برنامه یاد بعضی نفرات
 
نگاهی به خاستگاه واژه «زرد» و جریان تازه‌ای که این روزها به راه افتاده است
زردها برای که به صدا در می‌آیند؟!
[ امیر توده‌فلاح - ترانه‌سرا و فیلمساز ]
 

در روزهای اخیر شاهد جریان تازه‌ای در فضای مجازی و رسانه‌ای هستیم با عنوان «ضدزرد». دکتر افشین یداللهی روان‌پزشک، شاعر و ترانه‌سرا به همراه چند تن دیگر از هنرمندان، پایه‌گذار این حرکت اجتماعی بودند. بنده هم به عنوان عضوی از این جریان لازم دیدم مطالبی را برای روشن شدن هرچه بیشتر گفته‌های دوستان و ذهن مخاطبین در چند بخش شرح دهم.
 
زرد چیست و چرا زرد؟
در بین سال‌های 1895 تا 1898 در عصر حکم‌فرمایی سرمایه‌داری، جنگی مابین دو نفر از اصحاب مطبوعات در آمریکا رخ داد که منجر به تولد این واژه شد. «ژوزف پولیتزر» (مدیرمسئول روزنامه «نیویورک وورلد») و «ویلیام راندلف» (مدیرمسئول روزنامه «نیویورک ژورنال»)، منتقدین هر دو نشریه را متهم کردند که برای دیده و خوانده شدن و بالا بردن تیراژ نشریه خود دست به تحریف و احساسی کردن اخبار می‌زنند. برای همین نشریات نیویورک واژه «روزنامه‌نگاری زرد» را برای این منظور در نظر گرفتند.
 
این نام الهام گرفته از یک کمیک‌استریپ بود که در آن شخصیت‌های هر دو نشریه به شکل آدمک‌های زردرنگ به نمایش در آمده بودند.
 
در واقع ظهور نشریات زرد بعد از نشریات «یک‌پِنی» اتفاق افتاد. نشريات يك‌پِني (قیمت‌شان یک پنی بود) هم تقريباً مانند روزنامه‌نگاري زرد به ميدان وارد شدند. نشريات يك‌پِني تيترهاي بسيار درشتي داشتند و اين تيترهاي درشت به اين دليل استفاده مي‌شد كه شايد در آن مقطع فكر مي‌كردند حتي يك پني هم براي خريد نشريات زياد است؛ بنابراين آنها را روي ديوارهاي شهر نصب مي‌كردند تا رهگذران بتوانند تيترها را راحت بخوانند و يا حتي اگر دليجاني از خيابان مي‌گذشت، سرنشينان آن بتوانند از موضوع روز مطلع شوند. نشريات يك‌پِني در واقع روزنامه‌هايي كاملاً مردمي بودند كه خبر را براي مردم توليد مي‌كردند. اما در قرن نوزدهم چرخشي در اين پديده به وجود مي‌آيد و روزنامه‌نگاري از توليد خبر براي مردم به سمت توليد خبر براي بازار كشانده مي‌شود.
 
بیشترین تمرکز نشریات زرد روی خشونت، پول و مسائل جنسی خلاصه می‌شد؛ موضوعاتی که مردم را از متن جامعه به حاشیه می‌کشاند و عوام هم همیشه در طول تاریخ به‌صورت بالقوه آمادگی جذب شدن به حواشی و موضوعات دمِ‌دستی را داشته و از همین رو می‌توان از این نقطه‌ی ضعف، جیب مردم را خالی کرد.
این جریان رفته‌رفته با ظهور رسانه‌های دیگر و فراگیر شدن آن تبدیل شد به «تفکر زرد» و تعابیری را با خود همراه کرد مانند: روزنامه زرد، کتاب زرد، آدم زرد، سایت زرد، فیلم زرد، برنامه‌ی زرد، فلسفه‌ی زرد، منتقد زرد، موسیقی زرد، هنرمند زرد و...
 
چند مثال با کمی توضیح برای تفهیم بهتر هر یک از این تعابیر:
روزنامه یا نشریه زرد: نشریاتی که هر روز روی پیشخوان دکه‌ها با تیترهای درشتی مانند: فلان بازیگر ساعت رولکس‌اش را گم کرد و یا دلیل جدایی فلان فوتبالیست از فلان هنرپیشه سینما و یا مبلغ مهریه دختر فلان وزیر و یا چرا فلان سلبریتی دست‌پخت مادرش را از همسرش بیشتر دوست دارد و... به چشم می‌خورند. (مانند نشریات یک‌پنی با عکس‌ها و تیترهای درشت)
 
کتاب زرد: به کتابی گفته می‌شود که در آن مؤلف به‌جای پرداختن به اصل موضوع به حواشی آن می‌پردازد و عملاً با خواندن ده‌ها یا صدها صفحه از چنین کتابی هیچ‌چیز به خواننده اضافه نشده و گاهی اوقات تأثیرات مخربی مانند کوته‌نظری و سطحی‌نگری هم به همراه دارد.
 
آدم زرد: به آدمی گفته می‌شود که دغدغه‌هایش حول مسائل سطحی اجتماعی خلاصه می‌شود؛ مثلاً فیلم می‌بیند که صحنه‌اش را دیده باشد؛ در حین خرید یک آلبوم موسیقی به‌جای توجه به عوامل پدیدآورنده یا سبک آن به عکس و تیپ خواننده روی اینسرت توجه می‌کند؛ لباس را برای پوشش خود انتخاب نمی‌کند بلکه برای دیده شدن؛ وقتی اخبار سیاسی، اجتماعی را در فلان شبکه تماشا می‌کند، برایش متن خبر مهم نیست و مثلاً اشاره‌اش به عمل زیبایی بینی مجری آن است و الی آخر.
 
سایت زرد: سایت‌هایی که به‌جای پوشش خبری و ارائه‌ی سرویس‌های مفید با استفاده از رنگ و لعاب‌های جلف به مسائل سخیف اجتماعی و زندگی خصوصی افراد می‌پردازند.
 
فیلم، سریال، برنامه تلویزیونی زرد: فیلم‌هایی مانند «بعد از ظهر سگی سگی» در سینمای خودمان که نمونه‌ی عکس آن فیلم تأثیرگذار «بعد از ظهر سگی» ساخته‌ی سیدنی لومت با بازی درخشان آل پاچینو است؛ یا سریال‌های سطح پایینی (که در اصطلاح عامیانه به آن آبگوشتی می‌گویند!) و صرفاً به پر کردن وقت مخاطب عام می‌پردازد که این روزها شبکه‌های ماهواره‌ای زیادی ویترین بزرگی از این دست سریال‌ها هستند، مانند «فاطما گل» و... و برنامه‌های تلویزیونی مانند «بفرمایید شام» که نمونه‌های زرد خارجی آن در کشورهای مختلف تولید می‌شود.
 
فلسفه زرد: به فلسفه‌ای گفته می‌شود که با تعابیر پیچیده و بازی‌های زبانی سعی در مطرح کردن تفکری سطحی و خوراندن آن به ذهن مخاطب سطحی‌ترش دارد. شمار زیادی از این دست فلاسفه در کافه‌های تاریک و تنگ اطرف چهارراه ولیعصر (عج) به چشم می‌خورند که مشهورند به افراد چهارراهی؛ کسانی که به‌طور مثال از «فروید» نام می‌برند که مثلاً بتوانند با دختر کناری‌شان هم‌کلام شوند و از «نیچه» فقط سبیل‌اش را به ارث برده‌اند!
 
منتقد زرد: گاهی اوقات خود منتقدین در این جریان «ضدزرد» زرد می‌شوند و مثلاً وقتی سعی در نقد اثر یا مؤلف آن اثر دارند، به مسائل اخلاقی و زندگی خصوصی طرف اشاره می‌کنند.
 
موسیقی زرد: به نوعی از موسیقی اطلاق می‌شود که صرفاً برای شنیدن تولید می‌شود و نه گوش دادن! نمونه‌های داخلی و خارجی فراوانی دارد. موسیقی با مضامینی بسیار دم‌دستی و کلیشه‌ای، با موزیک‌ویدئوهایی به غایت سطحی که سعی در جذب مخاطبینی از رنگ خودشان «زرد» دارند و حتی هنری مثل حرکات موزون که یکی از هنرهای هفت‌گانه به‌شمار می‌رود را تبدیل به ابزاری زننده برای دیده شدن کرده‌اند.
 
هنرمند زرد: با توضیحات بالا نیاز به تشریح بیشتر نمی‌بینیم؛ چرا که تا دل‌تان بخواهد در جامعه اطراف‌مان فراوان‌اند. هنرمندانی که رنگ زردشان آنقدر توی چشم می‌زند که اگر از کنارشان عبور کنی، احتمال دارد به شما سرایت کند و زرد شوید!
 
افراد زرد مثل زامبی‌ها شهر را گرفته‌اند!
در کشور ما و البته خیلی دیگر از نقاط جهان این سال‌ها چنین افرادی در تمامی طبقات و لایه‌های اجتماعی به وفور دیده می‌شوند و در حال جولان دادن و تخریب هرچه بیشتر فرهنگ جامعه‌شان هستند.
 
افرادی که به‌جای اینکه تعداد پُست‌ها و مطالب پٌربار صفحات اجتماعی‌شان اهمیت داشته باشد، تعداد لایک و کامنت‌های سر به مهر و عدد دوستان و فالوئرهای مجازی‌شان اهمیت دارد و هر چند وقت یک بار، با گذاشتن عکسی با ژست متفکرانه همراه با کمی ذوق‌زدگی از به اصطلاح همراهان‌شان تشکر می‌کنند که مثلاً: «صدهزارتایی شدیم، مرسی که هوامو دارین، همگی عشقید»!
 
پدیده‌هایی که از هر زاویه‌ای به‌شان نگاه می‌کنی، قابل هضم نیستند؛ مثلاً فراوان‌اند پروفایل‌هایی که به ظاهر متعلق به خانمی جوان با ظاهری جذاب و خیره‌کننده‌اند و در بخش «درباره»، خودشان را یک پرنسس معرفی کرده و شغلش هم جیب پدرش، همین! و مثلاً سیصد هزار فالوئر در شبکه اینستاگرام دارد! یا مثلاً صفحاتی که به منظور حمایت و هواداری فلان خواننده یا بازیگر ساخته می‌شوند و با کپی کردن خبرها و عکس‌های تکراری سعی در بالا بردن مخاطبین خود دارند و بزرگ‌ترین افتخارشان این است که مثلاً خود طرف مذکور هم صفحه را لایک یا فالو کرده است.
 
و مخاطبینی که در میان مطالب زرد این صفحات و افراد به دنبال زردترین بخش آنها هستند و از حاشیه هم حاشیه تولید می‌کنند؛ مثلاً زمانی که فرزند فلان هنرمند در روز مرگ فلان همکارش به دنیا می‌آید، در واکنش به خبر تولد آن کودک دست به توهین و فحش می‌زنند که شما چرا در حال حاضر خوشحال هستید و به جای خبرهای مرتبط با مرگ همکارتان خبر تولد فرزندتان را منتشر کرده‌اید و یا زمانی که فرزند هنرمند دیگری از سینمای کشورمان به دنیا می‌آید، به جای تبریک و دعای خیر به محل تولد او می‌پردازند، هرچه به زبان‌شان می‌آید نثار ایشان می‌کنند که تو وطن‌فروش هستی که چرا در خاک آمریکا وضع‌حمل کرده‌اید!
 
متأسفانه آنقدر این ویروس همه‌گیر شده و فکر می‌کنم برای مقابله با آن راه درازی در پیش داریم. البته به نظر من در خوش‌بینانه‌ترین حالت این جریان می‌تواند ذهن تعدادی اندکی از مخاطبین را روشن سازد که آن هم جای شکرش باقیست.
 
در پایان این بخش باید یادآوری کنم، یادمان باشد که زرد رنگ جذابی است و به خوبی به چشم می‌آید؛ به همان دلیل که رنگ تاکسی‌ها عموماً زرد هستند و مقابله با مقوله‌ای این‌چنینی صبر و تحمل بسیار و طبع بلند می‌خواهد.
 
شاد و سلامت و #ضدزرد باشید.
منبع: 
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 19 مرداد 1394 - 11:23

برچسب ها:

دیدگاه‌ها

دوشنبه 19 مرداد 1394 - 13:58

عالی-متشکر

دوشنبه 19 مرداد 1394 - 14:20

مرسی... جریان جالبی درست شده. امیدوارم متوقف نشه

دوشنبه 19 مرداد 1394 - 16:21

جالب و قابل درک

ممنون

دوشنبه 19 مرداد 1394 - 23:15

همه خواننده های جوون پاپ ایرانی زردن

چهارشنبه 21 مرداد 1394 - 03:48

با سلام
زرد رنگیست که برای تنفر هم به کار می رود اما اگر این تفکر با تفکری از جنس و رنگ آسمانی آبی درآمیخته شود رنگ سبز جان می گیرد و زندگی مان را سبز می کند
در تفکر زردهایمان آبی را دخیل کنیم
آبی که زردمان را سبز می کند تفکرات دقیق و مو شکافانه همراه با مطالعه می باشد
برای مثال اگر موسیقی زرد می شنویم چون آبی هنر را با زرد شهرت در نمی آمیزیم
مشکل از سمت مخاطب حل شود نشردهنده هر آثاری عاقل می شود

چهارشنبه 21 مرداد 1394 - 20:23

متن عاااااااااالی بوووووووووود

پنجشنبه 22 مرداد 1394 - 06:40

اقای امیر توده‌فلاح عزیز
با تشکر فراوان.مطلبتون خیلی جالب و مفیده.
رنگ زرد بین تمام رنگها،بیشترین توجه را به خودش جلب می کنه و واقعا اصطلاح بامسماعی هست.اتفاقا من خودم سالهای سال ست که ذهنم درگیر چرایی وچگونگی این پدیده منزجر کننده بوده و هست بدون اینکه اسمش رو بدونم یا حتا سعی کنم اسمی بهش بدم و با مقاله شما این مسئله برایم کلاسیفاید شد و متشکرم.
به نظر من بیشتر ایرانی ها زرد هستن و این به هیچ عنوان درست نمیشه .واقعا پدیده رنج اوری هست و ازار میده. یه مرض لاعلاجه متاسفانه، بین مردم ما.من که امیدی به بهبود اوضاع ندارم.ادم های زرد همه جا رو گرفته اند.

پنجشنبه 22 مرداد 1394 - 16:25
گلنار

یه عرض دیگه هم دارم.به قول اقای دکتر یدالهی عزیز باید از خودمان شروع کنیم.واقعا وقتی تو ذهنیات خودمون می گردیم «زرد» های زیادی پیدا می کنیم که البته در ابتدای امر این مقدار خیلی بیشتره و با تمرین وممارست کمتر میشه.ولی نکته حائز اهمیت زمانی هست که متوجه میشیم چه قدر درزندگی مون از این پدیده شوم خوردیم و می خوریم.یعنی چه قدر ممکنه انسان ها به بیراهه ها کشیده بشن....بله .خیلی مهمه و باید هوشیار باشیم.
ما احساس تنهایی بدی به ادم دست میده وقتی می خواهیم ضد زرد باشیم و ضد زرد میشیم از بس که«زرد» و «زرد ها» همه جا نفوذ کرده اند.ادم بین این ملت احساس تنهایی شدیدی پیدا می کنه و به کلی به انزوا کشیده میشه.از اقای دکتر یدالهی خیلی ممنون میشم با توجه به تخصص روانپزشکی که دارند در این مورد نیز راهکار بدهند.یعنی در مورد انزوا و تنهایی که با «ضدزرد »بودن انسان در یک «جامعه زرد» به او دست میده؟باید چکار کنیم؟

71.150.64.151
پنجشنبه 22 مرداد 1394 - 15:16

عالی بود.ممنون استاد.
تازه میفهمم تقریباً همه چیز زرده.همه چیز.احساس نفس تنگی میکنم......ایا منم زردم؟؟؟این سوال مهمیه!

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود زردها برای که به صدا در می‌آیند؟! | موسیقی ما