درباره لزوم روی آوردن آهنگسازان و خوانندگان موسیقی ایرانی به شعر اجتماعی و ترانه - یادداشت اول
توهُمِ عرفان و دوری از شعر اجتماعی در موسیقی ایرانی
[ آرش نصیری - روزنامهنگار]
وقتی قرار شد خوانندگان جوان، متن شعرهایی که میخواستند اجرا کنند را بفرستند، تقریباً مطمئن بودم که چیزی جز شعرهای فاخر قدمایی نخواهند فرستاد، اما صبر کردم که شاید اشعاری غیر از این هم باشد. شعرها خوب و فاخر بودند اما 7 جوان بیستوچند ساله، چرا متأثر از هیچچیز دیگرِ این اجتماع نیستند و فقط به اشعار عموماً عارفانه و عاشقانه قدما اکتفا کردهاند؟
قرار بود اولین برنامهی ساز و آواز و تصنیف موسیقی ایرانی در اولین برنامه هزارصدای سنتی ایرانی برگزار شود و به خوانندگانی که انتخاب شده بودند، گفته بودم اشعاری که میخواهند اجرا کنند را برایم بفرستند و هر شعری که از راه میرسید زیبا بود و البته مؤید این نکته که انگار فقط شعر قدما یا قدمایی، قالب تن موسیقی دستگاهی ایران است. این البته تصور غالب در موسیقی این روزهای ماست و آنچه که این جوانان عرضه میکنند، همانی است که سینه به سینه در این 30 سال از استادان خود آموختهاند. آنها ردیف را تکرار میکنند و بعضاً خود شعرهای شعرای جدید را مطالعه میکنند و در بین دوستان و نزدیکان آنها شعرایی هم هست و در جمعهای دوستانهشان با هم مراوده هم دارند اما هرگاه که لب به آواز میگشایند، به طاقچه خانهشان مراجعه میکنند و دیوانی را برمیدارند تا بر آواز کهن، کلام کهن بپوشانند.
***
البته در اولین برنامه هزارصدای سنتی که پنجشنبه 29 خرداد در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد و 7 خواننده برای اولینبار در تاریخ موسیقی اصیل ما جلوی هیئت داوران و مردم مسابقه ساز و آواز برگزار کردند، در نهایت خوانندهای برنده شد که این شعر استاد شادروان حسین منزوی را آواز کرده بود: «دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست/ آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست» و بعد، خوانندهی خوب موسیقی ما حسین علیشاپور هم این شعر زیبای استاد محمدعلی بهمنی را جلوی خود ایشان آواز کرد: «من زنده بودم اما، انگار مرده بودم/ از بس که روزها را با شب شمرده بودم» و هر دوی این قطعات آنقدر مورد توجه قرار گرفتند که معلوم شود، اقبال آوازخوانان به شعر روز میتواند برای خودشان هم اقبال بیاورد، اما آنچه مدنظر است، این است و فقط این نیست.
***
وقتی 7 جوان آثارشان را اجرا کردند و قبل از آنکه علیشاپور باتجربه به صحنه بیاید، این نکته به ذهنم آمد و روی صحنه با مردم و استادان در میان گذاشتم که «چرا موسیقی اصیل این روزهای ما از این دو نوع اشعار خالی است: اشعاری با مضامین اجتماعی و ترانه با زبان محاوره؟»
دلیلش البته تا حدود زیادی مشخص است. بعد از دوره بازگشت موسیقی و در سالهای اولیه بعد از انقلاب، آن نوع موسیقی، به دلایل متعدد (که بررسی آن مجالی گسترده میطلبد و در حوصله این یادداشت کوتاه نیست) به موسیقی غالب تبدیل شد، اما همین نوع موسیقی هم که با «برخیز که دشمن به دیار آمده امروز» و «خورشیدی جاویدی ای شهید» و «همراه شو عزیز» و «ایران خورشیدی تابان دارد» و... در سالهای اولیه انقلاب اوج گرفته بود، بعدتر و با رشد ممیزیها، به تعریض و تعمیق اشعار حافظ و سعدی و عرفان چندلایه آثار مولانا محدود شد و بعد در همان فضای محدود ماند و غنای موسیقایی این آثار و اشعار و اجرای بینظیر استادان، دیگر هر تفکر و آوازی بیرون از آن را برنتابید و بعد نسلهای بعد هم از این نسل و آثارشان تقلید کردند و در نهایت، آنچه آموختهاند همین است: «آواز ایرانی فقط روی اشعاری خاص مینشیند و اگر خوانندهای با شعری درباره فقر یا مشکلات اجتماعی شعری بخواند، انگار اساس آوازش با ایراد مواجه شده است.»
این روال البته در میان خوانندگان قدیم ما نبود و آنها هر کدام برای طبقهای از مردم و آلام و علایقشان میخواندند و برای همین هم بود که در بین آنان بیشترین طرفدار را داشتند. من البته در این جلسه به خیلی قبلتر رفتم و شعری از امیر جاهد خواندم که قمرالملوک وزیری آن را با آواز خوانده بود: «با سر زنده برازنده تنی باید داشت/ تا تنی هست به جا، پیرهنی باید داشت/ مردمِ خانه به دوش از بشریت دورند/ با حقوق مدنیت وطنی باید داشت/ تن با فر و سر بارور و حب وطن/ حق آزادی و نیک انجمنی باید داشت/ همه اسباب سعادت چو فراهم آمد/ صحبت از بلبل و طرف چمنی باید داشت...» و اشاره کردم به تصنیفی که عارف به یاد کلنل محمدتقیخان پسیان سروده بود: «گریه کن که گر سیل خون گریی ثمر ندارد/ نالهای که ناید ز نای دل اثر ندارد...» و خودش و قمر و دیگران خوانده بودند.
به آثاری اجتماعی که قمر خواند، میتوان این شعر ملکالشعرای بهار را هم اضافه کرد: «زن این نوگل گلزار هستی/ بین چون میگذراند به سختی/ زن در جامعه باشد گرامی/ نیست زن در خور بی احترامی» که قمر برای وضعیت زن در آن روزگار خواند و همینطور این شعر مرحوم میرزاده عشقی که: «اکنون که مرا وضع وطن در نظر آمد/ دیدم که زنی با کفن از قبر در آمــد»
نمونه این اشعار اجتماعی منطبق با شرایط روز جامعه که آواز و تصنیف شدند، در تاریخ موسیقی ما کم نیست. اینها را آنجا گفتم و میشود به این آثار، آثار سیدجواد بدیعزاده و تصنیفهای ایشان را اضافه کرد که در نقد گرانی و بالا بودن نرخ کرایه تاکسی و همه مسائل روزمره اجتماعی ترانه میخواند. «او در سال 1316 در انتقاد به وضع نامناسب كاسبكاران و گرانی مرغ و خروس، ترانه معروف «یکی یه پولِ خروس» را خواند: «از قند و شكر ساختهام جوجهخروس/ دیگر مخور از گرانی مرغ افسوس/ باباجان یكی یه پولِ خروس/ ماماجان یكی یه پولِ خروس/ آقایان یكی یه پولِ خروس» و در انتقاد از بیكارى روستاییان و هجومشان به شهر، در سال 1319 این ترانه را خواند: «تا ز ولایت آمدم همیشه كار میكنم/ هزار جوره كاسبی در این دیار میكنم/ تا عدسی فروختم، لبو رو بار میكنم/ كه كس نگه این تنهلش مفخور شهر تهرونه/ از كسبوكار روگردونه/ آی گلپونه نعناپونه تازهپونه ریزهپونه» (رضا صادقی و سید جواد بدیعزاده به قلم همین نگارنده - شنبه 14 دی 1392 - موسیقی ما) اینها نمونههای تصنیفهای با مضامین اجتماعی و حتی فکاهه است که الان بعد از 80 سال هم شنیدنیاند.
موضوع دیگر، توهم لزوم استفاده از زبان فاخر در موسیقی ایرانی است. نسل جوان ما فکر میکنند که در موسیقی ایرانی نمیتوانند از زبان ترانه استفاده کنند، در حالی که تعدادی از بهترین آثار بزرگترین موزیسینهای ایرانی با زبان ترانه محاوره است: «اون نگاه مست تو جام شرابه/ زندگی بی چشم تو رنج و عذابه...» این متن شعر یکی از ماندگارترین و بهترین آثار زنده یاد استاد فرامرز پایور با خوانندگی استاد عبدالوهاب شهیدی است که عمرش دراز باد.
به کارهایی که استادان تجویدی، یاحقی، خرم، بدیعی و دیگران ساخته و بهترین خوانندگان آنها را خواندهاند توجه کنید. قدمای ما حتی از اینکه ترانهای برای تحکیم خانواده و ارتباط بهتر بین زن و شوهر بخوانند، ابایی نداشتهاند: «خونهی عشق من و تو/ خونهی پوشالی نیست/ خونهی عشق من و تو/ از حقیقت خالی نیست...» که استاد گلپایگانی بیشتر از 40 سال پیش خوانده بود و هنوز شنیدنی و محترم است.
نیازی به کلمات ثقیل و مثلاً فاخر نیست. باید باور کنیم که مردم حق دارند درد و دلمشغولیهای خود را ملبس به لباس زیبای موسیقی ایرانی از زبان خوانندگانی تعلیمدیده و با آوازی خوش بشنوند و همین جاست که باعث میشود موسیقی اصیل ما هم مردمی شود و آثار منتشره در این ژانر هم به تیراژی میلیونی دست پیدا کنند؛ نه آنکه آثاری با اشعاری تولید کنیم که فقط توسط خود اهالی موسیقی سنتی شنیده شوند.
سخن بسیار است و مجال اندک. این بحث را در آینده پی میگیریم.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : پنجشنبه 5 تیر 1393 - 14:14
افزودن یک دیدگاه جدید