گفت و گو با فرشید اعرابی درباره آلبوم «سکوت راوی»
مثل یک فرانسوی که آواز ایرانی بخواند
موسیقی ما- داوود سینایی: دومين آلبوم مستقل فرشيد اعرابي مدتي پيش به بازار عرضه شد. اين نوازنده و آهنگساز کار حرفه يي خود را در سال 74 با اولين نسل از خوانندگان موسيقي پاپ بعد از انقلاب آغاز کرد اما در اوايل دهه 80 راه خود را از جريان غالب اين موسيقي جدا کرد و سراغ موسيقي راک رفت. اولين آلبوم او « پنهان» نخستين آلبوم هوي متال با کلام فارسي به شمار مي آيد. با اعرابي در مورد آلبوم جديدش «سکوت راوي» که شامل هشت ترانه است و نيز وضعيت و آينده موسيقي راک در ايران گفت وگو کرديم.
---
-از انتشار آلبوم «پنهان» در سال 82 تا آلبوم دوم «سکوت راوي» پنج سال مي گذرد. اين فاصله زياد نيست؟
همزمان با انتشار آلبوم «پنهان» در سال 82 من به اتفاق دوستي، استوديويي به اسم « نيروانا» راه انداختم که تقريباً يک سال و اندي وقت مرا گرفت و از پروژه آهنگسازي دور شدم. بيشتر تمرکزم روي مسائل فني استوديو بود. ولي اين فقط يک جنبه از ماجراست. در ايران توليد يک آلبوم از مرحله انتخاب شعر تا ضبط و انتشار چيزي حدود 5 تا 6 ماه طول مي کشد. اما همين آلبوم وقتي براي کسب مجوز به وزارت ارشاد مي رود هيچ معلوم نيست که چه وقتي پاسخ دريافت مي کند. آلبوم «سکوت راوي» 16 ماه در انتظار جواب ارشاد بود. پروسه توليد يک آلبوم و انتشار آن حدود دو تا سه سال طول مي کشد. به اين خاطر اثري که منتشر مي شود مثل غذاي از دهان افتاده است. وقتي انتشار يک اثر اينقدر طول بکشد بر اثر مرور زمان هم نگاه هنرمند تغيير مي کند و هم امکانات و وسايل روزبه روز پيشرفته تر مي شود. سرت را که مي چرخاني 10 جور نرم افزار و برنامه جديد آمده و معيارها را به هم ريخته. فکر مي کردم وقتي «سکوت راوي» منتشر شود خستگي ام در مي رود اما اين پروسه آنقدر طول کشيد که خستگي کار برايمان ماند.
-درست است، مميزي و بررسي ارشاد در حوزه هاي ديگر مثل کتاب هم خيلي بيش از اندازه طول مي کشد. در حوزه موسيقي اين مشکل همه است يا آلبوم شما چون به هرحال شکل غربي از موسيقي است اينقدر رويش حساسيت بود؟
نه فکر مي کنم براي همه اين جوري است. البته سياست مشخصي در کار نيست. شنيده ام قرار است ارشاد فقط آلبوم هايي را بررسي کند که از طرف شرکتي ساپورت مي شود. به نظرم خوب است. حداقل موزيسين ها و آهنگسازها تکليف خودشان را مي دانند. شرکت از اول مي گويد آلبوم را مي خواهد يا نه و بعد به ارشاد ارائه داده مي شود. خيلي ها کار مي سازند و يک سال در ارشاد مي ماند و مجوز که مي گيرد تازه بايد دنبال تهيه کننده بگردند. هستند کساني که ريالي هم بابت فروختن آلبوم شان نمي خواهند. به همين راضي اند که شرکتي آلبوم را برايشان پخش کند اما ميلي براي پخش نيست.
-بعد از آلبوم «پنهان» قاعدتاً با نظرهاي متفاوت و بسياري مواجه شديد. اين نظرها چه تاثيري بر توليد «سکوت راوي» گذاشت؟
راستش آلبوم اول من يک جور موش آزمايشگاهي بود. نتيجه آزمون و خطاهاي بسيار بود و با نظرهاي مختلفي مواجه شد. گفتند چرا درام زنده ضبط نشد؟ چرا مونتون خوانده؟ پاسخ من اين بود که حالت خواندن در آلبوم «پنهان» يک جور مرثيه خواني است. کنتراست موسيقي و شيوه خواندن تعمدي بود. خواستم تست کنم و احساس مي کردم در مسير خوبي هستم. رايج است که خواننده راک بالا مي خواند، صدايش اوج مي گيرد و گاهي حتي ديستورت مي شود. من فکر مي کردم اين شيوه در فرهنگ ما جا ندارد. هم مساله مخاطب بود و هم ارشاد. مجبور بودم راه حل ديگري پيدا کنم. آهسته و پله پله پيش آمدم. شرايط مهيا نبود که درام را به صورت زنده ضبط کنم. بد نيست همين جا اشاره يي بکنم به شرايط ضبط يک آلبوم راک که خيلي با انواع ديگر موسيقي فرق دارد. در موسيقي سنتي يا کلاسيک آهنگساز قطعه را مي سازد و بعد با نوازنده مورد نظرش تماس مي گيرد که براي اجراي قطعه به استوديو بيايد اما در يک پروژه راک به دو تا سه ماه تمرين گروهي نياز است. نوازنده ها بايد به درک مشترکي از هم برسند. در پنهان من از sample درام استفاده کردم ولي در « سکوت راوي» نيما نواپور ( نوازنده درام ) و آرش مقدم (نوازنده بيس) چندين ماه روي قطعات اين آلبوم کار کردند. همچنين بعضي ها اعتقاد داشتند اشعار کلاسيک آلبوم پنهان باب ميل جوان ها نيست. در اين آلبوم سراغ ترانه هايي رفتم که لحن ساده تري داشته باشد. سراغ ترانه هاي امروزي مثل « ساعت» و « تنهايي و... اظهار نظرها و انتقادها را شنيدم اما چشم بسته عمل نکردم. آنهايي را که با منطق و اصول من جور بود پذيرفتم.
-در آلبوم «سکوت راوي» به قواعد «هاردراک» خيلي وفادار مانده ايد. در سال هاي اخير بيشتر بندهاي راک در ايران به نوعي به سمت موسيقي تلفيقي رفتند. يعني سعي کردند چيزي که طعم و رنگ ايراني به کار اضافه کند در موسيقي شان داشته باشند. امتياز کار شما اين است که خيلي صريح مي شود با نمونه هاي خارجي مقايسه اش کرد و ديد چه نواقصي دارد اما از طرفي اين پرسش پيش مي آيد که اگر شکل متعارف موسيقي هاردراک مدنظر شماست که در اروپا و امريکا بهترين نوعش وجود دارد.
نکته جالبي مي گوييد. اتفاقاً چند روز پيش در جواب يکي از دوستان که پرسيده بود اين آلبوم در سطح جهاني چه جايگاهي دارد گفتم هيچ. آنها به پشتوانه يک تجربه 40 ، 50 ساله کار مي کنند ولي نسل اول حرفه يي موسيقي راک در ايران پنج سال هم سابقه کار ندارند. منظورم البته انتشار آلبوم است. شايد اين آلبوم فقط از اين نظر که کلام فارسي دارد براي يک مخاطب خارجي جالب باشد. ما کار خودمان را مي کنيم. اما مقايسه شايد منطقي نباشد. مثل اينکه يک فرانسوي بخواهد آواز ايراني بخواند يا يک ساز سنتي بنوازد. معلوم است که هيچ وقت جاي استاد ذوالفنون يا استاد پايور را نمي گيرد. حتي براي اين که طعم و رنگ غربي به موسيقي ما بدهد هم قطعاً پنج سال و 10 سال کافي نيست. اما همان طور که مي گوييد من به سمت برجسته کردن يک عنصر هويتي نرفته ام. فعلاً هدفم اين است که با امکانات اينجا آلبومي ارائه بدهيم که نزديک باشد به استاندارد دنيا. من دنبال آن امتيازي که مي گوييد نيستم و مي خواهم امتيازهاي ديگر را کسب کنم. اما شايد در آلبوم سوم به سمت تجربه هاي تازه يي بروم.
-سوال من اين است که فکر مي کنيد آن گرايش تلفيقي يک جور باج دادن به مخاطب است؟
در روزگار ما به راحتي با sample ها مي شود صداي هر سازي را وارد موسيقي کرد چه ساز ايراني باشد چه ساز جامائيکايي که اسمش هم به گوشمان نخورده. پس اين کار شاقي نيست که وسط يک قطعه راک صداي کمانچه بشنويم. اگر پيتر گابريل سراغ موسيقي تلفيقي نمي رود مطمئن باشيد که نتيجه يک پژوهش دقيق و شناخت است.
-با وجودي که فرشيد اعرابي را دست کم قبل از آلبوم ها به عنوان يک گيتاريست مي شناختيم اما در سکوت راوي اصلاً از سولو گيتار خبري نيست. خيلي مختصر تکنوازي کرده ايد، چرا؟
تمرکزم روي چيز ديگري است. شايد در آلبوم اول مي خواستم توانايي هايم را ثابت کنم ولي «سکوت راوي» آلبوم نوازندگي نيست. يک مجموعه است. نمايشگاه توانايي من نوازنده نيست بلکه بيشتر به آهنگسازي و کار گروهي مربوط است. خيلي ها مي گويند چرا صداي خواننده اينقدر پايين تر از موسيقي است. من مي گويم اين آلبوم محصول خواننده سالاري يا سالاري هيچ جز ديگري نيست. در ايران متداول شده که وقتي خواننده مي خواند يک باند صداي او مي شود و باند ديگر که موسيقي است پايين مي رود. من نمي خواهم تن به اين قاعده ايراني بدهم. دوست دارم موسيقي توي چشم باشد. ما به صدابرداري و مراحل فني موسيقي راک عادت نداريم؛ به تمپوهاي بالا و کوبش مداوم درام و پيوستگي نت هاي دولاچنگ. صدابرداري يک قطعه راک خيلي دشوار و تخصصي است. ما در ايران از اين نظر بي تجربه ايم. در غرب صدابرداري مثل اندي والاس هست که از تريلر مايکل جکسون تا آلبوم هاي سيستم اف داون را صدابرداري و ميکس کرده است.
-من موافقم که يک هنرمند به هرحال در توليد و خلق اثر هنري بايد اصولش را حفظ کند و در مقابل مخاطب وا ندهد اما در مقابل شما چه کار کرده ايد که اثرتان به گوش مخاطب ايراني که موسيقي هارد راک را چندان نمي شناسد خوش بيايد؟
در جواب اين سوال بايد بگويم فراموش نکنيد ما در شرايط ويژه يي موسيقي کار مي کنيم که شايد يک هنرمند غربي باورش هم نشود. فکر مي کنم اولين وظيفه من به عنوان کسي که مي خواهد در اين چارچوب کار موسيقي کرده و آلبوم منتشر کند اين است که نشان بدهم موسيقي راک برخلاف آنچه بعضي ها فکر مي کنند يک پديده خطرناک، غير قابل کنترل و پردردسر نيست. ربطي به شيطان پرستي يا هيچ آيين جعلي ديگر ندارد. من مي خواستم نشان بدهم شعر کلاسيک فارسي که گنجينه فرهنگي همه ما ايرانيان است را هم مي شود در موسيقي به دور از پرخاشگري و شلنگ تخته انداختن به کار برد. اين موسيقي هم مي تواند يک محصول جامع و سنگين باشد. اين مجموعه در واقع دو جور مخاطب دارد؛ کساني که کار را کلي گوش مي کنند و کساني که جزيي گوش مي کنند. کسي که از ديدگاه فرهنگي گوش مي دهد برايش مهم است که من به عنوان يک آهنگساز ايراني چقدر توانايي دارم. از طرفي تبديل ستاره پنج پر به عنوان سمبل اين موسيقي به ستاره هشت پر نشان مي دهد من در هيچ جزيي از اين کار، چه تصوير روي جلد و چه هرچيز ديگر دنبال تقليد کورکورانه نبوده ام. من فارسي مي خوانم يا درست تر بگويم ايراني. اما نه اينکه آن تحريرهاي متعارف ايراني را وارد کار کنم. اما همان طور که گفتم اين برايم مهم است که آن تصويري را که ممکن است از ديدن چند فيلم و چند ويدئوموزيک براي خانواده ها پيش بيايد تصحيح کنم. ممکن است در اين نوع موسيقي کساني هم باشند که دنبال شکل و شمايل عجيب و غريب باشند، گريم سنگين داشته باشند و چه اما من آن را تاييد نمي کنم يا حداقل شيوه کار من نيست. مثلاً من مرلي منسون را تاييد نمي کنم. مي خواهم بگويم موسيقي راک در ايران يک جور بدبيني بيخودي درست مي کند. در حالي که انحراف همه جا هست.
-در اين آلبوم ترانه سراي يکي از قطعات هم هستيد. شايد يک راه حل براي کلام در موسيقي راک ايراني همين باشد که ترانه ها به زبان روزمره و ساده و آماتوري نزديک شود.
من نظرم برخلاف شماست چون من واقعاً شاعر نيستم. اين ترانه را هم سال 79 گفته ام. در واقع يک تجربه بود.
-قرار نيست ترانه هميشه پرطمطراق باشد. مهم تر اين است که با ملودي و فضاي کار همخواني داشته باشد.
با اين حال بهتر است يک آدم حرفه يي اين کار را انجام دهد. در اروپا و امريکا همين طور است که شما مي گوييد؛ خود آهنگساز و نوازنده ترانه را هم مي سرايد اما فکر مي کنم از لحاظ فني شناخت خاصيت هاي زبان فارسي براي يک آدم غيرمتخصص ناممکن باشد. من اگر گاهي هم مضموني به ذهنم برسد نمي توانم با کلمات بازي کنم.
-حالا خارج از اين بحث فکر نمي کنيد تکرار فضاي موسيقي پاپ دهه 50 در راک اشتباه است. يک جور حالت تکراري بي خاصيت.
موسيقي راک در ايران سابقه کمي دارد. اين کم تجربگي در همه بخش هايش نمود دارد، چه آهنگسازي، چه نوازندگي و چه کلام. شايد اگر سالي چند آلبوم راک منتشر مي شد ترانه سراها و شاعرهاي خودش را هم پيدا مي کرد. يک خاصيت بسيار مهم موسيقي راک انرژيک بودنش است. اما شايد در کارهاي راک ايراني تا به حال ما به اين سمت نرفته ايم يا راهش پيدا نشده که کلام مناسب موسيقي انرژيک چيست. من در اين دو آلبوم مي خواستم از سطح فاصله بگيرم و از کلام عميق تري استفاده کنم. پس از سال هاي دهه 50 همين بي تجربگي باعث شد اين اشتباه بارها تکرار شود.
-پيداست که خواسته ايد يک عنصر مشترک همه آهنگ هاي آلبوم را به هم پيوند بدهد. اما ترتيب آهنگ ها در آلبوم براساس عرف آلبوم هاي هارد راک است ؟
متداول اين است که در يک آلبوم دو قطعه آرام هست. اين خاصيت را هم دارد که به شنونده فرصتي مي دهد براي ادامه آلبوم. اما ترتيب آهنگ ها سليقه يي است. من دوست داشتم «ساعت خسته» دومين آهنگ باشد که مخاطب مي شنود. در حالي که خيلي ها پيشنهاد مي کردند عقب تر بگذارمش. اما مي خواستم معلوم باشد که چه راهي را در پيش داريم.
-اگر بخواهيم جواب کليشه يي از 15 ساله تا 90 ساله را کنار بگذاريم «مخاطب هدف» اين آلبوم کيست؟
من فکر مي کنم بچه هاي حرفه يي که موسيقي راک را دنبال مي کنند مخاطب اصلي اين آلبوم هستند.
-يک مشکل جدي و تاثيرگذار موسيقي راک و پاپ در ايران محروميت از تصوير است. ما هنوز چهره و رفتار خواننده ها را نمي بينيم. در حالي که در موسيقي راک ايماژ هنرمند اصولاً بخشي از کار اوست. شبکه هاي ماهواره يي دست کم جاي عرضه موسيقي راک نيست چون در هياهوي شش و هشت ها گم مي شود. تلويزيون هم بعيد است که به اين زودي ها روي خوش به راک نشان دهد. به راه حلي فکر کرده ايد؟
نه، راه حلي نيست. در حالي که ما در دنياي تصاوير زندگي مي کنيم. موسيقي همراه با تصوير در جهان جايگاه خاصي دارد؛ به خصوص راک يا هارد راک و متال. اما اين مشکلي است که همه ما با آن روبه روييم. تلويزيون که همکاري نمي کند. به نظر من شبکه هاي ايراني آن ور آب هم جايي براي موسيقي جدي ندارند. جاي موسيقي جدي آنجا نيست. شايد شبکه جديدي راه بيفتد يا اينکه کمي نگاه مسوولان واقع گرا شود. در همين آلبوم«سکوت راوي» آهنگ «تنديس ايثار» را دارم که مستقيماً درباره جنگ است. به نظر شما يک جوان ايراني نمي تواند اين موسيقي را که ستايش از ايثار سربازان ايراني است با تصاوير مستندي از جنگ در تلويزيون خودمان ببيند. آيا اين برايش تاثيرگذار تر از آن شيوه هاي تکراري و کليشه يي هميشگي نيست.
-شما موسيقي تئاتر هم کار کرده ايد. در «تهرن» ساخته محمود استاد محمد هم مثل اين آلبوم ارکستر زهي و کر نقش خيلي مهمي داشت.
فکر مي کنم از اواخر دهه 80 Doom Metal در موسيقي غرب پا مي گيرد و به خاطر فضاهاي خاص قرون وسطايي و کليسايي اين موسيقي کرال وارد اين نوع موسيقي مي شود. اما متاسفانه ما امکان اينکه از يک ارکستر 50 نفره زهي يا کر واقعي استفاده کنيم را نداشتيم. اما من در تنظيم اين رنگ بندي را خيلي مي پسندم. البته در موسيقي تئاتر تهرن از آواي محلي استفاده کردم.
-در يک دهه گذشته اقبال به موسيقي راک در ايران رشد حيرت آوري داشته. من آماري دقيق ندارم ولي فکر مي کنم به هرحال از اين نظر ويژه باشيم چون جوان ها در ايران به ويژه به راک دهه هاي 70 و 80 خيلي علاقه دارند که به نوعي دوران طلايي اين موسيقي هم هست. اما از طرفي همين اقبال شگفت انگيز وقتي به مشغوليت حرفه يي بدل مي شود کمي سوال برانگيز است. شما که از سال 68 شروع کرديد هنوز هم با دشواري هاي بعضاً لاينحل توليد و عرضه و انتشار روبه رو هستيد. منظورم اين است که چرخه اقتصادي موسيقي راک در ايران ناقص است. اين همه بند هاي زيرزميني به نظرتان چه عاقبتي خواهند داشت؟
به چند نکته مي شود پرداخت. درست مي گوييد. توجه جوان ها به موسيقي راک خيلي بيشتر از قبل شده و اين را هم مثل فست فود نمي شود از اين نسل گرفت. راک نمود بخشي از هيجان و انرژي آنها است. به هرحال موسيقي کار کردن مثبت است. هيچ اشکالي هم ندارد. اما توهم و کورکورانه کار کردن دردسرساز است. آنها بايد بدانند اگر بخواهند در ايران کار کنند بايد منطقي و شسته رفته باشند. آن طرف هم خيلي خبري نيست و اين موسيقي دوره صعودش تمام شده و اگر نگويم نزول دست کم در حال درجا زدن است. ديگر هيجانات دهه هاي 70 و 80 تکرار نمي شود. اينکه ما با دو دهه اخير موسيقي آن دهه را هضم کرده ايم باعث نمي شود فکر کنيم دنيا همان جا متوقف مانده. خيلي خوب است که دو سه نفري در هر گوشه يي ساز دست شان بگيرند و تمرين کنند. اين هم يک جور انرژي خالي کردن سالم و مثبت است. مي دانيد ما ظاهراً هيچ راهي براي خالي کردن انرژي مان نداريم مگر مسابقه پرسپوليس و استقلال، که اتفاقاً نشان مي دهد ورزش که اينقدر در نگاه رسمي پذيرفتني است چقدر مي تواند خطرناک و دردسرساز باشد. در کدام کنسرت راک اتفاق غيرمتعارفي افتاد؟ شيشه اتوبوسي شکست؟ ادا و اصول غيرمتعارفي از کسي ديديم؟ يا کدام ما پولش را دارد گيتارش را روي سن خرد کند. همه با هزار بدبختي توانسته اند يک ساز حرفه يي تهيه کنند. به نظر من جوان ها از همه بي تقصيرترند. اما کسي به فکر سرو سامان دادن اين پتانسيل نيست. ما خواستيم انجمن راک را راه بيندازيم. با آقاي کيوان کيارس، فرشاد رمضاني، نيما نواپور چندين جلسه با استاد روشن روان داشتيم که انجمن راک هم زيرشاخه يي از خانه موسيقي باشد که اين همه استعداد و ميل به کار بين جوان ها به هرحال به سازماني مربوط شود و هدر نرود. اما سياست ها يکباره عوض شد و همه چيز تحت الشعاع قرار گرفت. شايد اين انجمن يا چيزي شبيه اين باعث شود برخي تجربه ها منتقل شود و هر کسي که وارد اين عرصه مي شود مجبور نباشد دوباره از صفر شروع کند. اين موسيقي مي تواند يک برنامه کارآفريني باشد. همه نمي خواهند آلبوم منتشر کنند يا کنسرت بگذارند، يکي مي خواهد درس بدهد، يکي مي خواهد در رستوران بزند يا هر جور ديگري که موسيقي مي تواند مولد اقتصادي باشد.
-اگر بخواهيم خودمان را از مقايسه هميشگي با بهترين ها خلاص کنيم شما مثلاً از وضعيت راک در ترکيه خبر داريد؟ منظورم اين است که به هرحال بهتر است خودمان را با کشورهاي همسايه بسنجيم.
مطمئنم به جز مساله امکانات ما از آنها بهتريم. درست است که در ترکيه خيلي به موسيقي بها مي دهند. ارکسترهاي خوبي دارند، آکادمي و دانشگاه هاي معتبر و نوازنده حرفه يي هم آنجا کم نيست. از طرفي ارتباطات بين المللي عالي هم دارند. اما فکر نمي کنم موسيقي راک در بازار موسيقي شان جايگاه خاصي داشته باشد. ضبط و عرضه شان عالي است اما بچه هايي که در ايران کار مي کنند واقعاً توانايي هاي خوبي دارند. مشکل ما در مقايسه با آنها اين است که صنعتي به اسم موسيقي نداريم. با دو سه کنسرت سالانه سنتي نمي شود 70 ميليون مخاطب موسيقي را راضي کرد. اين ديگر جواب نمي دهد. همه متوجه شده اند به جز آنهايي که مي توانند تصميم هاي اساسي بگيرند. همه جاي دنيا صنعت فيلم و موسيقي رونق دارد. ما خودمان را از آن محروم کرده ايم. يک صنعت موسيقي فعال و پويا مي تواند تعداد بسيار زيادي از تخصص هاي مختلف را به کار بگيرد. آهنگساز، ترانه ساز، خواننده، نوازنده، مسوول ضبط، کارگردان، گريمور و همه تخصص هاي مربوط هنري تا مدير بازرگاني و گرافيست و... ما خودمان را از يک نفع واقعي محروم کرده ايم. نمي دانيم چرا.
---
-از انتشار آلبوم «پنهان» در سال 82 تا آلبوم دوم «سکوت راوي» پنج سال مي گذرد. اين فاصله زياد نيست؟
همزمان با انتشار آلبوم «پنهان» در سال 82 من به اتفاق دوستي، استوديويي به اسم « نيروانا» راه انداختم که تقريباً يک سال و اندي وقت مرا گرفت و از پروژه آهنگسازي دور شدم. بيشتر تمرکزم روي مسائل فني استوديو بود. ولي اين فقط يک جنبه از ماجراست. در ايران توليد يک آلبوم از مرحله انتخاب شعر تا ضبط و انتشار چيزي حدود 5 تا 6 ماه طول مي کشد. اما همين آلبوم وقتي براي کسب مجوز به وزارت ارشاد مي رود هيچ معلوم نيست که چه وقتي پاسخ دريافت مي کند. آلبوم «سکوت راوي» 16 ماه در انتظار جواب ارشاد بود. پروسه توليد يک آلبوم و انتشار آن حدود دو تا سه سال طول مي کشد. به اين خاطر اثري که منتشر مي شود مثل غذاي از دهان افتاده است. وقتي انتشار يک اثر اينقدر طول بکشد بر اثر مرور زمان هم نگاه هنرمند تغيير مي کند و هم امکانات و وسايل روزبه روز پيشرفته تر مي شود. سرت را که مي چرخاني 10 جور نرم افزار و برنامه جديد آمده و معيارها را به هم ريخته. فکر مي کردم وقتي «سکوت راوي» منتشر شود خستگي ام در مي رود اما اين پروسه آنقدر طول کشيد که خستگي کار برايمان ماند.
-درست است، مميزي و بررسي ارشاد در حوزه هاي ديگر مثل کتاب هم خيلي بيش از اندازه طول مي کشد. در حوزه موسيقي اين مشکل همه است يا آلبوم شما چون به هرحال شکل غربي از موسيقي است اينقدر رويش حساسيت بود؟
نه فکر مي کنم براي همه اين جوري است. البته سياست مشخصي در کار نيست. شنيده ام قرار است ارشاد فقط آلبوم هايي را بررسي کند که از طرف شرکتي ساپورت مي شود. به نظرم خوب است. حداقل موزيسين ها و آهنگسازها تکليف خودشان را مي دانند. شرکت از اول مي گويد آلبوم را مي خواهد يا نه و بعد به ارشاد ارائه داده مي شود. خيلي ها کار مي سازند و يک سال در ارشاد مي ماند و مجوز که مي گيرد تازه بايد دنبال تهيه کننده بگردند. هستند کساني که ريالي هم بابت فروختن آلبوم شان نمي خواهند. به همين راضي اند که شرکتي آلبوم را برايشان پخش کند اما ميلي براي پخش نيست.
-بعد از آلبوم «پنهان» قاعدتاً با نظرهاي متفاوت و بسياري مواجه شديد. اين نظرها چه تاثيري بر توليد «سکوت راوي» گذاشت؟
راستش آلبوم اول من يک جور موش آزمايشگاهي بود. نتيجه آزمون و خطاهاي بسيار بود و با نظرهاي مختلفي مواجه شد. گفتند چرا درام زنده ضبط نشد؟ چرا مونتون خوانده؟ پاسخ من اين بود که حالت خواندن در آلبوم «پنهان» يک جور مرثيه خواني است. کنتراست موسيقي و شيوه خواندن تعمدي بود. خواستم تست کنم و احساس مي کردم در مسير خوبي هستم. رايج است که خواننده راک بالا مي خواند، صدايش اوج مي گيرد و گاهي حتي ديستورت مي شود. من فکر مي کردم اين شيوه در فرهنگ ما جا ندارد. هم مساله مخاطب بود و هم ارشاد. مجبور بودم راه حل ديگري پيدا کنم. آهسته و پله پله پيش آمدم. شرايط مهيا نبود که درام را به صورت زنده ضبط کنم. بد نيست همين جا اشاره يي بکنم به شرايط ضبط يک آلبوم راک که خيلي با انواع ديگر موسيقي فرق دارد. در موسيقي سنتي يا کلاسيک آهنگساز قطعه را مي سازد و بعد با نوازنده مورد نظرش تماس مي گيرد که براي اجراي قطعه به استوديو بيايد اما در يک پروژه راک به دو تا سه ماه تمرين گروهي نياز است. نوازنده ها بايد به درک مشترکي از هم برسند. در پنهان من از sample درام استفاده کردم ولي در « سکوت راوي» نيما نواپور ( نوازنده درام ) و آرش مقدم (نوازنده بيس) چندين ماه روي قطعات اين آلبوم کار کردند. همچنين بعضي ها اعتقاد داشتند اشعار کلاسيک آلبوم پنهان باب ميل جوان ها نيست. در اين آلبوم سراغ ترانه هايي رفتم که لحن ساده تري داشته باشد. سراغ ترانه هاي امروزي مثل « ساعت» و « تنهايي و... اظهار نظرها و انتقادها را شنيدم اما چشم بسته عمل نکردم. آنهايي را که با منطق و اصول من جور بود پذيرفتم.
-در آلبوم «سکوت راوي» به قواعد «هاردراک» خيلي وفادار مانده ايد. در سال هاي اخير بيشتر بندهاي راک در ايران به نوعي به سمت موسيقي تلفيقي رفتند. يعني سعي کردند چيزي که طعم و رنگ ايراني به کار اضافه کند در موسيقي شان داشته باشند. امتياز کار شما اين است که خيلي صريح مي شود با نمونه هاي خارجي مقايسه اش کرد و ديد چه نواقصي دارد اما از طرفي اين پرسش پيش مي آيد که اگر شکل متعارف موسيقي هاردراک مدنظر شماست که در اروپا و امريکا بهترين نوعش وجود دارد.
نکته جالبي مي گوييد. اتفاقاً چند روز پيش در جواب يکي از دوستان که پرسيده بود اين آلبوم در سطح جهاني چه جايگاهي دارد گفتم هيچ. آنها به پشتوانه يک تجربه 40 ، 50 ساله کار مي کنند ولي نسل اول حرفه يي موسيقي راک در ايران پنج سال هم سابقه کار ندارند. منظورم البته انتشار آلبوم است. شايد اين آلبوم فقط از اين نظر که کلام فارسي دارد براي يک مخاطب خارجي جالب باشد. ما کار خودمان را مي کنيم. اما مقايسه شايد منطقي نباشد. مثل اينکه يک فرانسوي بخواهد آواز ايراني بخواند يا يک ساز سنتي بنوازد. معلوم است که هيچ وقت جاي استاد ذوالفنون يا استاد پايور را نمي گيرد. حتي براي اين که طعم و رنگ غربي به موسيقي ما بدهد هم قطعاً پنج سال و 10 سال کافي نيست. اما همان طور که مي گوييد من به سمت برجسته کردن يک عنصر هويتي نرفته ام. فعلاً هدفم اين است که با امکانات اينجا آلبومي ارائه بدهيم که نزديک باشد به استاندارد دنيا. من دنبال آن امتيازي که مي گوييد نيستم و مي خواهم امتيازهاي ديگر را کسب کنم. اما شايد در آلبوم سوم به سمت تجربه هاي تازه يي بروم.
-سوال من اين است که فکر مي کنيد آن گرايش تلفيقي يک جور باج دادن به مخاطب است؟
در روزگار ما به راحتي با sample ها مي شود صداي هر سازي را وارد موسيقي کرد چه ساز ايراني باشد چه ساز جامائيکايي که اسمش هم به گوشمان نخورده. پس اين کار شاقي نيست که وسط يک قطعه راک صداي کمانچه بشنويم. اگر پيتر گابريل سراغ موسيقي تلفيقي نمي رود مطمئن باشيد که نتيجه يک پژوهش دقيق و شناخت است.
-با وجودي که فرشيد اعرابي را دست کم قبل از آلبوم ها به عنوان يک گيتاريست مي شناختيم اما در سکوت راوي اصلاً از سولو گيتار خبري نيست. خيلي مختصر تکنوازي کرده ايد، چرا؟
تمرکزم روي چيز ديگري است. شايد در آلبوم اول مي خواستم توانايي هايم را ثابت کنم ولي «سکوت راوي» آلبوم نوازندگي نيست. يک مجموعه است. نمايشگاه توانايي من نوازنده نيست بلکه بيشتر به آهنگسازي و کار گروهي مربوط است. خيلي ها مي گويند چرا صداي خواننده اينقدر پايين تر از موسيقي است. من مي گويم اين آلبوم محصول خواننده سالاري يا سالاري هيچ جز ديگري نيست. در ايران متداول شده که وقتي خواننده مي خواند يک باند صداي او مي شود و باند ديگر که موسيقي است پايين مي رود. من نمي خواهم تن به اين قاعده ايراني بدهم. دوست دارم موسيقي توي چشم باشد. ما به صدابرداري و مراحل فني موسيقي راک عادت نداريم؛ به تمپوهاي بالا و کوبش مداوم درام و پيوستگي نت هاي دولاچنگ. صدابرداري يک قطعه راک خيلي دشوار و تخصصي است. ما در ايران از اين نظر بي تجربه ايم. در غرب صدابرداري مثل اندي والاس هست که از تريلر مايکل جکسون تا آلبوم هاي سيستم اف داون را صدابرداري و ميکس کرده است.
-من موافقم که يک هنرمند به هرحال در توليد و خلق اثر هنري بايد اصولش را حفظ کند و در مقابل مخاطب وا ندهد اما در مقابل شما چه کار کرده ايد که اثرتان به گوش مخاطب ايراني که موسيقي هارد راک را چندان نمي شناسد خوش بيايد؟
در جواب اين سوال بايد بگويم فراموش نکنيد ما در شرايط ويژه يي موسيقي کار مي کنيم که شايد يک هنرمند غربي باورش هم نشود. فکر مي کنم اولين وظيفه من به عنوان کسي که مي خواهد در اين چارچوب کار موسيقي کرده و آلبوم منتشر کند اين است که نشان بدهم موسيقي راک برخلاف آنچه بعضي ها فکر مي کنند يک پديده خطرناک، غير قابل کنترل و پردردسر نيست. ربطي به شيطان پرستي يا هيچ آيين جعلي ديگر ندارد. من مي خواستم نشان بدهم شعر کلاسيک فارسي که گنجينه فرهنگي همه ما ايرانيان است را هم مي شود در موسيقي به دور از پرخاشگري و شلنگ تخته انداختن به کار برد. اين موسيقي هم مي تواند يک محصول جامع و سنگين باشد. اين مجموعه در واقع دو جور مخاطب دارد؛ کساني که کار را کلي گوش مي کنند و کساني که جزيي گوش مي کنند. کسي که از ديدگاه فرهنگي گوش مي دهد برايش مهم است که من به عنوان يک آهنگساز ايراني چقدر توانايي دارم. از طرفي تبديل ستاره پنج پر به عنوان سمبل اين موسيقي به ستاره هشت پر نشان مي دهد من در هيچ جزيي از اين کار، چه تصوير روي جلد و چه هرچيز ديگر دنبال تقليد کورکورانه نبوده ام. من فارسي مي خوانم يا درست تر بگويم ايراني. اما نه اينکه آن تحريرهاي متعارف ايراني را وارد کار کنم. اما همان طور که گفتم اين برايم مهم است که آن تصويري را که ممکن است از ديدن چند فيلم و چند ويدئوموزيک براي خانواده ها پيش بيايد تصحيح کنم. ممکن است در اين نوع موسيقي کساني هم باشند که دنبال شکل و شمايل عجيب و غريب باشند، گريم سنگين داشته باشند و چه اما من آن را تاييد نمي کنم يا حداقل شيوه کار من نيست. مثلاً من مرلي منسون را تاييد نمي کنم. مي خواهم بگويم موسيقي راک در ايران يک جور بدبيني بيخودي درست مي کند. در حالي که انحراف همه جا هست.
-در اين آلبوم ترانه سراي يکي از قطعات هم هستيد. شايد يک راه حل براي کلام در موسيقي راک ايراني همين باشد که ترانه ها به زبان روزمره و ساده و آماتوري نزديک شود.
من نظرم برخلاف شماست چون من واقعاً شاعر نيستم. اين ترانه را هم سال 79 گفته ام. در واقع يک تجربه بود.
-قرار نيست ترانه هميشه پرطمطراق باشد. مهم تر اين است که با ملودي و فضاي کار همخواني داشته باشد.
با اين حال بهتر است يک آدم حرفه يي اين کار را انجام دهد. در اروپا و امريکا همين طور است که شما مي گوييد؛ خود آهنگساز و نوازنده ترانه را هم مي سرايد اما فکر مي کنم از لحاظ فني شناخت خاصيت هاي زبان فارسي براي يک آدم غيرمتخصص ناممکن باشد. من اگر گاهي هم مضموني به ذهنم برسد نمي توانم با کلمات بازي کنم.
-حالا خارج از اين بحث فکر نمي کنيد تکرار فضاي موسيقي پاپ دهه 50 در راک اشتباه است. يک جور حالت تکراري بي خاصيت.
موسيقي راک در ايران سابقه کمي دارد. اين کم تجربگي در همه بخش هايش نمود دارد، چه آهنگسازي، چه نوازندگي و چه کلام. شايد اگر سالي چند آلبوم راک منتشر مي شد ترانه سراها و شاعرهاي خودش را هم پيدا مي کرد. يک خاصيت بسيار مهم موسيقي راک انرژيک بودنش است. اما شايد در کارهاي راک ايراني تا به حال ما به اين سمت نرفته ايم يا راهش پيدا نشده که کلام مناسب موسيقي انرژيک چيست. من در اين دو آلبوم مي خواستم از سطح فاصله بگيرم و از کلام عميق تري استفاده کنم. پس از سال هاي دهه 50 همين بي تجربگي باعث شد اين اشتباه بارها تکرار شود.
-پيداست که خواسته ايد يک عنصر مشترک همه آهنگ هاي آلبوم را به هم پيوند بدهد. اما ترتيب آهنگ ها در آلبوم براساس عرف آلبوم هاي هارد راک است ؟
متداول اين است که در يک آلبوم دو قطعه آرام هست. اين خاصيت را هم دارد که به شنونده فرصتي مي دهد براي ادامه آلبوم. اما ترتيب آهنگ ها سليقه يي است. من دوست داشتم «ساعت خسته» دومين آهنگ باشد که مخاطب مي شنود. در حالي که خيلي ها پيشنهاد مي کردند عقب تر بگذارمش. اما مي خواستم معلوم باشد که چه راهي را در پيش داريم.
-اگر بخواهيم جواب کليشه يي از 15 ساله تا 90 ساله را کنار بگذاريم «مخاطب هدف» اين آلبوم کيست؟
من فکر مي کنم بچه هاي حرفه يي که موسيقي راک را دنبال مي کنند مخاطب اصلي اين آلبوم هستند.
-يک مشکل جدي و تاثيرگذار موسيقي راک و پاپ در ايران محروميت از تصوير است. ما هنوز چهره و رفتار خواننده ها را نمي بينيم. در حالي که در موسيقي راک ايماژ هنرمند اصولاً بخشي از کار اوست. شبکه هاي ماهواره يي دست کم جاي عرضه موسيقي راک نيست چون در هياهوي شش و هشت ها گم مي شود. تلويزيون هم بعيد است که به اين زودي ها روي خوش به راک نشان دهد. به راه حلي فکر کرده ايد؟
نه، راه حلي نيست. در حالي که ما در دنياي تصاوير زندگي مي کنيم. موسيقي همراه با تصوير در جهان جايگاه خاصي دارد؛ به خصوص راک يا هارد راک و متال. اما اين مشکلي است که همه ما با آن روبه روييم. تلويزيون که همکاري نمي کند. به نظر من شبکه هاي ايراني آن ور آب هم جايي براي موسيقي جدي ندارند. جاي موسيقي جدي آنجا نيست. شايد شبکه جديدي راه بيفتد يا اينکه کمي نگاه مسوولان واقع گرا شود. در همين آلبوم«سکوت راوي» آهنگ «تنديس ايثار» را دارم که مستقيماً درباره جنگ است. به نظر شما يک جوان ايراني نمي تواند اين موسيقي را که ستايش از ايثار سربازان ايراني است با تصاوير مستندي از جنگ در تلويزيون خودمان ببيند. آيا اين برايش تاثيرگذار تر از آن شيوه هاي تکراري و کليشه يي هميشگي نيست.
-شما موسيقي تئاتر هم کار کرده ايد. در «تهرن» ساخته محمود استاد محمد هم مثل اين آلبوم ارکستر زهي و کر نقش خيلي مهمي داشت.
فکر مي کنم از اواخر دهه 80 Doom Metal در موسيقي غرب پا مي گيرد و به خاطر فضاهاي خاص قرون وسطايي و کليسايي اين موسيقي کرال وارد اين نوع موسيقي مي شود. اما متاسفانه ما امکان اينکه از يک ارکستر 50 نفره زهي يا کر واقعي استفاده کنيم را نداشتيم. اما من در تنظيم اين رنگ بندي را خيلي مي پسندم. البته در موسيقي تئاتر تهرن از آواي محلي استفاده کردم.
-در يک دهه گذشته اقبال به موسيقي راک در ايران رشد حيرت آوري داشته. من آماري دقيق ندارم ولي فکر مي کنم به هرحال از اين نظر ويژه باشيم چون جوان ها در ايران به ويژه به راک دهه هاي 70 و 80 خيلي علاقه دارند که به نوعي دوران طلايي اين موسيقي هم هست. اما از طرفي همين اقبال شگفت انگيز وقتي به مشغوليت حرفه يي بدل مي شود کمي سوال برانگيز است. شما که از سال 68 شروع کرديد هنوز هم با دشواري هاي بعضاً لاينحل توليد و عرضه و انتشار روبه رو هستيد. منظورم اين است که چرخه اقتصادي موسيقي راک در ايران ناقص است. اين همه بند هاي زيرزميني به نظرتان چه عاقبتي خواهند داشت؟
به چند نکته مي شود پرداخت. درست مي گوييد. توجه جوان ها به موسيقي راک خيلي بيشتر از قبل شده و اين را هم مثل فست فود نمي شود از اين نسل گرفت. راک نمود بخشي از هيجان و انرژي آنها است. به هرحال موسيقي کار کردن مثبت است. هيچ اشکالي هم ندارد. اما توهم و کورکورانه کار کردن دردسرساز است. آنها بايد بدانند اگر بخواهند در ايران کار کنند بايد منطقي و شسته رفته باشند. آن طرف هم خيلي خبري نيست و اين موسيقي دوره صعودش تمام شده و اگر نگويم نزول دست کم در حال درجا زدن است. ديگر هيجانات دهه هاي 70 و 80 تکرار نمي شود. اينکه ما با دو دهه اخير موسيقي آن دهه را هضم کرده ايم باعث نمي شود فکر کنيم دنيا همان جا متوقف مانده. خيلي خوب است که دو سه نفري در هر گوشه يي ساز دست شان بگيرند و تمرين کنند. اين هم يک جور انرژي خالي کردن سالم و مثبت است. مي دانيد ما ظاهراً هيچ راهي براي خالي کردن انرژي مان نداريم مگر مسابقه پرسپوليس و استقلال، که اتفاقاً نشان مي دهد ورزش که اينقدر در نگاه رسمي پذيرفتني است چقدر مي تواند خطرناک و دردسرساز باشد. در کدام کنسرت راک اتفاق غيرمتعارفي افتاد؟ شيشه اتوبوسي شکست؟ ادا و اصول غيرمتعارفي از کسي ديديم؟ يا کدام ما پولش را دارد گيتارش را روي سن خرد کند. همه با هزار بدبختي توانسته اند يک ساز حرفه يي تهيه کنند. به نظر من جوان ها از همه بي تقصيرترند. اما کسي به فکر سرو سامان دادن اين پتانسيل نيست. ما خواستيم انجمن راک را راه بيندازيم. با آقاي کيوان کيارس، فرشاد رمضاني، نيما نواپور چندين جلسه با استاد روشن روان داشتيم که انجمن راک هم زيرشاخه يي از خانه موسيقي باشد که اين همه استعداد و ميل به کار بين جوان ها به هرحال به سازماني مربوط شود و هدر نرود. اما سياست ها يکباره عوض شد و همه چيز تحت الشعاع قرار گرفت. شايد اين انجمن يا چيزي شبيه اين باعث شود برخي تجربه ها منتقل شود و هر کسي که وارد اين عرصه مي شود مجبور نباشد دوباره از صفر شروع کند. اين موسيقي مي تواند يک برنامه کارآفريني باشد. همه نمي خواهند آلبوم منتشر کنند يا کنسرت بگذارند، يکي مي خواهد درس بدهد، يکي مي خواهد در رستوران بزند يا هر جور ديگري که موسيقي مي تواند مولد اقتصادي باشد.
-اگر بخواهيم خودمان را از مقايسه هميشگي با بهترين ها خلاص کنيم شما مثلاً از وضعيت راک در ترکيه خبر داريد؟ منظورم اين است که به هرحال بهتر است خودمان را با کشورهاي همسايه بسنجيم.
مطمئنم به جز مساله امکانات ما از آنها بهتريم. درست است که در ترکيه خيلي به موسيقي بها مي دهند. ارکسترهاي خوبي دارند، آکادمي و دانشگاه هاي معتبر و نوازنده حرفه يي هم آنجا کم نيست. از طرفي ارتباطات بين المللي عالي هم دارند. اما فکر نمي کنم موسيقي راک در بازار موسيقي شان جايگاه خاصي داشته باشد. ضبط و عرضه شان عالي است اما بچه هايي که در ايران کار مي کنند واقعاً توانايي هاي خوبي دارند. مشکل ما در مقايسه با آنها اين است که صنعتي به اسم موسيقي نداريم. با دو سه کنسرت سالانه سنتي نمي شود 70 ميليون مخاطب موسيقي را راضي کرد. اين ديگر جواب نمي دهد. همه متوجه شده اند به جز آنهايي که مي توانند تصميم هاي اساسي بگيرند. همه جاي دنيا صنعت فيلم و موسيقي رونق دارد. ما خودمان را از آن محروم کرده ايم. يک صنعت موسيقي فعال و پويا مي تواند تعداد بسيار زيادي از تخصص هاي مختلف را به کار بگيرد. آهنگساز، ترانه ساز، خواننده، نوازنده، مسوول ضبط، کارگردان، گريمور و همه تخصص هاي مربوط هنري تا مدير بازرگاني و گرافيست و... ما خودمان را از يک نفع واقعي محروم کرده ايم. نمي دانيم چرا.
منبع:
اعتماد
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 دی 1387 - 00:00
افزودن یک دیدگاه جدید