گفت و گوی اختصاصی موسیقی ما با شهریار مسرور؛
منو از این جا ببر...
موسیقی ما - نوید غضنفری، سما بابایی: شهریار مسرور را با آلبوم خاطره انگیز « بهشت از آن تو » به یاد می آوریم، آلبومی که به جز موسیقی فیلم بودنش خصیصه توی چشم تری هم ( البته برای آن موقع ) داشت، آلبومی با آهنگ هایی که به سبک کانتری و بلوز پهلو می زدند، توجه کنید که هنوز سال 1379 بود و هنوز تب کارهای راک و تلفیقی توی بازار موسیقی فراگیر نشده بود و مطبوعات هم آن طوری که بعدها برای خیلی از کارهای متفاوت موسیقی بمب ترکاندند، هنوز گوش شان با این گونه موسیقی انگار که آشنا نشده بود. مسرور آن آلبوم به یاد ماندنی را با همکاری دوستانش- مهرداد نوذری و بهمن سپهری شکیب- منتشر کرد و در خاطره های بسیاری از خوره های موسیقی جاودانه شد. حالا و بعد از حدود 7 سال کار جدیدی از شهریار مسرور – با عنوان « گاهی وقتا »- خیلی بی سر و صدا به بازار آمده که البته نسبت به کار قبلی به وضوح، شخصی تر از آب درآمده است؛ دیگر از آن تلفیق های نچسب که بیش تر به خاطر ذات موسیقی فیلم بودن، مثلا در ترانه های « سوی کوه ها » و « تهران » به کار رفته، خبری نیست و دغدغه های اصلی مسرور پررنگ تر نمایش داده می شوند. پیش تر همه اش منتظر بودیم تا اثری دیگر از مسرور منتشر بشود و به همین خاطر برویم سراغ اش، تا بالاخره « گاهی وقتا » به بازار آمد و دوباره ما را به یاد این موزیسین پیش تاخته « کانتری نواز» انداخت. شهریار مسرور فعلا در مسکو به سر می برد و به گفته خودش دارد راجع به گونه موسیقی جز مطالعه و پژوهش انجام می دهد، این گفت و گوی کوتاه را تلفنی و اختصاصی برای « موسیقی ما » با او انجام داده ایم. موزیسینی که بر خلاف بیش تر کارهای روز موجود در بازار، امید در ترانه هایش موج می زند، با این که از لحن موسیقی اش پیداست که تکنوازی تنهاست، درست مثل طرح ساده اما عجیب روی جلد « گاهی وقتا » که باید کمی دقت کنی تا بفهمی طرح یک کابویِ تنهاست!
از موقعی که آلبوم "بهشت از آن تو" وارد بازار موسیقی شد که یک طرف آن کاست کاملا به آهنگ های شما اختصاص داشت و همچنین زمان آهنگ سازی فیلم "هوو " به فکر انتشار آلبومی جداگانه بودید ؟ یعنی دغدغه انتشار اثری مستقل را داشتید؟
کاملا . حتی این دغدغه از پیش از کار هم وجود داشت ، به طوری که دو قطعه آلبوم "بهشت از آن تو" از قبل ساخته شده بود و بعد در فیلم مورد استفاده قرار گرفت . یعنی آقای داوود نژاد بعد از دیدن آن فیلم به من پیشنهاد همکاری داد . در واقع در آن آلبوم پنج قطعه با کلام بود که دو قطعه را مهرداد نوذری پیش از آن با ترانه خودش خوانده بود. بقیه قطعات را بعد از پیشنهاد آقای داوود نژاد کار کردیم . بعد از این کار هم بلافاصله به فکر انتشار یک آلبوم مجزا افتادم . البته ساختن قطعات این آلبوم پیوسته نبود ، اما از همان زمان شروع شد .
در آلبوم « گاهی وقتا » هم مثل "بهشت از آن تو" سبک لاتین ، کانتری ، سافت راک و ... شنیده می شود، به نظر می رسد که شما علاقه خاصی به این نوع موسیقی دارید .فکر می کنید چقدر این موسیقی روی کلام ایرانی می نشیند؟
کلام ایرانی بودن کار اهمیت چندانی ندارد. زبان فارسی یا مثلا اسپانیایی هم تفاوت چندانی در اصل ماجرا ندارد . چون این نوع موسیقی توسط موسیقی دانان بسیاری مورد استفاده قرار می گیرد . مثل بعضی کارهای کارلوس سانتانا . به هر حال من اعتقاد دارم که موسیقی خودش یک نوع کلام است و به همین خاطر است که موسیقی بدون کلام نیز تا این اندازه با استقبال مواجه می شود. اما چون این کار درایران منتشر می شود و مخاطب خاص وعام باید کلام را بشنوند، ناگزیر به استفاده از کلام فارسی هستیم ، اما در عین حال در آهنگ های من کلام با موسیقی به هم متصل هستند . من همان زمان که دارم کلام را می گویم ، ملودی اش را نیز در ذهنم می سازم و این در طی تمام سال های فعالیتم به عنوان سبک و شیوه کارم مورد استفاده قرار می گیرد. اگر شما در این کار موسیقی کانتری را می شنوید که کلامش نیز به آن می خورد به این خاطر است که هم زمان با ملودی کلامش نیز در ذهن من شکل گرفته است .از طرفی دلم نمی خواهد تمام قطعات در یک آلبومم ، دارای سبکی خاص باشند و به طور کلی تنوع را دوست دارم .
برسیم به ترانه های تان . در "بهشت از آن تو" و این آلبوم ترانه ها پر از امید و حس زندگی است، از طرفی لحن موسیقی تان ماژور است اما بیش تر آن ها را توی گام مینور می بندید، که موسیقی امیدوارانه ای است. در این خصوص هم توضیح می دهید؟
من خودم به طور کلی با ناامیدی مخالفم و فکر می کنم تمام زندگی تنوع است . البته طبیعی است که لحظات غمگین هم در زندگی هر کس وجود دارد ، اما نباید فراموش کرد که به قول معروف همیشه در نا امیدی بسی امید است ، یعنی فکر می کنم در سخت ترین لحظات هم نباید دست از امید شست . از طرفی من اصولا آدم نوستالژیکی نیستم . حتی در غربت هم همین طور رفتار می کنم. 20 سال پیش وقتی تازه از ایران خارج شده بودم ، می دیدم که خیلی از دوستانم ناراحت هستند . خیلی ها می گفتند که تو چرا از دور شدن از وطنت ناراحت نیستی و من جواب می دادم خودم این تصمیم را گرفته ام و دیگر غم ،نگرانی و اندوه معنا ندارد . یا مثلا شما وقتی یک گرفتاری دارید و نگران آن هستید ، فقط مشکلاتان را دو برابر می کنید . بیش تر مردم مدام نگرانند که فردا چه می شود ، بگذاریم اول فردا بیاید ، بعد غصه اش را بخوریم . این نگرش بدون آنکه بخواهم در موسیقی ام وجود دارد ، زیاد گام مینور و ماژور برایم تفاوتی ندارند، گاهی هم شده که به طور کلی ترانه را در گام مینور نوشته ام.
به همین خاطر است که در یکی از ترانه های شما می شنویم؛ "فردا رو دریاب که تو راهه..."
بله ، در قطعه "بی قرار".
که لحنش هم راک اندرول است .
دقیقا.
توی آلبوم "بهشت از آن تو" ، قطعه ای درباره شلوغی تهران و روزمرگی های زندگی شهری بود ، توی این آلبوم هم در قطعه "آتیش عشق" این مساله وجود دارد . با این ترانه ها چه می خواهید بگویید .
ببینید ، گاهی همه جا تاریک وابری می شود و غم سراغ آدم می آید . اما من می گویم "زیر این سقف خراب و پشت این درهای بسته / فقط گرمای تو مونده..." یا "توی جنگل فلز/ وسط غوغای شهر/ بیا دستمو بگیر/ منو ازاینجا ببر" این حتما به معنای آن نیست که مرا از شهر دور کن ، می خواهم بگویم فضا را با آمدنت تغییر بده ، هر چند همچنان ناگزیر باشم در این غوغای شهر زندگی کنم . در واقع منظورم تغییر فضای معنوی زندگی است. البته خودم طبیعت را دوست دارم ، اما همیشه همه چیز مقدور نیست.
كمي از خودتان بگوييد، اين كه چه طور شد كه با موسيقي آشنا شديد و آن را حرفه اي تا به الان ادامه داده ايد.
من موسيقي را از 16-15 سالگي شروع كردم، شايد هم كمي زودتر. اما نواختن خوب را حدود 19-18 سالگي آغاز كردم با يك بَندي كه آن موقع داشتيم و كار موسيقي مي كرديم. من در واقع موسيقي را با ساز بادي شروع كردم. آن موقع كه به مدرسه مي رفتيم، يك گروهي بوديم كه توي مدرسه به مان سازهاي بادي تعليم مي دادند و من از همان موقع به بعد بود كه به شدت به موسيقي علاقه مند شدم و به آن گرايش پيدا كردم. همين طور پيش مي رفت تا همين اواخر كه يك بَند حرفه اي با چند تا از رفقا تشكيل داديم و با هم كار مي كرديم، حدود سال 1379 بود، توي آن گروه من به همراه مهرداد نوذري كار آهنگ سازي را شروع كردم و به دنبال ساختن آن قطعات و گرفتن مجوز براي پخش شان بوديم كه با آقاي داودنژاد آشنا شديم و همان حكايت ساختن موسيقي براي فيلم شان پيش آمد، و به اين ترتيب اولين كار حرفه اي من همان آلبوم « بهشت از آن تو » شد.
از اعضاي گروهي كه اواخر دهه 1370 داشته ايد، نام مي بريد. مهرداد نوذري هم توي آن بَند حضور داشت؟
بله، مهرداد هم بود. ببينيد مهرداد بود، من بودم، منوچهر نجف آبادي كه گيتار بيس آلبوم « بهشت از آن تو » را زده هم توي آن گروه بود، به همراه نيما نواپور، البته نيما توي گروه مان نبود اما با ما هم كاري مي كرد.
شما در حال حاضر ساكن مسكو هستيد، به طور كلي آن جا زندگي مي كنيد؟
به طور كلي كه نه اما بيش تر سال را مسكو هستم. من 4 يا 5 ماه از سال را تهران هستم اما باقي سال را اين جا و توي مسكو به سر مي برم. بستگي دارد كه چه كاري بخواهم انجام بدهم. توي مسكو به شدت دارم درباره موسيقي سبك جز تحقيق مي كنم، به اين خاطر كه در مسكو، موزيسين هاي بسيار حرفه ايي فعاليت مي كنند و يك جوري توي اين سبك حرف اول را در دنيا مي زنند. راست اش ماندن در مسكو را هم به جاهاي ديگر ترجيح مي دهم، خيلي جاها را توي اروپا براي ماندن و كار كردن امتحان كرده ام ولي به نظرم اين جا از همه جا براي اين كار بهتر است.
يعني اميدوار باشيم كه آلبوم بعدي تان بيش تر به سبك جز پهلو مي زند؟
اميدوارم، خب البته بستگي دارد، به نظرم الان خيلي زود است كه راجع به آلبوم بعدي ام حرفي بزنم ولي من سعي ام را مي كنم. ناگفته نماند كه توي همين آلبوم « گاهي وقتا » هم نه جز ولي يك سبك بالاد را در آهنگ « ماه آبي »- ترك دوم آلبوم- به كار برده ام، توي اين قطعه اگر دقت كرده باشيد، فواصل خيلي معمولي و كليشه اي نيست و يك مقداري به گونه جز ( تأكيد مي كنم يك مقداري البته ) تمايل دارد.
از موقعی که آلبوم "بهشت از آن تو" وارد بازار موسیقی شد که یک طرف آن کاست کاملا به آهنگ های شما اختصاص داشت و همچنین زمان آهنگ سازی فیلم "هوو " به فکر انتشار آلبومی جداگانه بودید ؟ یعنی دغدغه انتشار اثری مستقل را داشتید؟
کاملا . حتی این دغدغه از پیش از کار هم وجود داشت ، به طوری که دو قطعه آلبوم "بهشت از آن تو" از قبل ساخته شده بود و بعد در فیلم مورد استفاده قرار گرفت . یعنی آقای داوود نژاد بعد از دیدن آن فیلم به من پیشنهاد همکاری داد . در واقع در آن آلبوم پنج قطعه با کلام بود که دو قطعه را مهرداد نوذری پیش از آن با ترانه خودش خوانده بود. بقیه قطعات را بعد از پیشنهاد آقای داوود نژاد کار کردیم . بعد از این کار هم بلافاصله به فکر انتشار یک آلبوم مجزا افتادم . البته ساختن قطعات این آلبوم پیوسته نبود ، اما از همان زمان شروع شد .
در آلبوم « گاهی وقتا » هم مثل "بهشت از آن تو" سبک لاتین ، کانتری ، سافت راک و ... شنیده می شود، به نظر می رسد که شما علاقه خاصی به این نوع موسیقی دارید .فکر می کنید چقدر این موسیقی روی کلام ایرانی می نشیند؟
کلام ایرانی بودن کار اهمیت چندانی ندارد. زبان فارسی یا مثلا اسپانیایی هم تفاوت چندانی در اصل ماجرا ندارد . چون این نوع موسیقی توسط موسیقی دانان بسیاری مورد استفاده قرار می گیرد . مثل بعضی کارهای کارلوس سانتانا . به هر حال من اعتقاد دارم که موسیقی خودش یک نوع کلام است و به همین خاطر است که موسیقی بدون کلام نیز تا این اندازه با استقبال مواجه می شود. اما چون این کار درایران منتشر می شود و مخاطب خاص وعام باید کلام را بشنوند، ناگزیر به استفاده از کلام فارسی هستیم ، اما در عین حال در آهنگ های من کلام با موسیقی به هم متصل هستند . من همان زمان که دارم کلام را می گویم ، ملودی اش را نیز در ذهنم می سازم و این در طی تمام سال های فعالیتم به عنوان سبک و شیوه کارم مورد استفاده قرار می گیرد. اگر شما در این کار موسیقی کانتری را می شنوید که کلامش نیز به آن می خورد به این خاطر است که هم زمان با ملودی کلامش نیز در ذهن من شکل گرفته است .از طرفی دلم نمی خواهد تمام قطعات در یک آلبومم ، دارای سبکی خاص باشند و به طور کلی تنوع را دوست دارم .
برسیم به ترانه های تان . در "بهشت از آن تو" و این آلبوم ترانه ها پر از امید و حس زندگی است، از طرفی لحن موسیقی تان ماژور است اما بیش تر آن ها را توی گام مینور می بندید، که موسیقی امیدوارانه ای است. در این خصوص هم توضیح می دهید؟
من خودم به طور کلی با ناامیدی مخالفم و فکر می کنم تمام زندگی تنوع است . البته طبیعی است که لحظات غمگین هم در زندگی هر کس وجود دارد ، اما نباید فراموش کرد که به قول معروف همیشه در نا امیدی بسی امید است ، یعنی فکر می کنم در سخت ترین لحظات هم نباید دست از امید شست . از طرفی من اصولا آدم نوستالژیکی نیستم . حتی در غربت هم همین طور رفتار می کنم. 20 سال پیش وقتی تازه از ایران خارج شده بودم ، می دیدم که خیلی از دوستانم ناراحت هستند . خیلی ها می گفتند که تو چرا از دور شدن از وطنت ناراحت نیستی و من جواب می دادم خودم این تصمیم را گرفته ام و دیگر غم ،نگرانی و اندوه معنا ندارد . یا مثلا شما وقتی یک گرفتاری دارید و نگران آن هستید ، فقط مشکلاتان را دو برابر می کنید . بیش تر مردم مدام نگرانند که فردا چه می شود ، بگذاریم اول فردا بیاید ، بعد غصه اش را بخوریم . این نگرش بدون آنکه بخواهم در موسیقی ام وجود دارد ، زیاد گام مینور و ماژور برایم تفاوتی ندارند، گاهی هم شده که به طور کلی ترانه را در گام مینور نوشته ام.
به همین خاطر است که در یکی از ترانه های شما می شنویم؛ "فردا رو دریاب که تو راهه..."
بله ، در قطعه "بی قرار".
که لحنش هم راک اندرول است .
دقیقا.
توی آلبوم "بهشت از آن تو" ، قطعه ای درباره شلوغی تهران و روزمرگی های زندگی شهری بود ، توی این آلبوم هم در قطعه "آتیش عشق" این مساله وجود دارد . با این ترانه ها چه می خواهید بگویید .
ببینید ، گاهی همه جا تاریک وابری می شود و غم سراغ آدم می آید . اما من می گویم "زیر این سقف خراب و پشت این درهای بسته / فقط گرمای تو مونده..." یا "توی جنگل فلز/ وسط غوغای شهر/ بیا دستمو بگیر/ منو ازاینجا ببر" این حتما به معنای آن نیست که مرا از شهر دور کن ، می خواهم بگویم فضا را با آمدنت تغییر بده ، هر چند همچنان ناگزیر باشم در این غوغای شهر زندگی کنم . در واقع منظورم تغییر فضای معنوی زندگی است. البته خودم طبیعت را دوست دارم ، اما همیشه همه چیز مقدور نیست.
كمي از خودتان بگوييد، اين كه چه طور شد كه با موسيقي آشنا شديد و آن را حرفه اي تا به الان ادامه داده ايد.
من موسيقي را از 16-15 سالگي شروع كردم، شايد هم كمي زودتر. اما نواختن خوب را حدود 19-18 سالگي آغاز كردم با يك بَندي كه آن موقع داشتيم و كار موسيقي مي كرديم. من در واقع موسيقي را با ساز بادي شروع كردم. آن موقع كه به مدرسه مي رفتيم، يك گروهي بوديم كه توي مدرسه به مان سازهاي بادي تعليم مي دادند و من از همان موقع به بعد بود كه به شدت به موسيقي علاقه مند شدم و به آن گرايش پيدا كردم. همين طور پيش مي رفت تا همين اواخر كه يك بَند حرفه اي با چند تا از رفقا تشكيل داديم و با هم كار مي كرديم، حدود سال 1379 بود، توي آن گروه من به همراه مهرداد نوذري كار آهنگ سازي را شروع كردم و به دنبال ساختن آن قطعات و گرفتن مجوز براي پخش شان بوديم كه با آقاي داودنژاد آشنا شديم و همان حكايت ساختن موسيقي براي فيلم شان پيش آمد، و به اين ترتيب اولين كار حرفه اي من همان آلبوم « بهشت از آن تو » شد.
از اعضاي گروهي كه اواخر دهه 1370 داشته ايد، نام مي بريد. مهرداد نوذري هم توي آن بَند حضور داشت؟
بله، مهرداد هم بود. ببينيد مهرداد بود، من بودم، منوچهر نجف آبادي كه گيتار بيس آلبوم « بهشت از آن تو » را زده هم توي آن گروه بود، به همراه نيما نواپور، البته نيما توي گروه مان نبود اما با ما هم كاري مي كرد.
شما در حال حاضر ساكن مسكو هستيد، به طور كلي آن جا زندگي مي كنيد؟
به طور كلي كه نه اما بيش تر سال را مسكو هستم. من 4 يا 5 ماه از سال را تهران هستم اما باقي سال را اين جا و توي مسكو به سر مي برم. بستگي دارد كه چه كاري بخواهم انجام بدهم. توي مسكو به شدت دارم درباره موسيقي سبك جز تحقيق مي كنم، به اين خاطر كه در مسكو، موزيسين هاي بسيار حرفه ايي فعاليت مي كنند و يك جوري توي اين سبك حرف اول را در دنيا مي زنند. راست اش ماندن در مسكو را هم به جاهاي ديگر ترجيح مي دهم، خيلي جاها را توي اروپا براي ماندن و كار كردن امتحان كرده ام ولي به نظرم اين جا از همه جا براي اين كار بهتر است.
يعني اميدوار باشيم كه آلبوم بعدي تان بيش تر به سبك جز پهلو مي زند؟
اميدوارم، خب البته بستگي دارد، به نظرم الان خيلي زود است كه راجع به آلبوم بعدي ام حرفي بزنم ولي من سعي ام را مي كنم. ناگفته نماند كه توي همين آلبوم « گاهي وقتا » هم نه جز ولي يك سبك بالاد را در آهنگ « ماه آبي »- ترك دوم آلبوم- به كار برده ام، توي اين قطعه اگر دقت كرده باشيد، فواصل خيلي معمولي و كليشه اي نيست و يك مقداري به گونه جز ( تأكيد مي كنم يك مقداري البته ) تمايل دارد.
منبع:
تاریخ انتشار : چهارشنبه 15 آبان 1387 - 00:00
افزودن یک دیدگاه جدید