفونیك تهران نداشتن برنامههای مرتب است و تا زمانی كه این اتفاق رخ ندهد، نمیتوان انتظار داشت كه اركستر به قدرت لازم دست پیدا كند. «صهبایی» البته دلیل این مشكل را به مسائلی خارج از اركستر نسبت میدهد: «مشكلات جانبی مانع از اجرای برنامههای مرتب است. برای مثال قرار بود اردیبهشت ماه در تالار وحدت به اجرای برنامه بپردازیم كه به علت تعمیرات این سالن، این امكان به وجود نیامد. من هم این مساله را قبول دارم كه اركستر باید كنسرتهای بیشتری در طول سال برگزار كند، اما در عین حال همزمان با این تفكر لازم است تا سطح هنری اركستر، سطح نوازندگی و همچنین نظم و ترتیب موزیسینها ارتقا پیدا كند تا بتوان اركستر سمفونیك تهران را به نقطه ایدهآل رساند.»
از نظر «صهبایی» رسیدن به این نقطه، در شرایطی محقق میشود كه اركستر سمفونیك تهران در میان اركسترهای مهم دنیا حرفی برای گفتن داشته باشد و این اتفاق نمیتواند رخ دهد،مگر آنكه تكتك اعضای اركستر در سطحی فعالیت كنند كه قدرت نواختن آثار پیچیده سمفونیك دنیا را در حد قابل قبولی داشته باشند. چیزی كه هماكنون بهرغم تلاشهای «صهبایی» نمیتوان حساب ویژهای روی آن باز كرد: «در اركستر اروپایی كه همه از سولیستهای مطرح هستند نیاز به یك رهبر قوی نیست، اما در كشورهایی مثل ایران رهبر اركستر علاوه بر رهبری باید استاد نیز باشد تا با تسلط خود نقطه ضعفها را از بین ببرد. اركستر سمفونیك تهران قطعات پیچیده را به راحتی اجرا میكند و این ضرورت توجه روز افزون به اركستر سمفونیك را دو چندان میكند. قدم اول این است كه نوازندهها اركستر را دوست داشته باشند و برای آن وقت بگذارند. من از بدو ورودم به اركستر در این زمینه تلاشهای بسیاری انجام دادم. اما متاسفانه مبارزه با عادتهای بدی كه در اركستر متداول شده است، وقت بسیاری میخواهد. من وقتی وارد اركستر شدم، حكم باغبانی را داشتم كه باغی با درختان خشكیده و بیمار را تحویل گرفت و اصلاح و هدایت این كار بسیار سختتر از باغبانی است كه بخواهد در یك زمین بكر باغبانی كند. در این اركستر سمفونیك تهران بینظمی خودش به شكل یك نظم و ناهماهنگی به شكل هماهنگی در آمده است. در این مدت انرژی و وقت بسیاری از من گرفته شد تا عادات و روال بدی كه در اركستر وجود داشت را از بین ببرم. البته در حال حاضر وضعیت نسبت به چند ماه قبل بسیار بهتر است،ولی هنوز به نقطهای كه باید نرسیدهایم.»
اركستر سمفونیك تهران بعد از وقوع انقلاب اسلامی 1357 (1979) دستخوش حوادث بسیاری شد و سالها نابسامانی را از سر گذراند. پس از انقلاب كسی دغدغه تجدید سازمان ارکستر سمفونیک، تزریق بودجه و به رسمیت شناختن آن و جلوگیری از واپاشی این نهاد كه تا آن زمان عمری 45 ساله داشت، نشد. مجموع این شرایط سبب شد تا بسیاری از نوازندگان اركستر به خارج از ایران مهاجرت كنند و یا برای همیشه عطای فعالیتهای موسیقایی را به لقایش ببخشند. درست به خاطر همین مشكلات است كه با وجودی كه این اركستر یكی از قدیمیترین اركسترهای دنیاست، اما هماكنون در دنیا حرف چندانی برای گفتن ندارد. در این میان تنها میتوان امیدوار بود كه با تلاشهای «صهبایی» و همچنین همكاری دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، جایگاه این اركستر در میان اركسترهای سمفونیك دنیا و حتی منطقه ارتقا یابد. چیزی كه خود «صهبایی» نیز به آن امید بسیاری بسته است و میگوید: «ما تا رسیدن به نقطه ایدهآل به هیچ عنوان انگیزههای خود را از دست نمیدهیم.»
در تمام سالهایی كه مرحوم «ناصری» به عنوان رهبر اركستر سمفونیك تهران فعالیت میكرد، اركستر سمفونیك تهران بارها توسط رهبران میهمان اداره میشد. رهبرانی كه گاه نامهای بزرگی نیز در میان آنان مشاهده میشد. با این وجود اما تجربه ثابت كرد كه حضور این چهرههای شناخته شده نتوانست دردی از اركستر سمفونیك دوا كند. «صهبایی» البته در این زمینه میگوید: «من مخالفتی با استفاده از رهبران میهمان ندارم، اما این مساله نیازمند دو چیز است. اول اینكه سطح اركستر از نظر كیفی ارتقا پیدا كند و از طرف دیگر تعداد كنسرتها نیز افزایش داشته باشد. از طرفی بهتر است شخصی که به عنوان رهبر با ارکستر همکاری میکند تجربه رهبری داشته باشد چراکه تکنیکهای حرفه رهبری در تخصص یک آهنگساز نیست و به ارکستر لطمههای روحی و تکنیکی جبرانناپذیری وارد میکند. روال کار ارکستر به این صورت است فرادی که تخصص کافی در امور رهبری دارند با ارکستر همکاری کنند و هرکس کار خود را انجام میدهد از همین رو رهبر ارکستر امور اجرایی، هدایت و آموزش ارکستر را به عهده دارد و آهنگسازان هم فقط تنها در حوزه تخصص خود فعالیت میکنند؛ اگر رهبری دارای تحصیلات تخصصی باشد و تجربه لازم را در امور رهبری داشته باشد در صورت امکان از تجربه و تخصص او استفاده خواهد شد.»
بعد از آنکه «علی رهبری» در آخرین برنامهای که چوب رهبری ارکستر سمفونیک را در دست گرفت، رو به حضار از مشکلات مزمن ارکستر سمفونیک تهران سخن گفت، از دستمزد اندک نوازندگان گلایه و بیان كرد كه دیگر با این وضعیت قادر به ادامه فعالیتهای خود با اركستر نیست، گمان بسیاری بر این بود که ارکستر نیمه جان سمفونیک تهران برای مدتی طولانی به «کما» خواهد رفت «نادر مشایخی» اما به ایران آمد و سر و سامانی به ارکستر داد.
او حتی برنامهای همراه با ارکستر در آلمان به اجرا در آورد که باعث شگفتی بسیار موسیقیدانان خارج از کشور شد اما او نیز نتوانست در برابر هجمه مشکلات تاب آورد. به خصوص آنکه منش و فلسفه کار او چنان نبود که تاب تحمل حاشیههایی را داشته باشد که در موسیقی ایران متداول است. در این مدت نامهای بسیاری مطرح شد تا عاقبت پس از رایزنیهای فراوان «منوچهر صهبایی» به عنوان رهبر انتخاب شد. موسیقیدانی که از همان ابتدا میدانست، قرار است با چه مشکلات ریز و درشتی دست و پنجه نرم کند، از همین روی از همان ابتدا شروط خود را معین کرد و از «محمد حسین احمدی»، رئیس وقت دفتر موسیقی، قول گرفت تا ابتدا از نوازندگان آزمون گرفته شود، برای برخی از سازها مستر کلاس برگزار شده و علاوه بر آن وضعیت نوازندگان بهبود یابد.
در این میان شورای نظارت بر ارکسترها و رئیس دفتر موسیقی که در این میان با انتقادهای فراوانی روبهرو بودند، با تمامی این شروط موافقت کردند و سرانجام او چوب رهبری ارکستر را در دست گرفت. به همین خاطر «سوئیس» را ترك و تمام فعالیتهای خویش را در کنسرواتوار شهر فلدکیرش (Feldkirch) اتریش رها كرد. او تاکنون نیز تاب آورده و حالا میخواهد در اولین برنامه فصل تابستان خود تعدادی از شاهکارهای موسیقی را بنوازد. شاهکارهایی از موسیقیدانان غربی و یک قطعه نیز از آهنگسازی ایرانی. خودش در این باره میگوید: «یکی از اهداف ارکستر سمفونیک این است که در کنار آثار آهنگسازان بزرگ جهان، مسیر آهنگسازی سمفونیک در ایران و توسط موسیقیدانان داخل کشور را نیز دنبال کند. به خصوص آثاری که در گذشته نوشته شدهاند. این فرصت کمتر برای آهنگسازان ایرانی به وجود آمده است. بنابراین ما در برنامه پیش روی کنسرتهایی که به رهبری من به اجرا در خواهند آمد، قطعهای از آهنگسازان ایرانی و این بار از «مصطفی کمال پورتراب» را انتخاب کردیم. این اثر از سه قطعه کوتاه تشکیل شده که برای ارکستر زهی نوشته شده است و حالت ایرانی دارد. قسمت اول و دوم این مجموعه بسیار محزون است و حالتی غمانگیز دارد و قسمت سوم ریتمیکتر و شادتر است.»
به اعتقاد صهبایی «آواز بیگفتار» قطعهای ساده است، اما در عین حال با قدرت فراوانی نوشته شده است و تمهای آن حالت اصیل و ایرانی دارند و همین دلیل انتخاب این قطعه برای نواختن توسط ارکستر بوده است. او البته در تمام سالهای فعالیت خود در خارج از ایران تلاشهای بسیاری برای معرفی آثار آهنگسازان ایرانی انجام داده است. وی از سال 1993 به مطالعه و تحقیق در مورد تاریخ موسیقی سمفونیک ایران و آثار آهنگسازان ایرانی پرداخت و در سال 1999 رسالهای در این مورد به نام «موسیقی چند صدایی ایران 1247-1377La musique polyphonique persane (1868-1998) به دانشگاه استراسبورگ ارائه داد و به دریافت بالاترین درجه دکترای دانشگاهی کشورفرانسه نائل شد. بسیاری از این آثار در برنامه كنسرتهای گوناگون به اجرا درآمده یا ضبط شدهاند. او همچنین در اروپا موسسهای به نام «آریان ایاماس» (Aryens EMS) به همین منظور تاسیس كرد كه بسیاری از این آثار را در آنجا منتشر و نمونههایی از آنها را برای ارکسترها و رادیوهای مختلف در سراسر جهان فرستاد. او در همین زمینه مجموعهای تهیه کرده است که در آن نتهای آثار آهنگسازان ایرانی جمع آوری، تنظیم و اجرا شدهاند که چندین آلبوم از این مجموعه منتشر شده است. از آخرین آثاری که در این زمینه در اروپا منتشر شده، میتوان به مجموعه سرودهای قدیمی موسیقی ایران اشاره کرد که برای ساز پیانو نوشته شده است. او البته از ابتدا تصمیم نداشته است تا نخستین آثار سمفونیک ایران را منتشر کند، اما از بین بردن این تفکر در میان اروپاییان که موسیقی چند صدایی در ایران وجود ندارد، انگیزهای میشود تا در این زمینه اقدامات فراوانی را انجام دهد و نام آهنگسازانی همچون پرویز محمود، ثمین باغچهبان، حسین ناصحی، محمدتقی مسعودیه، حشمت سنجری، مرتضی حنانه، حسینیوسفزمانی و... را زنده كرد.
تاکنون تنها چند مجموعه در ایران منتشر شده است و البته این موضوع تعجبی نیز ندارد، چراکه وضعیت نشر موسیقی در ایران سالهاست که بهای چندانی به آثار فاخر نمیدهد. «صهبایی» درباره فعالیتهای فراوانی كه در این زمینه انجام داده است، میگوید: «موسیقی چند صدایی در ایران سابقه بسیار زیادی دارد و آهنگسازان بسیاری در این زمینه فعالیت كردهاند، اما متاسفانه در حال حاضر بسیاری از این آثار از بین رفته و دیگر قابل دسترس نیستند. ضمن اینكه در داخل ایران هیچگاه به معدود آثاری كه باقی مانده، توجهی نشده و به اجرا در نیامدهاند یا اگر یک یا چند بار به اجرا درآمدند به دلیل ضعف اجراها هرگز نتوانستند آن طوری که باید جایی در رپرتوار برنامههای ارکسترها برای خود باز کنند و در نتیجه به دست فراموشی سپرده شدند. با توجه به مجموعه این شرایط به همراه بیتوجهی نهادهای دولتی به این آثار، در این زمینه وارد عمل شدم و بدون كمك گرفتن از هیچ نهادی، با هزینههای شخصی در این زمینه فعالیت كردم.»
«صهبایی» البته تا کنون در رپرتوار ارکستر از هیچ یک از ساختههای خویش بهره نبرده است. او اعتقاد دارد: «کار اصلی من رهبری ارکستر است. ضمن آنکه مشغله فراوان من در رهبری ارکسترهای گوناگون این فرصت را از من سلب میکند که با فراغ بال به نوشتن قطعهای بپردازم. من زمانی میتوانم قطعهای بنویسم که حواس و انگیزه کافی برای این موضوع داشته باشم که به علت درگیریام در ارکسترهای مختلف این امکان کمتر برایم به وجود آمده است.»
«صهبایی» بیش از ایران در دنیا نامی شناخته شده است. با این وجود میتوان اثرات مثبت او بر فعالیتهای اركستر را به صراحت مشاهده كرد. آنچنانكه خود میگوید: «ما در این مدت توانستیم از نظر كارهای اداری، اركستر را سر و سامان دهیم. برای مثال قرارداد نوازندهها مشخص شده است و علاوه بر آن پرداختهایشان به موقع انجام میشود. من زمانی كه وارد اركستر شدم، تنها 49 نوازنده قرارداد داشتند و حالا این تعداد به 83 نفر رسیده است كه تقریبا میتوان گفت تمام نوازندهها را شامل میشود. این مساله منافع بسیاری برای آنان دارد،چراكه به این ترتیب آنان میتوانند از حقوق ثابت، بیمه و بازنشستگی برخوردار شوند. علاوه بر آن تمرینات اركستر به شكل مرتب انجام میشود و به نسبت سطح هنری اركستر نیز ارتقا پیدا كرده است. مسالهای كه از ابتدای فعالیتم در اركستر دغدغه من بود، نظم و ترتیب دادن به نوازندگان بوده كه خوشبختانه هماكنون تا حد زیادی به این هدف نزدیك شده ام، نوازندهها همانهایی هستند كه سابق بر این هم فعال بودند و سالهای سال، به طریقی در اركستر نشستند و تا حدی هم كارشان را خوب انجام دادند. اما چیزی كه در یك كار دستهجمعی مهم است نظم اعضا و به موقع سر تمرین حاضر شدن است چراكه آنها باید بدانند كه یك كار دستهجمعی و اجتماعی را انجام میدهند. ما باید فرهنگ اركستر را طوری تغییر دهیم كه اعضای آن متوجه شوند هر نوازنده اركستر عضوی از جامعه اركستر است.»
با این وجود همچنان یكی از مشكلات مهم اركستر سمفونیك تهران نداشتن برنامههای مرتب است و تا زمانی كه این اتفاق رخ ندهد، نمیتوان انتظار داشت كه اركستر به قدرت لازم دست پیدا كند. «صهبایی» البته دلیل این مشكل را به مسائلی خارج از اركستر نسبت میدهد: «مشكلات جانبی مانع از اجرای برنامههای مرتب است. برای مثال قرار بود اردیبهشت ماه در تالار وحدت به اجرای برنامه بپردازیم كه به علت تعمیرات این سالن، این امكان به وجود نیامد. من هم این مساله را قبول دارم كه اركستر باید كنسرتهای بیشتری در طول سال برگزار كند، اما در عین حال همزمان با این تفكر لازم است تا سطح هنری اركستر، سطح نوازندگی و همچنین نظم و ترتیب موزیسینها ارتقا پیدا كند تا بتوان اركستر سمفونیك تهران را به نقطه ایدهآل رساند.»
از نظر «صهبایی» رسیدن به این نقطه، در شرایطی محقق میشود كه اركستر سمفونیك تهران در میان اركسترهای مهم دنیا حرفی برای گفتن داشته باشد و این اتفاق نمیتواند رخ دهد،مگر آنكه تكتك اعضای اركستر در سطحی فعالیت كنند كه قدرت نواختن آثار پیچیده سمفونیك دنیا را در حد قابل قبولی داشته باشند. چیزی كه هماكنون بهرغم تلاشهای «صهبایی» نمیتوان حساب ویژهای روی آن باز كرد: «در اركستر اروپایی كه همه از سولیستهای مطرح هستند نیاز به یك رهبر قوی نیست، اما در كشورهایی مثل ایران رهبر اركستر علاوه بر رهبری باید استاد نیز باشد تا با تسلط خود نقطه ضعفها را از بین ببرد. اركستر سمفونیك تهران قطعات پیچیده را به راحتی اجرا میكند و این ضرورت توجه روز افزون به اركستر سمفونیك را دو چندان میكند. قدم اول این است كه نوازندهها اركستر را دوست داشته باشند و برای آن وقت بگذارند. من از بدو ورودم به اركستر در این زمینه تلاشهای بسیاری انجام دادم. اما متاسفانه مبارزه با عادتهای بدی كه در اركستر متداول شده است، وقت بسیاری میخواهد. من وقتی وارد اركستر شدم، حكم باغبانی را داشتم كه باغی با درختان خشكیده و بیمار را تحویل گرفت و اصلاح و هدایت این كار بسیار سختتر از باغبانی است كه بخواهد در یك زمین بكر باغبانی كند. در این اركستر سمفونیك تهران بینظمی خودش به شكل یك نظم و ناهماهنگی به شكل هماهنگی در آمده است. در این مدت انرژی و وقت بسیاری از من گرفته شد تا عادات و روال بدی كه در اركستر وجود داشت را از بین ببرم. البته در حال حاضر وضعیت نسبت به چند ماه قبل بسیار بهتر است،ولی هنوز به نقطهای كه باید نرسیدهایم.»
اركستر سمفونیك تهران بعد از وقوع انقلاب اسلامی 1357 (1979) دستخوش حوادث بسیاری شد و سالها نابسامانی را از سر گذراند. پس از انقلاب كسی دغدغه تجدید سازمان ارکستر سمفونیک، تزریق بودجه و به رسمیت شناختن آن و جلوگیری از واپاشی این نهاد كه تا آن زمان عمری 45 ساله داشت، نشد. مجموع این شرایط سبب شد تا بسیاری از نوازندگان اركستر به خارج از ایران مهاجرت كنند و یا برای همیشه عطای فعالیتهای موسیقایی را به لقایش ببخشند. درست به خاطر همین مشكلات است كه با وجودی كه این اركستر یكی از قدیمیترین اركسترهای دنیاست، اما هماكنون در دنیا حرف چندانی برای گفتن ندارد. در این میان تنها میتوان امیدوار بود كه با تلاشهای «صهبایی» و همچنین همكاری دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، جایگاه این اركستر در میان اركسترهای سمفونیك دنیا و حتی منطقه ارتقا یابد. چیزی كه خود «صهبایی» نیز به آن امید بسیاری بسته است و میگوید: «ما تا رسیدن به نقطه ایدهآل به هیچ عنوان انگیزههای خود را از دست نمیدهیم.»
در تمام سالهایی كه مرحوم «ناصری» به عنوان رهبر اركستر سمفونیك تهران فعالیت میكرد، اركستر سمفونیك تهران بارها توسط رهبران میهمان اداره میشد. رهبرانی كه گاه نامهای بزرگی نیز در میان آنان مشاهده میشد. با این وجود اما تجربه ثابت كرد كه حضور این چهرههای شناخته شده نتوانست دردی از اركستر سمفونیك دوا كند. «صهبایی» البته در این زمینه میگوید: «من مخالفتی با استفاده از رهبران میهمان ندارم، اما این مساله نیازمند دو چیز است. اول اینكه سطح اركستر از نظر كیفی ارتقا پیدا كند و از طرف دیگر تعداد كنسرتها نیز افزایش داشته باشد. از طرفی بهتر است شخصی که به عنوان رهبر با ارکستر همکاری میکند تجربه رهبری داشته باشد چراکه تکنیکهای حرفه رهبری در تخصص یک آهنگساز نیست و به ارکستر لطمههای روحی و تکنیکی جبرانناپذیری وارد میکند. روال کار ارکستر به این صورت است فرادی که تخصص کافی در امور رهبری دارند با ارکستر همکاری کنند و هرکس کار خود را انجام میدهد از همین رو رهبر ارکستر امور اجرایی، هدایت و آموزش ارکستر را به عهده دارد و آهنگسازان هم فقط تنها در حوزه تخصص خود فعالیت میکنند؛ اگر رهبری دارای تحصیلات تخصصی باشد و تجربه لازم را در امور رهبری داشته باشد در صورت امکان از تجربه و تخصص او استفاده خواهد شد.»
منبع:
روزنامه اعتماد ملی
تاریخ انتشار : دوشنبه 22 تیر 1388 - 00:00
افزودن یک دیدگاه جدید