برنامه یاد بعضی نفرات
 
تنبور در زندگى من ارزشمند است
گفت‌وگو با کيخسروپور ناظري
تنبور در زندگى من ارزشمند است
موسيقي ما- محسن ظهوري:  تنبور، سازي باستاني است كه تا اوايل انقلا‌ب ناشناخته مانده بود. از نيمه‌هاي سال 1359 گروهي در كرمانشاه به رهبري كيخسرو پورناظري شكل گرفت كه همه دست بر اين ساز داشتند و روي موسيقي به خصوص اين ساز كار مي‌كردند. اعضاي اين گروه كه «تنبور شمس» نام داشت با همراهي شهرام ناظري (عموزاده كيخسرو) دست به انتشار اولين آلبوم خود «صداي سخن عشق» زدند كه اين آلبوم در زمان خود بسيار مطرح شد. قطعات اين آلبوم و نواي تنبور نوازنده‌هاي آن به سرعت مرزهاي ايران را پشت سر گذاشت و به اروپا و آمريكا نيز رسيد. اما چون اكثر گروه‌ها در ايران، اعضاي اين گروه نيز پس از مدتي آن را ترك كردند و كيخسرو به تنهايي و با همراهي پسرانش تهمورث و سهراب همچنان سرپرستي آن را با نام گروه «شمس» بر عهده دارد.

اول از اسم سابق گروه شما شروع كنيم. چرا «تنبور شمس»؟
اگر هر اسمي را انتخاب مي‌كرديم باز مي‌گفتند چرا آن اسم. بالاخره هر اسمي وجه تسميه‌اي دارد و گذاشتن اسم شمس به روي گروه ما با تفكر و هماهنگي و هم‌انديشي اعضاي گروه بوده و اتفاقي نبوده است. اسم‌هاي مختلفي مدنظر بود كه از بين آنها اين اسم انتخاب شد. وجه معنوي اين اسم برمي‌گردد به شمس تبريزي از عرفاي بزرگ و از شخصيت‌هاي جاويد معنوي ايران كه حضرت مولانا، ديوان كبير خودش را به اسم ديوان شمس ناميده. در اكثر بيت‌هاي آخر غزليات اين ديوان، اسم شمس به انواع مختلف آمده است. ما هم چون در بيشتر كارهايمان از شعرهاي حضرت مولانا استفاده مي‌كنيم اين نام را براي گروه انتخاب كرديم. معناي ديگر شمس، مهر و خورشيد است. همه مي‌دانيم كه خوشيد نور مطلق است و خواص و صفت‌هاي ارزنده و ارزشمندي دارد. به همين خاطر اين اسم با بركت را روي گروه گذاشتيم و گروه ما به اين اسم افتخار مي‌كند.

از شكل‌گيري اين گروه بگوئيد؟ اعضاي اصلي آن چه كساني بودند؟
اعضاي اوليه گروه شمس، شادروان عالي‌نژاد بود، علي‌اكبر مرادي بود، گل نظر عزيزي و سياوش نورپور بودند، كيهان كلهر و برادرشان كامران كه در گروه دف مي‌زد هم بودند. عبدالرضا رهنما هم بود. اينها افرادي بودند كه از بدو تشكيل گروه شمس در آن همكاري داشتند.

چگونه دور هم جمع شديد و چرا تنبور را به عنوان ساز اصلي انتخاب ‌كرديد؟
من كرمانشاهي هستم و تنبور هم سازي كرمانشاهي است.علي‌اكبر مرادي، گل‌نظر عزيزي، سياوش نورپور، كيهان و كامران كلهر هم مقيم كرمانشاه بودند. عبدالرضا رهنما و شادروان عالي‌نژاد هم مقيم شهرستان «صحنه» بودند كه اين شهرستان تا كرمانشاه 50 كيلومتر فاصله دارد. بنابراين مشكلي براي جمع شدن و تمرين نداشتيم. عالي‌نژاد از قديم شاگرد من بود و هفته اي يك روز از «صحنه» به كرمانشاه مي‌آمد و درسش را مي‌گرفت و مي‌رفت. بعد هم كه گروه را تشكيل داديم همين رفت و آمد ادامه داشت. بقيه هم كه در خود كرمانشاه بودند و همديگر را مي‌ديديم. مرادي شاگرد تار من بود. عالي‌نژاد شاگرد سه‌تار من بود. سياوش نورپور شاگرد تار من بود. بقيه هم با اين دوستان ارتباط داشتند. كيهان كلهر با نورپور ارتباط داشتند، رهنما را هم عالي‌نژاد معرفي كرده بود.

شهرام ناظري جزو گروه شما نبود؟
آقاي ناظري از بدو شكل‌گيري گروه تنبور شمس در تهران بودند. ما از قبل با هم ارتباط هنري داشتيم. بعد از تشكيل گروه، ايشان هم با ما همكاري مي‌كردند.

آن موقع در گروه‌هاي شيدا و عارف بودند؟
بله در گروه‌هاي شيدا و عارف بودند. البته قبل از آن، همكار گروه سنتي ما در كرمانشاه بودند. اين گروه قبل از انقلاب فعاليت مي‌كرد و آقاي ناظري هم در اين گروه با ما همكاري مي‌كرد. اين گروه همزمان با انقلاب تعطيل شد.

نظرتان درباره شهرام ناظري چيست؟
يكي از خوش صداترين و خوش سليقه‌ترين خواننده‌هاي ايران است. پختگي و گرمي صداي ايشان چيز ناگفته‌اي ندارد كه من بخواهم از آن تعريف كنم. خواننده‌اي است كه به رموز تنبور هم آگاه است و از اين نظر نقاط مشترك زيادي با هم داريم. ايشان اخيرا بالاترين نشان فرهنگي فرانسه يعني شواليه را گرفته است. اين براي جامعه موسيقي ايراني افتخار بزرگي است كه هنرمندي از ايران به عنوان خواننده بتواند يك مدال جهاني و بين‌المللي و پرارزش كشور فرانسه را به خودش اختصاص ‌دهد. من از همين جا به ايشان و جامعه هنر موسيقي و به خصوص به همشهريانم تبريك مي‌گويم و اين افتخار را به فال نيك مي‌گيرم.

چرا بعد از «حيراني» همكاري مشتركي با شهرام ناظري از سوي گروه تنبور شمس صورت نگرفت؟
انديشه يك هنرمند مدام قابل تغيير و تبديل است و سليقه‌ها و ديدگاه‌ها به مرور زمان عوض مي‌شود كه طبعا بايد به سوي تعالي حركت كند. ما در اين نقطه از زمان ،ديگر آن ديدگاه و سليقه و چشم انداز هنري مشترك را نداريم.

آيا اميدي هست كه باز هم گروه شمس با شهرام ناظري كار مشتركي ارائه دهد؟
نمي‌شود قطعا به اين سئوال جواب داد، بايد ديد چه پيش مي‌آيد. ولي صداي آقاي ناظري و شناختشان از موسيقي در كمتر خواننده‌اي يافت مي‌شود و هر گروهي دوست دارد كه با ايشان كار كند.

شكل‌گيري گروه تنبور شمس دقيقا از چه تاريخي بود؟
فكر مي‌كنم نيمه‌هاي سال 59 بود كه گروه را تشكيل داديم. بعد از تعطيلي گروه سنتي ما در كرمانشاه، با دوستان صحبت كرديم كه بايد گروهي تشكيل دهيم كه مانع فعاليت‌هايش نشوند. تنبور كه خوشنام‌ترين ساز منطقه ما بود و سازي ارجمند و عرفاني است را ساز اصلي گروه قرار داديم و خوشبختانه كسي مانع فعاليت‌هاي اين گروه نشد. البته مخالفت‌ها و اعتراض‌هايي وجود داشت ولي گذرا بود. اوايل با كارهاي كردي محلي و تنبور كار را ادامه داديم و بعد از چند سال، كارهاي سنتي را هم مثل قبل به آن اضافه كرديم.

سال 1361 بود كه آلبوم «صداي سخن عشق» از گروه تنبور شمس و با صداي شهرام ناظري منتشر شد. يعني دو سال بعد از شكل‌گيري گروه. مي‌شود گفت كه اين گروه با آمدن شهرام ناظري معروف شد؟
خوب شهرام ناظري خيلي در معرفي اين گروه موثر بود. اگر يك خواننده محلي اين آهنگ‌ها را مي‌خواند تا اين اندازه بعد وسيع پيدا نمي‌كرد تا اين كه ايشان بخوانند. آن موقع شهرام ناظري خواننده جوان ولي مطرحي بود. همراهي ايشان در فراگيري آواي گروه تنبور شمس بسيار موثر بود.

دومين آلبوم گروه، «مطرب مهتاب رو» بود كه در سال 1371 منتشر شد. چرا اين همه فاصله بين انتشار آلبوم‌ها افتاد؟
به هر صورت ما هيچ وقت كار بازاري انجام نداديم. كارهاي حرفه‌اي هم كه انجام داديم كارهايي بوده كه خيلي راحت به ذهن آمده و روي كاغذ نوشته شده و پرداخت شده. الان هم ما زياد پركار نيستيم و به صورت عجله‌اي كاري را منتشر نمي‌كنيم.

آن موقع‌ها شايع شده بود كه آلبوم «مطرب مهتاب رو» دو سالي توقيف بوده است.
نه اصلا اين گونه نبوده است.

سومين كار «حيراني» است كه در سال 1375 منتشر مي‌شود. باز هم فاصله زيادي با انتشار آلبوم دوم دارد.
بله فاصله پيدا مي‌شود تا بتوان كار خوبي ارائه كرد.

در جبهه‌هاي جنگ هم گويا كنسرت‌هايي اجرا كرده بوديد؟
بله در سال‌هاي جنگ به خط مقدم و پشت خط مقدم رفتيم و در اردوگاه‌ها و سنگرهاي رزمنده‌ها برنامه اجرا كرديم. خيلي كار مشكلي بود. ما كه جنگنده و رزمنده نبوديم ولي بالاخره مي‌خواستيم سهمي را در روحيه دادن به رزمنده‌ها داشته باشيم. واقعا هم موثر بود

در كدام جبهه‌ها بوديد؟
جبهه كرمانشاه و غرب بود. طرف‌هاي سومار بود. اين كنسرت‌ها و برنامه‌ها خيلي، خيلي در روحيه رزمنده‌ها تاثير داشت و بسيار استقبال مي‌كردند.

علي ناظري در آلبوم «صداي سخن عشق» شما هستيد؟
اسم اصلي من كيخسرو است. اسم مستعار من علي است و خانواده و دوستان نزديك به اين اسم صدايم مي‌كنند. در آلبوم «صداي سخن عشق» از اسم علي استفاده كردم.

متاسفانه ما اطلاعي از كارهاي گروه تنبور شمس نداريم. مثلا اينكه اين گروه در فاصله انتشار آلبوم‌هاي «صداي سخن عشق» و «مطرب مهتاب رو» چه كارهايي مي‌كرده؟
گروه تنبور شمس به هر صورت فراز و نشيبي داشته. همين طور كه الان هم مي‌بينيد از اعضاي اوليه گروه هيچكدام در آن حضور ندارند. فاصله‌اي بين فعاليت‌هاي اين زمان با زمان‌هاي قبل افتاده. بچه‌هاي من بزرگ شده‌اند و به همراه آنها اعضاي جديدي هم به گروه پيوسته‌اند. اما از اطلاعات دوره‌هاي گذشته گروه پرسيديد. فعاليت‌هاي گروه تنبور شمس از كنسرت‌هايي كه در كرمانشاه برگزار كرد شروع شد. ما به همراه شهرام ناظري در خيلي از كشورها كنسرت داديم. البته بعد از ايشان هم كنسرت‌هاي زيادي در خارج از كشور داشتيم. در كشور كانادا كنسرت داديم. در آمريكا دو بار كنسرت داديم. در فرانسه سه چهار بار كنسرت داديم. اسپانيا، ايتاليا، آلمان، بلژيك، سوئيس، چين، هند، سمرقند ازبكستان در جشنواره ترانه‌هاي شرق، در كردستان عراق و در تهران و در شهرستان‌ها و در خود كرمانشاه هم سه چهار بار كنسرت داديم. بعد از آلبوم «صداي سخن عشق» اولين كنسرت را با آقاي ناظري در سفارت ايتاليا اجرا كرديم. كنسرت‌هاي زيادي بين هر آلبوم اجرا مي‌كرديم.

قطعه‌هاي كارها آهنگسازي شده است يا انتخاب نغمات قديمي تنبور است؟
خيلي كم از كارهاي قديمي تنبور اجرا كرديم و بيشتر كارها از ساخته‌هاي من است.

اين كارها بر اساس نوع صداي ناظري ساخته يا تنظيم مي‌شد؟
حس و حال و سليقه من و آقاي ناظري خيلي شبيه به هم و نزديك بود. اين آهنگ‌ها زمينه‌اش تنبور است و با آهنگسازي به چيز جديدي تبديل شده.

چه شد كه همه از گروه تنبور شمس رفتند و فقط شما مانديد؟
خوب همه يك روز مي‌روند. گروه مثل يك سازمان اداري نيست كه كارمندانش را استخدام كند و بعد هم به بازنشستگي برساند. كار در گروه آزاد است تا هر كس كه مي‌خواهد كار كند و هر كه مي‌خواهد برود. كيهان كلهر كه به كانادا رفت و ادامه تحصيل داد و حدود 10 سالي اصلا ايران نبودند. برادرشان كامران متاسفانه در بمباران تهران به همراه پدر و مادرشان شهيد شدند. بقيه هم ديگر خودشان حرفه اي شده بودند و دوست داشتند كه از خودشان گروه داشته باشند و مستقل شدند.

سيدخليل عالي‌نژاد چطور؟
تنبورنواز بسيار خوبي بود. تكنوازي جواب آواز ايشان در آلبوم «صداي سخن عشق» نشانه ذوق و توانايي و تبحر شادروان عالي‌نژاد بود. بسيار انسان ارزشمند و معتقد و والايي بود و به اعتقادات خودش عمل مي‌كرد.

چرا عالي‌نژاد را كشتند؟
اين را در مصاحبه از من مي‌پرسيد؟

مي‌خواهم بدانم شما در اين باره چه فكر مي‌كنيد؟
شما چه فكر مي‌كنيد؟

نمي‌دانم. شايعات زيادي درباره مرگ ايشان وجود دارد.
من هم همان شايعات را شنيده‌ام.

شما خيلي با مراعات جواب سئوال‌ها را مي‌دهيد و از رفتن اعضاي گروه گله نمي‌كنيد؟
گله كه نبايد بكنم. همه ما دوست بوديم، نان و نمك خورده‌ايم، پاي يك سفره نشسته‌ايم و حال و احوال و روزگاري داشتيم. اينها اينقدر براي من ارزش دارد كه هميشه با ياد و خاطره خوب از آنها ياد كنم. مضافا اينكه ما از كسي تعهد نگرفتيم تا پاي گروه بايستد.

گل نظر عزيزي گويا ساز تنبور را كنار گذاشته است؟
تا همين چند سال پيش با هم ارتباط داشتيم ولي قطع ارتباط كرده است. فعاليتي از او نشنيده‌ام.

عبدالرضا رهنما چطور؟
رهنما تنبورنوازي قديمي و از نوازندگان خوب شهرستان صحنه است. رهنما تنبورساز بسيار ماهري است و در حال حاضر در زمينه ساز سازي فعاليت مي‌كند.

سياوش نورپور كجا هستند؟
ايشان هم كلاس دارند و بيشتر فعاليت‌هاي خود را در اين زمينه گذاشته‌اند و در كرمانشاه هستند.

چگونه با ساز تنبور آشنا شديد؟
يك بار به همراه پدرم در منزل دوست او شادروان «خراباتي»، مرد عارف و وارسته حضور داشتيم. ايشان با كساني كه تنبور مي‌زدند ارتباط داشت. تنبور ساز معنوي و عرفاني و آئيني; طايفه اهل حق يارستان است كه در كرمانشاه و اطراف آن زندگي مي‌كنند. اين طايفه تنبور را از هفتصد، هشتصد سال پيش به عنوان ساز آئيني خودشان انتخاب كردند و حق بزرگي بر گردن ما براي حفظ و حراست نغمه‌هايي كه از هفتصد سال پيش وجود داشته دارند. شانس بزرگ نسل ما اين بوده كه اين طايفه كارهاي تنبور را سينه به سينه و با همان كيفيت به نسل ما رسانده‌اند. البته همه كارشناسان وموسيقيدانان نيز يك‌قولند كه موسيقي تنبور، باستاني است. من اما اسم اين ساز را هم بلد نبودم. من تار و سه تار مي‌زدم و وقتي اين ساز را در خانه شادروان «خراباتي» ديدم تعجب كردم، چون ديدم از تار كوچك‌تر و از سه تار بزرگ‌تر است. اسمش را پرسيدم و گفتند تنبور است. آن موقع در خانه فرهنگ كرمانشاه كار موسيقي مي‌كردم. يك نوازنده محلي به نام آقاي «غلام زنده‌دل» به خانه فرهنگ آمد و تنبور زد و خواند، كارش بسيار عالي بود. من كاملا مبهوت اين صدا و اين نغمه‌ها شدم. صحبت كه كرديم گفت شاگرد درويش‌خان هم بوده و مدال تبر زرين طلا هم داشت. ولي درويش‌خان به او گفته بود كه همين سازي كه مي‌زني براي تو كافي است، مي‌خواهي تار بزني كه چي؟ به هر صورت اولين بار نغمه‌هاي تنبور را از اين استاد شنيدم و خيلي مجذوب شدم. بعدها با مرادي و شادوران عالي‌نژاد كه تنبور مي‌زدند آشنا شدم و آنها در محافلي كه داشتيم و نوازندگي مي‌كرديم، براي ما با كيفيت خيلي عالي تنبور مي‌زدند. اين از اولين آشنايي‌هاي من با تنبور و نغمه‌هاي تنبور بود كه وقتي گروه را تشكيل داديم يكي از كارهاي جدي هنري من تمرين تنبور و آهنگسازي روي اين ساز بود.

همه اعضاي گروه، تنبور مي‌زدند؟
سازهاي ديگر هم مي‌زدند. كيهان كلهر هم سه‌تار مي‌زد و هم كمانچه كه آن زمان خيلي خوب مي‌زد. جوان هفده، هجده ساله‌اي بود ولي خيلي پخته و خوب مي‌زد. آقاي عالي‌نژاد سه‌تار مي‌زد و بعدها تار هم مي‌زد. آقاي نورپور تار و سه تار مي‌زد. من هم تار و سه تار مي‌زدم. اكثر با يك ساز و دو ساز ديگر آشنا بوديم ولي تنبورساز مشترك ما بود.

موسيقي تنبور نوعي از موسيقي كردي است؟
مي شود گفت بيشتر موسيقي كرمانشاهي است تا كردي، زيرا ديگر مناطق كرد اين موسيقي را ندارند و اين موسيقي خود تنبور است. فواصل و مقام‌هايي كه در موسيقي تنبور مي‌زنند در موسيقي كردي استفاده نمي‌شود. موسيقي كردي اكثرا برپايه موسيقي دستگاهي بنيان‌گذاشته شده. اين حرفي كه مي‌زنم هم البته كامل نيست. موسيقي كردي انواع موسيقي دارد كه تنبور شامل موسيقي كردي نيست. موسيقي كردي گونه‌هاي مختلفي دارد. موسيقي بدون ساز دارد، موسيقي بدون ساز و بدون ريتم دارد، موسيقي ريتميك بدون ساز دارد، موسيقي با سازهاي محلي مثل شمشال دارد كه چيز خاصي است، موسيقي با ساز دهل و موسيقي دو زله يا دوناي دارد و به اضافه اينها موسيقي‌هايي كه سازهاي سنتي و بر اساس دستگاه زده مي‌شود هم دارد. اگر تنبور را جزو موسيقي كردي بدانيم موسيقي جداي از اينگونه‌هاست. نغمات موسيقي تنبور جزو موسيقي كردي نيست. درست است كه بعضي از آواهايشان مشترك است، ولي نكته مشترك ديگري ندارند.

شما در كارهاي اولتان فقط از موسيقي تنبور استفاده كرده‌ايد؟
موسيقي تنبور با موسيقي دستگاهي چيزهاي مشترك و غيرمشترك دارد. ما هم از مشتركات استفاده كرده‌ايم و هم از غير مشتركات. زبان تنبور زبان متفاوتي از زبان موسيقي دستگاهي است. كسي كه مي‌خواهد كار تنبور كند بايد زبان و فرهنگ اين ساز را بشناسد تا بتواند در كارش ذوق‌آزمايي كند. «مطرب مهتاب‌رو» هم در موسيقي تنبور اجرا شده؟ «مطرب مهتاب رو» در پرده‌هايي اجرا شده كه در تنبور هم قابل استفاده است.

يعني از ساز تنبور براي اجراي موسيقي دستگاهي استفاده شده است؟
نخير ما اين كار را نمي‌كنيم. پرده‌هاي مشتركي بين اين دو نوع موسيقي وجود دارد. مثلا پرده‌اي مثل اصفهان در تنبور هم وجود دارد، ولي وقتي تنبور مي‌زنيم اصلا اصفهان نيست. يا پرده‌هاي ماهور مشترك است ولي چيزي كه با تنبور زده مي‌شود اصلا ماهور نيست. يك شباهت‌و ارتباطاتي وجود دارد ولي زبان و لهجه و درونمايه كاملا فرق مي‌كند. مي‌شود گفت موسيقي تنبور قبل از تشكيل ربع پرده وجود داشته.

تنبور قابليت‌هاي سه تار و تار را ندارد و محدودتر است. آيا مي‌شود اين ساز را به روز كرد، يا نه بايد هميشه به شيوه قديمي آن را نواخت؟
تنبور محدوديت‌هايي از نظر وسعت صدا دارد كه تار و سه تار از آن كامل‌تر است. تنبور از نظر پرده‌بندي محدود است و تار و سه تار كامل‌تر است. ولي در اين محدوديتي كه وجود دارد تاثير زيادتري دارد. موسيقي تنبور و نغمه‌هاي ساز تنبور بسيار موثرتر از نغمه‌ها و موسيقي‌هاي تار و سه تار است. به نظر من يكي از موثرترين سازهاي موسيقي ايراني تنبور است كه بسيار صداي نافذي دارد و با روان شنونده پيوندي برقرار مي‌كند و تاثير مي‌گذارد كه كمتر سازي چنين قدرتي دارد. به خاطر همين است كه هر كس تنبور مي‌شنود، جذب آن مي‌‌شود، هركس تنبور كار مي‌كند، يا ساز خودش را كنار مي‌گذارد و يا براي او به ساز دوم بعد از تنبور تبديل مي‌شود. مثل خود من كه از وقتي تنبور را شروع كردم، سه تار نزدم. تار را هم كه خيلي به آن علاقه داشتم و دارم ديگر به اندازه تنبور نمي‌زدم و تنبور ديگر ساز هميشگي براي من شد. تنبور با وجود محدوديت‌هايي كه دارد، تاثير عميق و باشكوهي دارد.

چرا به تازگي تنبور را از نام گروه حذف كرديد؟
به خاطراينكه ما، هم كار سنتي، هم كار كردي و هم كار تنبور مي‌كنيم. اسم «تنبور شمس» محدود به تنبور مي‌شود.

ولي تنبور هنوز هم ساز اصلي گروه شمس است.
بله هنوز هم به تنبور همان عشق را داريم و اگر در كنارش موسيقي سنتي هم كار مي‌كنيم، دليل بر اين نيست كه به تنبور پشت كرده‌ايم. تنبور يكي از ارزشمندترين پديده‌هاي زندگي خود من است.

شما جزو اولين گروه‌هايي هستيد كه روي اشعار مولوي كار كرديد چرا قبل از شما روي اشعار اين شاعر كار نمي‌شد؟
مولوي شعرهايش آنقدر گردن كلفت است و پستي و بلندي و فراز و نشيب دارد كه در تصنيف‌هاي موسيقي معمولي نمي‌گنجد. فراز و فرود خاصي مي‌طلبد. اشعار مولوي درونمايه آتشيني دارد كه موسيقي سنتي ما كمي آرامتر است و نه اينكه نتواند ولي بايد پرخروش جواب آن را بدهد. نمونه‌هايش قبل از كارهاي ما كم است و ما خيلي خوشحاليم و باعث سربلندي و افتخار ماست كه گروهي هستيم كه بيشتر اشعار كارهايمان را از ديوان كبير شمس انتخاب كرده‌ايم. اشعار حضرت مولانا به موسيقي تنبور خيلي نزديك است. تنبور اين توانايي را دارد كه با اشعار مولوي هماهنگ باشد و مكمل هم شوند.

كار بعدي گروه چيست؟
كار بعدي، انتشار فيلم كنسرت بزرگداشت سال حضرت مولانا است. انتشار فيلم اركستر اوكراين است و يك كار هم تهمورث با آقاي جمالي دارد كه تا يكي دو ماه ديگر منتشر مي‌شود. يك كار با آقاي نوربخش داريم كه بيشترين قسمت آن ضبط شده و بقيه‌اش هم وقتي به ياري خدا، بچه‌هاي گروه از سفر آمريكا برگردند ضبط مي‌شود.
منبع: 
حيات نو
تاریخ انتشار : جمعه 26 مهر 1387 - 00:00

برچسب ها:

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود تنبور در زندگى من ارزشمند است | موسیقی ما