برنامه یاد بعضی نفرات
 
يوکو خلاء احساسي لنون را پر مي کرد
گفت وگو با بابک رياحي پور؛
يوکو خلاء احساسي لنون را پر مي کرد
موسيقي ما- آرش محمدي: در «ظاهر» عشق ميان جان لنون و يوکو اونو خود پارادوکس است. در «باطن» اما مصداق بارز عشق است.رابطه عاطفي يوکو و جان لنون به قول بابک رياحي پور تعريف درستي از توازن است؛ توازني از جنس اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70 ميلادي و اين توازن چپ گرايانه لنون- يوکو بعد از نزديک به چهل سال از آشنايي اين زوج، همچنان در دنيا ستايش مي شود و جايي در خاورميانه- ايران- در پاتوق هاي حتي عمومي، با وجود اطلاعات محدود بسياري از پاتوق نشينان، ساعت ها به عنوان «سوژه» مورد بحث قرار مي گيرد. مي گويند بسياري از دانشجويان بارها الگوهايي از جان لنون و يوکو اونو را با ترانه هايي مثل Imagine يا Wotking class Hero در فضاي دانشگاه هاي تهران و تنها با يک گيتار کلاسيک ساده پياده کرده اند.
بابک رياحي پور البته تا حد زيادي با اين مواضع مخالف است؛«در کشوري زندگي مي کنيم که جوانانش تولد راک را به نام متاليکا که يک گروه دهه هشتادي است تمام مي کنند. کمتر کسي امثال جان لنون را مي شناسد.»
اين گفت وگو در مورد رابطه عاطفي جان لنون و يوکو اونو با رياحي پور گرفته شده. بابک در طول اين مصاحبه بارها بلند خنديد. به خصوص وقتي مجبور بود به رغم ميل باطني اش بگويد؛«همه ما طرفداران جان لنون بابت آثار درخشانش به يوکو اونو مديونيم.»

---

-جان لنون خوش قيافه و مشهور در جايگاه سوپراستاري که همه دنيا او را مي شناختند، چرا بايد به يوکو اونو علاقه مند شود؟

داستان آشنايي جان و يوکو مربوط به يک نمايشگاه نقاشي بود. پينک فلويد هم همان روز، در آن نمايشگاه اجراي زنده داشت. نمي دانم جان لنون چطور به يوکو علاقه مند شد. همه چيز اين عشق عجيب است. واقعيت اين بود که يوکو اصلاً خوش قيافه نبود و لنون در شرايطي قرار داشت که هر زني را مي توانست به دست بياورد. اين عشق پديده يي خاص است که بايد از نظر روانشناسي به طور دقيق بررسي شود، البته خيلي ها تلاش کردند اين کار را انجام دهند.

-براي خود تو عجيب ترين مساله در مورد اين رابطه چه چيزي بود؟

چيزي که براي من خيلي عجيب است، انتخاب يوکو نيست. نکته بسيار عجيب، تاثير حيرت آوري است که يوکو روي تمام جوانب زندگي لنون مي گذارد. سال ها با خودم کلنجار رفتم اما هرگز نتوانستم دليل قدرت بالاي يوکو اونو را درک کنم.

-لنون خودش هم به يوکو امتياز مي داد و او را بالا مي برد. هميشه مي خواست مردم باور کنند يوکو روي خلق آثار درخشانش تاثير مستقيم گذاشته است.

دقيقاً، اگر هم دقت کرده باشيد، حضور يوکو در ويدئو هاي جان به خوبي تاثير ويژه اش را ثابت مي کرد. رابطه اين زوج به نقطه اوج مي رسد، وقتي مي بينيم روابط زناشويي روي ترانه هاي جان لنون تاثير مستقيم دارد. آنها پاي زندگي خصوصي خودشان را به بازار موسيقي باز مي کردند.

-مثل بتهوون... بتهوون هم تعداد زيادي از شاهکارهايش را با توجه به شرايط روزمره زندگي اش نوشته. جايي خوانده بودم MoonLight از دعواي بتهوون با همسايه اش سر اجاره خانه نوشته شده بود.

نقش يوکو تا حدي در زندگي جان پررنگ مي شود که اعضاي بيتلز دوست دارند او را از زندگي لنون بيرون کنند. پل مک کارتني، جرج هريسون و رينگو استار در ترانه Get Back عملاً براي يوکو خط و نشان مي کشند و او را به بيرون رفتن از زندگي حرفه يي لنون تشويق مي کنند.

-قبول داري يوکو نقش زيادي در فروپاشي بيتلز داشت؟

شک ندارم. يوکو در بيتلز خودش را نخود هر آش مي کرد. گروه حرفه يي که چهار مغز متفکر داشت، بايد حضور و پشت سر آن تفکر شخصي که ربطي به حال و هواي آنها هم نداشت را تحمل مي کرد.

-پل مک کارتني از يوکو نفرت پيدا کرده بود. شايد تا حد زيادي به او حسادت مي کرد. به هر حال تمرکز جان را در کنار خودش که به حفظ اعتبار گروه کمک مي کرد تا حد زيادي از دست داده بود.

پل مک کارتني حق داشت. يوکو، عنصري متوسط بود که به بيتلز ضربه مي زد.

- لنون چقدر بابت حضور يوکو در زندگي اش سود برد، اصلاً چه چيزي در يوکو مي ديد؟

لنون به شدت خلاء احساسي داشت.

-عجيب نيست؛ يوکو چطور مي توانست اين مشکل جان را حل کند؟

چند روز پيش کنسرتي از سلن ديون مي ديدم که در لاس وگاس برگزار شده بود. سلن ديون در پايان اجرايش در مصاحبه پشت صحنه با شور عجيبي گفت؛« وقتي پسرم به دنيا آمد احساس کردم زندگي من دقيقاً از بعد اين تولد آغاز شده است.» سلن ديون سوپراستار به حرفي که مي زند اعتقاد دارد. آدم ها هميشه به دنبال چيزي هستند که از وجودش محرومند. جان لنون هم نداشته هايش را که بابت آن حسرت مي خورد در يوکو جست وجو مي کرد. بله، واقعاً تصورش هم عجيب است اما بايد قبول کرد لنون به يوکو به شدت احتياج داشت و به نظر من و با توجه به کمبود هايي که در عين حال يوکو نسبت به جان داشت، در اين رابطه توازن به طور کامل برقرار شده بود.

-ولي هر طور هم حساب کنيم جان نسبت به يوکو سر بود.

صد درصد، اما تا حد زيادي هم به يوکو مديون است، چرا که زندگي اش را متحول کرد.

-زندگي اش را متحول کرد اما در نهايت خيلي هم برايش گران تمام شد.

بله، لنون بعد از آشنايي با يوکو ديگر آن ستاره پاپ بيتلز نبود. فصل جديدي از زندگي پر دردسرش تازه آغاز شده بود. ستاره اجتماعي که در ادامه فعاليت هايش به سمبل حرکت ضدجنگ تبديل مي شود. آخر کار هم که توسط يکي از طرفدارانش کشته مي شود. شايد اگر هميشه همان ستاره دوست داشتني بيتلز باقي مانده بود، هرگز با چنين پايان تلخي مواجه نمي شد.

-لنون در فضاهاي روشنفکري لندن با يوکو آشنا مي شود. احتمالاً همان محيط هم تاثير زيادي روي به وجود آمدن اين رابطه داشت. حداقل مي توانيم بگوييم لنون نسبت به يوکو در آن فضاها غريبه تر بود.

اول از همه من با اينکه گفته شود آن پاتوق هاي اواخر دهه 60 لندن، فضاي روشنفکري بود، کاملاً مخالفم. آنها مانند همين بچه هاي کافه نشين خودمان بودند. بيشتر يک جريان شبه فرهنگي در لندن شکل گرفته بود تا روشنفکري.

-من هم دوست ندارم از کلمه روشنفکر استفاده کنم اما خيلي ها چنين نامي براي اين پاتوق ها انتخاب کرده بودند، پاتوق هايي که پينک فلويد را به عنوان نماينده روشنفکرش در راک معرفي مي کرد.

ببخشيد من که نمي توانم به آدمي مثل سيد برت به عنوان پايه گذار پينک فلويد بگويم روشنفکر. آدمي که تمام زندگي اش را در فضاي LSD سپري مي کند وصد جور مواد روي خودش آزمايش مي کند، واقعاً روشنفکر است؟ قطعاً نيست. او در نهايت از نظر موسيقي تعريف مي شود که بر اين پايه «سايدليک» نام مي گيرد. حتي شايد اصطلاح روح زمانه هم برايش مناسب باشد اما قطعاً روشنفکر نيست.

-جالب است که همه به هر بهانه يي دوست دارند درباره سيدبرت صحبت کنند.

در مورد جان لنون و يوکو هم صدق مي کند. موسيقي هم مانند جريان مه 68 در محدوده خودش نوعي اعتراض نوين را رقم مي زند. اصلاً آن روزها هر آدمي را که مي ديديد، معترض بود. حالا يک نفر با مصرف دراگ اعتراضش را نشان مي داد و يکي هم با موسيقي راک. البته دراگ که تبديل به امضاي جوان هاي چپي آن دوران شده بود. حالا چه موزيسين، چه کارگردان و چه فعال سياسي-اجتماعي، حالا فکر مي کني انتخاب يوکو تا حدي تظاهر لنون نبود؟ يک جور بازي تبليغاتي.اصلاً نيازي به تظاهر وجود نداشت. يوکو به اندازه کافي براي لنون جذابيت داشت.

-اگر لنون مثلاً اوايل دهه 60 و در دوران اوج بيتلز با يوکو آشنا مي شد، چه اتفاقي مي افتاد؟

به نظر من که برايش جذابيت نداشت. بيتلز در دوران اوج از نظر اجتماعي مانند گروه Back Street Boys بود. مي بينيد که اين دو نام از نظر کيفيت و اعتبار زمين تا آسمان باهم تفاوت دارند، اما از نظر اجتماعي هر دو در دوران اوج «Boy Band» محسوب مي شوند. جان لنون هم در اوايل دهه 60 محصول چنين جرياني بود. مطمئنم خود لنون هم بابت بسياري از حرکت هايي که در ويدئوهاي اوايل دهه 60 بيتلز انجام داده، پشيمان است.دقت کرديد از بعد آشنايي با يوکو چقدر با گذشته اش تفاوت دارد.

-از نظر ظاهر مثلاً؟

لباس هاي پاره مي پوشد، مو و ريش بلندي هم براي خودش مي گذارد. جان لنون از شرايط قبلي خسته شده بود.

-از سوپر استار بودن؟ يعني معتقديد در جست وجوي ارتقاي خودش و رسيدن به فازي که 180درجه مخالف لنون اوايل دهه 60 بود، با انتخاب يوکو مي خواست به اين هدف برسد؟

خب براي خودش دليل هم داشت. از اينکه هر جا مي رفت، هزاران نفر اطرافش جمع مي شدند و عکس و امضا مي خواستند، خسته شده بود. خسته بود از اينکه هر جا دوربيني مقابلش قرار مي گيرد، بايد خنده هاي مصنوعي تحويل طرفدارانش بدهد. او در يوکو آرامشي را مي ديد که هرگز در زندگي حرفه يي اش تجربه نکرده بود.

-ديلن هم در دهه 60 به جون بائز دل مي بندد، اما جون بائز واقعاً کامل تر از يوکو به نظر مي رسد.

بله، جون بائز به اندازه کافي هم جذاب و هم روشنفکر بود. البته اين از شانس خوب ديلن بوده که زني را پيدا کرد که از همه نظر کامل بود.

-يوکو چقدر در خلق سولوهاي مطرح لنون نقش داشت، يعني واقعاً بدون يوکو آهنگساز بزرگي مثل جان لنون نمي توانست آنها را بسازد؟

اگر يوکو نبود هرگز ترانه جادويي Imagine (تصور کن) خلق نمي شد. حتي معتقدم همه ما، طرفداران لنون هم بابت خلق چنين آثاري بايد مديون يوکو اونو باشيم.

-شهرتش در ايران از چه جرياني شکل مي گيرد؟ روي چه حساب و کتابي؟

من معني اين شهرتي که حرفش را مي زنيد، نمي فهمم. شهرت يعني وقتي وارد يک مهماني در ايران مي شويد، نود درصد افرادي که از هر قشري هم مي توانند باشند، جان لنون را بشناسند. واقعاً در ايران چنين فضايي داريم؟

-چنين فضايي نداريم اما باز هم نسبت به خيلي ها شناخته تر شده است.

آنهايي که در کافه ها هستند يا طرفداران جدي موسيقي که حساب نيستند. اين جماعت همگي در دسته خاص قرار مي گيرند. عامه مردم چقدر شخصي مثل جان لنون را مي شناسد؟ بسياري از جوانان ما فکر مي کنند موسيقي با گروه متاليکا متولد شده است.

-بحث ما ميزان شهرت لنون در ايران نيست. سوال اين است که چقدر از اين محبوبيت رفتار تظاهرآميز جمعيت جوان ايراني، نسبت به يک چهره چپي است؟

يک سري از پديده ها مانند همه جاي دنيا در ايران مد مي شوند. اصولاً جامعه جوان الگوپذير است و در جامعه ما الگوسازها کم هستند. يکي از دلايلش هم محدوديت است.

-قبول داري ايران برعکس چهره يي که در جهان برايش درست شده، تا حد زيادي در مورد بسياري از پديده ها به روز جلو مي رود؟

به روز جلو مي رود اما سطحي.

-دليلش همان محدوديت است که گفتي. باعث مي شود جريان به درستي کنترل نشود. شايد به همين دليل است که به قول تو خيلي ها در ايران تصور مي کنند راک با متاليکا متولد شده است.

و به همين دليل هم هست که در کشور ما مردم به هر خواننده يي که موفق به دريافت مجوز نمي شود، علاقه مند مي شوند. مشخص ترين نمونه همين محسن چاوشي است. حالا چون لنون و چه گوارا را هم کشتند، جوان بيست و خرده يي ساله پيش خودش مي گويد؛« چقدر باحاله» و بر پايه همين فرمول هم از ستاره اش حمايت مي کند بدون اينکه به خوبي او را بشناسد.
منبع: 
اعتماد
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 مهر 1387 - 00:00

برچسب ها:

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود يوکو خلاء احساسي لنون را پر مي کرد | موسیقی ما