پایمال کردنِ حقوق هنرمندان قدیمی به یک سنتِ متداول بدل شده است
کاربران فضای مجازی خطاب به شهیار قنبری: تو دیگه چی میگی؟
موسیقی ما- به نظر میرسد جنجالهای اجرای قطعهی «کودکانه» از «بنیامین بهادری» همچنان ادامه دارد؛ در آخرین فصل از این ماجرا، «شهیار قنبری» -ترانهسُرای این قطعه- به اظهاراتِ «پوران گلفام» که همین چند روزِ پیش، بیانیهای در این خصوص صادر کرد، پاسخ داد و ماجرا ابعاد تازهتری گرفت، اگرچه میتوان این قضیه را به فالِ نیک گرفت که برای اولین بار بحثِ حقوقِ مولف (در این قضیه صرفا حقوق معنوی خالقِ یک اثر) مورد بحث قرار گرفته است؛ اما برخی واکنشها بهخصوص در فضای مجازی، ضرورتِ توجه به این مساله را بیش از پیش کرد و این نیاز را به وجود آورد که هنرمندان و فعالانِ عرصهی موسیقی هنوز راهِ درازی تا فرهنگسازی در این زمینه دارند.
بعد از آنکه بیانیهی اعتراضی پوران گلفام (همسر فرهاد مهراد) منتشر شد که اجرای این ترانه را توهینی نابخشودنی به فرهاد دانسته و نوشته بود: «خواننده مدعی است از من اجازه داشته است و امروز چنان بهت زدهام که به رغم اختلاف نظرهای بسیار با این دو هنرمند، صمیمانه کنار آنها ایستادهام و معتقدم که علاوه بر آقایان قنبری و منفردزاده این یک اهانت نابخشودنی به فرهاد هم هست، فرهادی که وسواس بسیار زیادی در مورد سوءاستفاده از حقوق معنوی آثارش داشت. من تا روزی که زندهام در مقابل افرادی این چنین بیاخلاق خواهم ایستاد» شهیار قنبری (ترانهسرای کودکانه) در واکنشی به این بیانیه نوشت: «نه شعر از فرهاد عزیز است و نه موسیقی. چرا باید به خانم گلفام بربخورد؟ همین خانم سالهاست حقوق ما را زیر پا گذاشته است.»
اما آنچه در این میان بهتآور بود، واکنشِ تعدادی از کاربرانِ فضای مجازی بود که به نظر میرسید در این میان هیچ حقی برای آقای ترانهسرا قایل نیستند. برخی معتقد بودند که: «فرهاد این ترانه را اجرا کرده و باعث ماندگاری اش شده است!» و برخی دیگر پا را از این فراتر گذاشته و اظهار کردند: «تو دیگه چی میگی بابا!» و «بس کن خودنمایی رو» و واکنشهای بسیارِ دیگر از این دست. آنان این پیامها را خطاب به ترانهسرایی میدهند که به هر روی بخشی از جدیترین و ماندگارترین ترانههای تاریخ موسیقی ایران از جمله همین کودکانه، هفتهی خاکستری، مردِ تنها، قصهی دو ماهی، کلاس نقاشی و بسیاری دیگر از آثار را سروده است. میتوان آثار یا منشِ «شهیار قنبری» را پسندید یا خیر؛ اما هر چه هست نمیتوان او را یکی از صاحبانِ اصلی این قطعات ندانست.
سنتِ فراگیر پایمال کردنِ حقوق هنرمندان قدیمی
به نظر میرسد پایمال کردنِ حق و حقوقِ هنرمندانِ گذشته (بهخصوص آنانی که درگذشتهاند یا مجبور به مهاجرت شدهاند) به سنتی فراگیر تبدیل شده است. از رادیو و تلویزیون (به عنوانِ بزرگترین ناقضِ حقوق اهالی موسیقی) اگر بگذریم، بسیاری از فعالانِ این عرصه نیز ترجیح میدهند تا با تکیه بر نفوذ یک فرد و علاقهی مردم به او، آثارش را تکرار یا بازخوانی و همچنین تقلید کنند.
در این سالها خوانندگان بسیاری ترانههای قدیمی و آشنا را بازخوانی کردهاند، بدون آنکه اشارهای به صاحب اصلی این اثر (اهنگساز، ترانهسرا یا خواننده) بکنند و در این بین نامهای معروفی نیز دیده میشوند. بهنظر میرسد از آنجا که بسیاری از اسامی خوانندگان و آهنگسازانِ آثار گذشته جزو اسامی ممنوعه است، کارها بدون شناسنامه یا با شناسنامهی جدید به مردم ارائه میشود. در واقع بسیاری از فعالانِ عرصهی موسیقی، هیچ ضرورتی برای خود قایل نیستند تا یادی از خالقانِ اصلی کنند. ماجرا زمانی غمانگیزتر میشود که به این نکته توجه داشته باشیم که بسیاری از قطعاتِ اصلی به خاطر ممنوعیت یا قدیمیبودن با گوشِ مخاطب آشنا نیست و آثار جدید شنیده میشود، در واقع زمانیکه فضای مناسبی برای نقد و به چالش کشیدن تمام اجراها از یک قطعه وجود ندارد؛ بدیهی است که قطعهای که بهتازگی ساخته میشود توسط بسیاری شنیده و مورد قبول واقع میشود و انگار بسیاری از هنرمندان نیز از این اتفاق رضایت دارند.
بازخوانی و حقوقی که نادیده گرفته میشود
در این سالها، بسیاری از خوانندگان ترجیح میدهند به جای اجرای قطعاتِ جدید، آثارِ موفقِ گذشته را بازخوانی کنند. اتفاقی که به نظر میرسد «نقض صریحِ کپی رایت» است. تمامی هنرمندان در این سالها از نبودِ این قانون شکایت دارند؛ اما هنوز نتوانستهاند راه به جایی برند و در این میان برخی از هنرمندان خود به نقضِ حقوق معنوی (وگاه مادی) هنرمندانِ دیگر میزنند. شاید اگر در این سالها تعدادِ بیشتری از ترانهسرایان و آهنگسازان نسل قدیم و وکلای حقوقی آنها (چون اردلان سرافراز) از هنرمندانی که آثارشان را بدون کسب اجازه اجرا کردهاند، شکایت میکردند، این مساله تا به این اندازه بدل به معضلِ بزرگی نمیشد.
خلا قانونی وجود ندارد
در سیستم قانونگذاری ایران قانونی تحت عنوان کپی رایت یا مالکیت معنوی وجود دارد که آخرین بار در سال 84 بازبینی شده است، بنابرایت اگرچه اشکالاتی در این مساله وجود دارد، اما مسالهی مهم این است که این قانون وجود دارد و هنرمندان میتوانند در بخشی از موارد به آن مراجعه کنند، اگرچه در بسیاری اوقات هنرمندان با مشکلات حقوقی مواجه میشوند و نمیتوانند راهی برای مقابله با آن پیدا کنند؛ نمونهاش؟ کپی غیرقانونی آلبومهای موسیقیشان که سبب شده، انتشار آلبوم به امری بیفایده بدل شود و به این ترتیب هنرمندانِ موسیقی به انتشارِ تکآهنگ روی آورند و بخشِ قابل توجهی از درآمدهایشان را از دست بدهند.
اقدام قابلِ تاملِ دفتر موسیقی
چندی قبل شورای شعر دفتر موسیقی معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد؛ این دفتر برای بازخوانی آثار قدیمی پاپ مجوز صادر میکند اما برای دریافت مجوز بازخوانی آثار، اجازه آفریننده اثر (آهنگساز و ترانهسرا) ضروری است: «هیچ تصمیمی برای عدمصدور مجوز بازخوانی آثار قدیمی پاپ گرفته نشده است و بهمنظور حمایت از حقوق پدیدآورندگان و هنرمندان، شرط اجازه آفریننده اثر مورد نظر برای مجوز بازخوانی الزامی است. دفتر موسیقی برای بازخوانی آثار قدیمی پاپ مجوز صادر میکند اما برای دریافت مجوز بازخوانی آثار، اجازه آفریننده اثر(آهنگساز و ترانهسرا) ضروری است و براساس ضوابط برای آثار، مجوز میگیرند.»
البته چند سالی است که از این اعلام دفتر موسیقی میگذرد و همچنان بسیاری دست به اجرای بدونِ اجازه از هنرمندان دست میزنند؛ اما همین موضوع که زمانی دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به این ماجرا توجه داشته است، نکتهای دلگرمکننده است.
بعد از آنکه بیانیهی اعتراضی پوران گلفام (همسر فرهاد مهراد) منتشر شد که اجرای این ترانه را توهینی نابخشودنی به فرهاد دانسته و نوشته بود: «خواننده مدعی است از من اجازه داشته است و امروز چنان بهت زدهام که به رغم اختلاف نظرهای بسیار با این دو هنرمند، صمیمانه کنار آنها ایستادهام و معتقدم که علاوه بر آقایان قنبری و منفردزاده این یک اهانت نابخشودنی به فرهاد هم هست، فرهادی که وسواس بسیار زیادی در مورد سوءاستفاده از حقوق معنوی آثارش داشت. من تا روزی که زندهام در مقابل افرادی این چنین بیاخلاق خواهم ایستاد» شهیار قنبری (ترانهسرای کودکانه) در واکنشی به این بیانیه نوشت: «نه شعر از فرهاد عزیز است و نه موسیقی. چرا باید به خانم گلفام بربخورد؟ همین خانم سالهاست حقوق ما را زیر پا گذاشته است.»
اما آنچه در این میان بهتآور بود، واکنشِ تعدادی از کاربرانِ فضای مجازی بود که به نظر میرسید در این میان هیچ حقی برای آقای ترانهسرا قایل نیستند. برخی معتقد بودند که: «فرهاد این ترانه را اجرا کرده و باعث ماندگاری اش شده است!» و برخی دیگر پا را از این فراتر گذاشته و اظهار کردند: «تو دیگه چی میگی بابا!» و «بس کن خودنمایی رو» و واکنشهای بسیارِ دیگر از این دست. آنان این پیامها را خطاب به ترانهسرایی میدهند که به هر روی بخشی از جدیترین و ماندگارترین ترانههای تاریخ موسیقی ایران از جمله همین کودکانه، هفتهی خاکستری، مردِ تنها، قصهی دو ماهی، کلاس نقاشی و بسیاری دیگر از آثار را سروده است. میتوان آثار یا منشِ «شهیار قنبری» را پسندید یا خیر؛ اما هر چه هست نمیتوان او را یکی از صاحبانِ اصلی این قطعات ندانست.
سنتِ فراگیر پایمال کردنِ حقوق هنرمندان قدیمی
به نظر میرسد پایمال کردنِ حق و حقوقِ هنرمندانِ گذشته (بهخصوص آنانی که درگذشتهاند یا مجبور به مهاجرت شدهاند) به سنتی فراگیر تبدیل شده است. از رادیو و تلویزیون (به عنوانِ بزرگترین ناقضِ حقوق اهالی موسیقی) اگر بگذریم، بسیاری از فعالانِ این عرصه نیز ترجیح میدهند تا با تکیه بر نفوذ یک فرد و علاقهی مردم به او، آثارش را تکرار یا بازخوانی و همچنین تقلید کنند.
در این سالها خوانندگان بسیاری ترانههای قدیمی و آشنا را بازخوانی کردهاند، بدون آنکه اشارهای به صاحب اصلی این اثر (اهنگساز، ترانهسرا یا خواننده) بکنند و در این بین نامهای معروفی نیز دیده میشوند. بهنظر میرسد از آنجا که بسیاری از اسامی خوانندگان و آهنگسازانِ آثار گذشته جزو اسامی ممنوعه است، کارها بدون شناسنامه یا با شناسنامهی جدید به مردم ارائه میشود. در واقع بسیاری از فعالانِ عرصهی موسیقی، هیچ ضرورتی برای خود قایل نیستند تا یادی از خالقانِ اصلی کنند. ماجرا زمانی غمانگیزتر میشود که به این نکته توجه داشته باشیم که بسیاری از قطعاتِ اصلی به خاطر ممنوعیت یا قدیمیبودن با گوشِ مخاطب آشنا نیست و آثار جدید شنیده میشود، در واقع زمانیکه فضای مناسبی برای نقد و به چالش کشیدن تمام اجراها از یک قطعه وجود ندارد؛ بدیهی است که قطعهای که بهتازگی ساخته میشود توسط بسیاری شنیده و مورد قبول واقع میشود و انگار بسیاری از هنرمندان نیز از این اتفاق رضایت دارند.
بازخوانی و حقوقی که نادیده گرفته میشود
در این سالها، بسیاری از خوانندگان ترجیح میدهند به جای اجرای قطعاتِ جدید، آثارِ موفقِ گذشته را بازخوانی کنند. اتفاقی که به نظر میرسد «نقض صریحِ کپی رایت» است. تمامی هنرمندان در این سالها از نبودِ این قانون شکایت دارند؛ اما هنوز نتوانستهاند راه به جایی برند و در این میان برخی از هنرمندان خود به نقضِ حقوق معنوی (وگاه مادی) هنرمندانِ دیگر میزنند. شاید اگر در این سالها تعدادِ بیشتری از ترانهسرایان و آهنگسازان نسل قدیم و وکلای حقوقی آنها (چون اردلان سرافراز) از هنرمندانی که آثارشان را بدون کسب اجازه اجرا کردهاند، شکایت میکردند، این مساله تا به این اندازه بدل به معضلِ بزرگی نمیشد.
خلا قانونی وجود ندارد
در سیستم قانونگذاری ایران قانونی تحت عنوان کپی رایت یا مالکیت معنوی وجود دارد که آخرین بار در سال 84 بازبینی شده است، بنابرایت اگرچه اشکالاتی در این مساله وجود دارد، اما مسالهی مهم این است که این قانون وجود دارد و هنرمندان میتوانند در بخشی از موارد به آن مراجعه کنند، اگرچه در بسیاری اوقات هنرمندان با مشکلات حقوقی مواجه میشوند و نمیتوانند راهی برای مقابله با آن پیدا کنند؛ نمونهاش؟ کپی غیرقانونی آلبومهای موسیقیشان که سبب شده، انتشار آلبوم به امری بیفایده بدل شود و به این ترتیب هنرمندانِ موسیقی به انتشارِ تکآهنگ روی آورند و بخشِ قابل توجهی از درآمدهایشان را از دست بدهند.
اقدام قابلِ تاملِ دفتر موسیقی
چندی قبل شورای شعر دفتر موسیقی معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد؛ این دفتر برای بازخوانی آثار قدیمی پاپ مجوز صادر میکند اما برای دریافت مجوز بازخوانی آثار، اجازه آفریننده اثر (آهنگساز و ترانهسرا) ضروری است: «هیچ تصمیمی برای عدمصدور مجوز بازخوانی آثار قدیمی پاپ گرفته نشده است و بهمنظور حمایت از حقوق پدیدآورندگان و هنرمندان، شرط اجازه آفریننده اثر مورد نظر برای مجوز بازخوانی الزامی است. دفتر موسیقی برای بازخوانی آثار قدیمی پاپ مجوز صادر میکند اما برای دریافت مجوز بازخوانی آثار، اجازه آفریننده اثر(آهنگساز و ترانهسرا) ضروری است و براساس ضوابط برای آثار، مجوز میگیرند.»
البته چند سالی است که از این اعلام دفتر موسیقی میگذرد و همچنان بسیاری دست به اجرای بدونِ اجازه از هنرمندان دست میزنند؛ اما همین موضوع که زمانی دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به این ماجرا توجه داشته است، نکتهای دلگرمکننده است.
تاریخ انتشار : شنبه 3 خرداد 1399 - 23:06
افزودن یک دیدگاه جدید