برنامه یاد بعضی نفرات
 
اگه گفتی محمود سیاه کیه؟
گفت و گو با رضا یزدانی؛
اگه گفتی محمود سیاه کیه؟
موسیقی ما- لیلی نیکونظر: دهه پنجاهی‌ است. مهندسی چوب و كاغذ دارد. موسیقی را از 18 سالگی، با یك گروه راك آغاز كرده است. كار موسیقی‌اش را به صورت حرفه‌ای، از آهنگسازی برای تئاتر شروع كرده؛ سال 79-78. سال 79 هم آلبوم شهر دل به بازار آمد كه تنظیم و آهنگسازی‌اش را خود او انجام داده بود و بعد هم كه با «یغما» آشنا شد و « دارینوش» و آلبوم «پرنده بی‌پرنده»، سال 82 به بازار آمد و وقتی هم كه «مسعود كیمیایی»، «پرنده بی‌پرنده» را شنید، از او دعوت كرد تا در فیلم سینمایی‌‌اش حضور داشته باشد و به این شكل فعالیت‌های سینمایی‌اش هم شروع شد. اول‌ قرار بود یكی از سربازهای فیلم سربازهای جمعه باشد كه این اتفاق نیفتاد و بعد از سر «حكم» همكاری‌‌اش با «کیمیایی» شروع شد و بعد هم كه «رئیس» و حالا هم كه می‌رود تا اولین كنسرت خود را داشته باشد؛ كنسرتی كه خودش آن را كستینگ كرده و هزار تا هم امید و آرزو دارد. گفت‌وگوی ما با «رضا یزدانی» به مناسبت همین كنسرت، در دفتر كار و محل تمرین او، انجام شد؛ در یك اتاق كوچك، در حضور مدیر برنامه‌اش و گیتارهای آویزان از در و دیوار و عكس‌های او در حین خواندن در «حكم» و «رئیس».

 آشنایی‌تان با «یغما گلرویی» به نظر می‌رسد تاثیر زیادی در موسیقی شما داشته، درست است؟
بله.

از آنجا كه شما خواننده ترانه‌های «موضوعی» هستید و این ترانه‌ها را «یغما» به خوبی می‌گوید. همین است؟
بله، سلیقه من همین است. من دنبال ترانه‌هایی هستم كه كسی نمی‌خواند. دنبال ترانه‌های خاص هستم. حتی ترانه‌های عاشقانه‌ای كه می‌خوانم هم ترانه‌های خاصی هستند. آنها هم نشانه‌های اجتماعی- اعتراضی دارند. كسی به غیر از «یغما» نمی‌تواند این ترانه‌ها را بگوید.

جالب اینجاست كه او عاشقانه‌های معمولی هم دارد اما، شما به دنبال غیرمتعارف‌ترین‌شان هستید.
آنها بازاری و سفارشی هستند. من خودم عاشق واژه‌هایی هستم كه سخت ادا شود؛ دوست دارم واژه‌ها سخت باشند. از واژه‌های آبكی خوشم نمی‌آید.

جالب است چون ترانه‌نویس‌ها معمولا در نوشتن ترانه‌هایشان به این نكته دقت می‌كنند كه بهتر است واژه‌ها ساده باشند و خواندن‌شان برای خواننده دشوار نباشد.
بله، درست است.

خب اصلا این انتخاب ترانه‌های خاص، ریشه‌اش كجاست؟ آدم‌های خاص موسیقی شما را دوست دارند. مثلا زیاد می‌بینم میان سینمایی‌ها، اهالی هنر و خصوصا روزنامه‌نگارها كه طرفدار صدا و موسیقی‌تان باشند. شما خودتان فكر می‌كنید ریشه‌اش كجاست؟
خب این اتفاق می‌افتد. اینها بهتر ارتباط برقرار می‌كنند، شاید به همان دلیل واژه‌های سخت. البته من سعی كرده‌ام همینطور كه جلو می‌آیم، تعادل میان مخاطب خاص و عام را بیشتر كنم.

احتمالا خواندن تیتراژ سریال «مرگ تدریجی یك رویا» هم به همین خاطر است.
بله، دقیقا. البته برایم مهم بود كه سریال هم سریال خوبی باشد.

سریال خوبی‌ است؟
كار «فریدون جیرانی» است، كار تلخی ا‌ست و جدی‌ است؛ شوخی نیست. در آلبوم‌ها هم سعی كرده‌ام به دنبال نوعی‌– به قول آقای كیمیایی- نوستالژی‌خوانی باشم. مثلا ترانه‌های «كافه نادری» و «لاله‌زار» هست؛ همان نوستالژی‌هایی كه من دوست دارم و از آن طرف، ترانه‌ای مثل «جردن» را هم دارم كه برای فروش است؛ تعارف كه نداریم.

تازه آن هم اعتراض دارد.
بله، اما شبیه باقی كارهای آلبوم «پرنده بی‌پرنده» نیست.

خودتان هم آدم معترضی هستید؟
نه، من چنین روحیه‌ای ندارم

پس این اعتراضی كه برای كلام موسیقی‌تان انتخاب می‌كنید، برای چیست؟
این كلام من همه‌اش هم معترض نیست. مثلا در آلبوم «هیس» فقط دو ترانه معترض هست؛ یكی ترانه «دنیای وارونه» است كه دارم خستگی‌ام را از آن بیان می‌كنم و دیگری ترانه «برج» كه بالاخره از نابسامانی در برج‌سازی و معماری این شهر می‌گوید. بعد در كنارش ترانه «شمال» هست، ترانه «كارتون» هست و یك كار فانتزی مثل «آوازه‌خوان» كه دارم با همكارها و هم صنف‌های خودم حرف می‌زنم كه خودشان را گم نكنند...

خودتان كه آدم تلخی نیستید؟
نه، ولی برای فیلم‌های happy end نمی‌خوانم.

آن ترانه «شمال» هم ترانه خیلی خاصی‌ است؛ یك جغرافیا را مطرح می‌كند.
بله، و عشقی كه از میان رفته.

فكر می‌كنید چرا ترانه‌هایی كه كلاژ هستند و پلات دارند و قصه دارند و این حرف‌ها، در جریان ترانه نوین چندان جانیفتاده است؟
فرهنگ‌سازی نشده، مردم نشنیده‌اند. همه‌چیز یا عاشقانه‌های آبكی ا‌ست یا شش و هشت‌های درب و داغان. مردم هم عادت كرده‌اند.

این اقبال روز به روز بیشتر هم می‌شود.
نه، من چنین اعتقادی ندارم. نه به خاطر اینكه روزبه‌روز موسیقی من مخاطب بیشتری پیدا می‌كند اما...

روزبه‌روز مخاطبتان بیشتر می‌شود؟
بله، بعد از هر كار سینمایی یا سریالی، فروش آلبوم‌های من چند برابر می‌شود. بعد از خواندن تیتراژ سریال «مرگ تدریجی یك رویا» رسما تركید. و هنوز هم فروش ادامه دارد. پس موسیقی من هم مورد استقبال قرار گرفته.

پس شما باید این روزها حال خوبی داشته باشید.
بله، همینطور است.

و این خیلی كم پیش می‌آید این روزها.
بله، خدا را شكر كه من سینما را دارم. اگر سینما را نداشتم، شاید این حال خوب الان هم نبود.

اگر «كیمیایی» فیلم نسازد چی؟
خب نسازد. من با كارگردان‌های دیگری هم كار كرده‌ام كه به زودی می‌آید.

وقتی دنبال ترانه‌هایی می‌روید كه مضامین تازه دارند، ترس هم برتان می‌دارد كه مبادا این ترانه‌ها نتوانند ارتباط ‌برقرار كنند؟
نه، اصلا نمی‌ترسم. من جا افتاده‌ام و این دارد جا می‌افتد. نمی‌گویم من یك موج ایجاد كرده‌ام، می‌گویم كه مولف هستم.

ادعای سنگینی نیست؟
نه، ادعای سنگینی نیست چون، من یك تعداد واژه دارم كه ادای اینها مهر و امضای خودم را دارند مثل نفس، شب و... دوست دارم اینطور ادا كنم كه مهر و امضای خودم را داشته باشد. بعد هم این سبك راك را كسی به این شكل نخوانده است، حتی آنها كه راك كار می‌كنند.

چرا؟ شما چه شكلی كار می‌كنید؟
یك عده می‌گویند؛ كار را ایرانیزه كرده‌ای.

خودتان خواسته بودید؟ یعنی این خودآگاه انجام شده؟
بله، می‌خواستم راك از این حالت راك غربی خارج شود

و چه كار كردید؟
با ملودی‌های شرقی و سازبندی راك و خلاصه حسی كه در من بوده و این سابقه شنیداری چند ساله‌ای كه در این سبك موسیقی داشتم.

همه این كارها را انجام می‌دهید، اما فضای ترانه‌های ما به سمت ساده‌سازی حركت می‌كند. نظرتان چیست؟
ببینید این موجی‌ است كه دنیا را گرفته است. الان آن طرف، هیپ‌پاپ هم آمده و دارد موسیقی را داغان می‌كند. این رپ‌هایی كه الان دارند اینجا می‌خوانند و یك مشت چرت و پرت تحویل می‌دهند و این موسیقی زیرزمینی كه مردم را بد عادت كرده هم به این خاطر است كه متولی درستی ندارد یا درست هدایت نمی‌شود.

باید هدایت شود؟
بله.

درباره ادای یك تعداد كلمات گفتید. یادم افتاد كه قبلا می‌گفتید؛ «مسعود كیمیایی» تاكید دارد این را حتما در خواندن‌تان رعایت كنید.
درست است. ایشان خیلی دوست دارند. می‌گویند؛ یونیك می‌خوانی. تاكید می‌كنند كه بیشتر تكرار كن.

شما هم كیمیایی‌باز هستید؟
من كارهای ایشان را دوست دارم.

از چه نظر؟
كلا سینمای نوآر را دوست دارم. عاشق «سرب» هستم. عاشق «حكم» هستم. عاشق «پدر خوانده» و «صورت زخمی» و اینها هستم. سینمای نوآر دیگر.

پس حضور فیزیكی‌تان در آثار كیمیایی باید برای‌تان جذاب باشد.
بله، خیلی.

پس از شروع همكاری‌تان بگویید؛ از «حكم».
آقای «كیمیایی» داشتند صحنه‌های رستوران اسفندیار را می‌گرفتند كه به ما زنگ زدند؛ همان صحنه‌ای كه «خسرو شكیبایی» دارد با «پولاد كیمیایی» حرف می‌زند. یادتان باشد خاطره‌ام از «خسرو شكیبایی» را هم تعریف كنم. آقای «كیمیایی» می‌خواستند آنجا ترانه «لاله‌زار» را بخوانم. ما هم سریع و یك روزه تمرین كردیم و دو، سه ترانه دیگر را هم اضافه كردیم و در آن رستوران، سه، چهار ترانه خواندم. بعد هم كه یك میهمانی بود؛ همان میهمانی كه در هر طبقه‌اش، یك موسیقی شنیده می‌شد. آنجا از من پرسیدند؛ می‌خواهی چه بخوانی و من گفتم، «آوازه خوان» را می‌خوانم و یك ترانه از گروه the doors؛ همان كه می‌گوید؛ سعی كن پنهان شوی، سعی كن فرار كنی، باید به یك سمت دیگر بروی! خیلی به حال و هوای آن میهمانی می‌آمد. آقای «كیمیایی» هم گفتند؛ چه خوبه! برای تیتراژ آخر هم، دو، سه ماه بعد به ما زنگ زدند كه روی ملودی «لاله‌زار» یك ترانه دیگر می‌خواهند. با «یغما» رفتیم خانه‌شان و فیلم را دیدیم و «یغما» هم ترانه را یك روزه نوشت و تحویل داد.

و می‌دانم كه خودشان هم خیلی كمك كرده‌اند.
بله، یك تعداد المان دادند و «یغما» با همان‌ها هم كار كرد. استودیو هم آمدند و آنجا هم خیلی خوب بود و كلی كمك كردند.

آقای «كیمیایی‌» د‌ر مورد تصویرتان هم دقیق بود؟
بله، مثلا می‌آمدند و تذكر می‌دادند كه بهتر است سر ادای واژه‌های خاص، فرم صورتم هم دفرمه شود.

خاطره «خسرو شكیبایی» چه بود؟
آها، من داشتم ترانه «لاله‌زار» را می‌خواندم كه دیدم «خسرو شكیبایی» آمده و نشسته روبه‌روی من و گریه می‌كند. بعد از من پرسید؛ می‌دانی این «محمود سیاهی» كه در ترانه «لاله‌زار» می‌خوانی، چه كسی ا‌ست و من جواب دادم؛ بله، «یغما» گفته است؛ شما. بعد هم برایم باز توضیح داد كه «محمود سیاه»؛ «لاله‌زار» خودش بوده و در نمایشی، نقش «محمود سیاه» را داشته.

اخیرا پیشنهاد بازی هم داشته‌اید؟
بله اما، هنوز بازی نكرده‌ام.

از «رئیس» بگویید.
زمان «رئیس» آقای «كیمیایی» دوست داشتند ما سر فیلمبرداری باشیم؛ مخصوصا «یغما». می‌گفتند؛ دلم می‌خواهم ترانه فیلم، قصه‌اش را روایت كند؛ یعنی ترانه‌ام حرف بزند. «یغما» هم كه خیلی دوست داشت در پشت صحنه عكاسی كند و سوژه‌اش هم آقای «كیمیایی» بود هم در پشت صحنه حاضر بود. بنابراین یك ترانه برای پسر گفت و یك ترانه برای پدر و یك ترانه هم برای تیتراژ آخر.

یكی از این ترانه‌ها البته حذف شد.
ترانه پدر حذف شد، اما ترجیع‌بندش در فیلم استفاده شد.

همچنان ارتباط‌تان با «كیمیایی» ادامه دارد؟
بله.

می‌خواهید بگویید یك رابطه رفیقانه است یا صرفا كاری؟
نه خیلی رفیقانه. با ایشان راحت هستم؛ موسیقی را خوب می‌شناسد، ترانه‌ها را می‌فهمد و...

و شنیدم كه گفته‌اید در كار بعدی ایشان هم هستید.
در فیلم بعدی‌شان؛ «شریك» یك سكانس برای من نوشته‌اند.

آنجا چه كار می‌كنید؟
ترانه می‌خوانم.

حضور فیزیكی دارید؟
خیر، فقط می‌خوانم، روی یك سكانس میانی فیلم؛ مثل فیلم «رضا موتوری» اگر خاطرتان باشد، صدای «فرهاد » روی یكی از سكانس‌های میانی فیلم بود.

شما به صدای «فرهاد» و «فریدون فروغی» هم خیلی گوش می‌دهید؟
«فرهاد» خیلی گوش می‌دادم.

خیلی‌ها می‌گویند...
بله، همه می‌گویند مخلوطی از این دو تا هستم...

بالاخره تاثیر گرفته‌اید یا نه؟
نه، فكر نكنم، من اصلا موسیقی راك دوست دارم.

به جنس صدای‌تان هم بستگی دارد؟
بله، شاید جنس صداها شبیه باشد؛ جنس صدا باریتون است. البته من از خدایم هم باشد كه بگویند شبیه «فرهاد» می‌خواند كه همه چیز موسیقی‌اش استوار است ولی، فكر می‌كنم این را بیشتر به خاطر شباهت جنس صداها می‌گویند. شاید هم خودم حس نمی‌كنم كه تاثیر «فرهاد» چقدر بوده... فقط می‌دانم كه من بیشترین تاثیر را از پینک فلوید گرفته‌ام؛ آن‌موقع كه همه مدرن تالکینگ و كریس دی‌برگ گوش می‌دادند، من «پینك فلوید» می‌شنیدم.

كسی ازتان خواسته بود كه پینك فلوید گوش بدهید؟
نه، خودم جذب می‌شدم؛ جذب «پینك ‌فلوید» و «كمل» و «الوی» و...

در آلبوم تازه‌تان چه اتفاقی افتاده؟
سعی كرده‌ام تعادل میان ترانه‌های مردمی‌تر با ترانه‌های خاص‌تر حفظ شود. البته خط قرمزهای خودم را هم دارم. مثلا شش و هشت نمی‌خوانم. و در درجه اول هم برایم اهمیت دارد؛ كار همانطوری باشد كه خودم دوست دارم. بالاخره هر كسی كه مثل من 10 سال است كه دارد با همین شرایط كار می‌كند، پیچ و خم‌ها را می‌شناسد، مخاطب را می‌شناسد و...

ترانه‌ها را «یغما» گفته؟
بله و آهنگ‌ها را خودم ساخته‌ام. یك تراك را هم كه فرستاده‌ایم «سانتانا» بزند؛ اگر بزند. اگر نزند هم كه خودمان می‌زنیم؛ یك كار لاتین است...

برای آینده كاری‌تان نقشه دارید؟
داریم می‌رویم جلو دیگر. می‌خواهم جهانی شوم در نهایت.

خیلی بلند پروازانه نیست؟
نه اصلا، خیلی راحت است. كافی‌ است یك ترانه خوب داشته باشید و یك موسیقی خوب.

چقدر خوشبین هستید.
من حقیقتش یك اطمینان داشته‌ام به خودم و اتفاقات خوب هم برایم افتاده است. اگر نمی‌توانستم درست انگلیسی بخوانم یا اكسنت‌‌ها را رعایت كنم، یك چیزی. مشكلی در انگلیسی خواندن ندارم. فقط باید فضاها كمی بازتر شود. البته من یك واژه بدون مجوز نخوانده‌ام تا به حال. امیدوارم كه این اتفاق‌ها بیفتد.

زبان انگلیسی را چطور یاد گرفته‌اید؟
از همین ترجمه متن انگلیسی ترانه‌ها.

رابطه‌تان با ارشاد خوب است؟
بله، مشكلی نیست.

كسی بوده تا به حال كه از موسیقی‌تان تعریف كرده باشد و شما خیلی آن تعریف را دوست داشته باشید؟
«اردشیر فرح» تعریف كرده بوده كه دوست داشتم.


عکس‌ها: امیر اردهالی
منبع: 
کارگزاران
تاریخ انتشار : سه شنبه 21 آبان 1387 - 00:00

برچسب ها:

دیدگاه‌ها

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:33

اين گروه بي نظير به اميد جهاني شدنشون:) اگر ممکنه با اعضاي گروه هم گفتگو داشته باشين. متشکرم

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:33

شش هفت ساله می شناسمش و با تک تک ترانه هاش زندگی کردم... بی تعارف توی این آشفته بازا موسیقی ایران فقط امیدمون به اونه

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:33

اجرای ایشون فقط توی کنسرت یونیسف جالب بود. چون توی آلبومهاشون فقط صدای خواننده است و بس! منظورم اینه که صدای گیتار الکتریک توی Chorus ها Distortion کافی رو نداره یا اصلا هیچ برداشتی از اون نیست! و solo ها هم بسیار Low-Pass و زیرصدا هستند! نمی دونم دلیلش مجوز گرفتنه که باید اینجوری باشه؟ یا چیز دیگست؟

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود اگه گفتی محمود سیاه کیه؟ | موسیقی ما