برنامه یاد بعضی نفرات
 
2 ساعت و نیم با مایلز دیویس بداهه زده‌ام
گفت‌وگوی اختصاصی موسیقی ما با آلان کوشان درباره آلبوم «پر» و همه فعالیت‌های موسیقایی‌اش
2 ساعت و نیم با مایلز دیویس بداهه زده‌ام
موسیقی‌ما- افشین پویان‌پور: آلان كوشان توانایی نواختن 1200 نت در دقیقه را دارد. این یك ركورد جهانی است كه تنها 4 نوازنده درامز هم‌رده او در این توانایی هستند. اما نكته جالب این است كه آلبوم موسیقی «پر» سرشار از حس و حالی شرقی و عمیق است. تركیب شدن این توانایی تكنیكی و احساسات عمیق در یك هنرمند (حداقل در اثری كه ما از او شنیدیم) اتفاق فرخنده‌ای است و درست در نقطه مقابل این فرضیه سنتی می‌ایستد كه تكنیك خیلی مهم نیست و باید احساسی نواخت. این تنها سنت گریزی آلان كوشان نیست. او از ساز سنتور و آموخته‌هایش نزد استاد فرامرز پایور عبور كرده و به سازی با 22 خرك رسیده است. سازی كه برای ساختن آن سال‌ها تحصیل ساز‌سازی كرده است و بیش از 35 ساز با سامانه‌های مختلف هندسی را ساخته تا به آن رسیده. لید این مصاحبه را با این جمله تمام می‌كنیم؛ آلان كوشان سابقه شاگردی اشتوك هاوزن، یهودی منوهین و سابقه هم‌كاری با مایلز دیویس، فیلیپ گلس، پاكودلوسیا و... داشته و قطعاً حرف‌های زیادی برای گفتن دارد.

هم‌زمان با حضور شما در ایران، چندی قبل از انتخابات همایش سازندگان ساز برگزار شد. با توجه به سابقه طولانی شما در ساز ساختن و تحصیلات شما در این زمینه، برگزاری چنین همایش‌هایی را چگونه ارزیابی می‌كنید؟ آیا به وجود آمدن این رویكرد كه تعدادی از اساتید موسیقی ایران به سمت ساختن سازهای جدید بروند تاثیر مثبتی خواهد داشت؟
سوال شما مربوط به آقای شجریان و كسانی مشابه ایشان است. من با این پیش فرض سوال شما را جواب می‌دهم. آقای شجریان یك پایگاه بسیار محكمی هنری و مردمی در ایران دارند. شجریان خواننده بسیار توانمندی است و به لحاظ تكنیكی بسیار بسیار مسلط است. شاید من نوعی تون صدای شجریان را به اندازه گلپایگانی و بنان دوست نداشته باشم ولی به لحاظ تكنیكی در قیاس با دیگر خوانندگان در سطح بسیار بالاتری قرار دارند. اما در مورد ساز‌ساختن آقای شجریان كه حركت خوبی است؛ ایشان باید تعدادی نوازنده خوب را دعوت به هم‌كاری می‌كرد و از آن‌ها می‌خواست كه با ساز او بنوازند و در این ساز به مرحله بالایی برسند و یا حتی چند سالی فقط این ساز را بنوازند. بعد مشخص بشود كه این ساز چه جایگاهی می‌تواند داشته باشد. همین سازهایی كه امروز داریم هم نوازندگان خوب كم دارند. البته سازهای ما بطور كلی ذلیل هستند. همین تار را شما ببینید. پوستش امكان شل و سفت شدن دارد. سیمش مشكل پیدا می كند. در شرایط جوی مختلف كارآمد نیست. خیلی سریع كوك در می كند. شما نمی‌توانید 10 نوازنده تار را در كنار هم قرار دهید و یك قطعه را با هم بنوازند. چون پرده‌هایی كه بسته اند شبیه هم نیست. این ساز یك قانونمندی مشخص ندارد تا شما بتوانید به ماحصلی موسیقایی آن temperd music (موسیقی متعادل) بگویید. ما موسیقی متعادل نداریم. لذا هر سازی هم ساخته شود به خودی خود كافی نیست و باید توانایی آن ثابت شود. بطور كلی معتقدم اگر قرار است سازی ساخته شود و به موسیقی ایرانی اضافه شود بهتر است جامعه كوچكی به آن آموخته شود و با این آزمون و خطا به نتیجه‌ای رسید و آن را ارئه كرد. و این‌گونه خود ساز اگر قابلیت داشته باشد، جا می‌افتد و باقی می‌ماند. البته باز نكته دیگری كه در این باره مطرح است عدم مفهوم اركستر در موسیقی ایرانی است. یعنی اركستر شما محدود است به تار و سنتور و كمانچه و چند ساز محدود دیگر. یعنی شما رنگ‌آمیزی به خصوصی در موسیقی ایرانی ندارید. تازه همین‌ها هم با هم مشكل دارند در یك اركستر تار از یك جایی می‌نوازد سنتور از جای دیگری و كمانچه هم از جای دیگری. و چون مسئله اركستر و سازمان دهی وجود ندارد اصلاً اهمیتی ندارد كه شما ساز بسازید یا نه. شما اول مشكل اصلی را درست كنید سازمان دهی برای این سازها به وجود بیاورید و بعد به مقولات دیگر بپردازید.

اگر این مسئله را مشكل فرض كنیم آیا به نظر شما این مشكل قابل حل است؟ این سازها به دلیل سابقه تارخی، خیلی مجرد معنا دارند و كارهایی كه با این سازها به شكل گروهی اجرا می‌‌‌شوند خیلی جالب از‌ٱب در نمی‌ٱید.
شما تا حدودی درست می‌گویید اما من یك مثال برای شما می‌زنم؛ استاد جلیل شهناز كه از ستون‌های تاریخ موسیقی ماست می‌نشیند كنار استاد پایور، حسین تهرانی، رحمت الله بدیعی، علی اصغر بهاری و حسن ناهید. آقای پایور این نوازندگان را كنار هم جمع كرد و آثار درخشانی را تولید كردند. مردم ایران حافظه تاریخی ضعیفی دارند و به یاد ندارند. چرا می‌شود كار اركسترال با این سازها انجام داد به‌شرط این‌كه نوازندگان دست از سماجت و لجاجتشان بردارند. از منیت خود دست بردارند. حتی نیم‌من هم نباشند. اول با هم دوست باشند و بعد جریانی را راه بیندازند. حتی شده یك نوازنده برجسته بیاید و در یك كار گروهی فقط 2تا نت بزند همین را با عشق و درست بنوازد و این‌گونه ریشه عمیقی شكل می‌گیرد.

فكر كنم بهتر است به آثار خود شما هم بپردازیم.این تجربه‌هایی كه در آلبوم «پر» صورت گرفته از كجا می‌آید. همان‌طور كه از اسامی قطعات آلبوم پیداست بیشتر موسیقی خاور دور مدنظر شما بوده. این پهنای موسیقی در این آلبوم از كجا می‌آید ما با چندین نوع موسیقی از ملل مختلف در این آلبوم مواجه هستیم. كمی راجع به این توضیح می‌دهید.
من به همین كلمه «پهنا» كه شما استفاده كردی بسنده می‌كنم و پاسخ را بر مبنای همین كلمه می‌دهم. پهنای روح انسان به اندازه كهكشان‌هاست ولی انسان از آن قافل است. بحث من مذهبی نیست. «رسد آدمی به جایی كه به جز خدا نبیند».هر چقدر بیشتر بخواهی به همان اندازه هم به تو اعطا می‌شود. موسیقی من هم برای تمام كره زمین است. البته بخش عمده موسیقی در آلبوم «پر» مربوط به موسیقی هند است. من شیفته موسیقی هند هستم. یكی از غنی ترین موسیقی‌های دنیا موسیقی هند است. بخشی از موسیقی ما هم در موسیقی هند مشاهده می‌شود. بعد از یزدگرد سوم كسانی از ایران به آن‌جا رفتند و در آشرام‌ها و تمپل‌های آن‌جا نوازندگی كردند. مثلاً «راكپاتیا» همان دستگاه همایون ماست و... البته برای درك این شباهت‌ها كه بعضاً بسیار عمیق است نیازمند این است كه شما هنرمند بسته ای نباشی، در پی‌اش بروی، بی غرض بشنوی و به جان بپذیری. این‌گونه است كه متوجه می‌شوی موسیقی هیچ منطقه متعلق به گروه خاصی نیست وموسیقی‌ای برای همه جهان است. من تمام گونه‌های موسیقی در دنیا را دوست دارم. من تجربه موسیقی «رپ» هم دارم.

شما برای كسب و شناخت موسیقی ملل مختلف به جاهای مختلفی سفر كردید در اینسرت سی‌دی تا حدودی به این مسئله اشاره شده دلیل این سفرها چه چیزی بوده است؟
من در دوره ای از زندگی مشكلات خاصی پیدا كردم. از آن‌جایی كه بطور كلی میانه ای با دود و دم و سیگار این چیزها ندارم و از آن‌جایی كه سال‌هاست ورزش می‌كنم تصمیم به پیاده روی گرفتم. در شهر كلكته بودم از آنجا حركت كردم .2ماه و 14 روز طول كشید تا به شهر ماگراد رسیدم. فاصله زمانی این دوشهر با قطار 48 ساعت است. وقتی این‌گونه پیاده روی می‌كنی با فرهنگ‌های مختلف برخورد می‌كنی. موسیقی من، موسیقی من نیست. چیزی است كه در طول این سال‌ها یاد گرفته ام. و البته شما نمی‌توانید از دور این موسیقی‌ها را یاد بگیرید. باید به دل ماجرا بروید و با این همه لحن و رنگ موسیقایی در فرهنگ‌های مختلف آشنا بشوید. شما در خود ایران با تنوع فرهنگ و گویش مواجه‌اید كه همه آن‌ها زیبا هستند. مثلاً موسیقی كشور چین یا ژاپن یا موسیقی آمریكای لاتین كه خودش شامل تعدد و تنوع موسیقی زیادی است. موسیقی مایاهای موسیقی اینكاها و موسیقی استك ها هنوز وجود دارد. درشمال گواتمالا منطقه ای به نام «سن ماتو ایشتاتان» وجود دارد. این منطقه موسیقی بسیار زیبا و منحصر به فردی دارد.

ببخشید كه این سوال را می‌پرسم شما به تمام این مناطق سفر كرده اید؟
بله.

برای ما كمی هم از فعالیت‌های موسیقایی‌تان در آمریكا بگویید. در اینسرت سی دی نوشته شده كه شما تجربه هم‌كاری با مایلز دیویس را دارید. از این تجربه بگویید.

من با مایلز دیویس در فستیوال جز برلین آشنا شدم.من از سوئیس به آن‌جا رفتم.در لابی هتل نشسته بودم و سازم را كوك می‌كردم. آن موقع سازی الكترونیكی داشتم. دیدم مایلز دیویس آن‌جا نشسته است. من آن موقع او را نمی‌شناختم. ساز من پیك‌آپ زیاد داشت.گفت این سازی كه می‌زنی چیست برایش توضیح دادم كه سازم چیست و چه وی‍ژ‌گی‌هایی دارد.گفت كجا می‌نوازی؟ گفتم امشب در فلان سالن برنامه داریم. آمده بود و اجرای ما را دیده بود و از نوازندگی من خوشش آمده بود. بعد آمد و به من گفت تو در همین هتل هستی من هم گفتم بله و گفتم در چه اتاقی هستم. به من گفت سازت را بردار و به اتاق من بیا. گفتم ساز من آمپلی فایر می خواهد گفت عیبی ندارد بیا پایین در لابی، آن‌جا دستگاهی بود كه كار ما را راه می‌انداخت.من رفتم و قرار شد در كنسرتی كه همان شب داشت با هم بنوازیم. برای اجرای ما شاید نهایتاً 700 نفر آمده بودند در شب اجرای كه با مایلز دیویس داشتیم در سالن 3000 نفری جای سوزن انداختن نبود. به جز خودش 4 نوازنده سیاهپوست دیگر هم بودند. من سازم را گذاشتم و آماده اجرا شدم...

در چه سالی این اتفاق افتاد؟
سال 1991 بود. میزی كه من برای سازم می‌خواستم پیدا نكردند ولی خلاصه چیزی پیدا كردم و نشستم. یك‌مرتبه به من گفت شروع كن. آن‌ها برنامه خودشان را داشتند. من قطعه ای داشتم از سال‌ها پیش كه خودم ساخته بودم جز نبود تقریباً كلاسیك بود (شروع به سولفژ كردن قطعه می‌كند، از ساختار كاملاً مشهود است كه یك ملودی در حال و هوای كلاسیك است اما در میانه سولفژ با یك پاساژ بسیار زیبا ملودی وارد حال و هوای موسیقی جز می‌شود. توانایی او در سولفژ و شكل عیجب این ملودی شدیداً تاثیر گذار است). من خیلی درگیر موسیقی جز نبودم اما این ملودی شاد تلفیقی از آثار دوك الینتون و چمپیون جك بود. من این ملودی را شروع كردم بعد خود مایلز دیویس اضافه شد و بعد بیس و بعد درامز بعد كل ماجرا تبدیل به چیز دیگری شد. چیزی كاملاً متفاوت از آن چیزی كه آن ها تمرین كرده بودند. همه در حال بداهه‌نوازی بودند. 2ساعت و نیم ما بداهه نوازی كریدم. بعد دیویس به من گفت كه آمدی امریكا بیا كه با هم كار كنیم من از نوازندگی تو خوشم آمد.

به عنوان بحث آخر می‌خواهم كمی در مورد اهنگ‌سازان موفق ایرانی در امریكا و به خصوص هالیوود حرف بزنیم. آهنگ‌سازانی مثل اعظم علی یا رامین جوادی كه تا حدودی در هالیوود موفق بودند. فكر كنم شما هم در یكی از آلبوم‌های اعظم‌علی با او كار كردید...
اعظم‌علی از دوستان من است. شخصیت قابل احترامی است. دوست خوبی هم هست اما نمی‌توان گفت كه كارهای او خیلی متفاوت یا بدیع است. تقریباً متفاوت است. من می توانم همین حالا 30، 40 تا ال – پی اروپایی به تومعرفی كنم تا متوجه شوی كاری كه انجام می‌دهد خیلی هم متفاوت و تازه نیست. منتهی حافظه مردم ضعیف است و خیلی چیزها را زود فراموش می‌كنند. اعظم‌علی و یك نوازنده آمریكای به نام گِرگ كه چلو می‌نوازد با استفاده از كامپیتور تجربه‌هایی انجام می‌دهند كه در نوع خود قابل قبول است. آن‌ها قبلاًً در گروهی بودند كه خواننده آن مامك بود...

منظورتان اكسیم اف چویس (Axiom of Choice) است؟
بله بله. اعضای این گروه دوست داشتند كه من با آن‌ها همكاری كنم. موسیقی كه آن‌ها كار می‌كردند «نیو ایج» بود. تفكر غالب این موسیقی ریلكسیشن بود. كمی هم حالتی موسیقی دی .جی را داشت ولی در كل موسیقی بود كه جواب نداد. كار موسیقی كه اعظم‌علی می‌كند نیو ایج میوزیك است، موسیقی عصر جدید این موسیقی خیلی پایه و اساسی ندارد كه تو آن را متصل به آن بدانی. 28 سال پیش هنرمندی به نام پیتر گیگر موسیقی وورلد میوزیك را پایه ریزی كرد اهل سوئیس بود ولی در آلمان زندگی می‌كرد و من هم شاگردش بودم. یكی از پدران موسیقی تلفیقی بود. خوب این موسیقی به اندازه خودش ریشه دارد و قابل بحث است. كاری كه اعظم‌علی می‌كند تقریبا همان كاری است كه با مامك در اكسیم اف چویس می‌كردند. ولی او رفته و امروز گروه اعظم‌علی این‌كار را می‌كند. این موسیقی بازمانده افكار هیپی‌هاست منتها با تاچی جدیدتر. چون هر چیزی هم كه وارد آمریكا بشود، لوث می‌شود.

در نهایت به عنوان سوال آخر می‌خواستم بدانم ارزیابی شما از حضور موزیسین‌های ایرانی در امریكا چیست؟ بیشتر می‌خواستم نظر شما درباره عمل‌كرد ایرانی‌ها را بدانم.
شما از اعظم‌علی اسم بردید من هم مجبور به توضیح شدم. واقعیت این است كه موسیقی امثال اعظم برای یك لقمه نان است. و با سختی به ثمر می‌رسد. موسیقی است كه شما شاید 5 سال بعد نخواهی كه گوش بدهی. به این موسیقی موسیقی فصلی می‌گویند. اما ایرانی‌هایی كه در آن‌جا كار هنری در سطح خیلی بالا انجام می‌دهند تعداشان معدود است و علاقه‌ای هم ندارند كه با ایرانی‌ها كار كنند. اغلب هم ناگزیر به تغییر اسم هستند. به آن‌ها می‌گویند كه مثلاً ما نمی‌خواهیم اسم شما رضا‌قلی سلامی باشد. من یكی‌دوتای آن‌ها را می شناسم كه اسم‌هایشان را تغییر داده اند. ولی مثلاً گروه «دیپ‌دیش»، شهرام و علی كه از دوستان من هستند موسیقی‌شان موسیقی سبک هاوس است. پول در می‌آورند. در آمریكا اساساً هر چیزی باید پول‌ساز باشد، هنر چندان معنایی ندارد. هنر را تعدا معدودی غول‌ها می‌آورند كه پول‌ساز هم هستند. و مثلاً اگر آن شخص هنرمند 10 دلار پول‌ساز است 8 دلار برای دیگران است و نهایتاً 2 دولار به خودش می‌رسد. مثلاً همین مایكل جكسون كه از 5 سالگی روی صحنه می‌رود و در 50 سالگی هم می‌میرد. مایكل جكسون را تبدیل به یك كوپرشین كردند. این كوپریشن اگر 100 بیلیون دلار درآمد داشت نهایتاً 2 بیلیون دلارش نصیب خودش شد. این نوع ستاره سازی و تجارت سنگین بخش مهمی از فرهنگ آمریكاست.

عکس: سید‌وحید حسینی
منبع: 
موسیقی‌ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 تیر 1388 - 00:00

دیدگاه‌ها

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:35

سلام از آلبوم بهنام صفوی خبر ندارید ؟

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:35

سلام.
به نظر شما این شد گفت‌وگو با آلان کوشان درباره آلبوم «پر» و «همه فعالیت‌های موسیقایی‌اش»؟!

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود 2 ساعت و نیم با مایلز دیویس بداهه زده‌ام | موسیقی ما