برنامه یاد بعضی نفرات
 
هنر تاریخ مصرف ندارد
ارشد تهماسبی در آستانه کنسرتش با گروه نوروز و سالار عقیلی؛
هنر تاریخ مصرف ندارد
 
حمیدرضا تهرانی
-ارشد تهماسبی از هنرمندان نسبتا قدیمی است که خاطرات خوبی برای اهل موسیقی رقم زده. نخستین بار در آلبوم شورانگیز با نام او آشنا شدم و از آن پس بار‌ها با کار او روبه‌رو شده و از آن لذت برده‌ام. او به همراه استاد علیزاده جزو اولین نوازندگانی است که به دونوازی تار پرداخته و در این زمینه کنسرت تصویری ماهور در یاد بسیاری از علاقه‌مندان نقش بسته است. تهماسبی در دوره دیگر کاری‌اش به همراه گروه نوروز و به خوانندگی سالار عقیلی آلبوم‌هایی را منتشر کرد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. این کنسرت روزهای ۲۷، ۲۸ و ۲۹ اردیبهشت در تالار وحدت به روی صحنه می‌رود و ارشد تهماسبی و سالار عقیلی به اجرای قطعاتی از آلبوم «عشق ماند» و چند قطعه دیگر می‌پردازند.

مدتی شما را روی صحنه ندیدیم. امروز بسیاری از هنرمندان شاخص به جز معدود چهره‌هایی دچار هجر و انزوا شده‌اند. شاید این موضوع تجربه شخصی شما هم باشد. از نظر شما چه عواملی باعث این هجر و انزوا می‌شود؟
به عقیده من دو تعبیر از انزوا وجود دارد؛ یکی انزوای ناخواسته و دیگری خودخواسته. اگر من را جزو دسته‌ای از اهل موسیقی می‌دانید که در انزوا هستم، می‌توانم بگویم انزوای من خودخواسته بوده. جامعه از اهل موسیقی فقط انتظار اجرای برنامه دارد؛ اما من سال‌هاست وقتم را صرف تحقیق در موسیقی کرده‌ام، هرچند هنوز آثار مهم من در این زمینه منتشر نشده. بنده ۱۵ سال در زمینه فرهنگی به نام «فرهنگ گوشه‌ها» کوشش کرده‌ام که متاسفانه سال‌هاست انتشار آن به تعویق افتاده و امیدوارم به زودی منتشر شود. بیشتر، مسایل آموزشی برای من اهمیت داشته. بنده به تفسیر دستگاه‌های موسیقی ایرانی پرداخته‌ام که به زودی در قالب چند آلبوم منتشر خواهد شد. در این آلبوم‌ها به نکات و دقایقی توجه می‌شود که تا به حال در این‌باره صحبتی نشده. بنابراین شاید من و شما بتوانیم منتظر باشیم که اولین سری این مجموعه که شامل شش سی‌دی تفسیر دستگاه شور است و به تبع آن هفت سی‌دی دستگاه ماهور تا یک سال دیگر منتشر شود.
این قسمتی از مساله انزواست که برای من خودخواسته بوده. اما در قسمت دیگر باید ببینیم که فضای اجتماعی ما چگونه است که موسیقیدان به ناچار انزوا اختیار می‌کند. بدون اینکه قصد بهانه‌جویی داشته باشیم، باید در نظر بگیریم در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که موسیقی حرمت واقعی خود را ندارد. بنابراین در این فضا هنرمندانی که در کارشان به یک نوع حساسیت مخصوص می‌رسند کمی دچار دلمردگی می‌شوند. و شاید حق داشته باشند که از متولیان امر شکوه کنند. نمی‌دانم مردم من را دقیقا در کدام دسته قرار می‌دهند اما خودم بیشتر میل به تحقیق داشتم و گاهی به دلیل انگیزه‌های درونی هر چند سال یک بار، کاری را به صحنه برده‌ام. البته در این سال‌ها بیشتر در شهرستان‌ها کنسرت می‌دادم و کمتر در تهران روی صحنه می‌رفتم.
شما به حساسیت هنرمندان اشاره کردید. به نظرتان آیا این حساسیت به شأن موسیقی برمی‌گردد که‌گاه رعایت نمی‌شود؟
شأن موسیقی از بابت نگاهی که عوام به آن دارند، مورد نظر نیست. زمانه عوض شده است. شاید در گذشته مردم به راحتی با موسیقی کنار نمی‌آمدند و مثلا فرزندانشان را مجاز نمی‌دانستند که در این رشته تحصیل کنند. حال وضعیت بسیار فرق کرده و چه بسا می‌بینیم که در این موارد اشتیاق هم نشان می‌دهند. ولی واقعیت جامعه محدودیت را از سمت دیگری رقم می‌زند. در اینجامعه از لحاظ نشان دادن کار موانعی وجود دارد. این را در نظر بگیرید که موسیقیدان نمی‌تواند در عمومی‌ترین رسانه یعنی رادیو و تلویزیون کارش را ارایه کند. همین حالا ما نمی‌توانیم در تلویزیون اجرایی داشته باشیم و حتی نمی‌توانیم فکر کنیم که مردم بتوانند سازهای ملی خودشان را با نوازندگانشان در تلویزیون ببینند و به آن‌ها معرفی شوند. اگر چنین امکانی وجود داشته باشد طبیعتا فرهنگ ملت هم بالا می‌رود و باعث می‌شود یک بده‌بستان تسلسل‌وار بین مجری و مخاطب ایجاد شود.
حال پس از مدت‌ها می‌بینیم که شما با گروه نوروز به صحنه خواهید رفت. خوب است کمی راجع به اعضای این گروه و نحوه شکل‌گیری آن توضیح دهید...
در گذشته به دلیل اینکه چندان پیگیر کار اجرا نبودم، هرازچندگاهی نسبت به موقعیت و شرایط کاری که می‌خواستم روی صحنه ببرم، گروهی را جمع می‌کردم و اسمی روی آن می‌گذاشتم. اما ۱۲ سال پیش آلبوم «عشق ماند» را با گروه نوروز روانه بازار کردم. آن زمان گروه شامل چهار نفر بود؛ از جمله مرحوم داریوش زرگری، محمدرضا ابراهیمی، حمید خبازی و خود من و به خوانندگی سالار عقیلی. این گروه مدت‌ها به دلیل شرایط من کار نکرد. تا اینکه حدود چهار سال پیش با گروه نوروز اما با اعضای جدید آلبوم «عاشقی» را باز هم با صدای سالار عقیلی ضبط کردیم. یکی از اعضای گروه از شاگردان خودم است و بقیه از دوستان موسیقیدانی که در هنرستان با آن‌ها آشنا شده‌ام. حالا ترکیب اعضای گروه نوروز به این گونه است: ماهان نهرودی: سنتور، آرش فلاح: نی، سیاوش ایمانی: تار و تارباس، علیرضا دریایی: کمانچه، و خانم گوهرناز مسایلی: تنبک. این یک ترکیب گروهی شش‌نفره است به اضافه سالار عقیلی.
آیا سالار عقیلی خواننده همیشگی گروه خواهد بود؟
خیر، چون ارتباط خواننده و گروه نسبت به موقعیت، از قبیل سفر، مشغله و غیره تغییر می‌کند؛ کما اینکه به همین دلایل ترکیب اعضای گروه هم ثابت نمی‌ماند. اما فعلا پایه گروه نوازندگان همین گونه خواهد بود. در مورد خواننده این‌گونه رسمش است که براساس نوع صدا و احساس آهنگ‌ها ممکن است خواننده عوض شود. البته من خوشحال هستم که چند آلبوم با سالار عقیلی منتشر کرده‌ام و این اجرا نیز یادواره‌ای از آلبوم «عشق ماند» خواهد بود که جای خود را در جامعه باز کرده. ما با سالار عقیلی ادامه خواهیم داد اما ممکن است در اجرای دیگری با خواننده دیگری کار کنیم. کمااینکه او هم با گروه‌های متعددی همکاری می‌کند.
صدای سالار عقیلی را به لحاظ حسی به کارتان نزدیک می‌بینید یا قابلیت‌های فنی و تکنیکی او را مدنظر می‌گیرید؟
می‌شود گفت مبنا و اساس کار موسیقی در اینجا به دلایل اجتماعی، به معنای واقعی حرفه‌ای نیست. در بسیاری اوقات شاید یک اتفاق، برخی از هنرمندان را در کنار هم قرار دهد. پس ما اگر گروهی را در کنار هم تشکیل می‌دهیم لزوما معنایش این نیست که اعضا در کار خود سرآمد هستند. اینکه چقدر رابطه حسی داریم که می‌توانیم در کنار هم روزگار سپری کنیم تعیین‌کننده است. اما در مورد سالار عقیلی باید بگویم او یکی از بهترین خواننده‌های امروز است. از لحاظ حسی رابطه خوبی با او دارم. بسیار هوشمندانه می‌خواند، گیرایی بالایی دارد و در انتقال احساس، خوب عمل می‌کند. آغاز کار حرفه‌ای او با من بود و پیامد خوبی هم داشت. من در آلبوم عشق ماند پیش‌بینی کردم که سالار عقیلی در آینده یکی از بهترین خواننده‌ها خواهد بود. نمی‌خواهم بگویم که پیش‌بینی من درست از آب درآمد. او ظرفیت‌های بالقوه‌ای داشت که توانست خود را به عنوان یک خواننده تراز اول به مردم معرفی کند.
آیا شما با تشکیل گروه نوروز اهداف خاصی را دنبال می‌کردید؟ و اگر این‌گونه هست چه دستاوردهایی داشته‌اید؟
واقعیت این است که من از این منظر به موضوع نگاه نمی‌کنم. بنده نگاهی مقطعی به کار دارم. از نظر خودم می‌توانم بگویم من کار دیگری با موسیقی دارم. اجرا‌هایم بیشتر آموزشی است. در مواردی هم آلبوم‌های ردیف منتشر کرده‌ام یا آلبوم‌هایی که مربوط به میراث گذشته ماست. بنابراین به صراحت باید بگویم که با تشکیل گروه چندان اهداف مشخصی را دنبال نمی‌کنم. اصلا برنامه‌ای ندارم که در آینده با گروه نوروز چه کار خواهم کرد. به خودم این فرصت را می‌دهم که به کارهای شخصی و قسمتی از موسیقی که بیشتر به آن علاقه‌مندم بپردازم. اگر زمانی دلتنگ شدم و خواستم کار اجرایی داشته باشم، آن وقت تصمیم می‌گیرم که چه کار کنم.
تا جایی که می‌دانم تاکنون سه آلبوم با همکاری شما و سالار عقیلی منتشر شده. اجرای جدید شما هم‌نام یکی از این آلبوم‌ها یعنی «عشق ماند» است. در این کنسرت نیز قصد دارید قطعات‌‌ همان آلبوم را اجرا کنید؟
وقتی آلبوم «عشق ماند» منتشر شد، چند بار قرار بود کنسرتش برگزار شود که بخت یاری نکرد و امکانش فراهم نشد. این اجرا یادواره‌ای از آن آلبوم است که هیچ وقت با صدای سالار عقیلی به صحنه نرفته. قسمتی از آن کار را گزینش کرده و چند کار جدید هم به آن افزوده‌ایم.
جا دارد یادی هم از روانشاد داریوش زرگری بکنیم که در آلبوم «عشق ماند» شما را همراهی می‌کرد...
یاد داریوش زرگری به خیر. شاید یکی از دیگر دلایلی که در این سال‌ها باعث شد کمتر کنسرت بدهم این است که دلم نمی‌آمد بدون او روی صحنه بروم. خاطرات بسیاری با او دارم. جایش خالی است.
با اغلب هنرمندان که صحبت می‌کنم اظهار می‌کنند مصایب و مشکلات زیادی پیش روی اجرای کنسرت وجود دارد. احتمالا شما هم با مشکلاتی روبه‌رو بوده‌اید. حال در این راه اگر بخواهید تجربه مهمی را در اختیار هنرمندان قرار دهید یا توصیه‌ای برای مسوولان داشته باشید، چه خواهید گفت؟
لازم است اول به این نکته اشاره کنم که بانی این کنسرت شرکت ماهریز است که یک شرکت تولید آثار موسیقی است. اگر مشکلی هم وجود داشته باشد بارش را دوستانمان در ماهریز به دوش کشیده‌اند. توجه داشته باشید، حرفی از دل هنرمند برمی‌آید که خارج از حرف جامعه نیست. ممکن است من به عنوان یک شخص افکار سیاسی داشته باشم اما یاد گرفته‌ام که هنر فرا‌تر از این حرف‌هاست. اثر هنری در صورتی ماندگار خواهد شد که در زمان پایدار بماند. نباید برای القای یک تفکر سیاسی در اثر هنری آن را تاریخ مصرف‌دار کنیم. من به عنوان یک شهروند دیدگاه سیاسی دارم اما وقتی وارد عرصه موسیقی می‌شوم بالا‌تر از این‌ها به قضیه می‌نگرم. فکر می‌کنم بهترین توصیه این است که جایگاه هنر را بالا‌تر از هر چیزی ببینیم. این عاملی است که به ذهنیت ما سمت و سو می‌دهد و ما را تلطیف می‌کند. باید به هنرمندان این فرصت را داد که بدون دغدغه و دردسر به هنرشان بپردازند. شاید سال‌های پیش بنده لحن تندتری داشتم ولی حالا آرام شده‌ام و می‌توانم با واقعیت جامعه کنار بیایم. اما این واقعیت جامعه مطلوب من نیست. دوست ‌داشتم سالن‌های بیشتری در تهران و شهرستان‌ها وجود داشته باشد. ترجیح می‌دادم گزینش شعر و مجوز وجود نداشته باشد. قبلا هنرمند که می‌خواست کنسرت اجرا کند باید از اداره اماکن اجازه می‌گرفت. اما قدم خوبی برداشته و این مشکل مرتفع شد. اگر این مشکلات برای هنرمند نباشد، طبیعتا با آرامش بیشتری روی صحنه می‌رود و کارش بهتر می‌شود و بازخورد بهتری هم در جامعه دارد.
آیا شما فضا را برای هنرمندان، خصوصا هنرمندان جوان مساعد می‌بینید که بتوانند عرض‌اندام کنند و خود را به مخاطبان بشناسانند؟
دو لفظ می‌شود در این مورد به کار برد؛ متاسفانه و خوشبختانه. خوشبختانه از نظر کمی و کیفی، جمعیتی از نوازندگان به عرصه آمده‌اند که مثلا ۲۰ سال پیش چنین چیزی وجود نداشت. تحصیلکرده‌های موسیقی هم زیاد شده‌اند. ولی متاسفانه عرصه فعالیت برای آن‌ها محدود است. این هم به شرایط و امکانات اجتماعی برمی‌گردد. اگر زمانی موسیقی ما حرمت واقعی‌اش را پیدا کند و جزو یکی از ملزومات زندگی شود، نیاز به امکانات و فضا دارد. فرض کنید ما جامعه‌ای داشتیم که هر کدام از محله‌ها و شهرداری‌ها یک ارکستر‌ موسیقی و در هر شهری یک دانشکده موسیقی وجود داشت. امور اقتصادی هم امکانات را برای هنرمندان مهیا می‌کرد. آن وقت طبیعتا هنرمندان بیشتری جذب کار می‌شدند و در شرایط مساعد به طور جدی‌تری به فعالیت می‌پرداختند. اما حالا شرایط موزیسین‌های جوان، شرایط مناسبی نیست و نسبت به تعداد نوازندگانی که وجود دارد، جا برای فعالیت محدود است.
مساله دیگر این است که امروز در مورد انتشار آلبوم و شاید اجرا‌ها، شرکت‌ها و موسسات انتشاراتی برای فروش بیشتر، ذایقه‌ای را به هنرمندان و مردم تحمیل می‌کنند که مسلما در این‌باره مردم و موسیقی هر دو با هم متضرر می‌شوند. ابعاد این ضرر را تا چه حد می‌بینید و آیا راه‌حلی برای جلوگیری وجود دارد؟
اگر چنین چیزی هست باید توجه داشت که تولید هنری، ملزوماتی دارد. اولینش انگیزه درونی هنرمند است؛ اینکه چه ساختاری در ذهن او به وجود می‌آید و چه چیزی را می‌خواهد تدوین کند. اگر معنای حرف شما این است که ما یک موسیقی سفارشی داریم، من موسیقی سفارشی را به هیچ طریق و از هیچ جانبی درست نمی‌دانم. البته این موضوع را نباید به موسیقی فیلم تعمیم داد چرا که موسیقی فیلم قرار است سفارشی باشد. اما اگر دیگران بخواهند موسیقی‌ای را که از دل هنرمند برمی‌آید ویرایش یا پالایش کنند، چیز مطلوبی از آب درنمی‌آید. ما باید یاد بگیریم که هر رفتاری در هنر، مخاطبان خاص خودش را دارد. ما باید سعی کنیم که ژانر‌ها و نوع‌ها را در‌‌ همان چیدمانی که هستند حفظ کنیم و ارتقا دهیم. اگر کسی چنین تلقی کند که مثلا موسیقی پاپ طرفدار بیشتری دارد و به موسیقیدان کلاسیک سفارش دهد کار را به شکل دیگری درآورد درست نیست. نباید منعی برای موسیقی پاپ، سنتی، کلاسیک و غیره قایل شد اما تلاقی این‌ها با یکدیگر نیز صحیح نیست. ولی‌گاه بازار کار به گونه‌ای می‌شود که ناشران به این فکر می‌کنند که سفارش و تولید، باید جوابگوی کارشان باشد. در پس این قضیه موضوع کپی‌رایت مطرح می‌شود. اگر قانون مستحکمی برای حق مولف باشد و ناشران اطمینان پیدا کنند که تولیدشان قاچاق نمی‌شود، با طیب خاطر بیشتری می‌توانند کار کنند و علاقه‌مندی‌هاشان به موسیقی را جهت بدهند. اما از آنجا که هنجارهای جامعه و چیدمان‌ها درست نیست و در حقیقت حلقه‌های زنجیره ارتباط و تولید گسست دارد، شاید حرجی به انتشاراتی‌ها هم وارد نباشد که سفارش بدهند. بنده شخصا به عنوان یک موسیقیدان هرگز سفارشی را نپذیرفته و نمی‌پذیرم چرا که می‌خواهم اول خودم به رضایت درونی از کار برسم و پس از آن، وقتی که اثر تولید شد شاید معدودی از افراد با آن ارتباط برقرار کنند.
منبع: 
شرق
تاریخ انتشار : دوشنبه 25 اردیبهشت 1391 - 00:00

برچسب ها:

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود هنر تاریخ مصرف ندارد | موسیقی ما