برنامه یاد بعضی نفرات
 
گفت‌وگو با امید نعمتی و روزبه اسفندارمز؛ خواننده و سرپرست گروه «پالت»
صدای همه از ما بلندتر است!
موسیقی ما - امید نعمتی و روزبه اسفندارمز هر دو از اعضای گروه «پالت» هستند. اولی خواننده و دومی نوازنده و سرپرست گروه است. از سال 91 فعالیت رسمی‌شان را تحت عنوان «پالت» و با آلبوم «آقای بنفش» شروع کردند و سه سال بعد آلبوم دومشان «شهر من بخند» را به بازار فرستادند که با استقبال خوبی از سوی مخاطبان این سبک از موسیقی مواجه شد. پالتی‌ها تا امروز یکی از پیشروترین گروه‌های موسیقی مدرن ایرانی بوده‌اند و در بسیاری از کشورهای جهان اجرا داشته‌اند اما با این حال خیلی در قید و بند شهرت نیستند. ذات موسیقی‌شان پیوند عمیقی با ادبیات، نقاشی و تصویر دارد و شاید به همین جهت هم باشد که تا امروز و تا این حد موفق ظاهر شده‌اند.

کم کار هستند و توجیه‌شان هم این است که تنها زمانی کار جدید تولید می‌کنند که احساس کنند حرفی برای گفتن دارند. گفت‌وگوی پیش رو حاصل دو ساعت کلنجار رفتن با دو عضو گروه «پالت» در یکی از کافه‌های دنج مرکز شهر است.

*  چرا تا این اندازه گروه پالت کم کار شده است؟
 
امید نعمتی: این بستگی به میزان خلاقیت هر گروه یا موسیقیدانی دارد. من تصور می کنم ما زیاد اصراری به اینکه اثر جدید منتشر کنیم، نداریم بلکه بیشتر به این فکر می کنیم که حرفی برای گفتن داشته باشیم بعد اثر جدید ارائه دهیم و در این مدت همان طور که پیداست حرف زیادی برای گفتن نداشتیم.
 
* ذات کلی هر گروه یا هر هنرمندی که کار موسیقی می‌کند دو شکل است. یک عده آنهایی که ترجیح می‌دهند هر زمان که حرفی برای گفتن داشتند، کار کنند و دسته دوم آنهایی که ترجیح می‌دهند در بازار موسیقی موفقیت کسب کنند.  شما تصور می کنید پالت به لحاظ فعالیت هنری به کدام دسته تعلق دارد؟
 
امید نعمتی: من فکر می کنم به لحاظ هنری و ماهیت درونی، «پالت» خودش را متعلق به دسته اول می داند که هر وقت حرفی برای گفتن دارد، فعالیت می‌کند ولی به هر حال بازار موسیقی هم مهم است و ما نباید آن را نادیده بگیریم یا از دست دهیم. بنابراین سعی می‌کنیم خودمان را در بازار موسیقی امروز ایران نگه داریم. ما قطعاتی از قبل داریم که هنوز آنها را ارائه نکرده ایم و احتمالا در این مدت روی این قطعات کار می‌کنیم مضاف بر اینکه از طرفی هم داریم تجربه های نو و تازه ای می‌کنیم که وقتی به نتیجه برسند آنها را هم ارائه خواهیم داد. من فکر می کنم یک هنرمند باید به هر دو وجه این موضوع اهمیت دهد و هر دو را به طور همزمان تحت کنترل داشته‌باشد.
 
* با توجه به اینکه می‌گویید نفس هنری «پالت» به دسته اول تعلق دارد، ماندن در این بازار یا مارکت موسیقی از سمت تهیه کنندگان به گروه‌ها تحمیل می‌شود یا دغدغه خود شما به عنوان اعضای یک
 گروه است؟
 
امید نعمتی: به هیچ وجه، ما هیچ وقت از سوی تهیه کننده کارهایمان تحت فشار نبوده‌ایم ولی این خود ما هستیم که فکر می‌کنیم به عنوان یک گروه موسیقی باید خودمان را در مارکت دنیایی که با شتاب پیش می‌رود و مدام گروه‌های جدید روی کار می‌آیند، حفظ کنیم. این کار بسیار سخت است خصوصا برای ما که انسان‌های احساسی‌ای در کار هنری‌مان هستیم و خیلی از روی منطق و .... پیش نمی‌رویم. مثلا هیچ وقت اتفاق نیفتاده که بخواهیم در یک هفته چند قطعه بسازیم.
 
* فکر نمی‌کنید این به وضعیت موسیقی امروز ایران برمی‌گردد که فقط گروه‌های محدودی خیلی خوب کار می‌کنند؟  دست بر قضا «پالت» هم به نوعی با اینکه از جنس همین گروه‌هاست اما باز هم در سطح کلی جامعه مهجور مانده است. با توجه به اینکه عامه مردم با محتوای ملودی‌ها و شعرها و ترانه‌هایی که برای اجرا انتخاب می‌کنید ارتباط برقرار می‌کنند ولی من فکر می‌کنم تبلیغات شما آن قدر ضعیف است که به گوش مردم نمی‌رسد. اصلا اینکه چرا آلبوم‌های پالت در جاهایی که بیشتر دیده‌شود، برای فروش نیست و گذاشته نمی‌شود خودش یک سئوال است. البته منظورم این نیست که از روند بازار برای شهرت خودتان استفاده کنید بلکه شاید بهتر باشد از این طریق موسیقی‌تان را به گوش مردم برسانید...
 
روزبه اسفندارمز: نکته مهم این است که ما به هر دلیل یا با هر ابزاری سعی نکرده‌ایم صدایمان را در جامعه منعکس کنیم. صدای گروه‌ها یا هنرمندان دیگر به هر دلیلی در بازار موسیقی از ما بلندتر است و فکر می‌کنم مهمترین دلیل هم می تواند صدا و سیما باشد. ما این تریبون و این رسانه را در اختیار نداریم در حالی که آنها به راحتی از موسیقی‌های ما استفاده می کنند و حتی اسمی از گروه ما هم نمی‌آورند. من بارها با این موضوع مواجه شده ام که در بسیاری از کنسرتهای شهرستان، مردم موسیقی‌های ما را از تلویزیون شنیده بودند اما نمی‌دانستند این قطعات متعلق به گروه ما است. بنابراین ماندن در مارکت نوپایی مثل بازار موسیقی ایران اصلا کاری ندارد، از طرفی ما اصلا در ایران، بازار موسیقی مهیا و آماده ای نداشته‌ایم، در صورتی که در جهان یک صنعت پشت بازار موسیقی وجود دارد. صنعتی که از هر زاویه‌ای که به آن نگاه کنید المان‌های خاص خودش را دارد. از رفتار شناسی گرفته تا تاریخ انتشار یک آلبوم یا بهترین شیوه برای ارائه آن و... همه و همه در این صنعت فکر شده‌است. ما خودمان شاید به نوعی ترمز این چرخه صنعتی بوده‌ایم . مثلا به هیچ وجه حاضر نبودیم کارمان به عنوان یک محصول فرهنگی در سوپر مارکت‌ها عرضه شود ولی امروزه می‌بینیم سبد فرهنگی خانواده‌ها چه به سبب کمبود وقت و چه به دلیل عدم آشنایی با مارکت‌های فرهنگی یا مسائل مالی، از همین سوپر مارکت‌ها تغذیه می‌شود. این موضوع را ما دیر متوجه شدیم و دیر می خواهیم به آن تن دهیم. اما اگر از من بپرسید از این مساله ناراحت هستی یا نه، می‌گویم من به شخصه از این مساله ناراحت نیستم.
 
* اتفاقا گروه «پالت» بین گروه هایی که موسیقی مدرن ایرانی یا تلفیقی کار می‌کنند، این رفتارشناسی یا ذکاوت را برای نفوذ در دل مردم دارد. این هم به محتوای موسیقایی گروه شما برمی‌گردد و هم به تصویری که همراه با موسیقی خود به مخاطبان ارائه می‌دهید. اما پرسش اینجاست وقتی این پتانسیل را می‌دانید چرا آن را بیشتر گسترش نمی‌دهید؟ مثلا شما موزیک ویدئوی«سال تا سال» را می‌سازید که در عین ایرانی بودن کاملا مدرن است، در ترانه ها هم وضعیت به همین منوال است. بنابراین نبض سلیقه مردم را در اختیار دارید، پس چرا موسیقی شما گسترده نمی‌شود؟ این به پخش آثار شما  مربوط می‌شود؟
 
روزبه اسفندارمز: پخش و تبلیغات.
 
* پس چرا یک خواننده پاپ که سرشناس نیست و فقط یکی، دو تک ترانه منتشر کرده‌است وقتی آلبومی به بازار می‌دهد خیلی زود شناخته می‌شود؟ در حالی‌که پالت هم ظرفیت های رسانه‌ای بهتری دارد و هم تیم قوی ای آن را حمایت می کند. پس چرا از این بسترها خروجی بیشتری دیده نمی‌شود؟
 
روزبه اسفندارمز: من یک مثال می زنم که ممکن است برداشت‌های متفاوت و متعددی از آن داشته باشید اما فکر کنید در عین حال که خودتان غذای خاصی را دوست دارید، می خواهید یک رستوران باز کنید. می‌توانید فست فود هم بزنید. اما فکر می‌کنید کدام رستوران را تأسیس کنید، بهتر است؟ رستورانی که فست فود به مردم می‌دهد و همیشه مشتری دارد یا رستورانی که غذای خاص ارائه می کند؟ وقتی غذای خاصی ارائه می دهید که سلیقه شماست، مشتری شما با چیزهایی مواجه می‌شود که شاید درک درستی از آن نداشته باشد. اما به نظر شما کدامیک از نظر اقتصادی به صرفه‌تَر است؟
 
*  یعنی تو موافق این هستی که مخاطب خاص داشته‌باشید؟
 
روزبه اسفندارمز: نه منظور من این است که طبیعت آن رستوران به این شکل ایجاب می‌کند. خیلی وقت‌ها هم قدرتش از دست ما خارج است و صدایمان به گوش آدم ها نمی رسد. چون صدای بقیه در عین حال بلندتر و راحت الهضم‌تَر است.
 
امید نعمتی: من فکر می کنم تا حد زیادی هم بازار موسیقی ایران شلوغ شده‌است و به شخصه دوست دارم ببینم با گذر زمان داستان موسیقی تلفیقی به کجا می رسد. احتمالا چند ده نَفَر خواننده که همه امروزه شبیه هم می‌خوانند از جریان موسیقی حذف خواهند شد. این چیزی است که مرا در این سال‌ها خیلی دل‌زده کرده‌ست چون تفاوتی بین هیچ هنرمندی از نسل جوان وجود ندارد و ما به همه گروه‌ها می‌گوییم موسیقی تلفیقی. در صورتی که هر کدام از این گروه ها یا هنرمندان یک نگاه خاص به موسیقی، طول عمر خاص خودشان و ایدئولوژی جداگانه‌ای دارند. شاید همین جو و این جریان باعث می‌شود که من بگویم اصلا شنیده شدن چه فایده ای دارد وقتی اوضاع تا این حد شلوغ و بهم ریخته است؟  باید بگذاریم هیجان هنرمندان برای اینکه این سبک از موسیقی را کار کنند، فروکش کند. منظورم سبکی است که با «پالت»، «دنگ شو» و «چارتار» شروع شد.

روزبه اسفندارمز: و جواب هم گرفته‌اند یعنی دقیقا همان مارکتی که تو به آن اشاره می کنی.

امید نعمتی: بله و فکر می کنم زمان می برد تا ببینیم چه اتفاقی رخ داده؟ چرا به یک باره همه چیز شلوغ شده؟ ما الان اصراری روی این مساله نداریم که از این راه پولدار یا معروف شویم اما مخاطبان ما همیشه باید حس کنند ما با آنها هستیم و از ما راضی باشند و خود ما هم به دور از این همه همهمه و شلوغی و رقابت های الکی، بتوانیم موسیقی تولید کنیم.

روزبه اسفندارمز: اصلا آنقدر همه چیز قاطی است که هر کس هر حرفی می‌خواهد می‌زند. مثلا شهرام شکوهی به تازگی در گفت‌وگویی با سایت «موسیقی ما» گفته است من از اولین کسانی بودم که موسیقی تلفیقی را به مارکت موسیقی ایران، ضافه کردم. من نمی‌دانم واقعا از منظر این دوست هنرمند، موسیقی تلفیقی چه معنایی می‌دهد؟ البته به نظرم این واژه ای است که در روزگار اکنون کمی هیجان برانگیز شده و آنهایی هم که کار تلفیقی نمی کنند خودشان را به موسیقی تلفیقی می چسبانند. ما خودمان می گوییم گروه موسیقی تلفیقی نیستم ولی عده ای که اصلا هیچ ربطی به موسیقی تلفیقی ندارند اسم خودشان را موزیسین‌های تلفیقی گذاشته‌اند.
 
* این شاید به خاطر ذهنیتی است که در مردم ایجاد شده است.
 
روزبه اسفندارمز: دقیقا و صدای این قشر دوم نسبت به صدای ما در جامعه بلندتر است چون ما اساسا صدایمان را بلند نمی‌کنیم و کارهایی می‌کنیم که به نظرم از بلند کردن صدا مهم‌تر است.

 
* اشاره کردید به اینکه هیچ وقت شما رسانه ای مثل تلویزیون را در اختیار نداشتید و کارهای شما حتی اگر از این رسانه پخش هم شده باشد، اسمی از شما نیاورده‌اند. فکر می کنید تلویزیون چه مشکلی با «پالت» دارد؟

 
امید نعمتی: اساسا چرا باید مشکلی وجود داشته باشد؟ به نظرم ما جزو معدود آدمهایی هستیم که با کمترین حاشیه ممکن داریم کار موسیقی می‌کنیم.
 
روزبه اسفندارمز: شاید بهتر است بگوییم با کمترین حاشیه داریم پرحاشیه‌ترین کاری که می توان در ایران انجام داد را انجام می دهیم یا شاید هم با اینکه حاشیه نداریم مشکل دارند.

 
* «پالت» با اینکه به نسبت گروه‌های دیگر خلاقیت بیشتری داشته اما در بین قشر روشنفکر جامعه هنوز هم مهجور است تا جایی که ممکن است این قشر از علی زندوکیلی به مراتب بیشتر از شما استقبال کنند. پس به نظر خودتان کدام قشر جامعه  شما را دوست دارند ؟
 
روزبه اسفندارمز: این سئوال خیلی خوبی است و خود ما هم خیلی دوست داریم که دلیلش را بدانیم ولی من فکر می‌کنم دلیل اینکه یکسری از قشر روشنفکر، «پالت» را دوست ندارند، روشنفکر بودن یا نبودنشان نیست بلکه بیشتر به خاطر این است که این قشر خیلی گنگ هستند. اگر من یک کتاب خاص می خوانم به این معنا نیست که من روشنفکر هستم. روشنفکر قرار است فکر کند و موزیک باز باشد. من این ها را در دفاع از گروه «پالت» نمی‌گویم اما من با اقشار مختلف هنری و روشنفکری ایران در ارتباط بوده‌ام و جالب است که نوع موسیقی‌ای که یک بازیگر تئاتر گوش می‌کند با نوع موسیقی‌ای که ما گوش می‌کنیم از زمین تا آسمان فرق دارد. مثلا آنهایی که کارشان ادبیات است به شعر و تکنیک شعری در موسیقی بیشتر اهمیت می‌دهند در صورتی که اگر کسی موزیک باز باشد، شعر را در کنار موسیقی گوش می دهد. حالا حساب کنید یک نَفَر موسیقی الکترونیک دوست داشته باشد که اصلا به شعر هیچ اهمیتی داده نمی‌شود یا در مقابل آن کسی که موسیقی اصیل ایرانی گوش می‌دهد مدام می‌گوید شما با این شیوه‌ کاری‌تان به موسیقی ایرانی توهین می‌کنید. اما آن کسی که مثل ما همه موسیقی‌ها را دوست دارد و تلاش می‌کند کار جدید بسازد، با موسیقی ما ارتباط برقرار می کند.

نکته دوم این است که ما اصولاً آدم‌های اهل قضاوتی هستیم و بدون اینکه به هم فرصت دهیم مدام یکدیگر را قضاوت می‌کنیم. مثل اتفاقی که هر روز و هر لحظه در شبکه های مجازی رخ می‌دهد. فقط کافی است یک سلبریتی درباره مساله‌ای واکنش منفی نشان دهد، آن وقت همه مردم واکنش نشان می‌دهند، فحش می‌دهند، بد و بیراه می‌گویند.
 
* حتی من شنیده ام که بین طرفدارانتان هم خیلی‌ها می گویند آلبوم اول‌تان از آلبوم دوم‌تان بهتر بود.
 
امید نعمتی: من فکر می‌کنم چیزی که ما به آن جامعه روشنفکر می‌گوییم خودش جای بحث و انتقاد بسیار دارد. روشنفکران امروز ما واقعا روشنفکر نیستند. ما در بین همین آدم ها، همین کافه ها، همین فضاها رشد کرده‌ایم ولی مطمئنم از منتقد گرفته تا روشنفکر و ... کمتر کسی هست که کتاب خوانده باشدیا موسیقی شنیده باشد. اکثراً تنبلی کرده‌اند و فقط نشسته‌اند در کافه‌ها و سیگار می‌کشند و نظر می‌دهند. هر روز هم تعریف خوب و بد امور برایشان فرق می‌کند. به نظر من، این چیزی نیست که بتوانیم روی آن حساب کنیم. شاید حتی فضای کسانی که کار نمی‌کنند بدتر از فضای کسانی است که کار می‌کنند. اصلا جالب است که کار نکردن در مملکت ما تبدیل به یک ارزش شده است. مثل یک نقاش که نمایشگاه نمی‌گذارد یا موزیسینی که موسیقی نمی‌سازد و فقط حرف می‌زند. اوایل که گروه «پالت» تشکیل شده بود عده‌ای ما را نقد می‌کردند و من تصور می‌کرد که آنها سواد بیشتری نسبت به منِ جوان دارند ولی وقتی بزرگتر شدم دیدم درست برعکس است و هیچ سوادی ندارند. مثلا فلان کس منتقد موسیقی است ولی هیچ مطالعه و دانشی درباره موسیقی ندارد. خب این چطور ممکن است؟ حالا حساب کنید اگر از او درباره پینک فلوید سئوال کنیم نه تاریخ هنری‌شان را می داند نه فلسفه و سیاستی که در دوران آنها در جامعه حاکم بوده‌است. اطلاعات همه مردم به ظاهر روشنفکر، ویکی پدیایی یا  فیس بوکی شده است. تازه همان‌ها را هم نمی‌خوانند.

روزبه اسفندارمز: دقیقا ای کاش همان ویکی پدیا را هم می‌خواندند. شاید اگر می‌خواندند متوجه می‌شدند این واژه موسیقی تلفیقی اساسا اشتباه است. واقعا خیلی از این افراد هستند که مطالعه ندارند. به تازگی خبرگزاری فارس یک گزارش منتشر کرده و در آن یک مثال صوتی گذاشته و گفته قطعه «والس شماره یک» ما کپی فلان آهنگ است.به نظر شما این نشان از شجاعت این خبرگزاری دارد؟ نشان از سوادش دارد؟ بعد جالب اینجاست که این دو قطعه هیچ ربطی به هم ندارند. اصلا والس، فرم مشخصی در موسیقی کلاسیک جهان است که نوع حرکت و ریتم مشخصی دارد و هدف نهایی آن رقص است. بعد حالا شما حساب کنید قطعه ما را با قطعه‌ای مقایسه کرده‌اند و گفته‌اند دزدی است که حتی به لحاظ ریتمیک هم هیچ ربطی به «والس شماره یک» ما ندارد.
 
 * از بحث دور نشویم. یکی از خصوصیت های موسیقایی گروه «پالت» این است که مدام شنونده را به نوستالژی ها ارجاع می دهد، به چیزهایی که مردم با آن ارتباط برقرار می کنند اما از طرف دیگر خیلی ها هم به این نوستالژی بازی انتقاد می کنند.
 
امید نعمتی: من فکر می کنم ارجاع به نوستالژی‌ها از زمانی پیش آمد که اولین قطعه ما (خونه مادر بزرگه) معروف شد و همه گفتند «پالت» گروهی است که از نوستالژی‌ها سوء استفاده می‌کند. در مقابل عده ای هم بودند که می‌گفتند پالت گروهی است که آهنگ‌های فولکلور را اندکی تغییر می‌دهد و امروزی می‌کند و دوباره به خورد مردم می دهد  و این سئواال مطرح بود که تا چه زمانی قرار است این طور باشد؟
 
* این نوستالژی بازی در جای جای کار شما وجود دارد. هم در موسیقی، هم در تصویر. مثلا وقتی از توپ پلاستیکی در ویدئوی «سال تا سال» استفاده می‌کنید.
 
امید نعمتی: ما از نوستالژی سوء استفاده نمی کنیم بلکه آن را به همان اندازه که در زندگی تک تک ما وجود دارد، به کار می‌گیریم. حتما برای شما اتفاق افتاده است که با هم‌نسلان‌تان دورهم نشسته باشید و خاطرات مشترک و کارهای مشترک دوران مدرسه را مرور کرده باشید. به هر حال حس نوستالژی در زندگی همه ما وجود دارد و بخشی جدایی ناپذیر در زندگی هر آدمی است. خصوصا در ده شصتی‌ها چون دهه شصتی‌ها این احساسات را تجربه کرده‌اند. ما هم دهه شصتی‌هایی هستیم که این حس نوستالژیک در ما وجود دارد و هیچ وقت بیشتر از آنچه که درونمان است در قطعاتمان به آن نمی‌پردازیم. اصلا به نظر من که بخش عمده‌ای از شعرهای پالت را سروده‌ام این حس نوستالژیک تا حدی جذاب است ولی بیش از آن جذابیتی ندارد. ما وقتی «خونه مادر بزرگه » را ساختیم یکی، دو آهنگ دیگر هم شبیه آن توسط دیگران ساخته و منتشر شد مثل «آقای حکایتی» ولی خودِ من هیچ وقت مخاطب آن آهنگ ها نبوده‌ام. حتی شاید الان دیگر مخاطب «خونه مادر بزرگه» هم نباشم چون مساله نوستالژی برایم حل شده‌است و اگر قرار باشد موسیقی بسازم قطعا طور دیگری خواهم‌ساخت. من فکر می‌کنم صداقت یک آهنگساز با خودش باعث می شود که یک اتفاق تازه رخ دهد.

روزبه اسفندارمز: به نظر من نکته جالب توجه دیگری هم وجود دارد و آن این است که ما آخرین نسلی در ایران هستیم که این شانس را داشته‌ایم نوستالژی را تجربه کنیم. ما نسلی هستیم که به یک‌باره جهش تکنولوژی‌ای در آن رخ داد که حس نوستالژی را خواهی نخواهی در ما بزرگ کرد چون سبک زندگی‌ای که ما داشتیم حتی متولدین 6 سال بعد از ما، نداشتند. این برای من مهم است و جالب است که نسل بعد از من بهتر می‌فهمد اساس و پایه این حس‌های نوستالژیک کجاست، در صورتی که نسل قبل از من نمی‌داند چون ایده‌آل‌گرا است و با نگاه ایده‌آلی، تعریف‌اش از هنر فرق می‌کند.

امید نعمتی: من نمی‌دانم چرا نمی گوییم «دنگ شو» نوستالژیک است ؟ چون به نظر من بیشتر از ما از حس های نوستالژیک استفاده می کنند.
 
* این به جهان بینی شعرهای تو هم بستگی دارد. انگار کسی که دارد این شعرها را می خواند همه چیزش را از دست داده است. این جهان بینی از کجا می آید؟
 
امید نعمتی: به نظر من این‌طور نیست و بیشتر یک حس امیدوار کننده در پی دارد.

 
* نه همیشه یک نگاه آغشته به آه و افسوس نسبت به گذشته در شعرها و نوع خوانش تو وجود دارد. مثل برادر غرق خونه...

 
امید نعمتی: آره انگار یک گذشته تلخ است که امیدوار است در آینده درست شود. مثل «خونه مادر بزرگه» یا «شهر من بخند»  یا «ماهی و گربه» که انگار عده‌ای در عین غمی که دارند، می‌رقصند.

 
* جدا از تمام این حرف ها، نکته دیگری که در شعرهای شما وجود دارد تصویری بودن آن است.این اتفاق در حالی در شعرهای پالت رخ می‌دهد که از استعاره های ساده ای هم در کارتان استفاده می‌کنید.
 
امید نعمتی: شاید به این خاطر باشد که خودم نقاشم و هیچ وقت هم از دریچه ترانه‌سرایی به این مقوله نگاه نکردم.بعد هم این که ترانه هایی که همیشه در زندگی ام دوست داشتم اصولا همین شکلی بوده. یعنی مثلا باب دیلن که خیلی دوستش دارم هم همین نوع نگاه را در شعر دارد.ساده است و پیچیدگی های فرمی ندارد.
 
* آلبوم، اجرا یا تک ترک جدید در راه ندارید؟
 
امید نعمتی: الان که هرکدام از بچه ها سر پروژه های شخصی خودشان هستند. من خودم دارم آلبوم می دهم،کاوه هم همینطور، داریوش هم که دارد موزیک کار می کند.البته پالت همچنان اولویت اولمان است و در حال کار روی آلبوم بعدی پالت هم هستیم. به زودی قرار است یک آلبوم تصویری به بازار بفرستیم. شاید با این کار بتوانیم فاصله زمانی نسبتا زیادی که بین کارهایمان هست را جبران کنیم. 27 مرداد هم در جشن بارانا که توسط محک برگزار می شود هم اجرا داریم.
 
* کنسرت اخیرتان در «رشت» هم کمی حاشیه داشت.
 
روزبه اسفندارمز: ببین رشت سالن ندارد. آنقدر سالن ندارد که چند سال پیش یک بار من و امید و تهیه کننده و صدابردارمان به رشت رفتیم و همه آپشن ها را بررسی کردیم.چون مدام به ما زنگ می زدند و می گفتند بیایید در تالار کنسرت بگذارید. ما می گفتیم نمی خواهیم در تالار عروسی اجرا کنیم. بعد که رفتیم و بررسی کردیم دیدیم اصلا سالن مناسب در رشت وجود ندارد و به همین خاطر هم دیگر به داستان سالن گیر ندادیم. اجرای اولمان در سالن خاتم که تنها سالن استانداردطور شهر است بود. ولی الان دیگر این سالن را به ما نمی دهند و فقط آن را در اختیار گروه های سنتی و کلاسیک می گذارند و دلیلش را هم نمی دانیم. خلاصه این که ما این بار مجبور شدیم در سالن دیگری که رسما تالار عروسی بود اجرا داشته باشیم و خوب خودت حساب کن وضعیت صدابرداری در چنین سالنی به چه طریق می‌شود دیگر.
 
* در نهایت عروسی ختم به خیر شد یا نه؟
 
روزبه اسفندارمز: نه نشد. جدا از وضعیت صدابرداری اتفاق دیگری در روز اجرا افتاد. مسئولین سالن، خبرنگاری را که در مطلبش از وضعیت سالن انتقاد کرده بود و او هم مثل خود ما اعتقاد داشت که پالت باید در سالن خاتم اجرایش را به صحنه می برد را از سالن بیرون کردند.
 
امید نعمتی: من در همان اجرا گفتم که امیدوارم در رشت سالن های بهتری برای اجرا تاسیس شود و به خاطر اینکه چنین حرفی زدم رئیس سالن برخورد بسیار بدی با من داشت. گفت شما بلد نیستید بخوانید. عروس بلد نیست برقصد می گوید زمین کج است! البته من از دستش ناراحت نیستم. به هر حال مدیر یک سالن عروسی می تواند اینجوری حرف بزند دیگر.
 
* پس عروس امید بود؟
 
امید نعمتی: آره، من بودم و زمین هم کج بود (می‌خندد)

گفت و گو: بهنام مظاهری
منبع: 
روزنامه نوآوران
تاریخ انتشار : دوشنبه 11 مرداد 1395 - 16:46

برچسب ها:

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود صدای همه از ما بلندتر است! | موسیقی ما